eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.7هزار دنبال‌کننده
1 عکس
2 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ سید ابوالفضل عصمت پرست از این مسیر پر از غم نمیشود رد شد از این مصیبت اعظم نمیشود رد شد چهل نفر همه در کوچه…کوچه ای باریک حساب کردم و دیدم نمیشود رد شد بدون گریه از این کوچه ها بماند که از آستانه ی در هم نمیشود رد شد فدک قباله ی زهراست تا أبد از این بدیهیات مسلم نمیشود رد شد فدک نوشت که در بحث ارث مادر از شروع سوره ی مریم نمیشود رد شد غلاف و ضربه ی در، علت شهادت اوست از این أدلّه ی محکم نمیشود رد شد به دست باد به گودال, کوچه را برده ست از این اشاره ی پرچم نمیشود رد شد قرار بود غزل فاطمی شود اما از التهاب محرم نمیشود رد شد ورق زدم صفحات مقاتل غم را از این دو خط مقرم نمیشود رد شد هنوز مشک همین مشک پاره نم دارد برای اصغر از این نم نمیشود رد شد به گریه گفت سکینه که از محله ی شام بدون بودن محرم نمیشود رد شد…..
شب تا به سحر سوختنم دست خودم نیست آخر چه کنم لاغریِ زود رَسَم را پیری و شکسته شدنم دست خودم نیست دستم دو سه ماه است نخورده است به کاری انگار کنار بدنم دست خودم نیست این موی سپید پسرم قلب مرا سوخت شرمندگی ام از حسنم دست خودم نیست اَسما کمکم کرد که آرام بیفتم افتادن و برخاستنم دست خودم نیست هر بازدَمی باز کند زخم تنم را خونی شدن پیروهنم دست خودم نیست از درد شدید است مرا ضعف گرفته اینقدر عرق ریختنم دست خودم نیست از عاطفه ی مادری ام خُرده مگیرید گریه به گلِ بی کفنم دست خودم نیست -------------------------------------------------------- شاعر : محمد جواد پرچمی حضرت زهرا (س) روضه
مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ یاسر مسافر ایستادند جسورانه تماشا کردند خون به قلب علی حضرت زهرا کردند عده ای مهر سکوتی به لب خود زده اند عده ای در سرشان نیت دعوا کردند اصلا انگار نه انگار که بیت زهراست هیزم آورده و هم شعله مهیا کردند با وصایای نبی با خوشان این مردم بعد پیغمبرشان آه چه بدتا کردند انتقام از علی از احد و خیبر بود بی جهت نیست که این قائله برپا کردند لشگر کینه حریف گل ریحانه نشد یا غلاف آمده و حل معما کردند به تلافی ز علی همسر او را زده اند میخ را در وسط سینه او جا کردند وسط کوچه به پیش علی افتاد زمین تا زمین خورد جماعت همه هورا کردند
ما چه می فهمیم اندوه در و دیوار را ما چه می فهمیم اشکِ چشم های تار را ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها یا بگویم داستان میخ کج رفتار را پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را آتش آورده ست پشت خانه ی وحی خدا با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد.. زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را احسان نرگسی حضرت زهرا (س) روضه
در لغت معنی شبح یعنی سایه ای در خیال می آید یا به تعبیر دیگری انگار ابر روی هلال می آید سایه ای مانده بود از مادر وقت برخاستن نشست ، نشست عرق سرد روی پیشانی اشک امانم نمی دهد که پر است مو به مو قصه از پریشانی شانه ازدست مادرم افتاد قصه آتش شد آن زمانی که ریخت آوار شهر بر سر ما همه شهر آمدند آن روز طرف خانهء محقر ما هیزم آنقدر هم نیاز نبود قاریان ، عالمان ، مسلمانان سوختند آیه های کوثر را با وضو آمدند مردم شهر با وضو می زدند مادر را کارشان قربه الی الله است مادر من خودش یدالله است کارشان را پراز مخاطره کرد دست انداخت دور شال پدر کار را یک غریبه یکسره کرد نام آن مرد را نمی گویم روز آخر امیدوارم کرد روز آخر بلند شد از جا شستشو کرد، گرد گیری کرد سخت مشغول کار شد اما چادر از صورتش کنار نرفت تا بگیرد امانت خود را دست پیغمبر آمد از دل خاک پدر خاک آب شد از شرم رد شد آن شب سکوتش از افلاک همه دلواپس پدر بودیم غسل از زیر پیرهن سخت است غرق در خون شود کفن سخت است جان خود را به خاک دادن بعد دست ها را به هم زدن سخت است پدرم خویش را به خاک سپرد سید حمیدرضا برقعی حضرت زهرا (س) روضه
جسم ضعیف و لاغر من تیر می کشد از فرط گریه،حنجر من تیر می کشد آن طایرم که از ستم و ظلم دشمنان بالم شکسته شد،پر من تیر می کشد دیگر توان پلک زدن هم نمانده است حتی دو دیده ی تر من تیر می کشد گاهی ز درد سینه اگر سرفه می کنم یکباره کل پیکر من تیر می کشد از کینه با دو دست ،عدو زد به صورتم زآن ضربه اش علی،سر من تیر می کشد از آن زمان که در روی قلبم فتاده است هر لحظه قلب دختر من تیر می کشد محمود اسدی شائق حضرت زهرا (س) روضه
مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ حسن لطفی امشب مدینه خوابِ راحت کرد مادر اما تو را خیلی اذیت کرد مادر همسایه هایت را دعا کردی و این شهر هرشب فقط پشتِ تو غیبت کرد مادر چشم و سر و پهلویَم امشب درد دارند دردِ تو بر ما هم سرایت کرد مادر بابا تو را می شست دیدم رفت از حال وقتی به بازویِ تو دقت کرد مادر این زخمِ سینه عاقبت کارِ خودش کرد ما را اسیرِ این مصیبت کرد مادر هم اشک هم بابا عرق می ریخت اما حالِ مرا خیلی رعایت کرد مادر از چادری که سهمِ من شد از تو،پیداست آتش فقط از تو عیادت کرد مادر با آنهمه زخمی که خوردی ، قاتلِ تو از ماندنت در کوچه حیرت کرد مادر آنروز دیدم هفت جایت را شکستند دیدم مغیره هِی جسارت کرد مادر دست از قلافِ خویش قُنفذ بر نمی داشت هِی زد ، تو را غرقِ جراحت کرد مادر از بس برایم روضه خواندی از حسینم چشمم به این خون گریه عادت کرد مادر می آید آنروزی که می گویم : کجایی پیراهنش را شمر غارت کرد مادر بر نیزه بود و ناگهان دیدم که سنگی پیشانیِ او را دو قسمت کرد مادر بازارِ شام و حال و روزِ ما به بازار عباس را غرقِ خجالت کرد مادر عمداً سنان با چند نامردِ یهودی ما را معطل چند ساعت کرد مادر
مرثیه حضرت فاطمه سلام الله علیها ـ سید حمیدرضابرقعی گل های عالم را معطر کرده بویت ای آن که می گردد زمین در جست و جویت یادش بخیر آن روزها ریحان به ریحان می چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت سیاره ها را در نخی می چیدی آرام می ساختی تسبیحی از خاک عمویت برداشتند از سفره ات نان، مردم شهر جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت درهای رحمت باز می شد با دعایت دردا که می بستند درها را به رویت تاریخ می داند فدک تنها بهانه است وقتی بهشت آذین شده در آرزویت وقتی منزه گشته خاک از سجده هایت وقتی مطهر می شود آب از وضویت چادر حمایل می کنی از حق بگویی حتی اگر یک شهر باشد روبرویت برخاستی با آن صفت های جلالی این بار آتش می چکید از خلق و خویت حتی زمان می ایستد از این تجسم تو سوی مسجد می روی مسجد به سویت از های و هو افتاد دنیا با سکوتت دنیا به آرامش رسید از های و هویت از بانگ بسم الله الرحمن الرحیمت از شکوه های "الذین آمنویت" تو خطبه می خواندی و می لرزید مسجد ذرات عالم یک صدا لبیک گویت خطبه به اوج خود رسید آن جا که می ریخت مدح علی حیدر به حیدر از گلویت گفتم علی… او قطره قطره آب می شد آن شب که روشن شد سپیدی های مویت آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام زخم تو آری زخم … آن رازِ مگویت ? هنگام دفن تو علی با خویش می گفت رفتی ولی پایان نمی یابد شروعت…
من كه گريانم براي فاطمه ميشوم عبد سراي فاطمه تا خدا از من شود رازي شبي شد رضاي حق رضاي فاطمه گر به پاي عشق او مانده دلم اين بود تنها وفاي فاطمه ميشوم عبد سراي مهدي ات گر رسد سوز دعاي فاطمه آرزويم تا قيامت اين بود غرق خون گردم به پاي فاطمه كاش مانع مي شدم آنروزها پيش آن سيلي به جاي فاطمه شاعر:آرمین غلامی حضرت زهرا (س) مناجات
زینب ای شیرازه ی اُمّ الکتاب ای به کام تو، زبان بوتراب از بیانت سربه سر توفان خشم نوح می دوزد به توفان تو چشم درکلامت، هیبت شیر خدا در زبانت، ذوالفقار مرتضی بازگو ای جان شیرین علی داستان درد دیرین علی ازهمان نخلی که ازپای اوفتاد خون پاکش نخل دین را آب داد رازدل را با زبان آه گفت دردهایش را به گوش چاه گفت بازگو با ما ز درد فاطمه زاشک گرم و آه سرد فاطمه بازگو کن قصه مسمار را ماجرای آن در و دیوار را بازگو آن شب علی چون می گریست در فراق فاطمه خون می گریست از بهار و از خزان او بگو از مزار بی نشان او بگو گو به ما از مجتبی، ابن علی دردهای آن ولیّ بن ولی از همان طشتی که پرخون شد ازو دامن افلاک گلگون شد ازو زینب ای شمع تمام افروخته یادگار خیمه های سوخته بازگو از کربلای دردها قصه نامردها و مردها بازگو از باغهای سوخته نخلهای سربسر افروخته بازگو از کام خشک مشکها گریه ها وناله ها واشک ها بازگو از مجلس شوم یزید وان تلاوتهای قرآن مجید بازگو از آن سر پُر خاک و خون لاله رنگ و لاله فام و لاله گون ماجرای آن گل خونین دهان وان لب پرخون زچوب خیزران با دل تنگ تو این غمها چه کرد؟ دردها و داغ و ماتمها چه کرد؟ فاطمه! گر تو علی را همسری وز شرافت مصطفی را مادری کار زینب هم گذشت از خواهری کرد در حق برادر، مادری چون تو، در دامان، که دختر پرورد؟ کی صدف، اینگونه گوهر پرورد شاعر : محمد علی مجاهدی حضرت زینب (س) مدح
به نام نامی زینب که آیت العظمی است قسم به نام عقیله که علم الاسماست بلند مرتبه بانوی فاطمی علی تمامی وجناتش تمامی مولاست غلامزاده ی ایلش قبیله ی مجنون کنیز خادمه هایش عشیره ی لیلاست نفس نفس نفحاتش چکامه ای شیوا و حرف حرف کلامش قصیده ی غراست قلم چگونه نویسد که خامی محض است کلام پخته ی عمان بخوان که روح افزاست زنی که دست خدا را در آستین دارد زنی که یک تنه مرد آفرین کرببلاست برای آل عبا بوده واجب التعظیم حسین، فاطمه، احمد، حسن، علی، زهراست عقیله ای که عقول از مقام او حیران فهیمه ای که فقاهت ز فهم او رسواست ندیده سایه ی او را نگاه همسایه اگرچه مدت سی سال پیش این دریاست ندیده سایه ی او را مدینه یا مکه که شهر در قرق چند حضرت سقاست نسیم هم نوزد سمت چادرش حتی که این حریم ؛ حریم فرشته های خداست نه خاک بر دهنم رخصتی فرشته نداشت مقام چادر خاتون فاطمه بالاست هزار مرتبه شوید دهان به مشک جبریل هنوز بردن نامش برای او رویاست ز مادحین بزرگی این سرا مریم ز واصفین بلندی این حرم عیسی ست رکاب ناقه که سر قفلی علمدار است ستون خیمه که قلب خیام عاشوراست پناهگاه تپش های خسته ی سجاد امام هاشمیان و شفیعه ی فرداست اگر حسین در اعماق سینه ها جاری ست اگر حسینیه ای در تمامی دل هاست ولی حسین خودش زینبیه ای دارد که در تمامی افلاک بیرقش برپاست... حسن لطفی حضرت زینب (س) مدح
کیمدی زینب دخت زهرا وعلی شاه نجف خواهر سلطان عشق و گوهرگنج شرف کیمدی زینب جام وحدتدن همیشه مست مست مست عاشورا و هم مست می روز الست گلشن دینه گل عزّت عفیفه با ادب باغ عشقه باغبان و نکته سنج و حق طلب بیر خانمدی چون آناسی فاطمه تک با وقار کوفه ده ایلردی نسوان بیر سلامه افتخار کیمدی زینب کشتی ایجاده لنگر شرزه شیر کربلاده گول لری پرپر اولوب اولدی اسیر زینبی که بعد عاشورا و خون و کربلا اولدی موسای زمان و لیک دلدیدی عصا مرتضا تک نطقی گویا مثل گوهر تابناک بو پیام آوردی خلقه بیر مهین بانوی پاک پرچم دین الده دوتدی مرتضادن یادگار امتیاز آلدی آچوب مکتب اولوب آموزگار گوز آچان گون عالمی اتموشدی مانند بهار قهرمان کربلا اولسون گلوب زهرا تبار زینبی الله یاراتدی قارداشا فریاد رس خضر ظلمات بلا و اهل بیته دادرس زینبی که شیر حق تک تک سوار و جنگجو شیر زهرانی اموبدی شیر ایدوبدی شیر خو شیر زهرانی امن آری اولار مرد آفرین فاتح شامات و کوفه قارداشا یار و معین شیر زهرانی امن مست می مینا اولار عرصۀ غیرتده کان و عصمته دارا اولار شیر زهرانی امن آری اولار تاریخ ساز واژه ساز و واژه پرداز یکه تاز و پاک باز شیر زهرانی امن شمریله ایلر کشمکش صبریده دریا اولار دریا کنارینده عطش شیر زهرا شیر دور بیر بیله شیره آفرین زینبی بو شیردور که ایلدی حبل المتین شیر زهرا شیر دور ایلر اوز اوغلی افتخار گورمیوب گلسین جهانه بیله خواهر روزگار مشعل دینی خموش اولسون جهاندا قویمادی نوحه خوان اولدی حسینه آغلاماقدان دویمادی بو یقینا نیزده بیر جلویه مجذوب اولوب محمل ایچره ناقه ده چون قلبی عشقیله دولوب محمله باش چالدی قانی عشقیلن اولسون عجین قدرت عشقه گرک ناز ایلماق « عدلی » یقین عدلی تبریزی حضرت زینب (س) مدح