eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
4 عکس
3 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ای آسمون بی ستاره خون گریه کن توو این شب تار شال عزاس روو دوش گنبد امام رضا شده عزادار بارونی میشه همه چشما با ذکر یا فاطمه امشب توو آسمونا داره وعده فاطمه با فاطمه امشب داره بازم یه داغ کهنه میون سینه ها میشینه باز فاطمه رفت و علی موند گرفته قم بوی مدینه از سر این زمین زیادن فاطمه های آسمونی ریحانه ها همیشه انگار رسمه برن توی جوونی شکر خدا مهمون نوازی خاصیت کشورمونه فاطمه ی موسی بن جعفر غسل و کفن نشد شبونه قم خیلی داره فرق با شام قم عاشق ابوترابه حضرت معصومه نشد دفن شکر خدا کنج خرابه برای قم خیلی مهمه رضایت زهرای اطهر نمیزنن نمک به زخمه خواهره دلتنگ برادر برعکس شام  ِ روسیا قم تا روز محشر رو سفیده اینجا کسی جواب سلام و اصلا با کعب نی نمیده
شب را به پایان می رساند طلعت نورت خورشید عالم خلق شد از برکت نورت از کهکشان ها هم گذشته وسعت نورت جبریل سر خم کرده پیشِ هِیبَت نورت روز ازل نورِ تو را بر ما که تاباندَند ما را غلام "حضرت معصومه جان س" خواندند تو بانیِ آرامشِ امواجِ دریایی آئینه ی یکتاییِ عرش مُعلّایی یاسی ترین سجّاده ی محراب بابایی تو دُوُّمین انسیةُ الحَوُرای طاهایی دشت تمنّایی و ما آهویَت ای خانم خیلی به زهرا رفته خُلق و خویَت ای خانم در موج مِهرَت کشتی الطاف را گم کن مانند مادر بر دل طفلت ترحم کن "آموزگار حضرت مریم"..،تَکَلُّم کن جان رضا ما را فقیر "مشهد" و "قُم" کن هرکس گدای کوی این خواهر-برادر شد جیره بگیرِ سفره ی موسی بن جعفر  شد ای ماه‌تابِ روشنِ شب هایِ پُر امّید ای رود جاری،چشمه سارِ جُلگه ی توحید باران تو بر سرزمینم رنگ و بو بخشید تا آمدی..،ایران نسیم فاطمی پیچید لوح دل ما لنگِ امضای شما باشد چشم عَجَم خاکِ کف پای شما باشد داری تو چشمِ گریه خیزی،حال مضطر هم بالِ پر از زخمت شکسته..،ریخته پَر هم دلواپس بابا و دلتنگ برادر هم... آخر شما را می کُشَد این حالت درهم از آهِ پُر سوزِ تو عالم گریه می کرده با یا "رضایَت" اهل قُم هم گریه می کرده فصل خزان و روزگاری زرد..،بانو جان... هجران و زهرتلخ و آهی سرد..،بانو جان... داغ‌برادر..،داغ بابا..،درد..،بانو جان... این ها تو را از پای درآورد بانو جان سجّاده ی خالی تو در سرسرا پهن است سنّی نداری..،بستر مرگت چرا پهن است آن روز که تو وارد ایران شدی بی بی مانند خورشید فلک،تابان شدی بی بی تفسیر نصِّ آیه ی قرآن شدی بی بی در خانه ی ایرانیان مهمان شدی بی بی شکر خدا شأن مقامت حفظ شد آن روز الحمدلله احترامت حفظ شد آن روز آبی تکان خورده است آیا در دلت!؟ هرگز پای حرامی شد رکاب مَحمِلت!؟ هرگز چشمان شورِ بی حیا شد مشکلت!؟ هرگز بازار قم گردیده آیا قاتلت!؟ هرگز سهم دل رنجور تو غم شد!؟نشد در قم از معجرت یک تار نخ کم شد!؟نشد در قم آیا تمام گلشنَت در یک زمان پژمرد!؟ تیزیِ سنگِ شام بر پیشانیِ تو خورد!؟ اصلاً طناب شمر تا اینجا تو را آزُرد!؟ خورجینی آیا هستی ات را در تنوری بُرد!؟ با خنده های نیزه داری پست باریدی!؟ راس برادر را سرِ سرنیزه ای دیدی!؟ زینب میان شهر پر نیرنگ گیر افتاد زینب میان قومِ بی فرهنگ گیر افتاد زینب میان کوچه های تنگ گیر افتاد زینب به زیر ازدحام سنگ گیر افتاد این آینه خیلی ترک خورده است در کوچه از دست شاگردش کتک خورده است در کوچه
از ادب در حرمت قامت زوّار خم است هر که زانو زده در محضر تو محترم است قم بهشتی است که از لطف تو رونق دارد هر کویری که بر آن پا بگذاری «ارم» است «بهجت» از قلب ضریحت همه جا را پر کرد آنچه در صحن تو هرگز نتوان یافت غم است عالِمان ریزه خور سفره‌ی احسان توئند عالَمی سائل و ایوان تو دارالکرم است «مرعشی» وار شدم زائر زهرا در عرش بین خاکی که در آن فاطمه صاحب حرم است قصد قم میکنم از مشهد و در هر نفسم یارضاجان دم و معصومه مدد بازدم است شد پناهنده به منظومه‌ی صحنت «پروین» حرمت امن ترین خانه‌ی اهل قلم است وقت توصیف شکوه تو مضامین لال اند شاعران مدح تو را هر چه بگویند کم است
عنوان این حدیث که از صادق و رضاست بر  دوستان  آل  علــــی  مایه ی  رجاست فرموده اند  آن  دو  امـــام  بزرگــــــــوار ای شیعه شهر قم حــرم اهلبیت مــــاست
" این بارگاه قدس که از عرش برتر است آرامگاه دختر موسی بن جعفر است " جانم فدای گنبد زردش که سال هاست خورشید از تشعشع نورش ، منّور است بر شانه های گرم حرم تکیه کرده مست این دو مناره که به بلندای محشر است در چشم ما ، زمرّد و درّ و عقیق و لعل گر چه رواق ها همه از سنگ مرمر است جایی که شهر قم ، حرم آل فاطمه ست تولیّتش به عهده ی او تا به محشر است عطر مزار گم شده را پخش می کند قبری که عکس واضحی از قبر مادر است او خواهر امام رضا نه ، که عشق اوست اصلاً بگو که دار و ندار برادر است از اشتیاق آمدنش سمت شهر طوس فهمیده ام امام رضا ، جان خواهر است مثل برادرش شده ، یعنی که پلک هاش زخمی ز فرط گریه بر آقای بی سر است با گریه خو گرفته کنارش دو چشم ما جایی که اشک دیده ی او روضه پرور است خیلی شبیه حال رباب است حال او از بس به یاد خشکی لب های اصغر است زهر جفا چه ها که نکرده ست با دلش در این دقایقی که نفس های آخر است هر چند داغ دیده و هجران کشیده ، باز شکر خدا که روی سرش ، دست مَعجر است یک لحظه رو به جانب گودال کن ببین زینب هنوز خیره به رگ های حنجر است شلاّق و کعب نیزه و سیلی به یک طرف زخم زبان شمر ز هر چیز بدتر است
سر تا به قدم زهرا ، یا حضرت معصومه تاج سر کرمنا ، یا حضرت معصومه ای آینه ی عصمت ، ایمان و حیا ، عفت در حسن تو شد پیدا ، یا حضرت معصومه مهر تو سرشت ما قم از تو بهشت ما از خاک تو خشت ما ، یا حضرت معصومه ای کهف امان کویت وی باغ جنان بویت ای روح تو روح افزا ، یا حضرت معصومه چون بنده ی درگاهت افتاده سر راهت صد موسی «واعدنا» ، یا حضرت معصومه هم دختر موسایی هم خواهر دریایی دریاب دل ما را ، یا حضرت معصومه صبر از تو رضا از تو ، آمین دعا از تو ماییم همه نجوا ، یا حضرت معصومه
عجب بـارگاه عظیـمی چه نـــوری مَلَک چشم بر راهِ فیضِ حضـــوری چه عِطرِ بهشتی  چه وادیِّ طوری زصدیقــه‌ی طاهـــره چه ظهــوری قدومش مُنـــوّر ، حریمش مُطهّــر سلامٌ عَلیٰ بِنتِ موسیَ بن جعفـــر همه ســائل آستــــانش وَ من هم همه در حرم میهمـانش وَ من هم همه عاشــق خانـدانش وَ من هم همه اَمنْ در سایبانش وَ من هم... ...ندیدم از این سایبان جای بهتر سلامُ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفـر به دنیـا کریمــه به عقبـــا شفیعة کلامش بَلیغــة ، مقـــامش رفیعة بنــازم به این جودو  طبـعِ مَنیعة شفــاعت کند دوستـان را جمیعة قیـامت به پا می کند روز محشر سلام علی بنت موسی بن جعفـر در اینجــا نمــــوده چه با آبــرو ها به یـافـاطمــــــــه اِشفَعـــیٖ آرزوها چه زیباست در محضرش گفتگوها به نَصِّ کلامِ «فـِداهـا اَبـُوهــــا»... در این رُتبه هم قُرب دارد به مادر سلامٌ عَلیٰ بنتِ موسیَ بنَ جَعفــر مرا اُلفتــی هست با خاکِ کــویش عجب نعمتی!من کجا ، گفتگویش قســم بر تَهَجُّد ، به آب وضــویش دورکعت نمـازِ سحــر پیشِ رویش زِ لَـذّاتِ دنیــا و عُقبــاست بهتــــر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفــر به قـم آمد و شهــر شد میـزبانش چه حقی اَدا کرد از میهمــــــانش همــه می گـرفتنــد ازهـم نشانش بمیـــــرم بـــرای دل عمــه جانش گـرفتـــــار شـد بین اَنظار و مَعبَر سلامٌ علیٰ بنتِ موسی بن جعفـر بمیــرم که اورا سلامش نکردند به شام آمد و احترامش نکردند تـوجّـه به اشگِ مُدامَش نکردند ترحـــم در آن ازدحامش نکردند جسارت کجا چادر دخت حیدر سلامٌ علیٰ بنت موسی بن جعفر .کسی دیده اورا گـرفتـــار ؟ هرگز ز سنگ جفـــــــا دیده آزار ؟ هرگز کشیـــدنــد اورا به بـــازار ؟ هرگز به بزم مِی و جمعِ اغیـــار ؟ هرگز ندیده روی نیـــــــــزه رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غم دوری و هجر محبوب دیده ستـــــــم از جفای زمانه کشیده چرا رنگ از روی بی بی پریده؟ مگر حرف زشتِ کنیزی شنیده؟ مگر دختری برده در دامنش سر؟ سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر غمی هجر یارش به سینه نهفته اگرچه زغم گوهر از اشگ سفته سخن باکسی غیــر محرم نگفته و حتی شبـی در خـــرابه نخفته و نشنید او نــاســــزای مکــــــرر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نه خون سرش بود بر رو نقابش نه یک چادر پاره بـوده حجابش نه دادند با چشــم مردم عذابش نه بردند در بیـــن بـــزم شرابش ندیده جســـــارت به رأس برادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر نبــوده به طشت طلایش نظاره نکــرده گــریبــان خود پاره پاره نگفتـه نزن خیــــزران را دوباره ندیده رباب و ســر شیــر خواره سر طفل در طشت! بیچاره مادر سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر
ما را خدای حضرت معصومه خوانده گدای حضرت معصومه انگار روی عرش خدا هستیم زیر لوای حضرت معصومه قم شوره‌زار بود و گلستان شد از خاک پای حضرت معصومه عمری به او "کریمه" لقب داده‌ست جود و سخای حضرت معصومه وا می‌کند هزارگره، دستِ مشکل‌گشای حضرت معصومه در زندگی غریب نشد هرکس شد آشنای حضرت معصومه معصومه‌ی امام‌رضا بانوست مولا، رضای حضرت معصومه مثل حریم شاه خراسان است صحن‌وسرای حضرت معصوم در این حریم ذکر ملائک چیست؟ مدح‌وثنای حضرت معصومه " مَن زارَها بِقُم فَلَهُ‌الجَنَّه " این شد بهای حضرت معصومه در این حرم طلا شده مس‌هامان با کیمیای حضرت معصومه شب‌های جمعه زائر اربابیم در کربلای حضرت معصومه درمان دردهای دوعالم شد دارالشفای حضرت معصومه شکر خدا ضریح دلم بوده‌ست یک‌عمر جای حضرت معصومه ناقابل است هدیه‌ی من، اما؛ جانم فدای حضرت معصومه تعجیل در ظهور امام ماست تنها دعای حضرت معصومه
فصل عشق است و نوشتند بهاری زنده است سحر رویش سرسبز وقاری زنده است باز جاری شده کوثر به زبانم انگار می رسد آنکه پی اش ایل و تباری زنده است همه آیینه و قرآن و گل و جام به دست اصلاً انگار که با عشق، قراری زنده است مادر هرچه مسیحاست کنیزش شده است آنکه در قبضهء او جان شماری زنده است کیست این نورٌ علی نورِ فرشته تمثال که کند از طبق نور، نزول اجلال دختری آمده از نسل امامان اصیل کوثری آمده جوشنده تر از جاری نیل آمده آنکه خدا داده به یُمن قدمش روزی سائل و زادِ سفر ابن سبیل شده گهوارهء او پنجره فولاد حیا به نخ چادر او چشم ملک بسته دخیل چه کسی آمده از راه که هاجر با شوق رونما داده به باباش، سر اسماعیل بغضها را که شکستند دو چشمم تر شد نوبت آمدن فاطمه ای دیگر شد دیدم از جان تو جانان شدنت را بانو شمسهء کشور ایران شدنت را بانو ننویسند قیامت، بنویسند چه پس؟! وارد روضهء رضوان شدنت را بانو حسرتی هست که دارند تمام افلاک ماه شبهای شبستان شدنت را بانو در سماوات، خدا جشن گرفته امشب  خواهر حضرت سلطان شدنت را بانو می رسد از طرف شهر تو بارِ ساوه  میوهء جشن بهشت است انار ساوه ای مقامات تو در عرش همه عالیّه چقدر دور و برت پر شده از حوریّه می کند حضرت جبریل، ز تو استفتاء دستهایت پُرِ حکم و سند شرعیّه مریم و آسیه خوانند نماز آیات چو به خورشیدِ رخِ خویش زدی پوشیّه می شود باز دری از حرمت سمت بهشت بر بلندای جنان حک شده معصومیّه می رسد روزیمان از دَهَک سفرهء تان شوری آب قم است از نمک سفرهء تان چقدر مزّه به من می دهد این گم شدنم عامیانه شدنم، قاطی مردم شدنم زیر و رو کرده مرا میکده ای ساقی کُش چه خوشا مست سبو و قدح و خُم شدنم قدّ یک ارزن اگر ارزش و قدر من نیست شده اما هوسم خوشهء گندم شدنم صلهء شعر، خدایی به همین می ارزد زائر بی سر و پای حرم قم شدنم دل من کرده هوای حرم معصومه روشن است این دلم از می بَرَمِ معصومه می نویسم فقط از نام شما بند به بند زده مهر تو رگ و ریشهء من را پیوند سقف دنیا که به روی سر من شد آوار گوشهء صحن تو را زود نشانم دادند دور و اطراف حرم مرغ دلم سرگردان آخر افتاد به دام تو به چندین ترفند پاسخش خواستهء روز و شب خیلی هاست عشق تو ضَربدر ِ عشق رضا یعنی چند؟! بیجهت نیست که در صحن و سرایت جا نیست طوف قبر تو کم از طوف خود زهرا نیست تا ابد گرم، دم خادم و نوکرهایت تا ابد دور سرت چشم برادرهایت دور و اطراف تو ماندند همه مَحرم ها تا که نخ کش نشود گوشهء معجرهایت فقط الحمد به لب دارم و شکراًلله که نبردند تو را در وسط سرهایت ریختی اشک دراین روضه وگفتی در تب: قامتِ تا نوکِ پا خم شده یعنی زینب تو ندیدی ثمرت را به سنان ها زخمی سری از بغضِ دل سنگ پران ها زخمی تو ندیدی که بیفتد سر راه دشمن تکه های لب و حلقوم دهان ها زخمی تو ندیدی که بماند به حرم، چشمان ِ بدنی زیر سُم اسب دوان ها زخمی گرچه سختت شد و رنجیده شدی بی تردید تو ندیدی به خدا داغ، ولی زینب دید
بانوی کرامت و حیا معصومه آئینه ی حضرت رضا معصومه بر رشته ی چادر تو بستیم دخیل في الجنة اشفعي لنا معصومه ...... غوغای اجابت ، حرم معصومه است هر گوشه سخن از کرم معصومه است در روز جزا قبول پرونده ی ما وابسته به ( لا و نَعَم ) معصومه است ...... ای روح محبت که به قم قائمه ای یادآور زهد و عفت فاطمه ای معصومه ای و خواهر محبوب رضا او عالم اهلبیت و تو عالمه ای 
بالطف خدامن این سعادت دارم ازکودکی ام به قم اقامت دارم این مرحمت ولطف رضاهست، که من برحضرت معصومه ارادت دارم ..... معصومه ای و بر تو ارادت داریم عمریست به احسان تو عادت داریم فردا که کسی را به کسی کاری نیست ما از تو توقع شفاعت داریم
بانوی کرامت و حیا معصومه آئینه ی حضرت رضا معصومه بر رشته ی چادر تو بستیم دخیل في الجنة اشفعي لنا معصومه ...... غوغای اجابت ، حرم معصومه است هر گوشه سخن از کرم معصومه است در روز جزا قبول پرونده ی ما وابسته به ( لا و نَعَم ) معصومه است ...... ای روح محبت که به قم قائمه ای یادآور زهد و عفت فاطمه ای معصومه ای و خواهر محبوب رضا او عالم اهلبیت و تو عالمه ای