636724694880658345.mp3
5.35M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #زمینه
🌴یارا دلبر و دلدارا
🌴ماه جهان آرا
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
636724695212885338.mp3
9.72M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #شور
🌴شبا که خوابتو می بینم
🌴تو خواب چشام می سوزه
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
636724697604705930.mp3
3.89M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #زمینه
🌴فدای دردات تموم دردام
🌴من از خدا جز دیدنت چیزی نمی خوام
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
حاج حسین سیب سرخی_محرم 98 شب سوم - شور - میون گودال-1567683524.mp3
1.94M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #شور_روضه_ای
🥀میون گودال پاره پاره بود تنت
🥀میون گودال پیرمردا زدنت
🎤 #حاج_حسین_سیب_سرخی
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
حاج حسین سیب سرخی_محرم 98 شب سوم - واحد - ستاره ها رو میشارم-1567683592.mp3
4.8M
🔲 #شب_سوم_محرم_1441
⏯ #واحد
🌴ستاره ها رو می شمارم بابا
🌴دل از زمونه می برم بابا
🎤 #حاج_حسین_سیب_سرخی
{🏴إِِلهـِےبِأَمِیرِالمُؤمِنِینِ🏴}
{🥀عَجـِّلْلِوَلِیِّـکـَـالْفَـرَج🥀}
@majmaozakerine
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب سوم، بنام سه ساله آقا اباعبدالله از همه دوستان التماس دعا داریم،،،، یا رقیه جان بنت الحسین دخیلم 😭😭😭😭
❣﷽❣
🥀#سینه_زنی
🎆#ورودیه
🥀 #آقای_کریمی
مادر که میکنه گریه برات واویلا مظلوم آقا
دل های ما میشه کرب و بلات واویلا مظلوم آقا
از امشب تا شام عاشورا کربلا غوغا
واویلا محرم شد نوحه زهرا همین دم شد
🥀وای وای ای وای حسین
یک پیراهن توی عرض خدا گلگونه، غرق خونه
چشمای حجت بن الحسن براش گریونه، غرق خونه
پریشونه روضه میخونه، چشماش بارونه
عالم غرق ماتم بقیة الله الاعظم شد
🥀وای وای ای وای حسین
با ذکر العطش سوز دم جیب المای ای وای ای وای
جاری میشه بازم اشکای حیدر های های ای وای ای وای
مثل هر سال میزنم بال بال تا روز گودال
بازم قتلگاه تو پیش چشم ما مجسم شد
🥀وای وای ای وای حسین
🥀هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🥀
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه
#دامن_کشان_رفتی...
#بند_اول
بابا کجا بودی. که افتادم از پا٣
افتادم از ناقه. جا موندم تو صحرا٣
تو روی نی بودی دیدی حالم رو
شکستن با کعبِ نیزه بالم رو
عزیز من عزیز من
زجر اومد بالا سرم. تنم شد کبود٢
کاش تو اون نیمهی شب. عموم اونجا بود٢
#بند_دوم
دستام ورم کرده. مث چشم تارم٣
زخمی شده باهام. که آروم ندارم٣
کتک خوردم گشته صورتم نیلی
صدات کردم خوردم ضربهی سیلی
عزیز من عزیز من
سو نمونده تو نگام. شبیه چشات٢
اشک میریزی برا من. بمیرم برات٢
#بند_سوم
باید بمیرم من. برای سر تو٣
این بار اگه رفتی. میاد دختر تو٣
نمیخوام دیگه زنده بمونم من
آخه آزارم میده بابا دشمن
عزیز من عزیز من
خیلی سخته برام من. که بی تو باشم٢
پیش پاهات نمیشه. بابایی پاشم٢
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مدح
شکر خدا دم همه دم اهل بکائیم
در دل ما بوده فقط جای رقیه
گرچه همه قطره اشکیم ولیکن
گمشده در سینه دریای رقیه
تا به خدا برده دل غرق جنون را
جاده ی عشقی قدمهای رقیه
روز قیامت ز جهنم نهراسیم
اهل بهشتیم به امضای رقیه
پشت درِ میکده اش کاسه بدستیم
ما حیدری باده مینای رقیه
بد مستی ما چیز دگر نیست به والله
جز نوکری خانه ی بابای رقیه
ما سینه زنانش همه اقبال بلندیم
زیر علم محشرِ بالای رقیه
#محمد_حبیب_زاده ۹۹/۶/۱
⚫️روضه و توسل_حضرت رقیه سلام الله علیها_استاد حجت الاسلام میرباقری
بر نی سر حسین به دست سواره ای
گاهی کند به محمل زینب نظاره ای
*با سر کاروانش رو همراهی کرد،کهف اصحابش بود؛گاهی باشون حرف میزد؛گاهی براشون قرآن میخوند؛گاهی نگاهشون میکرد،میفرمود:لاحول ولاقوه الا بالله"گاهی از گوشه ی چشمش اشک میریخت*
بر نی سر حسین به دست سواره ای
گاهی کند به محمل زینب نظاره ای
آنجا نشسته غم زده طفلی سه ساله است
رنگ پریده اش ز غم دل اشاره ای
ترسان گرفته دامن زینب که عمه جان
دریای غم مگر که ندارد کناره ای؟
از آفتاب لاله صفت چهره سوخته
*گفتند در این مسیر اسارت سایبان براشون قرار نداده بودند،تابش آفتاب رنگ صورت ها رو تغییر داده بود؛تعبیر مرحوم سیدبن طاووس:صورتاشون پوست انداخته بود*
از آفتاب لاله صفت چهره سوخته
داغ دلش مگو که ندارد شماره ای
نیلی رخش ز سیلی و پایش پر آبله
*خدا کنه این جمله ش راست نباشد*
مجروح گوش او ز پی گوشواره ای
از گریه اش کباب دل همرهان او
*وقتی زبان میگرفت و بهانه ی بابا میگرفت"اَبَ اَبَ" آتش به دل کاروان می انداخت...*
هر گفته اش ز آتش حسرت شراره ای
محمل تکان چو میدهدش یاد میکند
از خیمه ای و کودکی و گاهواره ای
تاب سفر ندارد و راه است بس دراز
خواند به گریه عمه ی خود را که چاره ای
*اگر یه موقعی گفتن این طفل از شتر افتاده،از قافله جامونده،تو بیابونا دویده،تعجب نکنید" خسته بودن؛دشمن شب و روز میتاخته،خوابش میبره از مرکب فرو می افتد؛خیلی تو این راه سختی کشیدن؛ اسارته،زخم زبانه،تازیانه ست،تشنگی ست،گرسنگی ست، گرماست ، سرماست ...." حتی در شام مرحوم سیدبن طاووس میفرمایند:اونا رو در جایی سکنی دادن که روزا از گرما امان نداشتن،شبا از سرما ولی از اون لحظه ای که دروازه ی کوفه تو دامان عمه اش سر بابا رو بالای نیزه دید به تعبیر بی بی زینب نزدیک بود قلبش از غصه ها آب بشه،دیگه چشم از این سر برنداشت.
گاهی دختر با بابا حرف میزد،گاهی بابا با دختر حرف میزد و براش قرآن میخوند،گاهی دختر برای بابا گریه میکرد، گاهی بابا از گوشه ی چشمش برای دختر اشک میریخت،نمیدونم چه سری بین این دختر و پدر بود،بعضی گفته اند تو لحظه ی آخر وقتی پدر میخواست خداحافظی کنه دختر خیلی بی قراری کرد یه جمله در گوشش گفت:بابا فراق من و تو زیاد طول نمیکشه،لذا همیشه منتظر بود یه شبی بابا بیاد دخترو با خودش ببره ؛تو خرابه ی شام وقتی بابا آمد دیگه مطمئن شد وعده ش با باباش فرا رسیده؛سر بابا رو بغل کرد،شروع کرد صورتش رو بوسیدن؛بغلش کردن؛درد دل کردن؛بابا کی سر و صورتت رو به خون خضاب کرده بابا؟"من الذی قَطَعَ وریدَک؟ "بابا کی رگ گردنت رو بریده؟بابا زود بود من یتیم بشم"من الذی ایتمنی علی صغر سنی؟"طول نکشید دیدند خم شد"فَوَضَعَت فمِها علی فمِه الشریف"هر چه در توان داشت در یک بوسه خلاصه کرد،سر یک طرف دختر یک طرف...
صلی الله علیک یا اباعبدالله .....
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_سوم_محرم_حضرت_رقیه_سلامالله
خواست بابا گفتنِ او بی صدا باشد نشد
عمه میکوشید از این سر جدا باشد نشد
خوب میدانست بابایش بیاید میرود
کاش میشد بینِشان قدری دوا باشد نشد
داد بر دیوار تکیه تا کمی بازی کند
عمه دستش را گرفته رویِ پا باشد نشد
با پدر میگفت با گریه عمویم پس کجاست
کاش میشد آرزوهایش دوتا باشد نشد
چند باری دخترک چرخاند سر را در بغل
گشت شاید که برای بوسه جا باشد نشد
آمد آهسته بگوید روسریهایم چرا...
مثل رگهای گلویت نخ نما باشد نشد
آه میبخشی که اینجا را بهَم من ریختم
هرچه کردم که سرت ویرانسرا باشد نشد
آرزویم بود با اصغر بخوابم باز هم
دخترت میخواست تا در بوریا باشد نشد
خواست گوید با همان وضعی که دارد سینهات
حتم دارم جا برای ما سه تا باشد نشد
زجر را گفتند اما باز در گوشش نرفت
ضربههای تو نباید بی هوا باشد نشد
(حسن لطفی ۹۹/۰۵/۳۱)
@majmaozakerine