eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
254 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
575 ویدیو
295 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
(ع) ای ز داغ تو روان، خون دل از دیده حور! بی‌تو عالم همه ماتمکده تا نفخه صور ز تماشای تجلای تو مدهوش، کلیم ای سرت سرّ «انا ‌الله» و سنان، نخله‌ طور! دیده‌ها، گو همه دریا ‌شو و دریا، همه خون که پس از قتل تو، منسوخ شد آیین سرور شمعِ انجم، همه گو اشک عزا باش و بریز بهر ماتم‌زده، کاشانه چه ظلمات، چه نور پای در سلسله سجاد و به سر تاج، یزید خاک عالم به سر افسر و دیهیم و قصور! دیر ترسا و سر سبط رسول مدنی آه! اگر طعنه به قرآن زند انجیل و زبور تا جهان باشد و بوده است که داده است نشان؟ میزبان خفته به کاخ اندر و مهمان به تنور سر بی‌تن که شنیده است به لب، آیه‌ کهف؟ یا که دیده است به مشکوه تنور، آیه نور؟ جان فدای تو! که از حالت جان‌بازی تو در طف ماریه از یاد بشد، شور نشور قدسیان سر به گریبان به حجاب ملکوت حوریان دست به گیسوی پریشان ز قصور غرق دریای تحیر ز لب خشک تو، نوح دست حسرت به دل از صبر تو، ایوب صبور مرتضی با دل افروخته، «لا حَول» کنان مصطفی با جگر سوخته، حیران و حصور کوفیان، دست به تاراج حرم کرده دراز آهوان حرم از واهمه، در شیون و شور انبیا محو تماشا و ملائک، مبهوت شمر، سرشار تمنا و تو، سرگرم حضور. آیت حق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیه‌السلام در کربلا شد آنچه شد و کس گمان نداشت هرگز فلک به یاد، چنین داستان نداشت در کربلا هر آنچه بلا بود، عرضه شد تیری دگر قضا و قدر در کمان نداشت از این شراره خرمن عمر ستاره سوخت بود آسمان به جای ولی کهکشان نداشت بعد از عروج حجت رحمان به عرش نی دیگر زمین سکون و قرار آسمان نداشت زین‌العباد باز به گیتی قرار داد ورنه سکون، عوالم کون و مکان نداشت او شمع راه قافله در شام تار بود حاجت به نور ماه، دگر کاروان نداشت... با کوله‌بار درد در آن دشت پر لهیب جز دود آه بر سر خود سایه‌بان نداشت گفتند: ماه بود و درخشید و جلوه کرد دیدم که مه به گردن خود ریسمان نداشت گفتند: سرو بود و خرامید و ناز کرد دیدم که سرو، طاقت بند گران نداشت در انقلاب سرخ حسینی کسی چو او نقش حماسه‌ساز «ولی» را بیان نداشت در گیر و دار معرکۀ کفر و شرک نیز دوران چو او سوار حقیقت‌نشان نداشت... حق را زیان ز جانب باطل نمی‌رسد بیمی گل همیشه بهار از خزان نداشت تنها نه شمع از شرر شعله برفروخت «پروانه» هم ز شعلۀ آتش امان نداشت.
السلامُ على مَن بَکَتهُ مَلائکةُ السَّمآء ... به هنگام پیری مرانم ز پیش که صرف تو کردم جوانی خویش الا ای جگر گوشه فاطمه که بردی دل اهل دل را همه کی ام من؟ که باشم هوادار تو هوادار تو هست دادار تو من از کودکی عاشقت بوده ام قبولم نما گرچه آلوده ام به عشق تو هرکس که منسوب شد اگر بد بود عاقبت خوب شد غمت حاصل زندگانی من به راه تو طی شد جوانی من من از ریزه خواران خوان تو ام اگر چه بدم میهمان توام به عشقت از آن دم که خو دادی ام به چشم همه آبرو دادی ام ز در راندگانت حسابم مکن گدایم، کرم کن جوابم مکن مبادا برانی مرا از درت به بازوی بشکسته مادرت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهادت (علیه السلام) آتشی از خاطراتم بر جگر دارم هنوز شعله شعله آه هر شام و سحر دارم هنوز کاش می شد تا لبش را تر کنم با اشک خود از غم لبهای خشکش چشم تر دارم هنوز با برادر مرده باید گفت انچه دید ه ام دست را از داغ اکبر بر کمر دارم هنوز حتم دارم می رسد با مشک وقت احتضار با لبی تشنه نگاهی بر قمر دارم هنوز کس ندیده غنچه ای را با تبر پر پر کنند یاد اصغر روضه ی تیر سه پر دارم هنوز گر به سینه می فشارم چادری صد پاره را در خطر ها از پر زینب سپر دارم هنوز باقی از آن خیمه هایی که میان شعله سوخت یک حرم پروانه ی بی بال و پر دارم هنوز دیده ام در کربلا گرچه غروب مهر را داغ ها از شام بر دل بیشتر دارم هنوز از سرم هرگز نمی افتد مصیبت های شام یادگاری برسرم از هر گذردارم هنوز دست بسته وارد بزم شرابم کرده اند روضه ظالم مزن را بر جگر دارم هنوز پاره ای از پیکرم جامانده بین شهر شام کنج ویران خواهری با چشم تردارم هنوز.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(ع) آگه چو شد از حالت بیماری او دامن به کمر بست پیِ یاری او چون دید کسی بر سر بالینش نیست سرگرم شد آتش به پرستاری او. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(ع) آمدی ای پدر کنج ویرانه ام توچوشمعی ومن همچوپروانه ام ای پدرجان حسین ۴بار ای پدر دیدن دخترت آمدی بریتیمان خود نیمه شب سرزدی ای پدر دخترت را ببین وحشیانه زدند سیلی و کعب نی تازیانه زدند ای پدر... بس دویدم به شب در پی غافله از مغیلان زده پای من ابله ای پدر هرزمانی که من نام تو برده ام از عدویت پدر من کتک خورده ام ای پدر رفتی بی من سفر من شدم خون جگر جان زهرا مرا همره خودببر ای پدر... غرق خونین لبت بوسه ها میزنم جاندهم پیش تو دست وپامیزنم ای پدرجان...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مجلس یزید میرزا عبد الجواد جودی خراسانی اندر سریر ناز، تو خوش آرمیده ای شادی از آن که رأس حسین را بریده ای . مسرور و شاد و خّرم و خندان به روی تخت بنشین کنون که خوب به مطلب رسیده ای . جا داده ای به پرده زنان خود، ای لعین! خرّم دلی که پردۀ ایمان دریده ای . من ایستاده بر سر پا و کسی نگفت بنشین که روی خار مغیلان دویده ای . گه بر فروش حکم کنی، گه به قتل ما ظالم مگر تو آل علی را خریده ای . با عترت نبی ز چه بنموده ای ستم با این که زو سفارش ما را شنیده ای . زینب کجا و تاب اسیری؟ نه این ستم باشد روا به یک زن ماتم رسیده ای . شادی ز دیدن رخ اکبر، ولی خوشست بینی دمی که سبزه ی از نو دمیده ای . «جودی» اگر که روزِ تو زین غم، نگشته شب چون صبح سینه از چه به ناخن دریده ای؟