#ولادت _حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_ الله علیها
شمع محفل اگر سراج شده..
سوخته هستی اش حراج شده
زیر پا بوده و به سر رفته
بند نعلین بوده تاج شده
مالیات فقیر از جگر است
خون دلهاست که خراج شده
مرض لا علاجمان اغلب..
با همین آب شور علاج شده
چند قرن است در قبیله ما..
سجده بر سمت قم رواج شده
کعبه گرچه نصیب مردم بود
قبله ما از ابتدا قم بود
مورم و در تمام اوقاتم
به کرامات قدسی ات ماتم
چند رکعت تورا صدا کردم
راضیم! راضی از عباداتم
سنگفرش حیاط صحن توام
به رضای تو هشت قیراتم
شور عشق تورا درآوردم
غرق شیرینی است افراطم
اینهمه آمدم به کوچه ی تو
میدهی وعده ی ملاقاتم؟
گرچه روحم گرفته روی گناه
فاطمه اشفعی لی عندالله
تو به زیر عبای موسایی
ربنا ربنای موسایی
گره خلق را تو وا کردی
دستگیری.. عصای موسایی..
خواهر بی نظیر سلطانی
کوثر بچه های موسایی
کوه طور شماست بیت النور
تو کلیم خدای موسایی
هم مسیحا برای عیسایی
هم تجلی برای موسایی
برگ غفران رسید و بیمه شدم
سائل حضرت کریمه شدم
باده ناب از خم است هنوز
رزق عشاق از قم است هنوز
نانخور سفره ی حریم توایم
در بهشت تو گندم است هنوز
نخ چادر نمازتان خانم!
باب حاجات مردم است هنوز!
تا ابد در طواف کوی توام
تازه این دور هشتم است هنوز
روبروی ضریح داد زدم..
حرم مادرت گم است هنوز
کهنه ام وصله پینه میخواهم
از قم تو مدینه میخواهم
هرکسی خاکسار این در شد
ناخودآگاه دیده اش تر شد
به طواف ضریح دختر رفت
داغدار عزای مادر شد
یاد آن لحظه ای که در میسوخت
میخ در روزی کبوتر شد
پای نامحرمان به خانه رسید
نوبت قتل صبر شوهر شد
فضه آمد کمک کند اما..
یاس خانه شکست پرپرشد...
#حسین_قربانچه
#پوریاهاشمی
#تبری
من از آل سقیفه، دل گسستم
برای لعن آن ها ، عهد بستم
به لطف لعن ِبر هارون و مأمون
محبّ حضرت معصومه هستم
#علی_مهدوی_نسب(عبدالمحسن)
#ولادت _حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_ الله علیها
شمع محفل اگر سراج شده..
سوخته هستی اش حراج شده
زیر پا بوده و به سر رفته
بند نعلین بوده تاج شده
مالیات فقیر از جگر است
خون دلهاست که خراج شده
مرض لا علاجمان اغلب..
با همین آب شور علاج شده
چند قرن است در قبیله ما..
سجده بر سمت قم رواج شده
کعبه گرچه نصیب مردم بود
قبله ما از ابتدا قم بود
مورم و در تمام اوقاتم
به کرامات قدسی ات ماتم
چند رکعت تورا صدا کردم
راضیم! راضی از عباداتم
سنگفرش حیاط صحن توام
به رضای تو هشت قیراتم
شور عشق تورا درآوردم
غرق شیرینی است افراطم
اینهمه آمدم به کوچه ی تو
میدهی وعده ی ملاقاتم؟
گرچه روحم گرفته روی گناه
فاطمه اشفعی لی عندالله
تو به زیر عبای موسایی
ربنا ربنای موسایی
گره خلق را تو وا کردی
دستگیری.. عصای موسایی..
خواهر بی نظیر سلطانی
کوثر بچه های موسایی
کوه طور شماست بیت النور
تو کلیم خدای موسایی
هم مسیحا برای عیسایی
هم تجلی برای موسایی
برگ غفران رسید و بیمه شدم
سائل حضرت کریمه شدم
باده ناب از خم است هنوز
رزق عشاق از قم است هنوز
نانخور سفره ی حریم توایم
در بهشت تو گندم است هنوز
نخ چادر نمازتان خانم!
باب حاجات مردم است هنوز!
تا ابد در طواف کوی توام
تازه این دور هشتم است هنوز
روبروی ضریح داد زدم..
حرم مادرت گم است هنوز
کهنه ام وصله پینه میخواهم
از قم تو مدینه میخواهم
هرکسی خاکسار این در شد
ناخودآگاه دیده اش تر شد
به طواف ضریح دختر رفت
داغدار عزای مادر شد
یاد آن لحظه ای که در میسوخت
میخ در روزی کبوتر شد
پای نامحرمان به خانه رسید
نوبت قتل صبر شوهر شد
فضه آمد کمک کند اما..
یاس خانه شکست پرپرشد...
#حسین_قربانچه
#پوریاهاشمی
#ترکیب_بندولادت_امام_رضا علیه السلام
روزي كه نام عشق بازان را نوشتند
اين قوم را مجنون ، تو را ليلا نوشتند
آنگاه مُلكِ عاشقي تقسيم كردند
اين سرزمين را مالِ تو آقا نوشتند
زهرا به هر سويي ، سفيري را فرستاد
نام تو را صد شكر سهم ما نوشتند
ايران چه كم دارد ؟ ديار اهل بيت است
يك سو علي ، يك سوي آن زهرا نوشتند
اين سرزمين را از همان اول خريدند
مديون خانوادة موسي نوشتند
با حُبِّ تو هر شيعه اي « اثني عشر » شد
يعني كنار نامتان « الا » نوشتند
از بعد آنكه ضامن آهو شدي تو
عشاق را آوارة صحرا نوشتند
تا عكس تو در چشمهاي آهو افتاد
در زير ابرويش دو تا شهلا نوشتند
تو سفره دار عالمي مشكل گشايي
آقاي ما سلطان علي موسي الرضايي
اشكي چكيد و باب صحبت با تو وا شد
ناگاه ديدم صحن تو عرشِ خدا شد
آنقدر وا كردي گره از كار مردم
تا پنجره فولاد تو دارالشفا شد
اصلاً نمي دانم زِ كِيْ بُردي دلم را
اصلاً چگونه اين دلم جاي شما شد
يك نيمه شب افتاد راهم در حريمت
ديگر نمي دانم كه با حالم چه ها شد
من اولين باري كه بوسيدم ضريحت
از داغي آن بوسه قلبم مبتلا شد
تا آمدم لب وا كنم آقا ... آقا
آمد ندا برخيز حاجاتت روا شد
پاي ضريحت عاشقي با گريه مي گفت
در اين حرم امضا برات كربلا شد
غير از تو من با هيچ كس كاري ندارم
اصلاً بدون تو خريداري ندارم
تا روبروي گنبد تو ايستادم
دارو ندارم را همه نذر تو دادم
با چشم گريان راه افتادم به سويت
يك لحظه ديدم بر درِ باب الجوادم
اذن دخولم اشكهاي ديده ام شد
صورت به خاك گرم صحن تو نهادم
احساس كردم بين آغوش تو هستم
مانند طفل گم شده از پا فتادم
دلشوره هايم را خودت آرام كردي
دستان پُر مهر تو تسكين الفؤادم
كُلِّ زيارت نامه ام شد عشق بازي
گفتم : غلامم ، نوكرم ، من خانه زادم
گفتم كه يك دنيا برايت حرف دارم
اما ببخشش اين جمله هاي بي سوادم
بي قيمتم اما گرفتار تو هستم
با دست خالي بر سر راهت نشستم
آقا منم من ، مرغ بي بال و پر تو
با دست خالي آمدم در محضر تو
از دل دعا كردم كه از عزت نيُفتي
خالي نباشد از گدا دُورُ و بر تو
سلطان گداي ريزه خور بسيار دارد
نامم شده جزوِ سياهي لشكر تو
روزي ما را از همان اول خدا داد
دست تو دست كريمه خواهر تو
دلشورة ماه محرم دارم آقا
چون قول دادم من به زهرا مادر تو
ايران ما زان روز شد واديِّ گريه
كه آشنا گرديد با چشم تر تو
در سينة ما كوهي از اندوه و غم ريخت
« يابن شبيب » تو دلِ مارا بِهَم ريخت
در پيشگاهت عشق را ابراز كردم
من روضه را با نام تو آغاز كردم
هديه به زهرا گريه كردن بر حسين است
با تكيه بر گريه به عالم ناز كردم
شبهاي جمعه تو خودت هم كربلايي
من هم به سوي كربلا پرواز كردم
آقا ببخشم روضه اي از تو شنيدم
آقا ببخش گر روضه ات را باز كردم
آخر چه شد ، جَدِّ غريبت آب دادند؟!
يادِ لبانش سوز دل را ساز كردم
آقا شنيدم يك نفر فرياد مي زد
نيزه نزن بندِ زره را باز كردم
با چند ضربه ؛راستي سررا بُريدند؟
اين روضه را در سينه مثل راز كردم
تا حرمت گيسوي زهرا را شكستند
چكمه به پا بر سينة جدت نشستند
با حوصله هر استخواني را شكستند
نامردها چشمان بازش را نبستند
#قاسم_نعمتی
#ولادت_امام_رضا علیه السلام
📍قصیده مدح و مرثیه امام رضا علیه السلام
هنگامهٔ ی ظهورِ رئوفیّت خداست
امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست
لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد
بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست
در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد
تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست
آقای مهربان به کسی "نه"نگفته است
از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست
بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد
حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست
مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند
او همنشین فاطمه در عرش کبریاست
جاروکشان خانه سلطان ملائکند
گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست
گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است
باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست
سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین
از خانه امام رضا راهِ کربلاست
دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد
آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست
لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد
هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست
شبهای جمعه مادر اگر داد می زند
دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست
من یک سوال از عمرِ سعد می کنم
جای عزیز فاطمه در بین بوریاست
حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند
لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست
از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود
فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست
#قاسم_نعمتی
#سلام_حضرت_جان
سلام حضرت جان،مهربان دوران ها
سلام مأمن آرامش پریشان ها
ضریح نور تو مصداق کعبه ی جان ها
شکوه صحن عتیقت بهشت مهمان ها
نفس بریده ام و جان تازه می خواهم
برای از تو سرودن اجازه می خواهم
رسیده ای که بتابی به آسمان همه
تو ای صبور ترین یار،هم زبان همه
مرام آینه ها را بده نشان همه
دوباره جان بده بر جسم نیمه جان همه
برای شانه ی من تکیه گاه یعنی تو
امید هر دل بی سرپناه یعنی تو
همیشه زائر دور از تو مثل زندانی ست
نصیب عاشق دور از حرم پریشانی ست
و هرچه شیعه در عالم دلش خراسانی ست
ارادت به شما اصل هر مسلمانی ست
لباس خادم این نورخانه سنگین است
خیال نوکری ات حسرت سلاطین است
شکوه ناب ترین عکس هایمان اینجاست
همیشه وقت غم و درد جایمان اینجاست
صداقت دل بی ادعایمان اینجاست
مدینه و نجف و کربلایمان اینجاست
پناه مردم دلخسته از ستم هایی
تمام دلخوشی کشور عجم هایی
اگرچه شهر پر از صحنه های عصیان است
هنوز نام تو اسم شب خراسان است
امید روشنمان ذکر یا رضا جان است
درون سینه به مهرت،گناه سوزان است
همیشه زائر از اینجا به دست پر برگشت
گناه کار به اینجا رسید و حر برگشت
ضریح، سنگ صبور غم مسافر هاست
تمام حوصله ات خرج درد زائر هاست
بهشتِ مشهد تو مقصد مهاجر هاست
رسیدنِ به عبایت امید شاعر هاست
نه دعبلم نه فرزدق،گدا حسابم کن
تو آفتابی و چون ذره ها حسابم کن
نیامدم که تو را باز درد سر بدهم
رسیده ام که در این آستانه سر بدهم
کبوترانه به شوق تو بال و پر بدهم
برای عرض ارادت دو چشم تر بدهم
گرفتم از در این خانه اعتقادم را
جواب داده ای هر ذکر یا جوادم را
به زخم بی کسی ام التیام می خواهم
سلام داده،علیک السلام می خواهم
ز جرعه های مرامت،مرام می خواهم
میان حصن حصینت دوام می خواهم
نفس نفس به هوایت همیشه محتاجم
خرابم و به دعایت همیشه محتاجم
حرم شنیده فقط بغض در صدایم را
نگفته ام به کسی جز تو رنج هایم را
کسی نداشته جز چشم تو هوایم را
فقط تو باخبری بغض کربلایم را
خدا کند که دلم تنگ، بیش از این نشود
دلم مسافر محروم اربعین نشود
اجازه می دهی ام غم نصیب تان باشم؟
منم مخاطب یابن الشبیب تان باشم؟
مرید عشق حسین غریب تان باشم؟
گریز روضه ی شیب الخضیب تان باشم؟
“بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد”
#حسن_کردی
#عیدمیلادامام_هشتم
ماه ذیقعده مه عشق و صفا
ماه پر فیض خدای اکبر است
عید میلاد امام هشتم و
عید معصومه که زهرا منظر است
باز هم در آسمان کردگار
ماه و خورشیدی پدیدار آمده
حبذا از عرش جبریل امین
بهر پابوسی و دیدار آمده
اول مه خواهر وارسته ای
جلوه ای از نور احمد آمده
هشتمین نور خدا ده روز بعد
عالم آل محمد آمده
گشت ایام کرامت حبّذا
پشت هم احسان دیگر می رسد
باز الطاف خداوند کریم
از سوی موسی بن جعفر می رسد
با ظهور و جلوه ی نور رضا
آسمانها نور افشانی شده
نِی فقط روشن ز رویش شد زمین
کهکشانها هم چراغانی شده
بازهم، همنام حیدر آمده
آمده از راه جانِ مصطفی
عرشیان دارند یکسر زمزمه
جان به قربان علی موسی الرضا
قدسیان با بوسه بر قنداقه ات
نزد یزدان کسب آبرو کنند
گرد بنشیند به گهواره اگر
با مژه آن گرد را جارو کنند
لحظهی میلاد تو بابای تو
کرد ناگه اشک جاری از دوعین
کام تو برداشت با آب فرات
گفت یک قطره ندادن بر حسین
#محموداسدی
#دهه_کرامت
نُقل حرف آدما اول هر کلام سلامه
کلامی که با سلام شروع شه بهترین کلامه
یه سلام میدم به محضر همونی که چشامه
خاک پای نوکراشم به خدا که از خدامه
سلام ای نور خدا خورشید خورشیدای عالم
سلام ای گریهی شوقم سلام ای شوق وصالم
تو که وسعتت به تعداد تموم زائراته
تویی که در ورود حرمت باب نجاته
تویی که راه آهنت برا ما بهترین صراطه
تو که سوغاتی شهرت زعفرونه و نباته
زعفرون رنگشو از نور ولایتت گرفته
نبات هم طعمشو از طعم محبتت گرفته
قصهی تو و ما نَقل یکی بود یکی نبوده
که نبود ما بودیم و بود تو علت وجوده
ما گداییم و در بیت تو جنات خلوده
یه پسر داری که سلطان سخا و فضل و جوده
این بضاعت کم ما فدای لطف زیادت
بچه های من همه برن به قربون جوادت
میرم از آخرت حرم برا شکست دنیا
به تو دست میدم ولی دس نمیدم به دست دنیا
با تو بهتر از بهشته بی توخیلی پَسته دنیا
تو چیکار کردی که زنهای طلاپرست دنیا
اومدن النگوهاشونو همه نذر تو کردن
فقرا به نیت حج اومدن دورت بگردن
حاجیا دارن میرن مکه ولی ما که فقیریم
پامیشیم به نیت حج راه مشهد و میگیریم
ما که اهل شوره زاریم ما که از جنس کویریم
اگه راهمون ندی دیگه باید بریم بمیریم
راه اصلی تویی ما بیراهه رامون بده آقا
تو رو جون حاجی شش ماهه رامون بده آقا
#وحیدعظیم_زاده
#امام_رضاست
قبله ی جان من امام رضاست
دین و ایمان من امام رضا ست
بی ولایش ز مرده مرده ترم
جان و جانان من امام رضاست
هر چه کردم تلاوت قرآن
روح قرآن من امام رضاست
چار صحنش بهشت هشت بهشت
خلد و رضوان من امام رضاست
نسخه و دارو و طبیبم اوست
درد و درمان من امام رضاست
خجلم از عنایت و کرمش
که مرا راه داده در حرمش
--
او سیه رویی مرا دیده
به سیاهیم پرده پوشیده
به کسی چه که من گنهکارم
هر چه هستم رضا پسندیده
بوده اشک خجالتم بر رخ
او به اشکم ز لطف خندیده
دست او بر روی سرم بوده
مهر او در دلم درخشیده
گر چه باشد گناهِ بسیارم
هر که ام ثامن الحجج دارم
--
هر که زین آستانه در بزند
نیست جایز در دگر بزند
ای خوش آن دل که بر زیارت او
سوی باب الجواد پر بزند
خوشتر آن مادحی که در حرمش
دم ز آل پیامبر بزند
زنگی ار رخ به خاک او شوید
نی عجب طعنه بر قمر بزند
کیست جز او که زائر خود را
از کرامت سه بار سر بزند؟
بی حساب است لطف و احسانش
پدر و مادرم به قربانش
--
زائرینی که دور این حرم اند
بین زوّار کربلا علم اند
دردمندان کز او شفا گیرند
آسمانی دل و مسیح دم اند
همه عالم اگر شوند گدا
پیش لطف و عطاش باز کم اند
میهمانان این امام رئوف
غرق دریای رحمت و کرم اند
دوستانش ستارگان زمین
زائرینش چو کعبه محترم اند
کعبه با آن جلال، سنگ و گِل است
این حرم مسجد الحرامِ دل است
--
یک جهان دل مقیم خاک درش
لحظه لحظه کرامت دگرش
این جگر پاره ی رسول خداست
به چه تقصیر پاره شد جگرش
هیچ کس جز خدا نمی داند
که چه آمد امام ما به سرش
بر گل روی او به جای گلاب
ریخت اشک دو دیده ی پسرش
دل بسوزد برای آن پسری
که نگه کرد و داد جان پدرش
ناله از پرده ی جگر می کرد
گریه بر غربت پدر می کرد
پدر از سوز زهر پر می زد
ناله اش بر جگر شرر می زد
هم پدر آه می کشید از دل
هم پسر ناله از جگر می زد
هم پدر چشم خویش را می بست
هم پسر دست غم به سر می زد
دیدنی بود لحظه ای که پدر
بوسه بر عارض پسر می زد
دیده گریان و حجره در بسته
سینه سوزان و ناله آهسته
--
در غم آن ولیّ سبحانی
ریخت خون، چشم هر خراسانی
پای تابوت او به سینه زدند
خواهرانه؛ زنان نوغانی
همه با اشک دیده می کردند
جای معصومه اش گل افشانی
حیف! با دست دوستان در خاک
شد نهان آن جهان نورانی
عاقبت داد جان و راحت شد
میهمان غریب زندانی
هر دلی قطعه ای ز تربت اوست
اشک «میثم» نثار غربت اوست
#استادسازگار
#السلام_علیک_یاسلطان
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام
باز هم زائرتان نیستم از دور سلام
با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام
به سلیمان برسد از طرف مور سلام
کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها
باز از دوریت افتاده به کارم گره ها
ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم
پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم
برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم
زود ما را برسانید به مشهد ، به حرم
مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم
ما سفارش شده ایم ، از ره قم آمده ایم
یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست
پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست
پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست
بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست
پیچش قافله ی ما که به سوی نور است
رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است
چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟
صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است
طرف پنجره فولاد هیاهو شده است
باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است
مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد
دست و پای فلجی باز شفا می گیردبا شفا از تو ، چه زیبا شده بیمار شدن
به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن
کار من هست فقط گرمی بازار شدن
گر چه در باور من نیست خریدار شدن-
-یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟
من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم
تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی
کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی
مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی
لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی
قول دادی به همه پس به خدا می آیی
هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی
#مجیدتال
#یاعلی_ابن_موسی_الرضا_علیه_السلام
ازبس محبت را به ما تکرار کردی
دل کندن از این عشق را دشوار کردی
هربار پشت پنجره فولاد رفتیم
مارا شفا دادی ولی بیمار کردی
سائل نوازی سیره ی اولاد زهراست
با خوب وبد با روی خوش رفتار کردی
ما سیر از صحن و سرایت دل نکندیم
ما را همیشه تشنه ی دیدار کردی
گرچه ندانستیم قدر ت را ولی تو
این رفت و آمد را ادامه دار کردی
نعمت، زیارت بود ، ممنونیم ما را
از اشتیاق مشهدت سرشار کردی
تا به ابد بر عهدخود ما پایبندیم
از آستان مهربانی دل نکندیم
شأنت مشخص می شود از خاندانت
معراج پیدا می شود در آسمانت
ما را مقرب می کند لحظه به لحظه
أن ساعتی که بگذرد با زائرانت
در دور تا دور حرم سائل نشسته
از بس محبت ریخته در آستانت
زائر کجا می رفت غیر از مشهدتو
وقتی پناهی نیست غیر از آشیانت
گرچه کبوتر نیستیم اما رسیده
روزی ما با دستهای مهربانت
از اشک سرخ ، از شرم زرد، انگار اینجا
در چهره ها تاثیر کرده زعفرانت
ما با تو فهمیدیم عشق زندگی را
از چشمهای ما بخوان شرمندگی را
اینجا غبار صحن، حکم توتیا داشت
ایوان طلایش ماه بود و روشنا داشت
درد و دوای ما محبت بود ، آری
از اول اینجا درد هم حکم شفا داشت
آنچه که رویای تمام خوبها بود
ساده ترین خدمتگزار این سرا داشت
اینجا فقیران نیز ثروتمند بودند
هرکس که برمی گشت با خود کیمیا داشت
کافیست که از خاطرات خود بپرسی
اقرار خواهد کرد که مشهد صفا داشت
دل کندن آسان نیست بر زوار ، وقتی
سگ پوزه می مالید برخاکش، وفا داشت
ما بین دریای کرم غرق خداییم
دلبسته ی سلطان علی موسی الرضاییم
لبریز عشق و باورم در مشهد تو
ازخانه ام راحت ترم در مشهد تو
مثل کبوترهای جلد آسمانت
قدری به دنبال پرم در مشهد تو
خسته ، شکسته ، آمدم پابوسی تو
اما به لطفت بهترم در مشهد تو
گرچه امام مهربانی تو، اگرچه
من مایه ی دردسرم در مشهد تو
می خواستم که آبرویم نریزی
حاضر شدم با مادرم در مشهد تو
بیرون مکن، کاری به کار تو ندارم
خدمتگزارم ، نوکرم ، در مشهد تو
از اولین روز زیارت ، یاد اشک و
سختی روز آخرم در مشهد تو
در صحن عشقت همنوای اشکهاییم
در مشهدیم اما به فکر کرببلاییم
چشمان تو کاری به جز رحمت ندارد
سائل زمان خواستن لکنت ندارد
مشهد کرم خانه ست ، غیر از جانب تو
از هر کجا روزی رسد برکت ندارد
ما را کبوتر فرض کن با تو بمانیم
کفتر که شد جلد حرم قیمت ندارد
چیزی بگو دق کردم از تنهایی اینجا
این چشم گریان جز تو هم صحبت ندارد
از پنجره فولاد تو آموختم که
سلطان اگر خیری دهد منت ندارد
فکری به حال گریه ی جامانده ها کن
کرببلا دادن به ما زحمت ندارد
ای مهربان تر از پدر مادر برایم
دل تنگ اشک روضه های کربلایم
#ناصردودانگه
#امام_رضا_علیه_السلام_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام_گودال_قتلگاه
السَّلَامُ عَلَى الْإِمَامِ الرَّءُوفِ، الَّذِی هَیَّجَ أَحْزَانَ یَوْمِ الطُّفُوفِ
(سلام بر آن امام رئوفی که اندوهها و مصائب روز عاشورا در سرزمین طف را برانگیخت).
احساس میکنم که همینجاست جنتم
هر وقت در حریم تو گرم زیارتم
هرگز به جز تو از تو نمیخواهم ای رئوف
این است آرزوی من، این است حاجتم
آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا
من صید مبتلاشدهی این ضمانتم
یک سال میشود که به مشهد نیامدم
یک سال میشود که فقط آهِ حسرتم
خلوتگُزین صحنِ گوهرشاد تو..، منم
یک شب سری بزن به من و کُنجِ عُزلتم
در شهر، شُهرتم شده دیوانهی رضا
در ماجرای عاشقیات درس عبرتم
گندمبهدست..، گوشهای از بارگاه تو
با جبرئیلهای حرم گرم صحبتم
گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم...
شکر خدا کبوتر بام کرامتم
وقتی که شاهِ مملکت ماست شاه طوس
پس خوشبهحال من که در این مُلک، رعیتم
جاروکش حریم تواَم..، نوکر تواَم
گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم
خورشید عالمِین، همین گنبدِ طلاست
بر بام تو دمیده شود صبح دولتم
من در جوار غیرِ تو جا خوش نمیکنم
من سالیان سال کنار تو راحتم
کُلِّ عشیره..، نانخور موسی بن جعفریم
قربانِ این گداشدنِ بااصالتم
ای مهربانتر از پدرم! دوستدارمت...
از کودکی همیشه تو کردی حمایتم
مُهر تو مُهر نیست..، مسحیایِ طوس ماست
صد مُرده زنده میشود از عطر تربتم
صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند
با چای حضرتیست فقط اوج لذتم
محشر، شفیعِ گریهکنانِ تو فاطمهست
زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم
کاملترین عبادت من نام حیدر است
ذکر علیعلی شده کُلِّ دیانتم
سرباز حیدریم، نجف پادگان ماست...
در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم
صحن رضاست آینه ی صحنِ مرتضی...
من مَحوِ در تَجلیِ این بی نهایتم
سلمانِ سَرسپردهی سَلمانیِ تواَم
لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم
بابُ الجواد، بابِ مُرادِ دل من است
عمریست دادهای به همین راه عادتم
نُطقم کنار پنجرهفولاد باز شد
با ذکر "یا رقیه" بهم ریخت لُکنتم
ای عُهدهدار مجلس عطشان کربلا!
من آن حسینگویِ دمِ دربِ هیئتم
تو روضهخوان آن لب سرنیزهخوردهای
من سینهچاکِ لطمهی ذکر مصیبتم
یَابْنَالشَّبیبگُفتنِ تو میکُشد مرا...
گفتی: که زخم خوردهی آن هتک حرمتم
*
یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند
یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند
#بردیا_محمدی