eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
باز هم حرف کریم آمد وسط. احیا شدم قطره بودم قطره ای که واصلِ دریا شدم بی سرو سامانی ام را هیچ کس دیگر ندید با نگاهی قدکشیدم سرورِ دنیا شدم. نگرانی ها همه رفت از وجودم یک طرف خورده بودم بر زمین با لطفِ آقا پا شدم هیچ می دانی که مدیونِ جوادم از ازل چونکه با الطافِ او آقاتر از آقا شدم در هوای نفس گم بودم که با دستِ کرم آخرش در شامگاهی مضطرب. پیدا شدم من دلِ خود را سپردم محضرِ ابنُ الرضا راست کردم قامت و چونِ شاخه طوبا شدم جانِ سلطان را قسم دادم دو دستم را گرفت با مددهای نهم خورشید با تقوا شدم مزدِ کارم را عطا کرده خود بابُ المراد من در اینجا مبتلای حضرت زهرا شدم
اشعار _ گرچه که بد کرده ام مهمان نوازی کن حسین تو مسیحای زمانی... باز اعجازی کن حسین هیچ کس حال دلم را که نمی فهمد یقین با نگاهی با من‌دل خسته دم سازی کن حسین دوستت دارم قسم بر مادر صدیقه ات نوکرت را گر که می‌ خواهی تو‌ابرازی کن حسین این همه آقا صدایت کرده‌ام در روضه ها در میان گریه با عبدت هم آوازی کن حسین چشم بر راهم‌ بیایی لحظه ی جان دادنم بهر راحت جان سپردن زود پروازی کن حسین آدمم کن گرچه آقا جان اذیت کرده ام گرچه‌که بد‌ کرده ام مهمان نوازی کن حسین شاعر:
گونه هایم رنگ نیلوفر گرفته ..ای پدر گیسوانت رنگ خاکستر گرفته.. ای پدر آمدی بر دیدنم الحق که زیبایی هنوز آتش عشقت دوباره در گرفته.. ای پدر زخم پیشانی من را هم تماشا می کنی وقت سیلی ضرب انگشتر گرفته ..ای پدر جای جای پیکرم دارد به خود خون مردگی مطمئنم ارث از مادر گرفته... ای پدر نیست یک ذره تعادل هر دوپایم سست شد این دو پا هم انس با کوثر گرفته.. ای پدر با صدای گریه ام شامات را برهم زدم شام را بنگر تب محشر گرفته ..ای پدر خوش به حال دخترت بعد از فراقی بی امان راس پاکت را کنون در بر گرفته.. ای پدر شاعر:
(ع) در کنارِ قبرِ تو ماندم به تنهایی علی.. در خیالم ساختم تصویرِ زیبایی علی.. مرقدِ ششگوشه را کعبه تصوّر می کنم محورِ این قبله ای از بس معلّا یی علی شیرخواره بودی و آبت ندادند کوفیان حال روی سینه و دستانِ بابایی علی.. کودکِ دلبندِ من!،دلتنگِ چشمانت شدم در کجایی تا بگویم باز لالایی علی.. (در نبودِ تو ندارم ذرّه ای تاب و قرار) (دستهایم را تکان دادم بدون اختیار) آرزوهای زیادی داشتم امّا چه شد؟ خواستم پیشم بمانی کودکِ زیبا چه شد؟ سینه ام خشکیده بود و از عطش پرپر زدی خاطرم آمد کنارِ نهری از دریا چه شد؟ برد..سیرابت کند حتّی به قصدِ رو زدن از میانِ خیمه دیدم زحمتِ آقا چه شد بشکند دستانِ پر روز و توانِ حرمله.. وای بر من!حاصلِ تیر و کمان جانا چه شد؟ (یک سه شعبه ذبح کردت روی دستانِ پدر) (یک سه شعبه ریخت بدجوری بهم جانِ پدر) پشتِ خیمه مرقدت بود و زیارت داشتم در بیانِ گفتگوهایم..صداقت داشتم.. جرعه ای..بعدِ از تو آبی خوردم و سنگین شدم شیر جاری شد..ولی حسّ ِ خسارت داشتم بعد از آن دنبالت افتادم به پای نیزه ها در نگاهِ خلق..تصویرِ حقارت داشتم بارها از دستِ این و آن گرفتم راسِ تو در دفاع از حنجرت خیلی جسارت داشتم (بارها افتادی از نیزه به زیرِ دست و پا) (بارها از دور گفتم بینِ آغوشم بیا..) اربعین است و پس از این ساکنِ اینجا شدم در کنارِ مرقدِ بابای تو احیا شدم روزها را گریه خواهم کرد زیرِ آفتاب من به این نیّت در این وادی چنان دریا شدم از تو یک گهواره مانده..مادرت را می کُشد با همین گهواره خیلی غرقِ در رویا شدم تازه می فهمم غمِ مادر بزرگت را علی.. تازه جانِ من!!..شبیهِ حضرت زهرا شدم (می دهم این روضه ای شیرخواره خاتمه) (می زنم لطمه بیادِ محسن ابن فاطمه )
هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم.. آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر.. سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد.. این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق.. مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند.. ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست.. حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست
. امیری حسین و نعم الامیر با دو طفلانِ خودش خونِ خدا را زنده کرد کودکانش را فدا کرد و صفا را زنده کرد زینب است و بی تفاوت نیست اصلاً بر حسین با قیام و با قعودش..جانِ ما را زنده کرد البلا ُ للولا ..را معنی و مفهوم داد.. حادثه سازِ دو دنیا شد ولا را زنده کرد پای عشقِ حضرت ارباب با طفلانِ خویش در تمامِ عرصه ها..حسّ و وفا را زنده کرد کودکانش را خود بی بی کفن پوشاند و بعد با همین کارش تمامِ اقربا را زنده کرد زندگی یعنی شهادت زندگی یعنی حسین هستی اش را خرج کرد و مه لقا زنده کرد یادگاری های عبدالله زینب را زنده کرد بانوی رزمنده هم آل عبا را زنده کرد هیچ می دانی که خاتونِ جزا..دختِ علی با تمامِ کارهایش کربلا را زنده کرد  
. عوضِ عمّه ی خود راه برو بینِ مسیر.. پسرِ فاطمه!..با آه برو بینِ مسیر... به قدم های تو سوگند پُر از خستگی ام عوضِ من کمی ای شاه برو بینِ مسیر.. چه کنم این همه دلتنگی پُر واهمه را وَ نشد تا که مددکار شوم فاطمه را آخرین حجّتِ دوران!..فقرا را ببرید وَ تصّدق ز کرم ..فوجِ گدا را ببرید اربعین باشد و در شهرِ خودم کِز بکنم تذکره داده و این اهلِ خطا را ببرید همه ی خواسته هایم شده یک کرببلا وَ تمامیّ ِدعایم شده یک کرببلا پسرِ فاطمه!..ای وارثِ دلجوی حسین یک سلامی بده از جانبِِ ما سوی حسین لا اقل یک قدمی رنجه نما محفلِ ما.. تا مگر پُر شود از آمدنت ..بوی حسین عنقریب است که این عقده مرا هم بکشد مطمئن باش که من را غم و ماتم بکُشد پسرِ فاطمه!..خیلی گله دارم ز خودم نظری کن دلِ بی حوصله دارم ز خودم.. کربلا رفت ز دستم..نکند رانده شوم؟ وامصیبت..چقَدَر فاصله دارم ز خودم.. دل به دست آر ..الهی که نبینی تو بلا جانِ زهرا ببرم زود فقط کرببلا
واژه ها در هیجانند که سجّاده شوند.. پیشِ پاهای تو ای آینه..افتاده شوند.. شاعران آمده اند تا به نوایی برسند.. رخصتی گر بدهی با قلم آماده شوند باز کن میکده را ای پسرِ خون خدا.. شیعیان آمده اند تا که پُر از باده شوند جلوه ای کن که ببینند تو را اهلِ هنر روی تو دیده و کُلاً همه دلداده شوند (حضرت عشق..امامِ ششمین..نورِ خدا) (جلوه ای کن که بتابی به دلِ آینه ها) آمدی جهلِ بشر بلکه سرافکنده شود آمدی با نَفَست..دینِ نبی زنده شود آمدی ای پسرِ حضرتِ باقر..گلِ عشق ..باشکوفایی تو ..عطر پراکنده شود آمدی شمسِ ولایت که به یک طُرفه نگاه نورِ تو در دلِ هر شیفته..تابنده شود آمدی تا که تلاشی بکنی بهرِ خدا.. لبِ پیغمبرِ اسلام پُر از خنده شود (صادق آل محمّد..قدمت بر سرِ چشم) (بنویس اسم مرا که قلمت بر سرِ چشم ) چه هیاهوی عجیبی ست در این مکتبِ عشق سر زدی از افقِ دین و شدی کوکبِ عشق علمِ تو علمِ لدّنی ست نه از علم زمین زان سبب شعله وری شعله کِشی از تبِ عشق سخنانِ تو همه خطبه ی مولاست وَ یا ختمِ رسل سخنی تازه بگو با منِ افتاده ز پا از لبِ عشق آمدم تا بنشینم ز تو سیراب شوم.. کی به گوشم برسد از دهنت مطلبِ عشق (عشق را مکتبت آموخته با شورِ کلام) (پُر کن این جامِ تهی را که شوم مستِ مدام) ببرم شهرِ مدینه که ببینم حرمت نکند باز که محروم شوم از کرمت مرقدِ خاکی تو می کُشدم حضرت نور قدمی رنجه بفرما بفدای قدمت جای تو در دلِ شیعه ست خدا داند و بس که بر افراشته است تا به قیامت علمت دِینِ تو دِینِ بزرگی ست روی گردنِ ما.. زندگی کردن خوب است ز انفاسِ دمت (هر که هستیم در این عرصه اگر که پستیم) (صادق آل محمد به شما دل بستیم)  
تو کیستی؟ آئینه ی دنیای دیگر معصومه ای,  جامانده در معنای دیگر بی خود "کریمه" نام زیبایت نگفتند معنا شدی انگار در دریای دیگر عشق امام هشتمین با تو عجیب است خواندند تو را هم زینب کبرای دیگر دنبال قبر حضرت صدیقه بودم.. دیدم تو هستی حضرت زهرای دیگر ای بانوی عظما.. اغیثینی کریمه آئینه ی زهرا.. اغیثینی کریمه تو بین نسوان ولایی، بی قرینی ای دختر موسی ابن حعفر بهترینی این ملک ما دارد شرف با مرقد تو راحت بگویم عزت ایران زمینی یک جذبه ای دارد زیارت در حریمت از بسکه بانوی نجابت..دلنشینی دنیا اگر فرضأ شود انگشتر عشق مابین این خاتم تو تنها یک نگینی اخت الرضا،جان رضایت یک نگاهی بر حال و روز این گدایت یک نگاهی دستم به دامانت برایم یک دعا کن حاجات قلبم را خودت امشب روا کن در گیر و دار زندگی گم کرده راهم لطفی کن ای بانو گدایت را صدا کن با این سیه رویی تفضل کن.. رضا را از این گنه کار زمین خورده رضا کن ای دختر موسی ابن جعفر حاجتم ده با طرفة العینی دلم را کربلا کن من کربلایی می شوم در روضه هایت عالم فدای هق هقی از گریه هایت در گوشه ای تنهای تنها جان سپردی باحجم سنگینی ز غمها جان سپردی در بین سینه نامه ای را می فشردی خیلی غریبانه در اینجا جان سپردی حرمت به تو کردند بی بی.. مردم قم با این وجود از داغ آقا جان سپردی با گریه های تو همه آتش گرفتند با یا رضای تو همه آتش گرفتند بی بی فدای عمه ات که در محن مرد در گوشه ای افتاد و دور از وطن مرد می گفت زیر لب حسین جان خسته هستم با یاد گودال بلاها لطمه زن مرد مابین دستانش در آن آخر نفس ها با ناله های یا حسین با پیرهن مرد ای وای از پیراهنی که پاره پاره ست از روضه ی زینب دل ما پر شراره ست
هرچه خوبی می شناسی جمع در یافاطمه ست تکیه گاهِ ما یقین دارم که تنها فاطمه ست شکر می گویم خدا را که غبارِ این درم.. آبرو و اعتبارِ گریه کُن ها..فاطمه ست رشته های چادرش حبل المتینِ انبیاست ناجی هر عاشقی در روزِ عقبا فاطمه ست مرده را جان می دهد با یک دعای مضطرش در حقیقت الگوی صدها مسیحا فاطمه ست کارِ این بانوی عظما دستگیری از فقیر.. سفره دارِ بینوایان بینِ دنیا فاطمه ست از گنهکارانِ امّت لحظه ای غافل نشد.. این بدان معناست که امیّدِ فردا فاطمه ست مادرِ کلّ ِ امامان.. مادرِ ساداتِ عشق.. مفتخر هستیم چونکه مادرِ ما فاطمه ست فاطمیون.. کلّ ِ دنیا را بهشتی می کنند.. ای بنازم باغِ زیبا و مصّفا فاطمه ست.. حضرت ختمِ رسل مادر خطابش می کند صاحبِ این کلمه ی امّ ابیها فاطمه ست کفو و همتایش علی شیرخدا باشد فقط همسرِ والامقام و نفسِ مولا فاطمه ست
      شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن      شعر :      اتـفاقی رو به راهم کرده در ماهِ رجب            فارغ از اندوه و آهم کرده در ماهِ رجب اندکی مانـده که مـاهِ آسـمان کامل شود            ماهِ کعـبه مثلِ ماهم کرده در ماهِ رجب آمدم مستی کنم بی‌خود شوم از خویشتن چون که آمد از دلِ کعـبه امامِ بت شکن فاطـمه بنت اسد شـیرِ نری آورده است             حیدری و صفدری رزم آوری آورده است صاحبِ تیغِ دو دم با هیبتِ مطلق رسید            بهرِ دینِ آخرین یک یاوری آورده است آمده برهم زند کفـر و نفاق و شرک را آمده از دم زند کفر و نفاق و شرک را آمـده تا شـاهـکـارِ حـضرت داور شود             آمده تا یاور و غـمخـوارِ پیـغـمـبر شود آفـریـده حـق که تـا بـالا بـرد اسـلام را            آمده این طفل تا هوهو کنان حیدر شود مظهرِ کلِّ عجائب‌هاست این مولودِ حق آیتِ جمعِ غرائب‌هاست این مولودِ حق بـازویش عـقـده گـشایی می‌کند بی‌ادعّا            این پـسر کـارِ خـدایی می‌کـنـد بی‌ادّعـا با نگـاهی می‌بـرد دل از تمامِ عاشـقـان            با دمش جان را هـوایی می‌کند بی‌ادّعا مژده بر خـتمِ رسولانِ خـدا نائب رسید هـیچ می‌دانی عـلی ابن ابیـطـالب رسید عـالـم و آدم به پـای عزّتش افتاده است            مؤمنینِ واقعی بر حُبِّ او دل داده است بسکه مشتاقِ امیرالمومنین حتّی خداست             بیتِ خود را بر علی مرتضایش داده است کعبه از عشقش گریبان چاک کرده عاشقان با طوافـش قـبلۀ افـلاک کرده عـاشـقان عشق معنا شد از این پس در کلامِ یاعلی             خوش بحال آن کسی که هست تنها با علی می‌دهـد عـیـدی مـا را خـاتـمِ پیـغـبـران            می‌کند لطفِ خدایی را فقـط معـنا علی در شبِ میلاد ما مست از ولای حیدریم از همین مدح و ثنایش رزق و روزی می‌بریم
بی سر و پا در میان بزم سقا آمدم التفاتی کن به اذن تو در اینجا آمدم ای امام آخرین قربان الطافت شوم قطره‌ای هستم به سویت شور دریا آمدم زخمی دردم ندارم چاره‌ای غیر از طبیب در شب عباس من بهر مداوا آمدم میدهم سوگند بر جان عمویت رحم کن رو سیاه عالمم، غمگین و رسوا آمدم دستگیری کن به حق آن دو دستان قلم دستگیری کن در این وادی که تنها آمدم آن کسی که مایه ای از خود ندارد چون کند مثل رعیت پیشه‌ای در پیش مولا آمدم حضرت صاحب زمان الغوث امدادی نما از سر ناچاری ست فرزند زهرا آمدم