#زیارت_اربعین
#غزل
🔹ابرهای روضهخوان🔹
ابرها زائر آن خاک معطر هستند
روضهخوانان بدنهای مطهر هستند
بادهایی که سراسیمه حرم میآیند
جزئی از لشکریان تنِ بیسر هستند
رودهایی که به عشق تو حرم میآیند
قطرهٔ کوچکی از این همه لشکر هستند
نخلها، زلف پریشان شده و آشفته
کوهها، از غم و اندوه تو مضطر هستند
محشری کرده به پا داغ غمت راهبهراه
فرش تا عرش در این پهنهٔ محشر هستند..
سفرهای پهن شده از نمک و نان شما
همه مهمان سر سفرهٔ مادر هستند
اربعین تو به صف کرده همه دلها را
عالمی راهی این خاک معطر هستند
#مریم_سقلاطونی
#اربعین_حسینی__ع__روضه
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند درّ یتیمت به ساحل آوردم
کبوتران حرم را ز چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
به جز رقیه که از پا فتاد پشت سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویرانه ها سرت شد شمع
حدیث ها من از آن شمع و محفل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی ما را
حیات خصم تو را در سلاسل آوردم
نظر به جسم کبودم فکن که دریابی
تنی رها شده از چنگ قاتل آوردم ...
شاعر : استاد سید رضا موید
اربعین حسینی (ع)
روضه
#حضرت_سکینه__س__روضه
بار دیگر عزای عاشوراست
از غمی بی قرینه باید گفت
دو سه خط سوگواره ی غربت
در عزای سکینه باید گفت
قطره از وصف بحر درمانده
من کجا، مدح دختر ارباب
ای که بوده حسین مداحت
السلام ای سکینه بنت رباب
در کرامات حضرتش کافیست
شیر او را رباب داده، همین
در غریبی او فقط بنویس
به عمو مشک آب داده، همین
کربلا بود دشتی از روضه
او بلاهای خویش را دیده
در عبایی پر از علی اکبر
روح بابای خویش را دیده
روضه می خواند دور دارالحرب
نعش ها را یکی یکی که شمرد
دید بابا علیِ اصغر را
به امیدی گرفت و با خود برد
پدر آمد ولی چه آمدنی!
غرق خون کرد چشم قافله را
دید دور جنازه ی اصغر
همه گفتند لعن حرمله را
از وداع سکینه و ارباب
جگر کائنات خون شده بود
آه از آن دم که دید این دختر
زین باباش واژگون شده بود
با تنی خون گرفته از گودال
آمدی ذوالجناح بی بابا
کاش می شد رها نمی کردی
وسط تیر و نیزه ها او را
پدرم را غریب بین دو نهر
نحر کردند با لب عطشان
السلام علیک ای بی سر
السلام علیک ای عریان
امیر عظیمی
حضرت سکینه (س)
#حضرت_سکینه__س__روضه
ﺗﻮ ﮐﯿﺴﺘﯽ؟ ﭼﺮﺍﻍ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺍﯼ
ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺩﺍﺭ ﺣُﺴﻦ ﺣﺴﯿﻨﯽ، ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﯼ
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺭﺗﺒﻪ ﺯﯾﻨﺐ ﺛﺎﻧﯽ ﺑﺨﻮﺍﻧﻤﺖ
ﭼﻮﻥ ﻋﻤﻪ ﺍﺕ ﺑﻪ ﺻﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻗﺮﯾﻨﻪ ﺍﯼ
ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺻﺒﺮ ﻓﺮﻭﺯﻧﺪﻩ ﮐﻮﮐﺒﯽ
ﺑﯿﻦ ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺍُﺳﺮﺍﺭ ﺭﮐﻦ ﺯﯾﻨﺒﯽ
ﺩﺷﻤﻦ ﺫﻟﯿﻞ ﻋﺰّﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﺮﺑﻼﯼ ﺣﺴﯿﻨﯽ ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭ ﻣﮑﺘﺐ ﻣﺠﺎﻫﺪﺕ ﻭ ﺻﺒﺮ ﻭ ﺍﺑﺘﻼ
ﺍﯾﺜﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﮔﺰﯾﻨﻪ ﺍﺳﺖ
ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﺭﺩ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺍﺳﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ
ﺗﻮ ﺧﺼﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ
ﺭﻭﯼ ﺗﻮ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺗﻤﺎﺷﺎﯼ ﺑﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﺁﺋﯿﻨﺔ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﻤﺎﯼ ﺭﺑﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻖ ﺗﻮ ﻣﻌﺠﺰﺓ ﻧﻄﻖ ﻣﺮﺗﻀﯽ
ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺗﻮ ﺣﯿﺎ ﻭ ﻋﻔﺎﻑ ﻭ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﻭ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﮑﻮﻩ ﻧﯿﺴﺘﯽ
ﺩﺭ ﻗﺘﻠﮕﻪ ﺯ ﺑﺮﺩﻥ ﭼﺎﺩﺭ ﮔﺮﯾﺴﺘﯽ
ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﯾﺰﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﻠﺒﺖ ﮐﺒﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﺩﯾﺪﯼ ﻣﯿﺎﻥ ﻃﺸﺖ ﻃﻼ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﻧﺎﻣﺤﺮﻣﺖ ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﻭ ﻏﻤﺖ ﺑﯽ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﺑﺮ ﭼﻬﺮﻩ ﺁﺳﺘﯿﻦ ﻭ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﻮﺩ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻭ ﺁﻩ ﻭ ﺍﺷﮏ ﻭ ﻏﻢ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﺔ ﺗﻮ ﺳﻮﺧﺖ
ﺣﺘﯽ ﺩﻝ ﯾﺰﯾﺪ ﻫﻢ ﺍﺯ ﮔﺮﯾﺔ ﺗﻮ ﺳﻮﺧﺖ
ﮔﺎﻫﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺻﻐﺮ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ
ﮔﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﮐﺒﺮ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﺭ ﻣﻐﯿﻼﻥ ﺩﻭﯾﺪﻩ ﺍﯼ
ﮔﻪ ﺣﻨﺠﺮ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ
ﺩﺭ ﻫﺮ ﺑﻠﯿّﻪ ﺣﻤﺪ ﺍﻻﻫﯿﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺍﺳﺖ
ﺍﻟﺤﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻭ ﺻﺒﺮ ﺯﯾﻨﺐ ﺍﺳﺖ
ﺍﯼ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﯼ ﺩﺧﺘﺮ ﺣﺴﯿﻦ
ﻫﻤﮕﺎﻡ ﺯﯾﻨﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﻫﻢ ﺳﻨﮕﺮ ﺣﺴﯿﻦ
ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺷﺎﻡ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﯾﺖ ﺳﺮ ﭘﺪﺭ
ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﯽ ﺗﻮ ﭘﯿﺎﻡ ﺁﻭﺭ ﺣﺴﯿﻦ
ﻫﺮ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﺴﺖ ﺭﺑﺎﺏ ﻭ ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﺵ
ﺑﺎﺷﺪ ﺻﻔﺎﯼ ﺭﻭﺿﺔ ﺷﻬﺮ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺍﺵ
ﺗﻮ ﻣﺼﺤﻒ ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﺩﺍﻣﻨﺖ
ﺑﺮ ﺻﻔﺤﺔ ﺟﻤﺎﻝ ﻓﺮﻭﺯﻧﺪﻩ ﺍﺣﺴﻨَﺖ
ﭘﺎﻣﺎﻝ ﺣﺮﻣﺘﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺟﻮﺭ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ
ﺑﺎ ﺗﺎﺯﯾﺎﻧﻪ ﺁﯾﻪ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ
ﺗﻮ ﺭﺍﺯ ﻧﺎﺷﻨﯿﺪﻩ ﺯ ﺑﺎﺑﺎ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ
ﺗﻮ ﻗﺎﺻﺪ ﭘﯿﺎﻡ ﮔﻠﻮﯼ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﯼ
ﺍﯼ ﭘﺎﮐﯽ ﻭ ﻋﻔﺎﻑ ﻭ ﺣﯿﺎ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭ ﺗﻮ
ﺩﺷﻤﻦ ﺣﻘﯿﺮ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﻭ ﺍﻗﺘﺪﺍﺭ ﺗﻮ
ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺑﺎﺩ ﺑﺎﻍ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻬﺎﺭ ﺗﻮ
ﺗﺎ ﺭﻭﺯ ﺣﺸﺮ ﮔﺮﯾﺔ ﻣﯿﺜﻢ ﻧﺜﺎﺭ ﺗﻮ
ﻗﻠﺐ ﺣﺴﯿﻦ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﭼﺮﺍﻍ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺍﯼ
ﺳﺮﺗﺎ ﻗﺪﻡ ﺟﻼﻝ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﻭ ﺳﮑﯿﻨﻪ ﺍﯼ
ﻏﻼﻣﺮﺿﺎﺳﺎﺯﮔﺎر
حضرت سکینه (س)
روضه
.
السلام علیک یا اباعبدالله
به عشق حاضران در #پیاده_روی_اربعین
دل می زنم به جادّه ، دارم میام پیاده
چون حرم تو داره ، یه حس فوق العاده
ای همه جود و کرم ، محفل ذکرت حرم
خدا به اهل عالم ، عشقتو هدیه داده
می خوام که با خدا شم ، زائر کربلا شم
برای تو فدا شم ، یه عاشقیِ ساده
حال دلم جنونه ، اسم تو رو می خونه
به پای تو می مونه ، مجنون و بی اراده
موج و تلاطم میشم ، قاتی مردم میشم
توُ نوکرات گم میشم ، عاشق تو زیاده
از لحظه ی ولادت ، عشق تو شد عبادت
فدای خانواده ت ، تموم خانواده
تا بشه هستیم فدات ، فدا یه لحظه نگات
تا جون بِدم رُو پاهات ، دل می زنم به جاده
#محمدعلی_شهاب
#زائر_کربلا
#اربعین
.
.
#فراق_کربلا
«غزل فراق»
قسم بر حس و حالی که دو چشم کور می دارد
دلم دور از حریمش حالتی رنجور می دارد
ميان بزم شب هایش دلم ميل شکستن داشت
ز بس معشوق عاشق را ز عشقش دور می دارد
به شيرينی عطر سيب کوی دلکشش سوگند
زمين و آسمان هم از برایش شور می دارد
#شب_جمعه، حرم، روضه، دو گنبد، ساقی و مولا
خدایا کی نگاهش جنس ما را جور می دارد
به ساقی از وفا گویيد ما را مست گرداند
نباشد طاقتی آنقدر که مخمور می دارد
به گمنامی اگر مشهور باشی شهره شهری
که ارباب کرم گمنام را مشهور می دارد
نمی ترسم من از هول و ولای روز رستاخيز
چو مولا نوکرش را با خودش محشور می دارد
بيا ای «ملتمس» بر درگه شاهانه نوکر باش
بيا که شاه نوکر را عجب منصور می دارد
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#غزل
#امام_حسین
.
.
زبان حال حضرت زینب(س)- اربعین
چهل منزل سرت بر نیزه ها بود
چهل منزل دلم غرق بلا بود
چهل منزل تو را آزار دادند
چهل منزل به جان ما فِتادند
چهل منزل تو بودی قاری من
چهل منزل به ما دشنام گفتن
چهل منزل نگهبانم تو بودی
چهل منزل شکستم از کبودی
چهل منزل دو چشمت اشک بارید
چهل منزل گل یاس تو خشکید
چهل منزل عدو بر تو محک زد
چهل منزل مرا دشمن کتک زد
به کوفه بر تو سنگ از بام خورده
زِ رأس خون تو قلبم فِشرده
به شام از نی به تشت آمد سر تو
به ویران مُرد زین غم دختر تو
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#حضرت_زینب
#اربعین
.
#حضرت_اباالفضل_علیه_السلام
زانو زده دوعالم، در محضر اباالفضل
درس ادب گرفته، از منبر اباالفضل
روز الست دست، ساقی حوض کوثر
از باده وفا ریخت، در ساغر اباالفضل
یاد حسین بوده، آرام خاطر او
نام حسین نقش، انگشتر اباالفضل
یکعمر بوده این مرد، یاری کنندهی خلق
در کربلا نشد کس، یاریگر اباالفضل
با دست خالی آمد، در قتلگاه دشمن
مژگان تیر خورده، شد لشکر اباالفضل
از بس که تیر و نیزه، روی تنش نشسته
چیزی نمانده دیگر، از پیکر اباالفضل
مثل علی است اما، با اندکی تفاوت
جای عمود مانده، روی سر اباالفضل...
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_اباالفضل_شهادت
می رَفت و جُز شَریعه به جایی نَظَر نداشت
از بیقراریِ دلِ او کَس خَبَر نداشت
تنها به فکرِ تشنگیِ اَهلِ خیمه بود
با مَشک، احتیاج به تیغ و سِپَر نداشت
چَشمِ تَرَش به خُشکیِ لب خنده میزد و
یک جُرعه بَهرِ رَفعِ عَطش آب بَر نداشت
پُر کرد مشکِ آب و روان سوی خیمه شد
طفلِ حَرَم نیاز، جُز این مُختَصَر نداشت
دستانِ او، به آب چو تَر شد، به گِریه گفت:
باید برای رَفتنِ تا خِیمه پَر نداشت
دَستی که بود نیروی خِیمه، بُریده شد
اَمَّن یُجیبِ خواهَرِ او هم اَثَر نداشت
وقتی که مَشکِ آب به دَندانِ خود گرفت
در یاد، غِیرِ دُخترِ خونین جِگَر نداشت
میخواست تَر کُند لَبِ طِفلِ رُباب را
امّا مَگر که حَرمَله تیرِ سه پَر نداشت!
یک تیر، آب و آبِرویش را به خاک ریخت
تیری که غِیرِ خوب دَریدَن، هُنَر نداشت
تیری نَمانده بود به میدانِ جَنگ که
گُلبوسه ای زِ پیکَرِ عَبّاس بَر نداشت
آن نِیزه ای که دَر کَفِ اِبنِ طُفِیل بود
غِیر اَز شِکافِ اَبروی او زیرِ سَر نداشت
شَقُّ القَمَر شُدن به تو اِرث اَز علی رِسید
این آسمان شَبیهِ تو هَرگز قَمَر نداشت
ماهِ مُنیرِ کرب و بلا در خُسوف رفت
اُفتاد روی خاک و فُروغی دِگَر نداشت
زَهرا کِنارِ پیکرَش آنقَدر گِریه کرد
اِنگار روی خاک بِجُز او پِسَر نداشت
#رضا_رسول_زاده
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
پدر به نعش پسر این چنین نظر نکند
به اختیار کسی شعله در جگر نکند
اگر که قاصدی آرد خبر زمرگ جوان
حیا کند پدرش را از آن خبر نکند
نمود نسل مرا قطع ابن سعد لعین
امیدم آنکه نهالِ دلش ثمر نکند
چسان خبر برسانم به مادرت لیلا
که خاک ماریه را زاشکِ خویش تر نکند
تُرا چگونه گذارم به روی ریگ روان
فتاده باشی و کس بر تنت نظر نکند¹
زجای خیز که تا سوی خیمه ات ببرم
که بی تو خواهرت اندر حرم گذر نکند
زداغ مرگ تو آخر خمیده شد کمرم
کمان قَدِ پدری چون غم پسر نکند
به نوجوانی تو جان انس وجِنّ سوزد
ولی به منقذ بی دین فغان اثر نکند
اگر که باد برد این خبر برِ صُغرا
یقین بدان که دگر خواهش سفر نکند
ستاده ام من و تو خفته ای برابر من
پسر چنین حرکت در برِ پدر نکند
بس است صالح مدّاح ذکر این ماتم
نمود نظم تو کاری که نیشتر نکند
#ملانصرالله_دزفولی
#امام_حسین_علیه_السلام
در شام، چون یزید ز طغیان حیا نمود
شد خسته از شقاوت و ترکِ جفا نمود
تا رفت توسنِ ستم و جور و ظلم راند
چون لنگ شد ز قهر، در لطف وا نمود
یعنی ز رنج و محنتِ بی منتهای شام
میلِ رهائی حرمِ مصطفی نمود
باور مکن که کرد ترحّم به حالشان
یا این عمل برای رضای خدا نمود
اسباب پرده پوشی خذلان خویش جست
در این خیال ناوک ظلمش خطا نمود
از بحرِ دفع سرزنشِ کافر و مجوس
احسان به اهلِ بیتِ شهِ لافتی' نمود
سُخریّه را به اسمِ محبّت به خرج داد
از روی بغض خنده ی دندان نما نمود
ظالم، کبوترانِ حریمِ جلال را
بگرفت و بال بست و شکست و رها نمود
یک دودمان ز آلِ علی را یتیم کرد
یک جا اسیر پنجه ی آلِ زنا نمود
جرّاره وار مار صفت نیشِ خویش زد
آنگه بنای چاره و فکر دوا نمود
از تیشه کند ریشه ی گلزار دین و بعد
با شاخه اش حکایت نشو و نما نمود
یعنی ز بعدِ قتلِ جوانانِ فاطمه
بنیادِ عذر خواهی زین العبا نمود
بگشود دستِ دخترِ شیرِ خدا ز بند
وانگه به چشمِ خلق به ایشان عطا نمود
زنجیر را ز گردنِ زین العبا گشود
بیمار را خلاص زِ قیدِ بلا نمود
هر حاجتی که قبله ی حاجاتِ خلق داشت
آن ناروای کافرِ بی دین روا نمود
هر غارتی که از حرمِ شاه برده بود
تسلیمِ شاهزاده ی بی اقربا نمود
داغِ درون زینب و کلثوم تازه کرد
مشت زری به خونِ حسین خونبها نمود
دنیا پرست داشت محبّت به سیم و زر
از خود قیاس رتبه ی آلِ عبا نمود
پنداشت آنکه کشت حسین را و شد تمام
یا می توان که خونِ خدا زیر پا نمود
از شام خیمه سوختگان حجازِ را
قلبِ شکسته عازمِ کرب و بلا نمود
آه از دمی که عترتِ غم پرورِ نبی
در روی تربتِ شهِ لب تشنه جا نمود
زینب چو مرغِ تازه برون رفته از قفس
از ناله پر ز خون، دلِ ارض و سما نمود
نزدِ برادر از سفر شام و کوفه اش
شرحِ غمِ اسیری خود را ادا نمود
زین العبا ز یادِ لب تشنه ی پدر
در آبِ چشم خویش به حسرت شنا نمود
لیلا ز همرهان و عزیزان در آن دیار
یک یک سراغِ اکبرِ یوسف لقا نمود
کلثوم در مصیبتِ عباس و نو عروس
شیون برای قاسمِ نو کدخدا نمود
آن یک به قتلگاه به شیون که شمرِ شُوم
اینجا سر حسینِ من از تن جدا نمود
آن یک دوید در برِ زینب که بابِ من
در این مکان به لجّه ی خون دست و پا نمود
هر کودکی به ناله که در این زمین، فلک
ما را به دردِ بی پدری مبتلا نمود
هر نورسی به گریه که با حلقِ تشنه شمر
اینجا جدا سرِ پدرم از قفا نمود
آن در فغان که داغِ علمدارِ کربلا
اینجا قد رسای حسین را دو تا نمود
آن در امان که شمر ز نعش پدر مرا
در این زمین به ضربت سیلی جدا نمود
بعد از نوای نالهٔ حریمِ شهِ امم
سوی مدینه رو زِ صفِ کربلا نمود
صامت همیشه بوَد عزادار و اشکبار
تا از جهان مقام به دارِ بقا نمود
#صامت_بروجردی
#حضرت_علی_اکبر_شهادت
رسم است هر که داغ جوان دید، دوستان
رأفت برند حالت آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا
وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
آن دیگری برو بفشاند گلاب و شهد
تا تقویت کند دل محنت کشیده را
یک جمع دعوتش به گل و بوستان کند
تا برکنندش از دل، خارِ خلیده را
جمع دگر برای تسلای او دهند
شرح سیاهکاری چرخِ خمیده را
القصّه! هر کسی به طریقی ز روی مهر
تسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیت خاطرِ حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را؟
آیا که غمگساری و اندُه بری نمود
لیلای داغ دیدۀ زحمت کشیده را؟
بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانۀ مرغ پریده را
#ایرج_میرزا