اشعارشهادت حضرت علی اصغر علیه السلام – شعرشب هفتم محرم -جواد حیدری
این ناله ی شکسته ی یک خسته مادر است
بی شیر بودنم به خدا مرگ آور است
آن مادری که شیر ندارد دهد به طفل
خجلت زده غریب و پریشان و مضطر است
از دخترم سکینه شنیدم چه ها شده
رویت خضاب گشته ز خونِ کبوتر است
مهلت بده دوباره گلم را بغل کنم
من مادرم که سینه ی من مهد اصغر است
یا که ببند چشم علی یا که صبر کن
چشمش هنوز در پی بیچاره مادر است
با من مگو که تیر به حلق علی زدند
بر حنجرش نشانه ی تیزیِ خنجر است
سنگ لحد نچیده به رویش مریز خاک
تازه بخواب رفته گل من که پرپر است
داغش عظیم اگرچه خودش شیر خواره بود
این داغ سخت با همه غمها برابر است
اشعارشهادت حضرت علی اصغر علیه السلام – شعرشب هفتم محرم – محسن ناصحی
کنون که حسرت پرواز فرصتم داده
برای بوسه ات ای تیر هستم آماده
گمان مبرکه علی رفت و مادرش هم رفت
مرا رباب برای همین زمان زاده
برای بوسه زدن برگلوی پاره من
تمام عرش خداهم به سجده افتاده
کسی ندیده کبوترشبیه من این قدر
که نوع پرزدنش ساده رفتنش ساده
نماز عاشقیم را درآسمان خواندم
که دست های پدربوده اند سجاده
به نیزه دار بگوئید قدری آهسته
مباد تا که بیفتد سرم در این جاده
بس کن رباب , خوشی به ما نیومده
بس کن رباب , دستاتو هی تکون نده
بس کن رباب , گهواره رو نشون نده
رباب...
تنها شدی , بارونیِ چشمِ تَرِت
تنها شدی,خیلی بلا اومد سرت
تنها شدی , دیگه نمیاد اصغرت
بس کن رباب,نگو که اصغرم کجاست
بس کن رباب,سرش به رویِ نیزه هاست
بس کن رباب, سر به سر غم گذاشتی
اصلا خیال کن, علی اصغر نداشتی
بی بی چجوری فکر کنم علی اصغر نداشتم؟
تازه وقتی که صدا میزدمش میفهمید...
و به دنبال صدایم سرِ او میچرخید
تازگی سعی بر این داشت بگوید بابا...
هدایت شده از محمد
شیر غران حرم یاعلی اکبر یاعلی اکبر
تیغ بران حرم یاعلی اکبر یاعلی اکبر
هم سپهدارحسین با ابوفاضل
هم نگهبان حرم یاعلی اکبر یاعلی اکبر
***************************
شال حیدر رو - - دور سر می بندی
ذوالفقارش رو--به کمر می بندی
وسط میدون--می ری و می تازی
طوری می جنگی--از نفس می ندازی
#####################
تو به میدون میری یا که پیمبر می ره
یاعلی داره برای فتح خیبر می ره
اینا از نسل همون فراریای احدن
هرکدوم رو میبینی به یک طرف در می ره
یاعلی اکبر، یا علی اکبر........
*****************'************
تحت امر تو عقاب یاعلی اکبر
نوه ی ابوتراب یا علی اکبر
لشکری پا به فرار میذاره وقتی
بذاری پا به رکاب یاعلی اکبر
اینقدر شیری، مختصر میجنگی
داری انگار با یک نفر میجنگی
ضربه ی دستت--سرو دست می ندازه
هرکسی پیش--تو سپر می ندازه
####################
تو دل دشمن تو جرات جنگیدن نیست
تا بیای میگه که میدون دیگه جای من نیست
اینقدر سرعت ضربه هات زیاده که عدو
سر بچرخونه میبینه که سرش رو تن نیست
یاعلی اکبر یا علی اکبر
#################
شاعر علی زمانیان
هدایت شده از محمد
فاتح - خیبر-کربلا
حضرت-حیدر-کربلا
اولین-کشته ای - از حرم
لاله ی-پرپر- کربلا
ای حدیث کسای حسین
خاتم الانبیای حسین
ارشد بچه های حسین
یاعلی، یا علی یا علی....
تو نگاش - شوکت-حیدره
توصداش-صولت-حیدره
وقتی-شمشیر-به- دست میگیره
انگاری-حضرت-حیدره
رزم تو رزم مولا علی
نقش سربند تو یاعلی
مقتدای تو تنها علی
یاعلی یاعلی یا علی
عازم - دیدن-مادری
از حرم-روح ودل-می بری
چشمای-اسب تو-خون گرفت
بدجوری-بین این-لشکری
کاش نبینه تورو خواهرت
واشده زخم فرق سرت
اربا اربا شده پیکرت
یاعلی یا علی یاعلی...
شاعر بند او 3 علی صالحی
وبند 2 روح الله نوازی
#حضرت_علی_اکبر__ع__روضه
دنبال صداي دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم
چون پهلوي نيزه خورده اش را ديدم
آن لحظه به ياد مادرم افتادم
****
حضرت علی اکبر (ع)
روضه
#حضرت_علی_اکبر__ع__روضه
مثل صدفی پوچ به گوهر نرسیده
آن دل که به مهر علی اکبر نرسیده
در خواهشت ای سائل درمانده چه خیری ست
وقتی که به پابوسی این در نرسیده
هی قافیه در قافیه افتاد به پایش
از شوق غزلهای به دفتر نرسیده
از خیمه برون آمد و آمد به تماشا
هرکس به تماشای پیمبر نرسیده
با اشک پدر گفت که برخیز موذن
هرچند که هنگام اذان سر نرسیده
یکبار شهادت بده حق با چه کسی بود
تا آتش تردید به باور نرسیده
آرام برو مایه ی دلگرمی بابا
آرام برو قصه به آخر نرسیده
میرفت؛ نگاهش به پدر بود کماکان
دلتنگ پدر بود به مادر نرسیده
با تیغ دو ابروی کجش مثل اباالفضل
مشغول قتال است به لشگر نرسیده
گفتند که بغضا لعلی زود بیاید
هرکس به مصاف یل خیبر نرسیده
بر گرد ضریح زرهش در دل لشگر
جز تیر و سنان زائر دیگر نرسیده
ای کاش که میشد پدرش زود بیاید
تا کار به غارت شدن سر نرسیده
از اسب نگاهی به علی کرد حسین و
سمت پسر افتاد به پیکر نرسیده
معلوم شد از آینه کاری شدن دشت
سمت حرم این جمع مکسر نرسیده
ابوالفضل عصمت پرست
حضرت علی اکبر (ع)
روضه
#یا_علی_اکبر
قصیده بود و غزل ، انتخاب شد با هم
دوتا لهوف دو مقتل ، کتاب شد با هم
چه آتشی است محبت همین که شعله گرفت
دو دل ز فرط حرارت کباب شد با هم
دو دل که نه ! دو گل سرخ ، غرق خون از غم
که وقت غارت صحرا گلاب شد با هم
دو تشنه لب به تماشا ، اگرچه آب نبود!
به یک نگاه دل هر دو آب شد با هم
پسر اجازه گرفت و پدر اجازه که داد
سوال رفتن و ماندن جواب شد با هم
ستون قامت بابا و خیمه ی لیلا
علی که رفت به میدان خراب شد با هم
شکستن پدر و کشتن پسر یکجا
بنا نبود و در این جنگ، باب شد با هم
اگرچه اکبر و لیلا یکی یکی بی هم
فراق اصغر و داغ رباب شد باهم
نصیب قلب شهیدان جداجدا شمشیر
نصیب دست اسیران طناب شد باهم
تمام کرببلا یک طرف ، امان از شام
که آیه خواندن و بزم شراب شد با هم
محسن ناصحی
.
پاسخی بر هتک حرمت #قرآن کریم این کتاب آسمانی اسلام توسط عوامل استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل
---------
همیشه کار شیطان رخنه در ارکان ایمان است
وَ از دست شیاطین غرقِ در خون قلب انسان است
چه سودی می برد دشمن به غیر از نفرت ای یاران
ز کافرهای حربی منزجر شخص مسلمان است
خودِ ابلیس می داند حریف آسمان هم نیست
که تابان تر ز خورشید فلک انوار قرآن است
خودش را می زند آتش هر آن کس این عمل دارد
که سوزاندن فقط در حیطه اعمال شیطان است
به ظاهر شکل انسان دارد آن دیو سیه باطن
چو قرآن را به آتش می کشد در حال عصیان است
زند آتش نه قرآن را ، درین دوران بُحرانی
که استکبار با اذناب خود مشغول طغیان است
جهنّم جایگاه قطعی هر کافر حربی ست
بهشت امّا نصیب بندگانِ خوب سبحان است
بیندیشید ای مردم به قرآن مبین اکنون
که قرآن منجی انسان ز هر گرداب و توفان است
بُوَد قرآن ناطق مهدی موعود می دانید
همان مهدی که عالَم از وجودش نور افشان است
ز جاءَالْحَقْ رود باطل ، بخواهید از خدا آن را
که جاءَالْحَقْ حضور این امام خوبِ خوبان است
فرج را از خدا خواهید آری تا رسد مهدی
جهان از غیبت کبرای او لبریز بُحران است
به دست مهدی موعود باشد پرچم توحید
تأسی می کند بر او کسی که عشق خواهان است
ز نسل پاک قرآنند آل مصطفی یاران
جهان از بودن این خاندان همچون گلستان است
مرو جز در مسیر عترت و قرآن و حق «یاسر»
که این ره روشنا بخش جهان چون صبح رخشان است
---------
حاج محمود تاری «یاسر»
.
.
اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلا
ای روحِ کربلا یا وارِثَ الْحُسَیْن
فریاد نینوا یا وارِثَ الْحُسَیْن
دستِ تو دستِ حق تیغِ تو ذُوالْفَفار
فرزند مرتضی یا وارِثَ الْحُسَیْن
فرزند خیبر و ، فرزند حیدری
از نسل مصطفی یا وارِثَ الْحُسَیْن
فرزند فاطمه حَبْلُ الْمَتینِ عشق
گلواژه ی صفا یا وارِثَ الْحُسَیْن
یا فارِسَ الْحِجاز آقای ما بیا
ای مُنْتَقِم بیا ، یا وارِثَ الْحُسَیْن
در کوی مِهر تو تا روز وصل تو
داریم اِلْتِجا یا وارِثَ الْحُسَیْن
یَاابْنَ الصِّراطِ عشق آئينه دار نور
معنای هَلْ اَتی یا وارِثَ الْحُسَیْن
اَلْغَوْث و اَلْاَمان یا صاحِبَ الزَّمان
یا سامِعَ الدُّعا یا وارِثَ الْحُسَیْن
هَلْ مِنْ مُعینِ من بشنو طنین من
در حُزْن و در بُکا یا وارِثَ الْحُسَیْن
اَوْ غَیْرِها شنو ، اَمْ ذیِ طُوی شنو
هستی کجا ، کجا یا وارِثَ الْحُسَیْن
وَالشَّمْس ِ وَالْقَمَر در صبح و در سحر
ای نورِ اِنَّما یا وارِثَ الْحُسَیْن
ماه مُحرّم و ماه طلوع غم
ای غرقِ در عزا یا وارِثَ الْحُسَیْن
ما دل شکسته و دل خسته زین عزا
دل خسته تر شما یا وارِثَ الْحُسَیْن
خونین جگرترین آشفته دل ترین
صاحِب عزای ما یا وارِثَ الْحُسَیْن
خون گریه می کنی از بهرِ جدِّ خود
در صبح و در مَسا یا وارِثَ الْحُسَیْن
از داغِ کربلا ، از داغِ نینوا
از داغِ خیمه ها یا وارِثَ الْحُسَیْن
از داغِ اکبر و از داغِ اصغر و
از داغِ عمِّه ها یا وارِثَ الْحُسَیْن
از داغِ قاسم و ، سقّای تشنه لب
از آن همه نوا یا وارِثَ الْحُسَیْن
از داغِ کودکان ، از داغِ مادران
از عمقِ این بلا یا وارِثَ الْحُسَیْن
خونگریه های تو باشد ز قتلگاه
بهر سری جدا یا وارِثَ الْحُسَیْن
با اشکِ لاله گون دریاب ای عزیز
کنج خرابه را یا وارِثَ الْحُسَیْن
«یاسر» ازین عزا دارد به دل شرر
می سوزد از جفا یا وارِثَ الْحُسَیْن
#حاج_محمود_تاری «یاسر»
#امام_زمان علیهالسلام
.
#امام_حسین
عشق یعنی حسین علیه السلام
بی تو دل ، بی پر و بال است اباعبدالله
زندگی بی تو محال است اباعبدالله
تشنه لب آمده ام کرب و بلایت مولا
عشق تو آب زلال است اباعبدالله
تو سرافرازترین رهبر عالم هستی
خصم تو رو به زوال است اباعبدالله
نبرد سود به دنیا و به عقبی آری
با تو هر کس به جدال است اباعبدالله
با سلامی به ضریحت، به حریمت این دل
زائر روز وصال است اباعبدالله
نخل دین از تو ثمر یافته حتی توحید
بی تو این میوه ی کال است اباعبدالله
می خرند آن که تهیدست ترین عاشق شد
عاشقی ها نه به مال است اباعبدالله
طلعت روشن تو در همه عالم آری
جلوه ی احمد و آل است اباعبدالله
شده تسخیر تو عالم بنگر از نامت
به جهان قیل و مقال است اباعبدالله
این که دشمن ببرد از دل ما عشقت را
همگی وَهم و خیال است اباعبدالله
روی سر سایه ی لطف تو ولی از داغت
بر رخم گرد ملال است اباعبدالله
با چه رویی به گلوی تو عدو خنجر داشت
دل من غرق سؤال است اباعبدالله
این بود رأس تو بر نیزه ی دشمن آقا
یا طلوعی ز هلال است اباعبدالله
نوکر و سائل درگاه تواَم چون «یاسر»
این که بر سینه مدال است اباعبدالله
حاج محمود تاری «یاسر»
.
.
#محرم۱۴۰۲
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
#حجت_الاسلام_شیخ_محسن_حنیفی
#شب_هشتم_محرم
از مسجد الحرام حرم تا خدای خویش
اکبر عروج کرده به بی انتهای خویش
او ابتدا و غایت معراج خویش بود
پس میگریست نزد پدر در قفای خویش
هنگام احتضار، هم آغوش مصطفی است
یعنی خودش نموده تجلی برای خویش
جان حسین جان به لبش آمد از عطش
جان میسپرد جای حسین و به جای خویش
روزی رسان نیزه دشمن شده تنش
هر نیزه بود در پی سهم حنای خویش
او قطعه قطعه شد؛ همه جا را تنش گرفت
تا ذره ذره را بکند مبتلای خویش
ممسوس ذات را به روی خاک می کشند
تا عرش، خاک را بنماید سرای خویش
قلب پدر شبیه فدک پاره پاره شد
در کوچه های نیزه به پای عزای خویش
"نادعلی" کنار تنش، جلوه می کند
او کشته نجف شده در کربلای خویش
با قامت خمیده پدر جمع می کند
دار و ندار فاطمه را در عبای خویش
آغوش این ضریح نشد قسمت حسین
در برگرفت بعد پسر بوریای خویش