#امام_حسین_علیهالسلام
نمى گنجد به راه عشق تو پا پس كشيدن ، نه ...
هزاران بار تب كرديم اما تب بريدن نه
طنين اسم تو پر كرده از بس عالم ما را
ز عشقت حرف خورديمو ولی هرگز شنيدن نه
به لطف عطر ناب مرقدت ما چشم و دل سيريم
چو حوا نيست بر نوكر هوای سيب چيدن ، نه
به احسان نگاهت كربلا قابی است بی تكرار
كه چشمان تشنه مى مانند و سير از ميل ديدن نه
كبوتر بچه ميداند تمناى دل ما را
كه ميل پر زدن داريم و پر های پريدن نه
#مهرشاد_واحدی
#شهادت_امام_صادق_عليهالسلام
وقتى كه آتش سائل دامان در باشد
بايد به ارث مادرى مشتاق تر باشد
ای کاش میشد صفحه تاریخ را سوزاند
وقتی طناب و شعله سر فصل خبر باشد
حتى طناب اينجا براى رفع حاجاتش
ميخواهد اول شخص عالم در سحر باشد
هرگز ندیده هیچکس حاجت روایی ها
در خانه شیخ الائمه مختصر باشد
طوفان غربت در مدينه اين چنين ميخواست
تا صورت سجاده اش از غصه تر باشد
وقتى عبا از روي دوشش بر زمين افتاد
جبريل آمد تا برايش بال و پر باشد
نیش و كنايه بيشتر از هر كسى ميخواست
در ماجراى تلخ كوچه خيره سر باشد
از روضه های فاطمه این قوم میدانست
این بار باید هیزم در بیشتر باشد
با دست بسته مثل حيدر ميبرند او را
تا سهم قلب شيعيان خون جگر باشد
#مهرشاد_واحدی
#حضرت_زهرا_س_مدح
تمام خلق را در سایهی نام تو جا دادهست
تویی کاملترین خیر کثیری که خدا دادهست
به وصف خُلق و خویت کنیهی اُمُّ الْهَنا دادهست
دليل خلق دنيا را به دست مرتضی دادهست
و ما ادراک ما حیدر و ما ادراک ما زهرا
مَتىٰ ما تَلْقَ مَنْ تَهوىٰ، دَعِ الدُّنيا وَ اَهْمِلْها*
خدا غرق تماشا میشود راز و نيازت را
شميم عرش دارد بوى عطر جانمازت را
نصيب شيعيان كردی دعای چارهسازت را
ندیده هیچکس در حجب و عفت همترازت را
کلیمیها ز نور چادرت اسلام آوردند
پس از آن بر ولی اللهِ اعظم اقتدا کردند
به چشمش دیده «اُمِّ اَیْمَن» اعجاز اجابت را
همیشه بردن نامت روا کردهست حاجت را
روایت گفته روزی میدهی بر ما شفاعت را
قیامت میکند روزی جلال تو قیامت را
تو را مادر صدا کردم برایم مادری کردی
تمام عاشقانت را حسینی بار آوردی
تویی زهرای مشتقگشته از نور خداوندت
به جنت روشنی بخشیده زیبایی لبخندت
برای اهل عالم نیست الگویی همانندت
به ما درس کرامت داده خیرات گلوبندت
هزاران حاتم طایی فدای وقفهای تو
گره وا میكند از كار عالَم ربناى تو
#مهرشاد_واحدی
یا امیرالمومنین (ع)
ز نامت حوض كوثر میخروشد باده در باده
خمار چشمهايت كار دست عاشقت داده
من از عشق تو فهميدم كه در صحن و سرای تو
نفر در مكتبت تبديل میگردد به قلاده
علیگويان غزلخوان و گريبانچاك بر ، دارم
تو تيغ ابروان آماده كن من گردن آماده
نجف را قبله كن ما را خلاص از اين دو محرابي
چرا كه پهن كرده كعبه خود سوي تو سجاده
چگونه از خودش بيخود نگردد عاشق مستت
ز عشقت تا به روي كعبه جاي لطمه افتاده
مرا هر چيز ميخواني غلام حيدرم چونكه
مرا مادر براي نوكري مرتضي زاده
#مهرشاد_واحدی
یا صاحبالزمان (عج)
مقدر میکند امشب خدا در آسمان ، بدرش…
"و ما ادراكما" از مطلع الفجرش شب قدرش
به طوف خانه جبريل امين همواره میگردد
مداوم بر سر بال ملك گهواره میگردد
چنان ميزد پدر بوسه به روى دست و پاى او
كه دل ميبرد از عالم طنين خنده هاى او
به وجد آورده از يمن قدومش شور عالم را
دمادم مى زدايد با هبوط نور خود غم را
رسيده منجى عالم رسيده حجت مطلق
كه معنايى دگر بخشيده بر تفسير "جاء الحق "
يقينا كعبه هم امروز چشمى منتظر دارد
كه صاحب خانه بر ديوار خانه دست بگذارد
به جام عشق ميريزد مىِ "يا اهل العالم" را
كه سرمست از ندايش ميكند رندان مَحرم را
علم بر دوش ميگيرد به تن كرده است جوشن را
به عدل حيدرى ميسازد آن فرداى روشن را
به خود تاريخ ميبيند دوباره غزوه اى ديگر
عليه كفر مى آيد به ميدان ال پيغمبر
پريشان حال افتاده است در ظلمت همه دنيا
مثال كشتى بى نوح سرگردان در دريا
بيا تا كه نماند تنگ دستى ها به هر دستى
تو تنها ملجأ مانده ز اولاد على هستى
به راه جاده ميبندم نگاه بيقرارم را
مگر پايان دهد روز ظهورش انتظارم را
#مهرشاد_واحدی
#امام_زمان
#نیمه_شعبان
یا امام صادق(ع)
وقتى كه آتش سائل دامان در باشد
بايد به ارث مادرى مشتاق تر باشد
ای کاش میشد صفحه تاریخ را سوزاند
وقتی طناب و شعله سر خط خبر باشد
حتّى طناب اينجا براى رفع حاجاتش
میخواهد اول شخص عالم در سحر باشد
هرگز ندیده هیچکس حاجت روایی ها
در خانه شیخ الائمه مختصر باشد
طوفان غربت در مدينه اين چنين ميخواست
تا صورت سجاده اش از غصه تر باشد
وقتى عبا از روي دوشش بر زمين افتاد
جبريل آمد تا برايش بال و پر باشد
نیش و كنايه بيشتر از هر كسى ميخواست
در ماجراى تلخ كوچه خيره سر باشد
از روضه های فاطمه این قوم میدانست
این بار باید هیزم در بیشتر باشد
با دست بسته مثل حيدر میبرند او را
تا سهم قلب شيعيانِ خونجگر باشد
دنیای فانی کار دستت داده بانو
این هم زبانی کار دستت داده بانو
از سرفه هایت خوب معلوم است زهرا
خانه تکانی کار دستت داده بانو
دستی به پهلو داری و دستی به دیوار
قد کمانی کار دستت داده بانو
هم زخم بازو شانه را بي بال و پر كرد
هم ناتوانی کار دستت داده بانو
در پیش چشمان حسن می دیدم آن شب
زخم تبانی کار دستت داده بانو
هر روز گل می چینی از پیراهن خود
این باغبانی کار دستت داده بانو
خانه تکانی ، قد کمانی ، ناتوانی
در این جوانی کار دستت داده بانو
#مهرشاد_واحدی
#امام_صادق
یا اباعبدلله (ع)
مشكى به تنم كرده ام از داغ غم تو
تا رنگ عوض كرد به تکیه علم تو
در مست ترين حالت ممكن دل ما رفت
يكباره به قربان غبار قدم تو
مُحرم شدگان حرمت مَحرم عشق اند
آنان كه مقيم اند مُحرَّم حرم تو
يك عمر به روى لب عالم شده جارى
تصنيف به پا خواستهی محتشم تو
جانم به غلامی که مواجه شده باشد
در اذن ورودش به حرم با «نَعَم» تو
عمریست که در مدح و ثنای تو غزل وار
ما شعر نوشتیم ولی با قلم تو
من مفتخرم گر که بنامند مرا هم
در حیطه عشاق غلام عجم تو
با گوشه چشم تو حساب است کتابم
یعنی که خریدند مرا با رقم تو
ما غير تو با هيچ كسى كار نداريم
ما جز پسر فاطمه دلدار نداريم
#مهرشاد_واحدی
#امام_حسین
#محرم