(حضرت زهرا س)
(غسل و کفن و دفن)
ز برم فاطمه،گل حیدر مرو
سوزد از داغ تو،دل حیدر مرو
این دم آخر جگرم خون است
کفنت زهرا از چه گلگون است
فاطمه جانم فاطمه جانم۲
ای امید علی،جان بود بر لبم
چه کنم بعد تو،با دل زینبم
ای که بودی تو نور عین من
مجتبی گرید با حسین من
فاطمه جانم فاطمه جانم۲
ای گل پرپرم،مهربان همسرم
از تو شرمنده ام،دخت پیغمبرم
فاطمه جانم رفتی از دستم
تو چرا رفتی من چرا هستم
فاطمه جانم فاطمه جانم۲
ای عزیز علی،جان من به فدات
غربتم را ببین،دل گرفته عزات
بنگر حیدر بی تو شد تنها
خانه دارم شد زینب کبری
فاطمه جانم فاطمه جانم۲
تو بگو به چه رو،من کنم کفنت
می دهم غسلت از،زیر پیرهنت
وقت غسل تو خون دل خوردم
تا تو را شستم بارها مردم
فاطمه جانم فاطمه جانم۲
آخرین لحظه ها،در کنار توام
همه هست علی،بی قرار توام
من چگونه با این دل صد چاک
بر روی جسم تو بریزم خاک
فاطمه جانم فاطمه جانم۲
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_زهرا_س
(حضرت زهرا س)
(غسل و کفن و دفن)
ای نور چشم حیدر،گریه کنم کنارت
با اشک چشم طفلان،گردیده بی قرارت
واویلتا واویلا۴
راحت شدی ز غم ها،روی به سوی عقبی
بعد تو گشته زهرا،علی غریب و تنها
واویلتا واویلا۴
کی بود باور من،دلخسته یاور من
خسته شود ز دنیا،مونس و همسر من
واویلتا واویلا۴
ای مونس و حبیبم،بنگر که بی مجیبم
در وقت غسل و تدفین،غمگین و بی شکیبم
واویلتا واویلا۴
روی به سوی جنت،با پهلوی شکسته
علی کنار جسمت،دخیل گریه بسته
واویلتا واویلا۴
هنگام غسل بدیدم،رخساره ی تو نیلی
با چه دلی بشویم،من جای ضرب سیلی
واویلتا واویلا۴
ای بانوی شهیده،یاس ز شاخه چیده
تا بازوی تو دیدم،رنگ از رخم پریده
واویلتا واویلا۴
سوزم از این مصیبت،غسلت دهم شبانه
شود امید حیدر،دفن تو مخفیانه
واویلتا واویلا۴
وقت کفن نمودن،جانم به لب رسیده
با دیدن روی تو،شد قامتم خمیده
واویلتا واویلا۴
آزرده پیکر تو،با دست من کفن شد
هم ناله با حسینم،خونین جگر حسن شد
واویلتا واویلا۴
تا پیکرت کفن شد،گریان تو حسن شد
حسین و زینب تو،در رنج و در محن شد
واویلتا واویلا۴
صفای خانه ی من،داغ تو کرده پیرم
بعد تو فاطمه جان،دعا نما بمیرم
واویلتا واویلا۴
#رضا_یعقوبیان
#حضرت_زهرا_س
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت، بی خبر از عالمند
در شکن طُره ات، بسته دل عالمیست
وآن همه دلبستگان،عقده گشای همند
یوسف مصر بقا در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن، آمده با درهم اند
تاج سر بوالبشر، خاک شهیدان توست
کاین شهدا تا ابد، فخر بنی آدمند
در طلبت اشک ماست، رونق مرآت دل
کاین دُرَر با فروغ، پرتو جام جمند
چون به جهان خرمی،جز غم روی تو نیست
باده کشان غمت،مست شراب غمند
عِقد عزای تو هست،سنت اسلام و بس
سلسله ی کائنات، حلقه ی این ماتمند
گشت چو در کربلا، رایت عشقت بلند
خیل ملک در رکوع، پیش لوایت خمند
خاک سر کوی تو، زنده کند مرده را
زآنکه شهیدان تو، جمله مسیحا دمند
هر دم از این کشتگان گر طلبی بذل جان
در قدمت جانفشان،با قدمی محکمند.
#فؤاد_کرمانی
#حدیث_روز
قالَ #مُوسَى_بنُ_جَعفَر(عليه السلام) : اَداءُ الْأَمانَةِ وَالصِّدْقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، والْخِيانَةُ وَالْكِذْبُ يَجْلِبانِ الْفَقْرَ وَالنِّفاقَ.
#تحف_العقول، ص 403
امام كاظم عليه السلام فرمود: امانت دارى و راستى، روزى آور است، و خيانت و دروغ، فقر و نفاق مى آورد.
زینب که از خدا صلوات مکرّرش
زیبد که بعد فاطمه خوانند کوثرش
آن شیر دخت شیر الهی که گفته اند
در خاندان شیر خدا شیر دیگرش
زهرای دوّمی که نشد در تمام عمر
عبّاس بی اجازه نشیند برابرش
مرد آفرین زنی که توان خواند در جلال
آیینه ی تمام نمای پیمبرش
این است آن نیابت عظمای فاطمه
کز رهبرش نمود حمایت چو مادرش
این است آن سلاله ی زهرا که انبیا
گلبوسه می نهند به قبر مطهّرش
این است آن بزرگ زنی کز جلال و قدر
مردانگی به خاک افتد در برابرش
زهرا که افتخار خدا و رسول بود
می کرد افتخار که این است دخترش
علاّمه ی معلّمه نادیده ای که بود
تیغ سخن به خطبه چو شمشیر حیدرش
این است آن ستم کُش دوران که در نبرد
کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرش
دارد نشان ز همّت و ایثار فاطمه
هر جای تازیانه که باشد به پیکرش
هفتاد داغ بر جگرش بود باز هم
لرزید کوفه از کلمات چو تندرش
وقتی لب گشود و ندا داد اُسکتوا
لرزید کوفه، صاعقه بارید بر سرش
رأس حسین خطبه ی او را چو می شنید
می کرد افتخار که این است خواهرش
از خشت خشت مسجد کوفه ندا رسد
این شیرزن علیست به بالای منبرش
اعجاز وحی داشت پیام مقدّسش
آیات نور بود کلام منوّرش
کوفه مدینه ی نبوی بود و مسجدش
گویی که بود حضرت زهرا سخنورش
خواند از بنی امیّه و بیداد و ظلم شان
گفت از حسین و قاسم و عبّاس و اکبرش
چون مدح شیردختر شیر خدا کنم
جایی که هست شیر خدا مدح گسترش
زینب، کدام زینب؟ آن کاو که زنده ماند
خون حسین با نفس روح پرورش
زینب، کدام زینب؟ دختی که مصطفی
در چهره دید صورت زهرای اطهرش
کرب و بلا و کوفه نه، شهر دمشق نه
گردید کلّ عالم هستی مسخّرش
آن گونه در لباس اسارت عزیز بود
کآمد امیر شام، ذلیل و محقّرش
آن شب که در خرابه نماز نشسته خواند
آن شب که ریخت خون دل از دیده ی ترش
آن شب که دفن کرد یتیم سه ساله را
با گریه خاک ریخت بر اندام لاغرش
آن شب که کرد صرفِ نظر از غذای خویش
تا کودکان گرسنه نخوابند در برش
هفت آسمان خروش بر آورد کیست این
این زینب است یا که پدر یا که مادرش
گردون به یاد فاطمه افتاد تا که دید
زینب نماز خواند و خاکی است معجرش
سوغات از برای پیمبر به شهر شام
موی سفید بود و کبودیّ منظرش
از بس تنش در آتش غم آب گشته بود
آمد برای دیدن و نشناخت شوهرش
از لحظه ی ولادت خود یا حسین گفت
با نام او گذشت نفس های آخرش
روحش پرید سوی بهشت و هنوز بود
آثار تازیانه به جسم مطهّرش
او لاله ی بهشت علی بود و روزگار
بگذاشت داغ ها به دل و کرد پرپرش
تنها انیس و مونس او بود وقت مرگ
پیراهنی ز یوسف در خون شناورش
از حق سلام باد بر آن بانویی که هست
حقّ حیات بر شهدا روز محشرش
«میثم» چو شرح داغ روی داغ او کند
جوشد ز دیده گوهر و از سینه آذرش.
#استاد_غلامرضا_سازگار
#ولادت_حضرت_زینب_س