eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
735 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
ای نگین خاتم خلقت در رخشان حسین افسر عالم به جمله ماخلق سلطان حسین اسوهء ایثار و عشق و معرفت ، میر کریم هیکل شان و شرافت هیکل ایمان حسین ساکنان آسمان در حیرت از تقدیس او جملگی کروبیان را سرور خوبان حسین رهنمای مکتب عرفان و مصباح الهدی رهبر آزادگان و سالک عرفان حسین دستگیر دردمندان حامی درماندگان سرور اهل ولا و رحمت یزدان حسین نور چشم مرتضی و سابقون را تاج سر پارهء قلب بتول و سابح سبحان حسین خنده رو ونیکخو وخوش کلام وخوش مرام شهریار مهربان و اشرف انسان حسین عبد ممتاز خداوند رحیم و بی نیاز ساقی مستان عشق و عامل پیمان حسین درس حکمت خوانده دردانشگه قرآن و دین خود مدرس گشته در دانشگه قرآن حسین آنکه آزادی طلب دارد (هدایت ) گو بیا ریزه خوارخوان حکمت باش درخوان حسین
مدح حضرت زینب سلام الله علیها بانوی ارزنده و ماه منوّر زینب است زادۀ شیر خدا زهرای دیگر زینب است مهر اقلیم شرف ، دریای علم و معرفت سرفراز وممتحن،ماه ملک فر زینب است حیدریّت در وجودش در تجلّا آمدی عالم آگه از زنان مانند حیدر زینب است بانوان را تاج سر ، درّ درخشان حیا اهل راز وسرفراز و سرور وسر زینب است بحر عزّت حیدر و زهرا بود در عالمین در دل دریای عزّت درّ و گوهر زینب است شاه بانوی حجاز و سرور نسوان دهر اسوۀ مهر و وفا وعشق و اثمر زینب است اورع اهل ورع ، بنت امیرالاتقیاء طاهرات عالمین را تاج وافسر زینب است تاج عزّت بر سر و پا بر سر طاق فلک سربلندو دلفروز و بِرّوسرور زینب است راست قامت،راستگو،صدق وصلابت را عیار مادر صدّیقه را صدّیقه دختر زینب است ای که از مهر و فیوضاتش به من دم می زنی فاش می سازم تورا،خورشید انورزینب است همدم لاهوتیان و طایر خلد آشیان تیزبین و تیز چنگ و تیز شهپر زینب است خواهر سادات جنّت دختر خیرالنساء محرم اسرار حق محبوب داور زینب است گفتمش صرّاف عالم را عیار عشق چیست با تبسّم گفت عیار عشق اکبر زینب است زینت مسجد بود محراب و منبر لا کلام میسرایم زینت محراب ومنبر زینب است مست فیض مرتضی و مستفیض فاطمه عمّۀ سادات عالم ،پاک و اطهر زینب است کوثر و نحر شراب و نحر شیر، آب و عسل معترف،ناسوتیان را نحر کوثر زینب است در عجب از صبر او ایّوب و یعقوب صبور در بلایا نقطۀ پرکار و محور زینب است از شرافت ، شرّ و آفت کربلا را پر نمود دفع کردآن کز اسیران آفت وشر زینب است پیش دیده دست وپا زدیوسف اش در خاک و خون گشت عیان آنراکه شوروحال محشر زینب است ناله سر داده (هدایت) در غم بنت علی آنکه بوسید حلق منحور برادر زینب است. ــــــــــ ۱-اثمر : سودمند - پرثمر ۲- بِرّ : راستگو
سبک:یا فاطمه من عقده دل وا نکردم ... ای دل پریشان ، دل پریشان توام من ای سینه سوزان ، سینه سوزان توام من ای نور دیده ، رفتی شهیده گشتی ز محنت ، قامت خمیده مظلومه زهرا (2) شام سیه شد روز روشن مرتضا را در غربت شام غریبان توام من گر چه صبورم غرقۀ اشک ملالم می سوزم و شمع شبستان توام من دعوت به صبرم می کنندم آشنایان رفته شکیبا زار و نالان توام من چون سر کنم ؟ خاک سیه شد منزل تو در کنج عزلت دیده گریان توام من سامان خانه رفته و غمخانه گشته زهرا پرستار یتیمان توام من از دیدن اشک یتیمان دل کبابم فریاد از این غم خانه ویران توام من ای همدمم ، همدم غم و مونس مصائب پژمرده و سردرگریبان توام من دارم هوای دیدنت امّا چه حاصل در بند طوق و سجن هجران توام من مهدوف رنج و ابتلاء ، محصور محنت افسرده خاطر فاتحه خوان توام من گوید یا علی کوه شکیبا کردی تحمّل چون؟ بقربان توام من.
زبانحال حضرت مسلم علیه السلام در این شهر ستم پرور شدم از تیغ کین پرپر نه یاری نه هواداری نه همرزمی نه هم سنگر غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من میان کوفه ی ویران شدم ویلان و سرگردان ندارم منزل و ماوی غریبم در غریبستان غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من ز بیداد و جفا فریاد وفای کوفیان گل داد بخوردم ضربت سختی لبم از تیغ کین افتاد غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من به اوج حسن و زیبائی شدم چون گل تماشائی فغان از درد بی یاری فغان از درد تنهائی غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من جراحت دارم عطشانم به اهل کوفه مهمانم بوقت خوردن آبی به کاسه ریخت دندانم غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من صبا رو بر حسینم گو که ای یار پیمبر خو میا بر کوفهء ویران برای خود سلامت جو غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من به بام خصم بیدادم به زیر تیغ جلّادم به سوی کعبه رو کردم حسین در خاطر و یادم غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من سفیر شاه خوبانم به زیر تیغ عریانم ثنا خوانم خدایم را فدای دین و قرآنم غریبم من غریبم من غریبم من غریبم من.
به کربلا آمدم ای وعده گاه عاشقان آمده با من گروه عارفان کاروان عشق را زیبا نگر چشم عالم می ندید این کاروان اشبه پیغمبری آورده ام طاقت دل ، نور چشم ، اکبر جوان چون برادر در کنار اکبرم مجتبی را قاسمی دارم نشان قامت عبّاس را نازم که او سر سپاه است و مرا آرام جان اصغری دارم که ، پیر معرفت باید آید در کلاس درس آن درّ شهوار حسن ، عبدالهی در مقام معرفت درّ گران عابدان را اسوه سجّاد آمده می ندارد مثل او را آسمان همرهی دارد مرا چون انجمی جعفر طیّار را نوباوه گان در قطارم جمله مستان آمده عالمی را مهتران و سروران این زهیر و این بریر و جعفرم عون و عثمان تک به تک شیر ژیان غم نباشد زینبم همراه ماست رهبریّت می کند او بر زنان عترتم اندر حجاب و با وقار آسمان معرفت را اختران در کمال مجد و عزّت ، پرده پوش تکیه گاه جمله گی تخت روان کاروانی اینچنین را دیده ای ؟ می ندید امثال اینان را زمان گو (هدایت) آمدم ، آماده ام هر بلا باشد و یا هر امتحان .
مدح حضرت زینب سلام الله علیها بانوی ارزنده و ماه منوّر زینب است زادۀ شیر خدا زهرای دیگر زینب است مهر اقلیم شرف ، دریای علم و معرفت سرفراز و ممتحن ،ماه ملک فر زینب است حیدریّت در وجودش در تجلّا آمدی عالم آگه از زنان مانند حیدر زینب است بانوان را تاج سر ، درّ درخشان حیا اهل راز و سرفراز و سرور و سر زینب است بحر عزّت حیدر و زهرا بود در عالمین در دل دریای عزّت درّ و گوهر زینب است شاه بانوی حجاز و سرور نسوان دهر اسوۀ مهر و وفا و عشق و اثمر زینب است (1) اورع اهل ورع ، بنت امیرالاتقیاء طاهرات عالمین را تاج و افسر زینب است تاج عزّت بر سر و پا بر سر طاق فلک سربلند و دلفروز و بِرّ و سرور زینب است (2) راست قامت ، راستگو ، صدق و صلابت را عیار مادر صدّیقه را صدّیقه دختر زینب است ای که از مهر و فیوضاتش به من دم می زنی فاش می سازم تو را ، خورشید انور زینب است همدم لاهوتیان و طایر خلد آشیان تیز بین و تیز چنگ و تیز شهپر زینب است خواهر سادات جنّت دختر خیرالنساء محرم اسرار حق محبوب داور زینب است گفتمش صرّاف عالم را عیار عشق چیست با تبسّم گفت عیار عشق اکبر زینب است زینت مسجد بود محراب و منبر لا کلام می سرایم زینت محراب و منبر زینب است مست فیض مرتضی و مستفیض فاطمه عمّۀ سادات عالم ، پاک و اطهر زینب است کوثر و نحر شراب و نحر شیر، آب و عسل معترف ، ناسوتیان را نحر کوثر زینب است در عجب از صبر او ایّوب و یعقوب صبور در بلایا نقطۀ پرکار و محور زینب است از شرافت ، شرّ و آفت کربلا را پر نمود دفع کرد آن کز اسیران آفت و شر زینب است پیش دیده دست و پا زد یوسف اش در خاک و خون گشت عیان آنرا که شور وحال محشر زینب است ناله سر داده (هدایت) در غم بنت علی آنکه بوسید حلق منحور برادر زینب است. ۱-اثمر : سودمند – پرثمر ۲- بِرّ : راستگو
شهادت حضرت زهرا (س) بستی تو دیده ، دیده گریان گشته ام من راحت شدی تو ، دل پریشان گشته ام من ای نور دیده ، رفتی شهیده گشتی ز محنت ، قامت خمیده مظلومه زهرا (2) عشقم ، سرور سینه ام ، غمخوار و یارم از سوز دردت سینه سوزان گشته ام من ای دلپریشان ، دلپریشانم ز داغ ات افسرده و سر در گریبان گشته ام من بال و پرم ، از رفتن ات بالم شکسته آزرده خاطر خانه ویران گشته ام من خیز و ببین محصور درد و محنتم من پر دردم و محتاج درمان گشته ام من منهای تو دنیا مرا زندان تنگ است اندر حصار غصّه زندان گشته ام من از سینه آه آتشین خیزد به آفاق مظلوم دهرم زار و نالان گشته ام من رفتی تو و راحت شدی از بغض و کینه امّا اسیر قوم نادان گشته ام من گر چه سلیمانم ولی پابند حکمت در فتنۀ افواج دیوان گشته ام من یا فاطمه مثل تو را عالم ندارد وای از جدائی غصّه باران گشته ام من دیگر برای وصل که بر منزل آیم یغما شده امّید و ، تالان گشته ام من شیر حق ام در دام روباهان اسیرم تابع به حکم پیر عرفان گشته ام من عبد حق ام فرمانبر ختم رسولم از ختم مرسل امر و فرمان گشته ام من بشکسته بازو می روی بر سوی بابا در سوگ تو شمع شبستان گشته ام من هر جا نظر دارم تو بر چشمانم آئی از دیده خونابه به دامان گشته ام من پیمانۀ عشقم شکست و می فرو ریخت وا حسرتا بر غم گروگان گشته ام من آهسته بستی دیده و آسوده گشتی ناچار اسیر موج و طوفان گشته ام من محکم دژی بودی علی را در بلایا رفتی دگر بی یار و اعوان گشته ام من پشت و پناهم ، همدمم ، یار و معینم سیر ازحیات و عشرت و جان گشته ام من آب حیاتی بودی و رفتی ز دستم مأیوس و دور از آب حیوان گشته ام من از غربت حیدر خبیری ؟ جان زهرا اندر وطن مثل غریبان گشته ام من بندی فکن بر گردنم بر کش به ساحل گوید غرق عصیان گشته ام من.
شام غریبان حضرت زهرا (س) ای دل پریشان ، دل پریشان توام من ای سینه سوزان ، سینه سوزان توام من ای نور دیده ، رفتی شهیده گشتی ز محنت ، قامت خمیده مظلومه زهرا (2) شام سیه شد روز روشن مرتضا را در غربت شام غریبان توام من گر چه صبورم غرقۀ اشک ملالم می سوزم و شمع شبستان توام من دعوت به صبرم می کنندم آشنایان رفته شکیبا زار و نالان توام من چون سر کنم ؟ خاک سیه شد منزل تو در کنج عزلت دیده گریان توام من سامان خانه رفته و غمخانه گشته زهرا پرستار یتیمان توام من از دیدن اشک یتیمان دل کبابم فریاد از این غم خانه ویران توام من ای همدمم ، همدم غم و مونس مصائب پژمرده و سردرگریبان توام من دارم هوای دیدنت امّا چه حاصل در بند طوق و سجن هجران توام من مهدوف رنج و ابتلاء ، محصور محنت افسرده خاطر فاتحه خوان توام من گوید یا علی کوه شکیبا کردی تحمّل چون ؟ بقربان توام من.
مدح و میلاد حضرت علی اکبر (ع) در گنج ادب گوهر دردانه توئی تو بر تخت شرف افسر شاهانه توئی تو بر تارک عالم بنشین تاج وقاری در باغ صداقت گل و ریحانه توئی تو ای دُرج وفا سینه تو مخزن عشق است زیبا رخ و دریا دل و جانانه توئی تو مه روی تو را دیده و در پرده نهان شد مه پاره و گلواره و فتّانه توئی تو ای ساقی میخانه عرفان بفدایت ساقی تو و پیمان تو و پیمانه توئی تو پیچیده به استبرق سبزی ، گل سرخی هنگامه به پا کردی و مستانه توئی تو ای پادشه حسن و ملاحت به تو نازم سامانه این خانه و کاشانه توئی تو سکّان سماوات و زمین مست حضورند فائض تو و واعظ تو و فرزانه توئی تو ای فاتح دلهای مطهّر ، مه انور در ملک ولا میر ملوکانه توئی تو در طوف جمالت همگان طالب سبقت چون کعبه مطاف دل دیوانه توئی تو جام جم عشقی ، ز رخ ات عشق هویدا دُردی کش و مستانه میخانه توئی تو از تیر نگاهت نرهد جان بسلامت صیّاد توئی دام توئی دانه توئی تو.