eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
10 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نماز من (آقام آقام) نیاز من ( آقام آقام) تو ناز من (آقام آقام) یارسول الله دلخواه منی (آقام آقام) ماه منی ( آقام آقام) شاه منی ( آقام آقام) یا رسول الله امشب شب عشقوشب مستی توی دنیاست ذکر لب من فقط مدد یا رسول الله است عیدیِ همه به دستای حضرت زهراست مدد یا رسول الله (۳) ای نورمبین (آقام آقام) تو مَه جبین (آقام آقام) دُرِّ ثمین ( آقام آقام) یارسول الله از همه سری (آقام آقام) تو محشری ( آقام آقام) تاج سری ( آقام آقام ) یارسول الله باز کبوتر دلم زده پر سوی احمد از راه میرسه عطرخوش نو گل سَرمد ذکر لب و ذکر دل من شده محمد مدد یا رسول الله باز دلم زده جوونه خدا خودش میدونه به عشق تو می خونه امام صادق داره دل من بهونه برات میشه دیوونه می خونه عاشقونه امام صادق بارون داره از آسمون خدا می باره می ریزه به پای آقامون ماه وستاره از مَقدم صادق دل عالم بی قراره مدد حضرت صادق @mortaza110shahmandi. ایتا
از لطف ومِهرِ حَیِّ سَرمَد،پیچیده بوی عِطراحمد مکه شد غرق نور وشادی، اومده حضرت محمد دنیای ما شده گلستان ،خورشید نبی شدفُروزان عید احمد مبارک باد وُ ، شد نور نَبَوی نِمایان حضرت طاها اومده، سَید بَطحا اومده، جلوه ی یکتا اومده، یا رسول الله یا محمد یا مصطفی یا محمد یا مصطفی یا محمد یا مصطفی یا رسول الله (۲) دلها شد مَست وِلای او، جانها شد مَحو لِقای او از یُمنِ مَقدمِ پیغمبر ، گل زده بوسه بر پای او دو عالم همه فدای او ، خِلقتِ همه برای او درقرآن حق تعالی گوید ، هرآیه مَدح و ثَنای او تویی بود و نبود من تویی نور اُمید من تویی ذکر سُجود من یا رسول رالله یا محمد یا مصطفی یا محمد یا مصطفی یا محمد یا مصطفی یا رسول الله اومده حُسنِ رویِ داور ، اومده یادگار حیدر رئیس مذهب شیعه وُ ، شاگرد مکتبِ پیغمبر شدخوشبو از گلِ شقایق ،مَشام بنده های عاشق دهان شیعه شد مُعطر ، با ذکر یا امامِ صادق ای اُمید و امام ما بِدِه عیدی به عاشقا مدینه کربلا آقا حضرت صادق گُل ما یابن فاطمه گُل ما یابن فاطمه گُل ما یابن فاطمه حضرت صادق (۲) @mortaza110shahmandi. ایتا
نثار بر نور مبین حی سرمد صلوات بر جمع کسای آل احمد صلوات بر دشمنِ پنج‌تن، دمادم لعنت بر پنج‌تنِ آل محمد صلوات
: إنّما أنا عَبدٌ مِن عَبيدِ محمّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله. اصول‌کافی، جلد۱، ص ۲۳۴ بسم الله الرحمن الرحیم با این که پیمبری برازنده‌ی توست از این همه شرم، شرم شرمنده‌ی توست ما جز سگ کوی تو چه باید باشیم؟ وقتی که کسی مثل علی بنده‌ی توست
هوای شهر نسیم پیمبری دارد چقدر عطر گلاب معطری دارد چه عاشقانه ملائک به هم خبر دادند که این پسر قدم عشق پروری دارد امیدوار به فردای بهتری شده ایم زمانه در سر خود فکر بهتری دارد نشسته اند به راهش همه پیمبرها نوشته اند که او قصد دلبری دارد خدا هم عاشق او شد شبیه حسی که پدر همیشه به فرزند آخری دارد خدا سند زده قلب مرا به نام رسول به نام عشق ، به نام خدا ، به نام رسول بزرگواری و عالیجناب یعنی تو و اوج خلقت انسان ناب یعنی تو نگین خلقت عالم که حضرت زهراست بر این عقیقِ بهشتی رکاب یعنی تو خدا نخواست خودش را نشانمان بدهد وگرنه نور خدا بین قاب یعنی تو خدا رسانده تورا تا به داد ما برسی دمِ خدا ، نفس مستجاب یعنی تو همینکه دور و برت سایه نیست پس قطعا تو نور باطنی و آفتاب یعنی تو تو نور باطنی و سایه هم نمیخواهی پیمبری، قسم و آیه هم نمیخواهی اویس وار نشستم به شوق آمدنت میان سینه قَرَن‌ را نموده ام وطنت برای دست گرفتن ز امتت کافیست نخی ز تار عبایت ، نخی ز پیرهنت بیا برای همه دلبرانه حرف بزن که شهد عشق چکیده ست از دل سخنت تو آیه آیه عسل را به کام ما دادی به غیر عشق نمیریزد از لب و دهنت شبیه شیشه ی عطری که زیر باران است گلاب ناب چکیده ست از بهار تنت خدا نوشت که پیغمبر است و خواهد شد زمان دلبریِ حضرت محمد شد نگاه مهر تو انسان نمود انسان را چه عاشقانه مسلمان نمود سلمان را اسیر ظلمت شب بوده ایم تا اینکه میان چشم تو دیدیم نور قرآن را چقدر رحمت محض است ربناهایت میان دست تو دیدیم راه باران را نگیر از همه ی عاشقان خود دل را بخواه از همه ی عاشقان خود جان را میان اشک و تحیّر چگونه شکر کنیم طلوع نور تو این نعمت فراوان را جهانِ قبل رسول خدا امیر نداشت نگاه سبز کسی اینهمه اسیر نداشت به عرش میروی از جبرئیل بالاتر به آسمان بروی تا شوی شکوفاتر کلاه از سر هر چه ملائکه افتاد و چشم ها همه در لحظه ی تماشا تر هر آنکه رنگ محبت گرفت دریا شد هر آنکه رنگ محمد گرفت دریاتر زمان آن شده دست از ترنج بردارند برای آنکه ندیدند از تو زیباتر بیا برای همه جان تازه ای بفرست نشان بده که تویی از همه مسیحا تر تو آمدی برسانی به تشنه آب حیات نثار مقدم خیرت چهارده صلوات
ای هست همه ز هست تو هست از خم نبوت تو دل مست صد مرتبه مرحبا خدا را زان رو که رخ ماه تو را بست ای روح خدای حق سرمد ای خاتم انبیا محمد از کودکی آشنای عشقم من پر زده در هوای عشقم مقصود خدا ز خلق عشقی تا زیر لحد گدای عشقم این دل در خانه ی تو را زد ای خاتم انبیا محمد ای قبله ی کعبه قامت تو عرض ادبش به ساحت تو گرد تو کند طواف کعبه کارش همه دم عبادت تو از کعبه چنین ندا برآمد ای خاتم انبیا محمد تا عرش خدا تو پر کشیدی آن را که کسی ندیده... دیدی از حنجره ی خدا در آن شب صوت خوش مرتضی شنیدی دیدی که علی است روی مسند ای خاتم انبیا محمد ای پرچم تو همیشه بالا بابای عزیز و خوب زهرا تو علت خلقت جهانی از قعر زمین تا ثریا نور تو به عرشیان بتابد ای خاتم انبیا محمد عیسای نبی گدای کویت موسی شده مست از سبویت تو پیر تمام انبیایی یوسف شده محو ماه رویت صفرند خلایق و تویی صد ای خاتم انبیا محمد اعجاز خداست در نگاهت جبریل امین طفل راهت آنها که محب حیدر هستند باشند همیشه در پناهت تو حیدری و علی است احمد ای خاتم انبیا محمد
برای وصف تو باید قلم صاحب قدم باشد همیشه نام تو بر سر در خانه علم باشد جهان ما را به نامت می شناسد وای بر ما که تو‌ را «شیخ الائمه» شیعه نشناسد، ستم باشد «حنیفه» می کند شاگردیت را چون «مفضَّل» ها هنر آموز درگاهت ،«هشام بن حکم» باشد علی با ذوالفقارش حافظ اسلام احمد شد و مکتب خانه ات مثل همان تیغ دو دم باشد شدی صادق که از کذاب ها باشی جدا مولا برای حفظ دین اما دلت لبریز غم باشد چه می ترسند بعضی ها ز قال الباقر و صادق و می خواهند نسل پر فروغ شیعه کم باشد تویی فرزند ابراهیم و در آتش نمی سوزی اگر نمرود های این زمان صدها رقم باشد به کوری دو چشم دشمنان اثنی عشر هستیم اگرچه مرقد «شیخ الائمه» بی حرم باشد...
عبدی که شود مال خدا مال کسی نیست دنبال کسی باش که دنبال کسی نیست خرجی گداهای حرم پای کریم است جز دوست، کسی باخبر از حال کسی نیست در راه تقرب، دل ما سخت پسند است مشتاق رخ یار، پی خال کسی نیست هرچند که زشتیم و سیاهیم ... بلالیم این لکنت ناخواسته اشکال کسی نیست جز مهر نبی پیش خدا هیچ نداریم در سینه بجز آل نبی، آل کسی نیست او آمده تا فاطمه اش را بشناسند بی فاطمه، امیّد به اعمال کسی نیست عرشی که نبرده است خدا هیچ کسی را جز او و علی، جای پر و بال کسی نیست پرونده ی ما خط به خطش صوم و صلات است سرمایه ی ما در صف محشر صلوات است عقباست سرا پرده ی دنیای پیمبر دنیاست پُر از جلوه ی عقبای پیمبر او درس نخوانده شده استاد ملائک جبریل شده واله ی املای پیمبر لاحول و لا قوه الاّی رسولان معنا ندهد جز وی و منهای پیمبر موسای شبان مانده چنان در کف طورش که بوسه نشانده به کف پای پیمبر طوبای درِ خانه ی زهرا قد رعناش ریحانه ی بابا شده زهرای پیمبر با دست علی نامه نوشته به سلاطین پس معجزه دیدند از امضای پیمبر این عقد اخوت شده خود، ریشه ی وحدت خوابیده علی وقت بلا جای پیمبر یکسو همه کفار و نبی سوی علی بود تیغ دو سرش، تیغ دو ابروی علی بود شد لشکر عامی تو هر یک نفر از ما ای کاش بگیری خبری مختصر از ما ای رحمت مطلق! تن ما را سر بازار ... بر، دار اطاعت کن و بردار سر از ما ما را سحری مثل اویس قرنی کن ارزانی تو! ... جان گران را بخر از ما سلمانی موهای تو افتاده به سلمان پس نیست در ایران تو آشفته تر از ما قرآن دلت سوخت و قرآن خدا نه! با سوختن آن شده دفع خطر از ما از لطف تو و فاطمه و جود حسینت عمریست خریدند محرم صفر از ما حیران تو بودیم دم گنبد خضراء از سمت نجف باز گرفتی خبر از ما رفتیم و در ایوان طلا، بست نشستیم گفتیم مسلمان تو و فاطمه هستیم ای سلسله ی موی تو زنجیر حقایق ای شرح افاضات تو منظومه ی صادق رزق سحرت از سر ما نیز زیاد است رزّاق، خدا بوده ولی دست تو رازق با پینه ی پیشانی تو بر سر سجده باید برسد اینهمه مخلوق به خالق نه صاحب مالیم، نه دنبال زر و سیم قربان فقیرت که شده صاحب منطق شاگردی شاگرد تو شد کار اساتید دلباخته ی درس تو هستند خلائق یک عمر فقط حرف تو تبیین علی بود شد جنگ تو تبدیل مخالف به موافق خرمای علی شیعه ی اثنی عشری ساخت گفتی علی و گفت علی مغرب و مشرق والله همین است و همین است و همین است رزق نجف و کرببلایم ز مدینه است هرکس که شده حضرت صادق نگرانش افتاده عجب قند و نباتی به دهانش امشب به خدا وصل شو از راه توسل تصدیق کن او را و سحرگاه بخوانش پائین حسینیه نشستن هنر اوست گفت آنکه حسینی شده بالا بنشانش او دوستمان دارد و ما نیز محبیم او لطف به ما کرده و بندیم به جانش راضی شده ما را ببرد بین تنورش محتاج همینیم نه محتاج به نانش چسبیده ام امشب به ضریحش چو غباری آنهم چه ضریحی! که غبار است نشانش ای باد صبا از سوی ما هم گذری کن هرکس که دلش سوخت، به زهرا برسانش من سائل کورم که ندیدم کرمش را ای کاش بسازند به زودی حرمش را
واژه ها در هیجانند که سجّاده شوند.. پیشِ پاهای تو ای آینه..افتاده شوند.. شاعران آمده اند تا به نوایی برسند.. رخصتی گر بدهی با قلم آماده شوند باز کن میکده را ای پسرِ خون خدا.. شیعیان آمده اند تا که پُر از باده شوند جلوه ای کن که ببینند تو را اهلِ هنر روی تو دیده و کُلاً همه دلداده شوند (حضرت عشق..امامِ ششمین..نورِ خدا) (جلوه ای کن که بتابی به دلِ آینه ها) آمدی جهلِ بشر بلکه سرافکنده شود آمدی با نَفَست..دینِ نبی زنده شود آمدی ای پسرِ حضرتِ باقر..گلِ عشق ..باشکوفایی تو ..عطر پراکنده شود آمدی شمسِ ولایت که به یک طُرفه نگاه نورِ تو در دلِ هر شیفته..تابنده شود آمدی تا که تلاشی بکنی بهرِ خدا.. لبِ پیغمبرِ اسلام پُر از خنده شود (صادق آل محمّد..قدمت بر سرِ چشم) (بنویس اسم مرا که قلمت بر سرِ چشم ) چه هیاهوی عجیبی ست در این مکتبِ عشق سر زدی از افقِ دین و شدی کوکبِ عشق علمِ تو علمِ لدّنی ست نه از علم زمین زان سبب شعله وری شعله کِشی از تبِ عشق سخنانِ تو همه خطبه ی مولاست وَ یا ختمِ رسل سخنی تازه بگو با منِ افتاده ز پا از لبِ عشق آمدم تا بنشینم ز تو سیراب شوم.. کی به گوشم برسد از دهنت مطلبِ عشق (عشق را مکتبت آموخته با شورِ کلام) (پُر کن این جامِ تهی را که شوم مستِ مدام) ببرم شهرِ مدینه که ببینم حرمت نکند باز که محروم شوم از کرمت مرقدِ خاکی تو می کُشدم حضرت نور قدمی رنجه بفرما بفدای قدمت جای تو در دلِ شیعه ست خدا داند و بس که بر افراشته است تا به قیامت علمت دِینِ تو دِینِ بزرگی ست روی گردنِ ما.. زندگی کردن خوب است ز انفاسِ دمت (هر که هستیم در این عرصه اگر که پستیم) (صادق آل محمد به شما دل بستیم)