(تنور خولی)
خولی آورده سر،زده بر دل شرر
شده از این ستم،فاطمه خونجگر
آه و واویلتا۲
این سر غرق خون،بود از نور عین
آمده بی بدن،سر پاک حسین
آه و واویلتا۲
یوسف حیدر و،گل زهرا بود
خون ز داغ حسین،همه دل ها بود
آه و واویلتا۲
سر او را نهاد،روی خاک تنور
خانه از مقدمش،شده وادی طور
آه و واویلتا۲
خولی بی حیا،زده بر دل شرر
خانه روشن شده،با خود آورده سر
آه و واویلتا۲
بود او شاه دین،مه زهرا نشان
نور روی حسین،رفته تا آسمان
آه و واویلتا۲
ای ستمکار پست،این گل فاطمه است
گل باغ علی،نور چشم همه است
آه و واویلتا۲
#رضا_یعقوبیان
#تنور_خولی
(تنور خولی)
خولی آورده سر،زده بر دل شرر
شده از این ستم،فاطمه خونجگر
آه و واویلتا۲
این سر غرق خون،بود از نور عین
آمده بی بدن،سر پاک حسین
آه و واویلتا۲
یوسف حیدر و،گل زهرا بود
خون ز داغ حسین،همه دل ها بود
آه و واویلتا۲
سر او را نهاد،روی خاک تنور
خانه از مقدمش،شده وادی طور
آه و واویلتا۲
خولی بی حیا،زده بر دل شرر
خانه روشن شده،با خود آورده سر
آه و واویلتا۲
بود او شاه دین،مه زهرا نشان
نور روی حسین،رفته تا آسمان
آه و واویلتا۲
ای ستمکار پست،این گل فاطمه است
گل باغ علی،نور چشم همه است
آه و واویلتا۲
#رضا_یعقوبیان
#تنور_خولی
(تنور خولی)
خولی رسید از کربلا،با یک سر خونین
زهرا شده غمگین
باشد ز ظلم دشمنان،این سر ز خون رنگین
زهرا شده غمگین
آورده از دشت بلا،خولی سر مولی
آن کعبه ی دل ها
در کربلا ببریده شد،از کینه ی گلچین
زهرا شده غمگین
رأس حسین بن علی،آورده در خانه
آن مرد بیگانه
با این سر غرقه به خون،خانه شده تزیین
زهرا شده غمگین
بگذاشته رأس حسین،بر روی خاکستر
پست ستم گستر
بر خاتم پیغمبران،داغش بود سنگین
زهرا شده غمگین
از این مصیبت فاطمه،گشته پریشانش
با اشک چشمانش
با خون او گردیده است،دین خدا تضمین
زهرا شده غمگین
#رضا_یعقوبیان
#تنور_خولی
#تنور_خولی
یا رب! چه روشنى است که در خانهی من است؟
گویا دمیده ماه، به کاشانهی من است
من در تنور خانه چراغى نداشتم
پس این فروغ کیست که در خانهی من است؟
این سِر چو دید همسر خولى که از سَر است
سَر را گرفت و گفت که جانانهی من است
از بخت خویش این همه باور نداشتم
کامشب عزیز فاطمه در خانهی من است
آوخ! سر حسین در این جا چه میکند؟
این ظلم، کار همسر دیوانهی من است
ماتم که کَنزِ مخفى و دُردانهی رسول
مخفى چرا به گوشهی ویرانهی من است؟
آن جاست هودجى و در آن بانگ گریهها
جانسوزتر ز گریهی مستانهی من است.
#سیدرضا_موید
#تنور_خولی
یا رب! چه روشنى است که در خانهی من است؟
گویا دمیده ماه به کاشانهی من است
من در تنور خانه چراغى نداشتم
پس این فروغ کیست که در خانهی من است؟
این سِر چو دید همسر خولى که از سَر است
سَر را گرفت و گفت که جانانهی من است
از بخت خویش این همه باور نداشتم
کامشب عزیز فاطمه در خانهی من است
آوخ! سر حسین در این جا چه میکند؟
این ظلم، کار همسر دیوانهی من است
ماتم که کنز مخفى و دردانهی رسول
مخفى چرا به گوشهی ویرانهی من است؟
آنجاست هودجى و در آن بانگ گریهها
جانسوزتر ز گریهی مستانهی من است.
#سیدرضا_مؤید
#تنور_خولی
صدای راز و نیازی ز طور میآید
نوای گریه ز جانی صبور میآید
سری به کنج تنور است و موسی عمران
برای دیدن او سوی طور میآید
فرشتگان همه نزدیک این سرند ولی
صدای گریه و زاری ز دور میآید
طنین بال ملائک رسد، مگر جبریل
به سوی آیهی الله و نور میآید
قیامتی شده برپا از این همه اندوه
که بیم خاستن نفخ صور میآید
سر حسین به دامان مادرش زهراست
نوای واولدا از تنور میآید
دلی شکست ز پهلو شکستهای کاینسان
صدای ریزش جام بلور میآید
برای عرض ارادت «وفائی» از ره دور
به آستان سلیمان چو مور میآید.
#سیدهاشم_وفایی
(تنور خولی)
سر حسین از خون زده شکوفه
واویلا واویلا
خولی ببرده سر به سوی کوفه
واویلا واویلا
سر بریده نور هر دو عین است
واویلا واویلا
سر عزیز فاطمه حسین است
واویلا واویلا
خولی بی دین مست از غرور است
واویلا واویلا
سر بریده داخل تنور است
واویلا واویلا
تنور خولی گشته وادی طور
واویلا واویلا
از نور رخسار حسین پر از نور
واویلا واویلا
کس چون حسین ظلم و ستم ندیده
واویلا واویلا
آمده مهمانی سر بریده
واویلا واویلا
خانه ی خولی گشته همچو گلشن
واویلا واویلا
از نور رخسارش بگشته روشن
واویلا واویلا
سوزانده خولی دل ز کینه امشب
واویلا واویلا
زهرا زند بر سر و سینه امشب
واویلا واویلا.
#رضا_یعقوبیان
#سبک_طفل_یتیمی_زحسین_گمشده
#تنور_خولی
#تنور_خولی
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
بر خـاک کـربـلاست اگـر پیـکـر حسین
امشب رسیـده است به کوفه سر حسین
ای آسمـان! بنـال کـه از ظلـم کـوفیـان
خــاکستــر تنــور شـده بستـر حسین
سرخ است گر که خاک ز خـون گلـوی او
خـاکستـری شـدهست رخ انور حسین
امشب شب زیـارت و شــام عــزا بُوَد
بنشسته در محیـط غمش مــادر حسین
آهستـهتر بنـال دل مـن، کـه فـاطمـه
احیــا گـرفتــه است کنـار سـر حسین
خـون از لبـان اطهـــر او پــاک می کنــد
گلبـوسـه میزنـد بـه رخ اطهــر حسین
خوناب میکنـد به روی خـاک غم روان
اشکی که میچکد به روی حنجر حسین
در محفـل غمی کـه به پـا کـرده فـاطمـه
خالیست جای خـواهر غمپـرور حسین
پرپرشدهست گـرچه «وفائی» وجـود او
شاداب مـانـده است گل بـاور حسین.
#سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_ع_شهادت
#تنور_خولی
شاهی که جبرئیل بُدی خادم درش
خاکم به سر! که خاک سیه گشت، بسترش
حلقی که بوسهگاه نبی بود شد ز کین
سیراب ز آب خنجر بیداد، حنجرش
از پهلویی به پهلوی دیگر چو مینشست
میگشت کارگر به جگر، نوک خنجرش
او سر نهاد بر سر خاک و سَنان ز ظلم
نوک سِنان نهاد به پهلوی دیگرش
کارش ز دست رفت، چو در روی دست او
تیر جفا نشست، به حلقوم اصغرش
قدّش خمیده از غم اکبر به روزگار
پشتش شکست از غم مرگ برادرش
بودی سرش به نیزه و از نوک نیزه داشت
چشمی به سوی خواهر و چشمی به دخترش
::
خولی ز کین نهاد، به خاکستر تنور
آن سر که رشک مهر بُدی، روی انورش.
#جودی_خراسانی
#دودمه #شام_غریبان #تنور_خولی
السلام ای ماه افتاده به دامان تنور
السلام از راه دور
من میان خیمهی سوزان، تو مهمان تنور
السلام از راه دور.
#محمود_مربوبی
#حضرت_زینب_س_کوفه
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
#تنور_خولی
به روی نی سر تو میبرد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بیتو دل غمپرور زینب
به سان شمع میسوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیر ممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست میدارم
که میبخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هر تار موی تو خبر از مادرم زهرا
گمانم بودهای دیشب به نزد مادر زینب
من "ژولیده" میگویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو میبرد هوش از سر زینب.
#ژولیده_نیشابوری
#تنور_خولی
وقتی سر بريدهی تو در تنوربود
آن شب تنور، وادی سينای طور بود
جبريل با نگاه به سوی سرت حسين
حيران ز نور آيهی الله و نور بود
از عرش تا كنار سر غرق خون تو
تا صبح دستهدسته ملك در عبور بود
چيزی كه شعله بر دل افلاكيان فكند
غمنالههای فاطمه در آن تنور بود
وقتی صدای نالهی زهرا بلند شد
گويا كه وقت خاستن نفخ صور بود
با ديدن شكستهجبينت ز هم شكست
پهلوشكستهای كه دلش چون بلور بود
قرآن ورق ورق شده بود و دريغ و درد
يک سورهاش به خاک ز سُم ستوربود
خون گريه كن «وفایی» كه هفت آسمان پُر از
فرياد غم گرفتهی جانی صبور بـود.
#سیدهاشم_وفایی