eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.5هزار دنبال‌کننده
9 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱۶ دست بسته گرم دعایم آقا چاره ای نمانده برایم آقا به غیر طوعه اینجا دگر ندیدم مردی همین دعایم باشد خداکند برگردی حسین یابن الزهرا (س) مَردَمو گریه می کنم غمی نیست اسیری زینب حرف کمی نیست زینب و نان و خرما ، زینب و این نامردان زینب و دست بسته ، زینب و کنج زندان در این کوفه ی غرق حیله بازی تفاوت می کند مهمان نوازی سفره اهل کوفه ، ز کینه ها صد رنگ است اینجا پذیرایی با تیر و سنان و سنگ است به روی حرمت من پا نهادند کوفیان به سفیرت جا ندادند سرم روی دیوار و سر تو آمد یادم چشمم به خولی افتاد یاد تنور افتادم .............. . کاروان رسید و خیمه به پا شد کربلا تازه کربُ و البلا شد نوای یا مظلوم از عرش معلی آمد محشر کبری برپاست ، زینب کبری آمد واویلا به کربلا یکی از عمه گلبوسه به رو داشت یگی جا بر سر دوش عمو داشت نه دختری دلگیر است ، نه کودکی بی شیر است نه حرف چشم و دست و ، نه حرف مشک و تیر است فلک بنگر دو چشم تر زینب خاک غم نکن باز بر سر زینب سینه و زخم مسمار ، مدینه دیده یک بار سینه و نعل تازه کاش نگردد تکرار بنی هاشم به احترام زینب همه صف بسته محو نام زینب خوشا به حالش امروز ، وای به حالش فردا گردد تازیانة شمر  مدالش فردا ✍ ................ . مرهمِ زخم این جگر رسیده سر بابایم از سفر رسیده سلام روی زخمی ، سلام ای عطشانم سلام  موی خاکی ، سلام ای مهمانم یا ابتا یا مظلوم بسکه بوده زخمت کاری عزیزم چه سر ِدرهمی داری عزیزم کُشتة جای چوب و ، شهید زخمِ سنگم برای یک بوسه از صورت تو دلتنگم خبر داری ای نور هر دو دیده دخترت تا خرابه چی کشیده گلی ز باغ محنت نچیده بودم چیدم منی که کوچه بازار ندیده بودم دیدم وعده دادم به این دل کبابم تو آیی روی دست تو بخوابم دست نداری بابا که سر بر آن بگذارم بخواب روی دستم بخواب من بیدارم ✍ .............. آمدم بر درت با روسیاهی در بساطم دگر نمانده آهی تویی کریم عالمین ، بخر مرا آقاجان به سوی جنت الحسین ببر مرا آقا جان حسین اباعبدالله حسین اباعبدالله ندیدم چون تو غفارالذنوبی بدی را مبدّل کردی به خوبی تو شاه باشی  نوکر، به منصبش می نازد خوشا به حال آنکه رو ُ به تو می اندازد زمین خوردم از جا کردی بلندم نام مادرت کرد آبرومندم حُرّم و جار میزنم ، فقط تویی آقایم من آزاد شده ، صدیقه کبرایم صدای آب دریا کرده آبم من دلیل اشک طفل ربابم ندیده ام در عالم ، شبیه تو مظلومی فرات مهر زهراست ، ولی از آن محرومی .................. از ازل عبد والی الولیّم تا ابد با حسین بن علیّم حبیبم و گردیدم ، یار اباعبدالله آمده ام دنبال کار اباعبدالله لبیک یا ثارالله ، لبیک یا ثارالله شیرم و از کسی نمی هراسم امیری جز حسین نمی شناسم من از حدیث عشقش، ندیده ام زیباتر پرچم آقای ماست ،از همه کس بالاتر جناب زهیر : عاشق شاه کربلا زهیرم درِ این خانه عاقبت به خیرم حیات با ثارالله ، ممات با ثارالله بود تنها راه ِ نجات با ثارالله عمر و بن جناده : کیم عمر و  اِبن جُناده ام من دل به فرزند زهرا داده ام من منی که بابایم بود هوایی این آقا مادر من گفته شوم فدایی این آقا .................... حرم ذکر واقاسما گرفته نجمه در خیمه ها عزا گرفته کرب و بلا غوغا شد ، اسیر کین شد قاسم خبر رسید از میدان ، نقش زمین شد قاسم وا قاسما ، واقاسما زمین و آسمان تیره و تار است تن قاسم لگد مال سوار است زیر سم اسب براش ، نه سینه ماند و نه کمر یکی نگفت کوفیان ، چند نفر به یک نفر دو تا از پا فتاده را ببینید عمو و عموزاده را ببینید به خیمة دارالحرب ، چو گل تنش می بوید کنار جسم قاسم ، وای حسن می گوید ........... خدایا کسی غیر تو ندارم جوانم را به دست تو سپارم بود به دیده اشکم ، رود ز سینه آهم روانه میدان شد ، شبه رسول اللهم وای علی اکبرم ، وای علی اکبرم الهی دگر هیچ پدر نبیند به خون غلطیدن پسر نبیند داغ جوانم را بر روی دلم بنهادند لشکر کوفه  با تیر به جان او افتادند نشستم تا کنار او شکستم شکستم به دستم چشمش که بستم اشهد خود را  پیش پیکر او خواندم من کاش دگر بعد از او زنده نمی ماندم من فلک کردی به سر خاک عزایم تابوت اکبرم شده عبایم جسم جوانم را با نیزه ز هم پاشیدند بلند گریه کردم ، بلند می خندیدند .
. ۱۶ دست بسته گرم دعایم آقا چاره ای نمانده برایم آقا به غیر طوعه اینجا دگر ندیدم مردی همین دعایم باشد خداکند برگردی حسین یابن الزهرا (س) مَردَمو گریه می کنم غمی نیست اسیری زینب حرف کمی نیست زینب و نان و خرما ، زینب و این نامردان زینب و دست بسته ، زینب و کنج زندان در این کوفه ی غرق حیله بازی تفاوت می کند مهمان نوازی سفره اهل کوفه ، ز کینه ها صد رنگ است اینجا پذیرایی با تیر و سنان و سنگ است به روی حرمت من پا نهادند کوفیان به سفیرت جا ندادند سرم روی دیوار و سر تو آمد یادم چشمم به خولی افتاد یاد تنور افتادم .............. . کاروان رسید و خیمه به پا شد کربلا تازه کربُ و البلا شد نوای یا مظلوم از عرش معلی آمد محشر کبری برپاست ، زینب کبری آمد واویلا به کربلا یکی از عمه گلبوسه به رو داشت یگی جا بر سر دوش عمو داشت نه دختری دلگیر است ، نه کودکی بی شیر است نه حرف چشم و دست و ، نه حرف مشک و تیر است فلک بنگر دو چشم تر زینب خاک غم نکن باز بر سر زینب سینه و زخم مسمار ، مدینه دیده یک بار سینه و نعل تازه کاش نگردد تکرار بنی هاشم به احترام زینب همه صف بسته محو نام زینب خوشا به حالش امروز ، وای به حالش فردا گردد تازیانة شمر  مدالش فردا ✍ ................ . مرهمِ زخم این جگر رسیده سر بابایم از سفر رسیده سلام روی زخمی ، سلام ای عطشانم سلام  موی خاکی ، سلام ای مهمانم یا ابتا یا مظلوم بسکه بوده زخمت کاری عزیزم چه سر ِدرهمی داری عزیزم کُشتة جای چوب و ، شهید زخمِ سنگم برای یک بوسه از صورت تو دلتنگم خبر داری ای نور هر دو دیده دخترت تا خرابه چی کشیده گلی ز باغ محنت نچیده بودم چیدم منی که کوچه بازار ندیده بودم دیدم وعده دادم به این دل کبابم تو آیی روی دست تو بخوابم دست نداری بابا که سر بر آن بگذارم بخواب روی دستم بخواب من بیدارم ✍ .............. آمدم بر درت با روسیاهی در بساطم دگر نمانده آهی تویی کریم عالمین ، بخر مرا آقاجان به سوی جنت الحسین ببر مرا آقا جان حسین اباعبدالله حسین اباعبدالله ندیدم چون تو غفارالذنوبی بدی را مبدّل کردی به خوبی تو شاه باشی  نوکر، به منصبش می نازد خوشا به حال آنکه رو ُ به تو می اندازد زمین خوردم از جا کردی بلندم نام مادرت کرد آبرومندم حُرّم و جار میزنم ، فقط تویی آقایم من آزاد شده ، صدیقه کبرایم صدای آب دریا کرده آبم من دلیل اشک طفل ربابم ندیده ام در عالم ، شبیه تو مظلومی فرات مهر زهراست ، ولی از آن محرومی .................. از ازل عبد والی الولیّم تا ابد با حسین بن علیّم حبیبم و گردیدم ، یار اباعبدالله آمده ام دنبال کار اباعبدالله لبیک یا ثارالله ، لبیک یا ثارالله شیرم و از کسی نمی هراسم امیری جز حسین نمی شناسم من از حدیث عشقش، ندیده ام زیباتر پرچم آقای ماست ،از همه کس بالاتر جناب زهیر : عاشق شاه کربلا زهیرم درِ این خانه عاقبت به خیرم حیات با ثارالله ، ممات با ثارالله بود تنها راه ِ نجات با ثارالله عمر و بن جناده : کیم عمر و  اِبن جُناده ام من دل به فرزند زهرا داده ام من منی که بابایم بود هوایی این آقا مادر من گفته شوم فدایی این آقا .................... حرم ذکر واقاسما گرفته نجمه در خیمه ها عزا گرفته کرب و بلا غوغا شد ، اسیر کین شد قاسم خبر رسید از میدان ، نقش زمین شد قاسم وا قاسما ، واقاسما زمین و آسمان تیره و تار است تن قاسم لگد مال سوار است زیر سم اسب براش ، نه سینه ماند و نه کمر یکی نگفت کوفیان ، چند نفر به یک نفر دو تا از پا فتاده را ببینید عمو و عموزاده را ببینید به خیمة دارالحرب ، چو گل تنش می بوید کنار جسم قاسم ، وای حسن می گوید ........... خدایا کسی غیر تو ندارم جوانم را به دست تو سپارم بود به دیده اشکم ، رود ز سینه آهم روانه میدان شد ، شبه رسول اللهم وای علی اکبرم ، وای علی اکبرم الهی دگر هیچ پدر نبیند به خون غلطیدن پسر نبیند داغ جوانم را بر روی دلم بنهادند لشکر کوفه  با تیر به جان او افتادند نشستم تا کنار او شکستم شکستم به دستم چشمش که بستم اشهد خود را  پیش پیکر او خواندم من کاش دگر بعد از او زنده نمی ماندم من فلک کردی به سر خاک عزایم تابوت اکبرم شده عبایم جسم جوانم را با نیزه ز هم پاشیدند بلند گریه کردم ، بلند می خندیدند .