مدح و مناقب حضرت علی و اشاره بمعراج خاتم انبیا
محمود وزنه (ضامن اصفهانی)
اگر که حق دَهَدم عمر نوح را یکسر
تمام عمر کنم مدح خواجه قنبر
حدیث لیلی و مجنون مرا چکار آید
ثنای حیدر کرار میکنم از بر
اگر سعادت جاوید شاملم گردد
بیمن مدح علی پا نهم به هفت اختر
کجا رود بسقر هر که را بدل باشد
بقدر ذره یی از مهر ساقی کوثر
نمی رود بجان هر که را بدل نبود
ولای خواجه کونین فاتح خیبر
شه سریر ولایت مروج اسلام
علی عالی اعلا خدیو دین پرور
نگویمش چو نصیری خدای بی همتا
ز بیم آنکه نگردم در اینزمان کافر
بحق حق که بحق شیر حق بود ملحق
بگو بمنکر او بنگر و بکن باور
هنوز مادر گیتی نزاد فرزندی
که همچو او بشود فخر دودمان پدر
بروز رزم که صمصام او شود عریان
لباس مرک بپوشد به پیکر لشگر
شهیکه تیغ کجش کرد پشت دینراراست
خمید قامت دشمن ز بیم آن سرور
ز خوان مکرمتش بهره ور همه عالم
بشکر نعمت او وحش و طیر و جن و بشر
زمین کعبه ز یمن قدوم آن مولا
شده است قبله حاجات از شرافت و فر
نوشته با قلم صنع بر در رضوان
نبی مدینه علم و علیست او را در
شبی که ختم رسل کرد عزم عرش از فرش
که از صفای جمالش فلک شود زیور
رسید در فلک چهارم آن خجسته خصال
عیان قطار بعیر آمدش بمد نظر
به جبرئیل امین گفت احمد مختار
که ای مرا تو بدینراه مونس و یاور
تأملی بنما تا که این قطار بعیر
ز پیش ما بنمایند این زمانه گذر
جواب ختم رسل گفت حضرت جبریل
که ای یگانه حبیب خدای جن و بشر
خلاص می نشوند آخر این قطار بعیر
اگر که صبر کنی تا بعرصه ی محشر
نبی امی مکی سپس چنین فرمود
ز بارشان شده ای تا به اینزمان مخبر
ز راه صدق و صفا گفت جبرئیل امین
که تا بحال بمن کس نداده است خبر
بگفت ختم رسل در جواب جبرائیل
که هست مدح و ثنای ولی حق حیدر
بعوج مدح و ثنایش کجا تو ره یابی
اگر ز صبح ازل تا ابد زنی شهپر
اگر نبود وجود علی عمرانی
نه عرش بود و نه فرش و نه کشتی و لنگر
پناه کون و مکان حامی کلام الله
معین دین مبین یار کهتر و مهتر
نجات یافت دو سرور به دوستی علی
یکی ز قلزم طوفان یکی دگر ز آذر
خلاص می نشدی یوسف از چه کنعان
اگر نبود معینش وصی پیغمبر
شدند پیرو فرمان مرتضی از جان
شعیب و یوشع و شعیا و خضر و اسکندر
علی به یونس غمدیده دافع غم شد
علی بجمله رسولان حق شدی یاور
علی به اهل سماوات سید و مولا
علی بخلق جهانست سرور و رهبر
علیست حامی شرع محمد محمود
علیست هادی احکام و شاه دین پرور
علیست آنکه بکف داشت از فتحنا تیغ
علیست آنکه ز طاها بسربدش افسر
علیست آنکه نپیچید سر ز فرمانش
نه آب و آتش سوزان نه خاک و نه صرصر
علیست آنکه بدرگاه رفعتش خورشید
برای کسب ضیا سر نهاده بر عقبر
علیست آنکه بمنبر دم از سلونی زد
کجا رواست چنین دعوی از کس دیگر
علیست آنکه بایمای او کند مأوا
پسر ز پشت پدر در مشیمه ی مادر
علیست آنکه بدستش امور هستی را
بصبح روز ازل داده خالق اکبر
علیست آنکه نبی بی وضو نبردش نام
مرا چه حد که بگویم ثنای آنسرور
علیست آنکه در اوصافش آورد ضامن
ز بحر طبع گهر زا همی درو گوهر.
#حیدریه_مدح
#معراجیه
#ضامن_اصفهانی
مدح حضرت امیرالمومنین علیه السلام
جلال الدين محمد بلخی ( مولوی )
تا صورت پيوند جهان بود، على بود
تا نقش زمين بود و زمان بود، على بود
آن قلعه گشايى که در از قلعه خيبر
برکند به يک حمله و بگشود، على بود
آن گرد سر افراز، که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست، نياسود، على بود
آن شير دلاور، که براى طمع نفس
برخوان جهان پنجه نيالود، على بود
اين کفر نباشد، سخن کفر نه اين است
تا هست على باشد و، تا بود، على بود
شاهى که ولى بود و وصى بود، على بود
سلطان سخا و کرم و جود، على بود
هم آدم و هم شيث و هم ادريس و هم الياس
هم صالح پيغمبر و داود ، على بود
هم موسى و هم عيسى و هم خضر و هو ايوب
هم يوسف و هم يونس و هم هود،على بود
مسجود ملايک که شد آدم، ز على شد
آدم چو يکى قبله و مسجود، على بود
آن عارف سجاد، که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بيفزود ، على بود
هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، على بود
«ان لحملک لحمى» بشنو تا که بدانى
آن يار که او نفس نبى بود، على بود
موسى و عصا و يد بيضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، على بود
چندان که در آفاق نظر کردم و ديدم
از روى يقين در همه موجود، على بود
خاتم که در انگشت سليمان نبى بود
آن نور خدايى که بر او بود، على بود
آن شاه سرفراز، که اندر شب معراج
با احمد مختار يکى بود، على بود
آن کاشف قرآن که خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، على بود .
#حیدریه_مدح
#مولوی
عید ولایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام
سید یحیی برقعی (حکمت)
خیز و ساقیا می ده زان شراب روحانی
تا که چشم دل گردد زان شراب نورانی
بینم آیت حق را در لباس انسانی
محو او شوم، او راست جلوه های ربّانی
رخ به درگهش سایم وارهم از این زندان
خیز و از غدیر خم، باده ی تولاّ ده
زن به تار دل چنگی، دم زِسرّ مولا ده
در سرادق لاهوت، بانگ لا و الاّ ده
زین حضیض خاکم جا، بر مقام بالا ده
تا بیان کنم سرّی من زِسِرّ اَلرّحمان
خاتم رسل چون خواست پای دین زند خاتم
پایه های ایمان را ز امر حق کند محکم
از طفیلی هستی، از بنای این عالم
دم زند، نماید فاش، سرّ عالم و آدم
شد به منبر و گفتا آن خلاصه ی امکان:
هر که را منم مولا حیدر است مولایش
من رسولم و باشد او ولی والایش
جبرئیل با من گفت ز امر حق تعالایش
تا زنم بر این دلها سکه ی تولاّیش
آیتی در این باره آمده است در قرآن
اوست جانشین من بعد من در این امّت
جان اوست جان من، مشی اوست بر عصمت
ما سوای را باشد مرتضی علی، علّت
بین خالق و مخلوق اوست رابط و حجّت
کشتی حقیقت راست، ابن عمّ من سکان
من مدینه علمم حیدر است من را باب
سرّ عَلَّم الأسما اوست یا اولی الالباب
در میان این امّت وَز گروه این اصحاب
بعد من به غیر از او، کس نه لایق محراب
او وصی بر حقّ است، اوست حجّت یزدان
شاهد وجود کون در ازل علی باشد
لایزال در هستی لم یزل علی باشد
کون چون بُوَد معلول آن علل علی باشد
پیشوای جنّ و انس در عمل علی باشد
هستی است همچون جسم، حیدر است او را جان
هر که قرب حق خواهد راه مرتضی پوید
چون گیاه در پای آن گل از وفا روید
در رخ علی باید جلوه ی خدا جوید
از لسان او باید نام کبریا گوید
مرتضی است در اسلام، رکن محکمی ز ارکان
من نه مدح او گویم مدح او به قرآن شد
هم به شأن او نازل هل اتی ز یزدان شد
حبّ آن ولی اللّه پایه های ایمان شد
از نخست «حکمت» را با خود عهد و پیمان شد
جز رهش نپوید راه،جز به پاش ننهد جان .
#غدیریه
#سیدیحیی_برقعی
#امام_حسین(ع)
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
این جمله حک کنید به سنگ مزارِ ما
عشقِ حسین(ع) تا به ابد افتخارِ ما
ما را برای روضه فقط آفریده اند
این گریه هاست رمزِ ثُبات و قرارِ ما
یک قطره اشک را به طلا هم نمی دهیم
دل را محک زنید و بسنجید عیارِ ما
شادی به جای خود،غم ونوحه به جای خود
حُبِّ علی(ع) و آلِ علی(ع) اعتبارِ ما
بر سینه می زنیم سنگ تو را فقط
ذکر حسین(ع) تا به قیامت شعارِ ما.
#محسن زعفرانیه
بیا یابن الحسن در انتظارم
بیا تا زیر پایت سر گذارم
چه شبهایی که با یادت به ناله
جبینم را به سجده می سپارم
بیا ای شاه عالم
شده ذکرم دمادم
کجائی یابن الزهرا
که آید ماه ماتم (2)
بیا یابن الحسن مولاکجایی
بیا یابن الحسن پیمانه تو
زدم بر لب شدم دیوانه تو
بیا ای شمع سوزان امامت
قبولم کن شوم پروانه تو
بگو آقا کجایی
بیایم تا سراغت
نمایی آن رخت را
شوم محو جمالت
بیا یابن الحسن مولا کجایی
بیا یابن الحسن ای ماه سرمد
بخوام نذر چشمان تو الحمد
اگر یوسف شود زیبای خلقت
تو هستی یوسف آل محمد
اگر دورش بگردد
تک و تنها زلیخا
ولی دور تو گردد
هزاران حور و زهرا ( 2 )
بیا یابن الحسن مولا کجایی
گل ای تنها قالان زهرا بالاسی
حسینون باشلانور ماه عزاسی
گینه اوج ایلیری هفت آسمانه
حسینیم وای حسینیم وای صداسی
گل ای مولای عالم
اولوب وردیم دمادم
عنایت ایله تئز گل
گلور ایام ماتم ( 2 )
گل ای عالملرین مولاسی آقا
غم هجریله قلبی دلمیسن سن
گلور مین جمعه اما گلمیسن سن
سنه زهرا غمی آیری غم اولدی
دیوللر سرو قدًی اگمیسن سن
گل ای گوز یاشلی ، مولا
جهاندا ایله غوغا
اله آل ذوالفقارین
گوزی یولدادی زهرا ( 2 )
گل ای عالملرین مولاسی آقا
حسینون نهضتی باشون اوجاتدی
ولی سقًا غمی قدون قوجاتدی
او چولده حرمله اوچ شعبه بیر اوخ
ووراندا اصغرون گوز یومدی یاتدی...
#سبک_بیا_یابن_الحسن_آرام_جانم
#مهدیه_محرم
#ورود_محرم
#محمدرضاصادقی
#ماه_محرم
#میثم_مومنی_نژاد
#نوحه
سبک :ببینید ببینید گلم رنگ ندارد
عزادار بیایید دوباره شد محرم
زدند بر در و دیوار کتیبه های ماتم
حسین جان
بپوشید دوباره همه رخت عزا را
به سر زنان بخوانید حدیث کربلا را
حسین جان
ببینید در عالم دوباره شور غم را
بیاییدو بخوانید کلام محتشم را
حسین جان
رسدخیمه به خیمه صدای طبل و زنجیر
بگو نوحه بخوانند برای طفل بی شیر
حسین جان...