باید به قدّ عرش خدا قابلم کنند
شاید به خاک پای شما نازلم کنند
دل میکنم از آنکه دل از تو بریده است
دل میدهم به دست تو تا بیدلم کنند
امشب کمیت شعرم اگر لنگ میزند
فردا به لطف چشم شما دعبلم کنند
ایمان راستین هزاران رسول را
آمیخته اگر که در آب و گلم کنند،
شاید خدا بخواهد و با گوشهچشمتان
بر رتبۀ غلامیتان نائلم کنند
وقتی سرشت آب و گلم را ازل خدا
بر آن نوشت رعیت سلطان ارتضی
در هشتمین دمی که خدا بر زمین دمید
بوی بهشت هفتم او ناگهان وزید
از ششجهت نسیم خبر داد و بعد از آن
از پنجره صدای اذان خدا رسید
چار عنصر از ولادت او جان گرفتهاند
یعنی زمین به یمن وجودش نفس کشید
از نسل سومین گل سرخ خدا حسین
ایران گرفت بوی دو آلالۀ سپید
از هشت بیخود این همه پایین نیامدم
یک حرف بیشتر چه کسی از خدا شنید
توحید، حرف محوری دین انبیاست
شرط رضا به حکم «أنا من شروطها»ست
از برکتت نبود اگر، نان نداشتیم
باران نبود غیر بیابان نداشتیم
سوگند بر تو ای سر و سامان زندگی
بیتو نه سر که این همه سامان نداشتیم
این حوزهها نفس به هوای تو میکشند
لطفت اگر نبود، مسلمان نداشتیم
ای آرزوی هر سفر دل! از ابتدا
ما قبلهای به غیر خراسان نداشتیم
ما رعیت ریایم که سلطان به جز رضا،
ارباب جز حسین ، در ایران نداشتیم
خون حسین در رگ و در ریشۀ من است
علم رضا معلم اندیشۀ من است
چشم امید بر در لطف تو بسته است
هر زائری که گوشۀ صحنت نشسته است
بارانی است حال و هوای دو دیدهام
اینجا همیشه کاسۀ چشمم شکسته است
از باب جبرئیل به پابوست آمدن
از آسمانرسیده و رسمی خجسته است
آن پیرمرد تشنه در آن گوشۀ حرم
از راه دور آمده و سخت خسته است
با صد امید حاجت اینبار خویش را
با پارچه به پنجره فولاد بسته است
وا شد گره ز پارچه، حاجت روا شدهست
یعنی که زائر حرم کربلا شدهست
با یاد خاطرات سفر با عشیرهام
بر عکس یادگاری با صحن، خیرهام
از بس دلم شکسته برای زیارتت
با اشک شوق گرم وضوی جبیرهام
یاد غروبهای زیارت هنوز هم
گاهی پی دو جرعۀ جامع کبیرهام
«یا قادة الهداة و یا سادة الولاة»
«مستبصرٌ بشأنکم» این است سیرهام
فرمودهاید «فعلکم الخیر» یا رضا
ای هشتمین «کلامکم النور»، تیرهام
از بس گناه دور و برم را گرفته است
چون تکدرخت خشک میان جزیرهام
ما هم شنیدهایم که فرمودهای شما
هستم در انتظار ظهور نبیرهام
دعبل کجاست تا بنویسد در این فراز
عجل علی ظهورک یا فارس الحجاز
#محسن_عرب_خالقی
#ولادت_امام_رضا
#دهه_کرامت
.
#مدح_امام_رضا علیه السلام
#لهجه_مشهدی
گاهی وقتا به حرم دِلُوم بِرَش پر مِزِنِه
بُخدا امام رضا ایره خودش خوب مِدِنِه
وقتی که مُورُوم حرم یک گوشه تنها می شینُوم
ایقده حال موکونوم وقتی ضریشه می بینُوم
حرم امام رضا چقد بِرَم صِفا دِرِه
مثل ای گنبد زیبا خدایی کجا دِرِه
آب سقاخَنَشُم تبرٌکِ شِفا مِدِه
مهربون امام رضا دردِ مُوره دِوا مِدِه
نِ فقط شیعه که حتی مسیحی اینجه میه
خدا بهتر مِدِنه امام رضای ما کیه
خدایا ممنونتوم که شیعیوم مذهبیوم
بِزا بهتر بُگُمت هیئتیوم مشهدیوم
از همو بِچِگیام بابام سُپُردُوم به شما
تورو جونِ مادرت هوامِ دِشتِباش آقا
شعر "عباسی" اگر چه ساده و بی مایه ی
همه دِلخوشیش ایه که با رضا همسایه ی
#میثم_عباسی
#ولادت_امام_رضا
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
📍قصیده مدح و مرثیه امام رضا علیه السلام
هنگامهٔ ی ظهورِ رئوفیّت خداست
امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست
لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد
بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست
در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد
تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست
آقای مهربان به کسی "نه"نگفته است
از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست
بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد
حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست
مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند
او همنشین فاطمه در عرش کبریاست
جاروکشان خانه سلطان ملائکند
گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست
گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است
باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست
سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین
از خانه امام رضا راهِ کربلاست
دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد
آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست
لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد
هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست
شبهای جمعه مادر اگر داد می زند
دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست
من یک سوال از عمرِ سعد می کنم
جای عزیز فاطمه در بین بوریاست
حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند
لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست
از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود
فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست
#قاسم_نعمتی