eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
253 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
731 ویدیو
308 فایل
*نه‌ هر کس‌ شد‌ مسلمان‌ می‌توان‌ گفتش‌ که‌ سلمان شد‌ که‌ اول‌ بایدش‌ سلمان شد و‌ آنگه‌ مسلمان‌ شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
در شام، چون‌ که آل علی را مقام شد روز جهان، سیاه‌تر از تیره‌شام شد شاهی که گنج سرّ خدا بود سینه‌اش چون گنج در خرابه‌ی شامش، مقام شد چون شد حرام، عیش بر اولاد مصطفی گویی که عیش، بر همه عالم، حرام شد آن آتشی که خیمه‌ی سلطان دین بسوخت دودش بر این مُقرنسِ نیلی‌خیام شد نه کافر فرنگ و نه ترسای شام دید ظلمی که بر سلاله‌ی «خیرُ ‌الانام» شد این ظلم و کینه بین که میان دو نهر آب لب‌تشنه، سر جدا ز شه تشنه‌کام شد آفاق، منقلب شد و خورشید، منکسف بر نی بلند، چون سر پاک امام شد اوضاع روزگار چنان گشت، واژگون کز یاد چرخ، شورش روز قیام شد در راه خواجه، جان چو غلام سیه فشانْد خورشید و ماه، بنده‌ی روی غلام شد هرکس«طرب»که مرثیه‌خوان حسین گشت در روضه‌ی بهشت برینش، مقام شد.
چون شام، اهل بیت نبی را مقام شد صبح امید زینب غم دیده، شام شد گنج معارف ازلی بوده آن گروه نبْوَد عجب خرابۀ شان گر مقام شد آنان که در سُرادق عصمت نهان بُدند دیدار شان، نظاره گه خاص و عام شد آن را بدین ستم زده، ظنّ کنیز رفت وین را بدان اسیر، گمانِ غلام شد خون حرام، قوم ستم را حلال گشت آب حلال، اهل حرم را حرام شد در طشت زر چو دید سر شاه دین، حسین یک باره صبر و طاقت زینب، تمام شد با آه و گریه گفت که ای دهر بی نظام! بنْگر چگونه دین نبی، بی نظام شد ما اهل بیت ساقی کوثر مگر نه ایم؟ ما دوحۀ ریاض پیمبر مگر نه ایم؟
آنان‌ که برگزید ز عالم، خدایشان دادند در خرابه‌ی ویرانه، جایشان آن‌ها که بود درگهشان تکیه‌گاه خلق خشت خرابه گشت، چرا متّکایشان؟ قومی که قوتشان ز نعیم بهشت بود در راه شام، خون‌ جگر شد غذایشان آیا بُد این یتیم‌نوازی که تا یزید پُرخون سر بُریده فرستد برایشان؟ از کربلا به کوفه و از کوفه تا به شام بود آه و ناله همدم صبح و مسایشان بستند اهل‌بیت نبی را به یک طناب قومی که بُد یزید لعین، پیشوایشان ذرّیّه‌های فاطمه، گل‌های باغ دین از خار غم پُر آبله شد از چه پایشان؟ «موزون»! از این مصیبت جان‌سوز، لب ببند رو اشک ریز، روز و شب اندر عزایشان.
چون قطار کوفه سوی شام شد طرفه شوری ز ازدحام عام شد شد ز شهر شام برگردون نفیر چون ز احبار یهود اندر فطیر دور گردون بسکه دشمن کام شد ماتم اسلام عید عام شد شد چو در شام اختران برج دین آسمان گفتی فرو شد بر زمین آل سفیان در قصور زر نگار در نظاره سویشان از هر کنار بسته ره حزب شیاطین از هجوم بر سنان سرها درخشان چون رجوم هر طرف نظارگان از مرد و زن با دف و نی انجمن در انجمن شامیان بر دست و پا رنگین خضاب چهره خون آلود آل بوتراب خواجۀ سجاد آن فخر کبار همچو مصحف درکف کفار خوار بر سنان تابان سر شاه انام چون ز جیب شامگه ماه تمام آل زهرا سر برهنه بر شتر کرد آن سر چون قطار عقد در زین حدیث انگشت بر دندان مگیر کان حیدر سر برهنه شد اسیر رویشان که آفتاب فاش بود خود حجاب دیدۀ خفاش بود جای حیرانی است این دور نگون شرم بادت ای سپهر واژگون شهر شام و عترت پاک رسول در اسار زادۀ هند جهول گیرمت باک از جفا و کین نبود در جفاکاری چنین آئین نبود شامیان بردند در بزم یزید دست بسته عترت شاه شهید خواجۀ سجاد در ذل قیود چون مسیحا در کلیسای یهود شاه دین را سر بطشت زرنگار بانوان از دیده مروارید بار ره نشینان متکی بر تخت عیش همچو در بتخانۀ اصنام قریش پورسفیان سر خوش از جام غرور قدسیان گریان از آن بزم سرور . بانوان کلّه شرم و حیا پرده پوشان حریم کبریا از هوان دهر در ذلّ قیاد بسته صف در محفل آن بدنهاد خواجۀ سجاد و سبط مستطاب کرد با آندل سیه روی عتاب گفت وَیحک ای سیه بخت جهول هین گمانت چیست در حق رسول...
السلام علیک یا ابا عبدالله ای سایبان من سرت حسین جان برس به داد خواهرت حسین جان گشته ام نیمه جان وای از این شامیان مظلوم حسینم از کوفه بدتر کوچه های شام است خاکستر و آتش به روی بام است بین چه کرده با ما یهود و نصارا مظلوم حسینم ذریه ی زهرا شده گرفتار آل علی کجا و کوچه بازار از روی نی ببین خواهرت دل غمین مظلوم حسینم