eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.6هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
2.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام صبحتون بخیر 🦋🍃ذکر روزیکشنبه صـدمرتبه🍃🦋 🌺🍃یـا ذالجـلال و الا کرام 🍃🌺 💖ای صاحب جـلال و بزرگواری💖 🌳🍃بـده مفتـاحی از سطر کلامم 🍀🍃وزان بگشای قفل ازگنج کامم 🌳🍃بـه ذکر خود بلنـد آوازه ام کن 🍀🍃رفیق لطف و بی اندازه ام کن 💚 بحق محمد و آل محمد(ص) 💚 💜اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ❤️ ❤️آلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💜
4.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توصیه های بهداشتی در مدارس درسال تحصیلی جدید👌 💕💕سال تحصیلی جدید مبارک 💕💕
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه5875_1569419895.mp3
زمان: حجم: 1.36M
|⇦•یه عمرِ که شیرخوار میبینم.. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•یه عمرِ که شیرخوار میبینم.. و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمد طاهری •✾• ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ *اجازه بدید روضه بخونم .. یکم زبانِ حال بگم بعضیا قفلِ دلشون با همین زبونِ حال ها باز میشه ..* واویلا .. یه عمرِ که شیرخوار میبینم میسوزم یه صیدِ گرفتار میبینم میسوزم یه ذِبحی تو بازار میبینم میسوزم واویلا .. یه طفلی رو که گرمِ خوابه میسوزم یه ماهی که بیرونِ آبه میسوزم دلم پیشِ طفلِ ربابه میسوزم تَلذی میکرد و بهونه گرفتن داداشم رو با تیر نشونه گرفتن تمنایِ بابام رو نامردا دیدن با تیرِ سه شعبه سرش رو بریدن * فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ ..* واویلا .. شبه دفنِ بابام چقدر زجر کشیدم به رویِ حصیر جسم خونیش رو چیدم ردِ ضربۀ نیزه ها رو میدیدم واویلا ‌.. برا دفن بابام کمک دست نداشتم با دستام رگاشُ رویِ خاک گذاشتم لبم رو زِ رو حنجرش بر نداشتم پر از عقده ها بود ، پر از رد پا بود دیدم رویِ جسمش که جایِ عصا بود دلم رو آتیش زد ، غم بی کرانش دیدم سم مرکب شکسته استخوانش حسین ... •┄┅══༻○༺══┅┄•
. ای جانم، به بیرق و پرچم و کتیبه ای جانم، به این شمیمی که بوی سیبه ای جانم، به لشکری که سپاه عشقه سردارش جُناده و جُندَب و حبیبه قطره های باران میبرن اسم تو همیشه هیچ کجای عالم واسم کربلا نمیشه قطره های باران میبرن اسم تو همیشه هیچ کجای عالم واسم کربلا نمیشه دنیام که فرو پاشید این بیرق و پرچم هست شیعه علمش بالاست تا وقتی محرم هست همواره حسین باید الگو و هدف باشه تا مرکز این عالم ایوون نجف باشه مَن أَرادَ اللَّهُ بِهِ الخَیر قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَین مَن أَرادَ اللَّهُ بِهِ الخَیر قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَین یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله این چای روضه برا من آب حیاته این چای روضه برا من آب حیاته بهشتی که میگه قرآن کرببلاته بهشتی که میگه قرآن کرببلاته سجادس جاده اگه مقصدم تو باشی کوچه‌ ی سینه‌ زنی جاده ی نجاته دانلود مداحی ای جانم به بیرق و پرچم و کتیبه رضا نریمانی تلخیای این دنیا همش با حسین عسل شد تلخیای این دنیا همش با حسین عسل شد مشکلاته این زندگی تو چای روضه حل شد زیبا میشه دنیایی که دار مکافاته تو روضه ‌ای که خرجش با مادر ساداته تو آشوب این دنیا که زندگی ناکامه صحن تو برای من اقیانوس آرامه مَن أَرادَ اللَّهُ بِهِ الخَیر قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَین مَن أَرادَ اللَّهُ بِهِ الخَیر قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَین یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله عاشورا که تا همیشه قیام عصره آغاز حماسه‌ ی انتقام عصره دل دل مکن ای دلا دل بزن به دریا این بانگ نماز ظهر امام عصره توی زندگیم معجزه کرد اسم اعظم تو من رو از تو بی راهه آورد تا محرم تو توی زندگیم معجزه کرد اسم اعظم تو من رو از تو بی راهه آورد تا محرم تو روزی که نگاه تو ماها رو مسلمون کرد این طنطنه ی اسمت یه عالم و حیرون کرد این پرچم سرخ تو سرچشمه‌ ی هر فضله بالاس علم عشقت تا دست ابالفضله مَن أَرادَ اللَّهُ بِهِ الخَیر قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَین مَن أَرادَ اللَّهُ بِهِ الخَیر قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَین یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله یا ثارالله تلخیای این دنیا همش با حسین عسل شد مشکلاته این زندگی تو چای روضه حل شد 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
: همایون مداح: حاج محمود کریمی 🏴🏴🏴🏴🏴 وقت جُدایی رسید ، بادِ مخالف وزید، از شَرر داغ تو ، پشتِ برادر خمید پُشت و پناهم شِکست ، پشت سِپاهم شکست فاطِمه در کربلاست ، عَلقمه در خون نشست (از جانِ خود سیرم ای خدا ، من بی او میمیرَم ای خدا) اهل حرَم ناله کنان با مادرم ، تو هم رَفتی حالا که من بی لَشکرم 🏴میر و عَلمدار من، یوسف بازار من ، ماه سپاهِ حسین، یار وفادار من... اهل حَرم بی قرار خَسته و چشم انتظار ماه حرم ، در کسوف مانده در این شامِ تار ای یل ام البنین، گِریه من را ببین ، 😭 من چه کنم تا که تو، پا نَکشی بر زمین 😭😭 دریای خون گشته عَلقمه ، دنبالت آمَده فاطمه! در این غُربت سایه ی تو رفت از سرم ، تو هم رفتی حالا که مَن بی لشکرم 🏴(میر و عَلمدار من، یوسف بازار من ، ماه سپاهِ حسین، یار وفادار من... 🏴 اهل حَرم ناله کنان با مادرم ، تو هم رَفتی حالا که من بی لَشکرم العطش کودکان هِلهله دشمنان ، ولوله ی کاروان بر لبَم آورده جان! وقت جِسارت شده نوبت غارَت شده ، خواهرَت آماد بند اِسارت شده😭 جانَم را آوردی بر لبَم ، داداش من فکر فردایِ زینبم، حُسین حسین حُسین .... 🏴🏴🏴🏴🏴
.. و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج سید محمد جوادی •✾ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ تمـام ملـک خـداونـد غـرق مـاتـم توست فقط نـه مـاه محـرّم زمــان محـرم توست بهشت و حور و قصـورم تویی امام حسین هـزار شکر کـه در سینه‌ام فقط غـم توست *چشم بهم زدیم شبِ هفتم محرم رسید .. شبِ هفتم دیگه روضه خوان نمی خواد از امشب دبگه آبُ رو به خیمه ها بستن .. یه سال صبر کردی شبِ هفتم برسه .. علی لای لای ..* غـم تـو را نفـروشـم بـه ثـروت دو جهــان چه اعتناش به درهم کسی که درهم توست *از امشب دیگه عباس خجالت میکشه .. از امشب همه چشما به دست اباالفضلِ ... بشتاب ای عموجان درخیمه قحط آب است اصغر فتاد مدهوش در دامن رباب است شد آب اگر میسّر اول بده به اصغر این طفل شیخواره از تشنگی کباب است حسین .... نفس هات مثل آتیشِ علی جون گلویِ نازکُ لب هات کبابه چی میشه رویِ دستِ من بخندی که اشکت باعث مرگ ربابه میخونم از چشم بابا بعید برگرده عمو *وقتی بچشو رو دست گرفت بلند بلند خندیدن بهش.. گفتن ببین کارش به کجا رسیده بچشو رو دست گرفته اومده .. آتش به جانِ باغِ یاس افتاد اربابِ ما به التماس اُفتاد .. علی لای لای .. گلوم لای لای ..* ببینید رویِ دستم بیقراره سراغ آبُ با چشماش میگیره همه درنده ها سیرابند اما داره از تشنگی بچه م میمیره .. حرمله میگه من میخوام سراز تنش جدا کنم وقتی که پرپر میزنه من باباشو نگاکنم یجوری حرمله زد با سه شعبه سر ناز تو رویِ دوشم افتاد صدای شیونی از خیمه اومد گمونم مادرت تو خیمه جون داد مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت علی جانم .. خدا به دلِ آقامون چی گذشت .. گوش تا گوش پاره شده حسین دید بچه داره دستُ پامیزنه .. صبر کرد گفت دیگه جون داد تموم شد چندقدم رفت دید دوباره داره بال بال میزنه .. راوی میگه هیچ وقت حسینُ تو این حال ندیدم چندقدم طرفِ خیمه میره .. هی دوباره برمیگرده طرف میدان .. هی میگه خدا چه کنم .. جواب ربابُ چی بدم .. (میدونی چرا برمیگشت؟) تا میرفت طرف خیمه میدید یه خانم منتظره ..هی میگه الان بابام داداشمُ میاره .. داداشم دوباره لبخند میزنه .. دوباره تو خیمه دورش میشینیم .. بده فرصت پر قنداقۀ تو باز کنم سخت جان میدهی ای راحت جانم پسرم با وجودی که کنم قبر تو یکسان با خاک باز هم جانِ تو بابا نگرانم پسرم آوردش پشت خیمه با غلافِ شمشیر یه قبر کند .. گفت زودی دفنش کنم رباب نبینه اگه رباب ببینه گوش تا گوش پاره ست طاقت نمیاره .. همچین که قنداقه خون آلودُ تو خونۀ قبر گذاشت رفت خاک بریزه عمه جان زینب هی میگه مهلاً مهلاً یابن زهرا .. داداش صبر کن رباب داره میاد .. چند قدم میاد رو خاکا میشینه هی میگه پسرم برات آروزها داشتم .. یکیشو بگم : آرزویم همه این بود زبان باز کنی .. ابی عبدالله خانم زینب رباب رسیدن ، حسینی که تا الان عجله داشت خاک بریزه رو قنداقه.. حالا تعلل میکنه ؛ زینب گفت داداش تا حالا عجله داشتی؟.. حالا تعلل میکنی.. گفت زینب یه نگاه کن بچه م هنوز داره میخنده .. چشماش بازه داره میگه بابا جوابی دادی بهم...گفت : گلایه زیر لب از تیر دارم بیا پایین ز نیزه شیر دارم دو دستم را به زیر آب بردم حلالم کن نبودی آب خوردم آواره ام میانۀ هر شهر کرده ای آبت نداده ام نکند قهر کرده ای *بزار از خرابه نشین بگم اینم برا پدر مادرامون .. تو خرابه رباب دستایِ خالیشُ تکون میداد میگفت : عمه زینب پس علی اصغر کجاست ؟.. جای دستش مانده رویِ گردنم .. انگشتر بابا به یادش مانده بودُ تا دید دست ساربان زد زیرِ گریه وقتی که دستش برلب خشک پدر خورد با دیدن او حرمله زد زیر خنده شب هفتم محرم
اینجا چقدر دور و بَرَم داد می‌کشند اُفتاده هر کجا گذرم داد می‌کشند از نیزه دارها که توقع نداشتم طفلانِ شام هم به‌ سَرَم داد می‌کشند بر می‌خورَد به من،چقدر بر سرِ رباب تا ناله می‌کند پسرم داد می‌کشند تقصیر من که نیست عمو روی نیزه نیست عمه بگو که بی خبرم داد می‌‌‌کشند با این طناب حق بده من هم زمین خورم وقتی نمی‌شود بپرم داد می‌کشند می‌مانم از مسیر که قدری نفس کشم تا تیر می‌کشد کمرم داد می‌کشند این چشم‌های خیره به یک نقطه را ببین خود را نمی‌شود بِبَرم داد می‌کشند زنجیر می‌کشند کمی داد می‌کشم چسبیده است روی پرم داد می‌کشند بر نیزه بودی و دل من رفت عمه گفت آهسته تر بگو پدرم ، داد می‌کشند بابا نمی شود که بخوابیم می‌پریم هِی وقتِ خواب رویِ سرم داد می‌کشند حسن لطفی