.
#زمزمه #زمینه
#طفلان_حضرت_زینب
#محرم_۱۴۰۳
#شب_چهارم_محرم
بند اول:
دسته گل هام جونشون فدات حسین جان
هرچی دارم رو میدم برات حسین جان
وقف یاری تو کردم بچه هامو
تا که همراهی کنم خون خدا رو
نخور غصه
نمیزارم بمونی توو غربت
کنارتم خیال تو راحت
میگذرم از جون خودم واست
بند دوم:
پیش تو حتما برادر رو سپیدم
از حالا من مادر دو تا شهیدم
زندگیشو خواهرت میده توو راهت
پاش بیفته من میشم خودم سپاهت
نمیتونم
تو رو ببینم توی گودالی
اسیر خنجری و پامالی
با لب تشنه ای و بی حالی
#علی_علی_بیگی✍
👇👇
#حضرت_رقیه_زمینه
چقدر بدون تو ترسیدم بابا
خرابه سرده و لرزیدم بابا
هر چی چشامو می بستم توو خواب
حرمله رو باز می دیدم بابا
رو نیزه بودی
منم کتک میخوردم
رو نیزه بودی
اسمتو که می بردم
رو نیزه بودی
سنان که می آزردم
حالا با سر پیش منی بابا
من الذی أیتمنی بابا
بند دوم:
رمق نداره دیگه زانوم بابا
کبوده صورتم و پهلوم بابا
شبیه مادرته می بینی که
شکستگیِ رویِ ابروم بابا
عمو نبود که
ببینه دنیام سوخته
عمو نبود که
معجر زیبام سوخته
عمو نبود که
ببینه موهام سوخته
حالا با سر پیش منی بابا
من الذی أیتمنی بابا
بند سوم:
سپر برام می شد هربار عمه
چه طعنه ها شنید از اغیار عمه
خدا میدونه چقدر فکر ما بود
میون ولوله ی بازار عمه
بزم حرام و
کعب نی و دندانت
بزم حرام و
درد و غم طفلانت
بزم حرام و
غصه ی توو چشمانت
حالا با سر پیش منی بابا
من الذی أیتمنی بابا
#علی_علی_بیگی
.
#شب_پنجم_محرم
#زمزمه #زمینه
#حضرت_عبدالله
#محرم_۱۴۰۳
بند اول:
دستمو عمه رها کن پر بگیرم
جون بدم تا زندگی از سر بگیرم
بین یک لشکر عمو غریب و تنهاست
توو دل من عمه می بینی که غوغاست
میرم تا که
برا عمو منم سپر باشم
توو معرکه مرد خطر باشم
یه نووجونِ با جگر باشم
بند دوم:
ای عمو سمت تو با شتاب دویدم
تا که هل من ناصر تو رو شنیدم
نوجوونم من ولی مردِ جهادم
مثل قاسم جونمو برا تو دادم
با تیغ و تیر
پیکرمو به پیکرت دوختن
ببین به فرق من زدن آهن
شروع شده غارته پیراهن
#علی_علی_بیگی ✍
👇👇
.
#زمزمه #زمینه
#حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_محرم
#محرم_۱۴۰۳
#شب_هفتم
بند اول:
تا تلظی می کنی گریه ام میگیره
غنچه ی پرپر برات مادر بمیره
پُر ترک لبهات شده از قحطیِ آب
تووی آغوشم شدی علی چه بی تاب
لالالالا
برات میخونم تا بشی آروم
از شیر مادرت شدی محروم
نمی مونی از حالته معلوم
بند دوم:
من دعام اینه کمی بارون بباره
مشکشو برده عموت آب و میاره
دست خالی بر نمیگرده میدونم
تو تحمل کن کمی دردت به جونم
اگه میشه
چشاتو روی هم نزار مادر
دنیامه تیر و تار مادر
یه کم دیگه دووم بیار مادر
#علی_علی_بیگی✍
👇👇
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
میان سلسله آزار دیدم
یتیمان را سر بازار دیدم
ازاین دنیا دلم خون است یعنی
به چشمم مجلس اغیار دیدم...
#علی_علی_بیگی
......
نَفَهـمیدَند مَعنایِ وَلے را
رَهـا ڪَردَند حَقِّ مُنجَلے را
که مے بُردَند با دَستانِ بَسته
عَلے ابنِ حُسینِ ابنِ عَلے را...!
#محسن_کاویانی
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
دلش را داغ و غم بیت الحزن کرد
وجودش را پر از رنج و محن کرد
نمی دانم چگونه با چه حالی
تن صد چاک بابا را کفن کرد
#سید_هاشم_وفایی
#امام_سجاد_شهادت
دریا به دیدهء تر من گریه می کند
آتش به سوز حنجر من گریه می کند
تا روز حشر هر که به گُل می کند نگاه
بر لاله های پرپر من گریه می کند
سنگی که می زنند به فرقم ز روی بام
بر زخم تازۀ سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیدهء اکبر به نوک نی
اینجا به من برادر من گریه می کند
وقتی زدند خنده به اشکم زنان شام
دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند
رأس حسین بر همه سر می زند ولی
چون می رسد برابر من گریه می کند
زنهای شام هلهله و خنده می کنند
جایی که جدّ اطهر من گریه می کند...
#غلامرضا_سازگار
#امام_سجاد_شهادت
شبهای غربت تو گذشت و سحر نداشت
حتی سحر غم از دل تو دست برنداشت
در حیرتم که سلسلۀ آهنین مگر
جایی ز زخم گردن تو خوبتر نداشت
زخم تن تو را همه دیدند و هیچکس
غیر از خدا ز زخم درونت خبر نداشت
دنیا چه کرد با تو که هجده عزیز تو
تنهایشان به روی زمین بود، سر نداشت
سنگت زدند بر سر بازارهای شام
با آنکه جز تو یوسف زهرا پسر نداشت
هجده سر بریده برایت گریستند
آهت هنوز در دل دشمن اثر نداشت
سوزم بر آن عزیز که در آفتاب سوخت
یک سایبان به جز سرِ پاکِ پدر داشت
حال تو بود در دل گودال قتلگاه
چون بسملی که بال زد و بال و پر نداشت
مهمان شام بودی و بهر تو میزبان
جز گوشۀ خرابه مکانی دگر نداشت
سوز شما به سینۀ «میثم» اگر نبود
اینقدر نخل سوختۀ او ثمر نداشت
#غلامرضا_سازگار
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
ای کاش که بین خیمه ها میمردم
در آتش و زیر دست و پا میمردم
خیلی به خدا شام به من سخت گذشت
ای کاش که در کرببلا میمردم
بر گریه ما هماره میخندیدند
خاکستر و سنگ بر سرم پاشیدند
در پای سر بریده بابایم
دیدم که زنان شام میرقصیدند
مارا چو به هر بهانه ساکت کردند
با کینه و ظالمانه ساکت کردند
اطفال مصیبت زده زهرا را
با سیلی و تازیانه ساکت کردند
نامرد! میان هلهله میخندید
بر خاری اهل قافله میخندید
دیدم به کنار نیزه شیرخواره
بر اشک رباب حرمله میخندید
هر لحظه به قلب ما شرر می افتاد
بر روی زمین تاکه قمر می افتاد
بر ما چو محله یهود سنگ زدند
دیدم که ز روی نیزه سر می افتاد
#عبدالزهرا
#امام_سجاد_شهادت
#دوبیتی
میان سلسله آزار دیدم
یتیمان را سر بازار دیدم
ازاین دنیا دلم خون است یعنی
به چشمم مجلس اغیار دیدم...
#علی_علی_بیگی
......
نَفَهـمیدَند مَعنایِ وَلے را
رَهـا ڪَردَند حَقِّ مُنجَلے را
که مے بُردَند با دَستانِ بَسته
عَلے ابنِ حُسینِ ابنِ عَلے را...!
#محسن_کاویانی
#امام_سجاد_شهادت
با گریه اش زمین و زمان گریه میکند
این نیمه جان به قیمتِ جان گریه میکند
باید به جای آبِ وضو ، ظرفِ اشک برد
او بی گمان ، بدونِ امان گریه میکند
یادِ " فَقَطَّعوه..." نفسش قطع میشود
وقتی که با صدای اذان گریه میکند
این قدکمان ، اگر که سرش تیر میکشد
دارد به یادِ تیر و کمان گریه میکند
با دست اگر دهانِ خودش را گرفته است
باور کنید یادِ سنان گریه میکند!
قصاب های شهر ، همه میشناسنش...
با ذِبحِ گوسفند ، چنان گریه میکند
باید بپرسد : آب به قربانی داده اند؟!
بعدش همان کنار ِ دُکان گریه میکند!!
کنجی نشست ُ آهِ لبش شد "ابالغریب"
یعنی به یادِ آبِ روان گریه میکند
جایی حصیر دید و بِهَم ریخت صورتش
یادِ تنی که ریخت در آن گریه میکند
بابا کفن نداشت ، تنش پیرُهن نداشت
با داغِ پیکری عریان گریه میکند
از خاطراتِ شامِ غریبانِ سوخته
آقا هنوز هم نگران گریه میکند
...
آقا هنوز دم به دم از حال میرود
از خیمه گاه تا دلِ گودال میرود
یک گوشواره دیده و آشفته خو شده
یک شیرخواره دیده،دلش زیر و رو شده
حال و هوای قافله یادش نرفته است
اشکِ رباب و حرمله یادش نرفته است
سرها بریده بود ، نفس ها بریده بود
هر گوشه خونِ تازه ی گوشی چکیده بود
اما دوباره ، میرود از کربلا به شام
دارد دوباره میبرد این روضه را به شام
با هر نفس ، تمامِ تنش تیر میکشد
این " آه " را به سختیِ زنجیر میکشد
نامش علیست ، پس کفِ افسوس میزند
لطمه به پای روضه ی ناموس میزند
رقصیدن و تکانِ سر و نیزه دارها
پرتابِ سنگِ کینه زِ گوشه کنارها
آنقدر دستِ سنگ زدن ها دراز شد
حتی سری که بسته به نی بود باز شد!!
با دستِ بسته ، روحِ عبادات را زدند
با پایکوبی عمه ی سادات را زدند
#حبیب_نیازی
#امام_سجاد_شهادت
تا اشک هست در بصرم گریه می کنم
با این توان مختصرم گریه می کنم
تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم
با خون مانده بر جگرم گریه می کنم
#حضرت_زهرا_مدح
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر
خدا رو کرد با زهرا تمام شاهکارش را
زمین از فاطمه دارد مدال افتخارش را
تمام آسمانها را برایش خلق کرد و بعد
به دست فاطمه داده زمام اختیارش را
نخی از چادر او را به همراه خودش برده
از آن پس جبرئیل از او گرفته اعتبارش را
هر آن کس که در این دنیا فقیر سفره اش باشد
بدون ترسی از آتش قیامت بسته بارش را
لگد هایش به درب سوخته انگار کاری بود
زمستان کرده نامردی گلستان بهارش را
زمین افتاد و یا فضه خُذینی گفت پشت در
میان شعله ها انگار کرده میخ کارش را
علی با چشم خود می دید بالا رفتن دست و
غلافی را که می گیرد میان کوچه یارش را
تمام شب کنار بسترش بیدار می مانَد
شمارش می کند حیدر نفس های نگارش را
از این پهلو به آن پهلو ندارد خواب بی دردی
به پایان می برد زهرا به سختی روزگارش را...
#علی_علی_بیگی
#حضرت_ام_کلثوم_سلام_الله_علیها
#وفات
#چارپاره
در سنین کودکی بانو شما
شاهد غم های حیدر بوده ای
بعد از آن که میخ بر پهلو گرفت
همدم شبهای مادر بوده ای
گریه هایت بی امان بوده یقین
روز و شب در خاطرت رنجیده ای
بعد از آن که خانه را آتش زدند
مادرت را بین بستر دیده ای
در قنوت هر نماز فاطمه
شک ندارم بیقراری کرده ای
مثل زینب با غم و اندوه و آه
بعد مادر خانه داری کرده ای
تازه اینجا اول آوارگی است
غصه و غم های تو پایان نداشت
زندگی کردن برایت هیج وقت
لحظه ای دور از حسین امکان نداشت
کربلا با چشم هایت دیده ای
غارت انگشتر و خلخال را
نه نشد آخر فراموشش کنی
ماجرای خنجر و گودال را
روضه را بازش نمی خوانم ولی
نانجیبان بی هوایش میزدند
هرکسی هرآنچه داشت آورده بود
پیرمردان با عصایش میزدند
هر دم از غم های دشت کربلا
اشک تو جاری شده بی اختیار
هرگز از یادت نرفته لحظه ای
هتک حرمت های مرد نیزه دار
بعد سقا با رشادت های خود
تو علمداری زینب کرده ای
پابه پای کودکان در کوچه ها
سنگ از بام منازل خورده ای
یاد داری که سه ساله دختری
در بیابان بر زمین افتاده بود
تا رسیدی در خرابه بر سرش
پیش چشمان پدر جان داده بود
#علی_علی_بیگی
.
#پیش_زمینه
#محرم۱۴۰۴
#پیشزمینهیهرشبمحرم:
بند اول:
وقت ماه عزا شد
نوکر بازم سوا شد
همه میان
خیمه بازم برپا شد
چاییِ روضه داره باز دم میشه
بخشش اگه میخوای،محرم میشه
امام حسینی که خرید خوبا رو
امام حسینِ لوتیا هم میشه
خوب و بد که نداره این راه
سُفره اش بازه ابا عبدالله
بند دوم:
پیچیده تووی عالم
زمزمه های ماتم
زدن بازم
سر درِ کوچه پرچم
با رو سیاهی به علم دل بستم
خالیه تووی این روزا که دستم
فاطمه دعوت میکنه هر ساله
چه خوبه بین گریه کن ها هستم
تووی دنیا نمیشیم گمراه
تا وقتی هست ابا عبدالله
شعروسبک:
#علی_علی_بیگی ✍
.👇
.
#زمینه #ورودیه
#شب_دوم_محرم ۱۴۰۴
#شب_دوم
#ورودیکربلا:
بند اول:
خواهرِ حزینتو
از خودت جدا نکن
حسینم اگه میشه
خیمه رو بنا نکن
چه اضطرابی توو دلم
نشسته اینجا
صدای طبل جنگیه
که میره بالا
روی سرم خراب شده
تموم دنیا
دارم دلشوره زیاد
اشک من بند نمیاد
بند دوم:
اینجا تیغ و نیزه ها
زیادن توو هر قدم
میگیرن با کینه شون
آخرش تو رو ازم
قول بده می مونی داداش
کنارِ خواهر
خزون میشه بدون تو
بهارِ خواهر
به جز تو یار و یاوری
ندار(ه) خواهر
خواهر رو تنها نزار
روزم میشه شب تار
بند سوم:
بعد تو که سهم من
دوری و اسارته
دشمن و ببین چجور
در پی جسارته
یه روز میاد می بینمت
میون گودال
جسم تو زیر مرکبا
میشه لگد مال
با لب تشنه روی خاک
تو میری از حال
جای نیزه رو تنت
صد پاره پیروهنت
#علی_علی_بیگی ✍
#انتشاربدونلینککانالمانعیندارد
.👇👇👇
.
#زمینه
#شب_سوم_محرم
#محرم۱۴۰۴
#شب_سوم
#حضرت_رقیه
بند اول:
کنج این خرابمو
بی قرارتم بابا
هی لگد زدن به من
تا تو رو زدم صدا
از بعد رفتن عمو
موهامو کَندن
دخترای شامی منو
مسخره کردن
عروسکی که تو واسم
خریدی بردن
زخمی شد صورت من
از بس که سیلی زدن
بند دوم:
اگه پیش من نبود
می مُردم بدون شک
خیلی از جاها میخورد
عمه جای من کتک
یادم نمیره لحظه ای
بزم حرامو
جات خالی بخشیدم بابا
گوشواره هامو
حلالشون کردم همه
مردم شامو
بخشش ارثیه ی ماست
قضاوت کار خداست
بند سوم:
لحظه های آخرم
حاجتم شده روا
من صدات زدم تو هم
با سر اومدی بابا
دور و برِ دختر تو
پُر از حسوده
شبیه مادرت ببین
بازوم کبوده
مگه گناه ما توو این
دنیا چی بوده
بارم رو بستم بریم
خیلی من خستم بریم
#علی_علی_بیگی ✍
#انتشاربدونلینککانالمانعیندارد
.👇👇👇
.
#زمینه
#شب_چهارم_محرم
#محرم۱۴۰۴
#شب_چهارم
#طفلان_حضرت_زینب
بند اول:
وقفه زندگیِ من
یه عمره برای تو
دوتا دسته گل دارم
جونشون فدای تو
خواهر بمیره نشنوه
سوز صداتو
از بچه های من حسین
نگیر نگاتو
همین دوتا گلم میشن
سپر براتو
توو خیمه منتظرن
تا با اذن تو برن
بند دوم:
قبول کن ازم داداش
میخوام رو سفید بشم
توو راهت منم میخوام
مادرِ شهید بشم
مگه میشه باشم و تو
غریب بمونی
یه عمره واسه زینبت
آرومه جونی
به پات میدم هر چی دارم
خودت میدونی
پوشیدن هر دو کفن
تا سربازِ تو بشن
بند سوم:
تووی خیمه گریه هام
داداش بی صدا شده
تو شرمنده ای چرا
نذر من ادا شده
رفتن دلاوری کنن
شبیهِ اکبر
با یا علی گفتن زدن
به قلب لشکر
غصه نخور اگه شدن
بی خود و بی سر
غم داره صحنِ چشات
جونِ زینب به فدات
#علی_علی_بیگی✍
#انتشاربدونلینککانالمانعیندارد
#ایران_حسین_تا_ابد_پیروز_است
👇👇👇