#پیراهن_امام_حسین_ع
#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
میان انبیا از تارو پود آن سخن بودهست
به دست آدم و نوح و خلیلِ بت شکن بودهست
زمانی که خدا مشغول خلق پنج تن بودهست
نه! حتی پیش از آن هم صحبت از این پیرهن بودهست
تجلیگاه آن در آیههای نور، پنهان است
میان مصحف و تورات و انجیل است، قرآن است
بر ابراهیم با این پیرهن آتش گلستان شد
و نوح و کشتیاش آسوده از گرداب طوفان شد
زلیخا شد جوان و هجر بر یعقوب آسان شد
پس از داود، عزتبخش ایوب و سلیمان شد
قمیصی که کراماتش فقط تقریب ادیان نیست
قمیصی که برایش نقطهی آغاز و پایان نیست
پیمبرهای خود را حق به سمت کربلا آورد
و هر پیغمبری آنجا نماز خون بجا آورد
شفای دردها بود و به آن دارالشفا آورد
همان پیراهنی که از بهشت آن را خدا آورد
همان پیراهنی که بادبان کشتی نوح است
همان پیراهنی که برتن هفت آسمان روح است
دخیل توبه را بستند بر آن آدم و حوا
در آن پیچیده بوده حضرت مریم مسیحا را
که تارش بوده از یاقوت و پودش بوده اعطینا
بخوان این فصل را در پیشگوییهای یوحنّا
قیامت میرسد از راه و در متن روایات است
که این پیراهن خونین به دست اُم سادات است
به دست انبیا وقتی خدا جامی لبالب داد
به عالم چلچراغ روشنی در ظلمت شب داد
امیرالمؤمنین دربارهی آن شرح مطلب داد
شبی پیراهن خورشید را زهرا به زینب داد
شبی که فاطمه لبریز از شوق شهادت بود
برای زینبش با اشک، مشغول وصیت بود
که بعد از من زمانه صبر زیبا از تو میخواهد
شکوه سبزی از الا جمیلا از تو میخواهد
در اوج تشنگی، چشم تو دریا از تو میخواهد
زمانی که حسین این پیرهن را از تو میخواهد
مهیا باش و پا در جادهی هفت آسمان بگذار
تمام رازها را با برادر درمیان بگذار
خدا میخواست تا از چشم دشمن در امان باشد
پلی از نور مابین زمین و آسمان باشد
شبی در کربلا باشد، شبی در جمکران باشد
فقط در دستهای مهدی صاحب زمان باشد
شبیه نور در سرتاسر گیتی پراکندهست
چقدر این پیرهن بر قامت مهدی برازندهست
#احمد_علوی
#پیراهن_امام_حسین_ع
#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
میان انبیا از تارو پود آن سخن بودهست
به دست آدم و نوح و خلیلِ بت شکن بودهست
زمانی که خدا مشغول خلق پنج تن بودهست
نه! حتی پیش از آن هم صحبت از این پیرهن بودهست
تجلیگاه آن در آیههای نور، پنهان است
میان مصحف و تورات و انجیل است، قرآن است
بر ابراهیم با این پیرهن آتش گلستان شد
و نوح و کشتیاش آسوده از گرداب طوفان شد
زلیخا شد جوان و هجر بر یعقوب آسان شد
پس از داود، عزتبخش ایوب و سلیمان شد
قمیصی که کراماتش فقط تقریب ادیان نیست
قمیصی که برایش نقطهی آغاز و پایان نیست
پیمبرهای خود را حق به سمت کربلا آورد
و هر پیغمبری آنجا نماز خون بجا آورد
شفای دردها بود و به آن دارالشفا آورد
همان پیراهنی که از بهشت آن را خدا آورد
همان پیراهنی که بادبان کشتی نوح است
همان پیراهنی که برتن هفت آسمان روح است
دخیل توبه را بستند بر آن آدم و حوا
در آن پیچیده بوده حضرت مریم مسیحا را
که تارش بوده از یاقوت و پودش بوده اعطینا
بخوان این فصل را در پیشگوییهای یوحنّا
قیامت میرسد از راه و در متن روایات است
که این پیراهن خونین به دست اُم سادات است
به دست انبیا وقتی خدا جامی لبالب داد
به عالم چلچراغ روشنی در ظلمت شب داد
امیرالمؤمنین دربارهی آن شرح مطلب داد
شبی پیراهن خورشید را زهرا به زینب داد
شبی که فاطمه لبریز از شوق شهادت بود
برای زینبش با اشک، مشغول وصیت بود
که بعد از من زمانه صبر زیبا از تو میخواهد
شکوه سبزی از الا جمیلا از تو میخواهد
در اوج تشنگی، چشم تو دریا از تو میخواهد
زمانی که حسین این پیرهن را از تو میخواهد
مهیا باش و پا در جادهی هفت آسمان بگذار
تمام رازها را با برادر درمیان بگذار
خدا میخواست تا از چشم دشمن در امان باشد
پلی از نور مابین زمین و آسمان باشد
شبی در کربلا باشد، شبی در جمکران باشد
فقط در دستهای مهدی صاحب زمان باشد
شبیه نور در سرتاسر گیتی پراکندهست
چقدر این پیرهن بر قامت مهدی برازندهست
#احمد_علوی