eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
5 عکس
5 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
؛ ؛ ی جنس بنجل که گفته‌اند منم خوب‌ها را ز بد سوا کردند تا به خود آمدیم، فرصت رفت ما رسیدیم، سفره تا کردند به مرامت قسم که بیجا نیست انتظاری که از شما دارم جنس بد بیخ ریش صاحب‌هاست به همه گفته‌ام تو را دارم کم مگر گریه کرده بودم که سهمم امسال بی قراری شد مانده از کربلا و رانده ز طوس اشک‌هایم دوباره جاری شد هر کسی از عزیز جا مانده وضع زارش همیشه غمگین است حرف معصومه است باور کن روضه‌های فراق سنگین است چقدر خواهری برایت کرد آخرش تو غریب جان دادی جای دامان خواهرت بر خاک سر خود را تکان تکان دادی بر سر خود عبا کشیده‌ای و بین آن حجره دست و پا زده‌ای جای شکرش هنوز هم باقی‌ست مادرت را اگر صدا زده‌ای من خبر دارم از شهیدی که نتوانست دست و پا بزند آخرش هم نشد که مادر را محض یکبار هم صدا بزند به دو علت نشد، یکی اینکه طفل شش ماهه را زبانی نیست دومین علتش هم این بوده در گلوی بریده جانی نیست همه‌ی آرزوی مادرها روز دامادی پسر این است پسرش را بغل کند مادر بسکه این اتفاق شیرین است حیف سهم رباب از اصغر نیمی‌اش پشت خیمه‌ها افتاد نیمی از سهم دیگرش صدبار بی تعادل به زیر پا افتاد
ی سرد و ابری، هوای جا مانده سوز دارد صدای جا مانده دل‌شکسته، به گریه می‌گُذَرَد تک تکِ لحظه‌های جا مانده شوقِ دائم نصیب زائرها بغض و حسرت برای جا مانده ربنا! روزی‌ام زیارت کن... خواهشِ ربنای جا مانده شهرِ خلوت، سکوت و تنهایی این شده ماجرای جا مانده می‌کِشد آه و سینه‌اش تنگ است نوکرِ بی نوای جا مانده چاره‌ای نیست می‌شود حالا روضه‌ها کربلای جا مانده ای رفیقان به مِهر بردارید! یک قدم هم به جای جا مانده...
ی مثلِ هرسال، دل، پُر از داغ است باز هم پای مَرکَبَم لنگ است اینکه ، تکراری ست! آن که است، دلتنگ است! شعرها گفته‌اند در دوری همه‌ی شاعرانِ جامانده! مطمئنم ولی سه ساله‌ی تو همه‌شان را یکی یکی خوانده! دختری که زبانزد است به عشق... حُبُّها نور، فی قلوبِ الناس گرچه بی دست شد عمویش...، آه! رَفَعَ الله رایتُ العباس خواستم درد و دل کنم...، اما چه کنم؟ روضه پیش می‌آید! این چه سِرّی‌ست در غمت، که به دلِ غافل، به خویش می‌آید! هرچه را خواستم به من دادی هرچه را غیر ! آقا هر یک بهانه پیش آمد هر نیست پر بها ! آقا جان زهرا بگو چگونه دگر نوکری را به تو نشان بدهم؟ نکند سال‌ها گذر کند و کربلا را ندیده، جان بدهم!