•••••
#چند_خط_روضه
مردڪ پست که عمری نمک حیدر خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلی محکم او چشم مرا تار نمود
مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد
حسن ازغصه سرش را به زمین زد،غش کرد
باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد
قصه ی کوچه عجیب است مهاجر اما
وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
#ای_وای_مادرم 🖤
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5987565511662110989.mp3
6.49M
|⇦•بود و نبودِ من..
#سینه_زنی ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ کربلایی نریمان پناهی•✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
#شورای_رهبری
ایدۀ #اصلاح_طلبان_کوفه بود،
پیامبر اما #ولایت_مطلقه_علی را مطرح کرده بود!
#غدیر
#سقیفه
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
|⇦•بود و نبودِ من..
#سینه_زنی ویژۀ ایام فاطمیه و شهادت حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها با نوایِ کربلایی نریمان پناهی•✾•
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
بود و نبودِ من ای همه تار و پودِ من
هستیِ من نرو ، تو ای یاسِ کبود من
ای یاورِ علی تو ای دلاور علی
یه لحظه کن نظر به چشمایِ تر علی
نرو جون علی ، ببین زِ دنیا خسته ام
نرو جون علی ، تو ای بازو شکسته ام
بمون اگه میشه همسرتُ تنها نذار
نرو جونِ علی تو ای پهلو شکسته ام
«مرو یافاطمه ، مرو مرو یافاطمه..»
وقتی که در میسوخت با آتیشِ نمرودیان
فضایِ خونه پر شده بود از دودِ سیاه
وقتی لگد میزد از پشت در اون بی حیا
میخِ گداخته شد با سینۀ تو آشنا
محسن فدایی شد ناله زدی فضه بیا
ریختن تو خونمون نامردا و حرومیا
منو می بردنم یه عده نامرد و لعین
من دست بسته و تو هم با یه قلبی حزین
با بدنی کبود دیدم شدی نقش زمین
«مرو یافاطمه ، مرو مرو یافاطمه..»
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_نریمان_پناهی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5864116782796637630.mp3
6.48M
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
🍃🍃🍃🍃🍃
💥سبک: #تک
🎙مداح: #حمید_علیمی
🏴 #ایام_فاطمیه
🏴 #شهادت_حضرت_زهرا(س)
جونم داره میره
ک جوونم داره میره
از تو خونم داره میره
ک توونم داره میره
جونم داره میره
ک جوونم داره میره
از تو خونم داره میره
ک توونم داره میره
ای دنیا گرفتی دنیامو
ای دنیا تو کشتی زهرا مو
ای دنیا گرفتی دنیامو
ای دنیا تو کشتی زهرامو
ازین مدینه خسته شده حق داره
ببین چقدر شکسته شده حق داره
به پایه من قدش خمیده حق داره
3 ماهه رنگ و روش پریده حق داره
حق داره حق داره
یا زهرا یا زهرا
دنیامو گرفتن
ماه شب هامو گرفتن
سویه چشمامو گرفتن
دیدی زهرا مو گرفتن
وای زهرا این اشک یه مرد ه
وای بازو چرا ورم کرده چرا ورم کرده
نگفتی ک کبوده تنت حق داری
نگفتی چی دیده حسنت حق داری
نخاستی تا که من بدونم حق داری
پوشوندی صورتو تو خونم حق داری
یازهرا یازهرا
بانویه مدینه
داغ تو خیلی سنگینه
بانویه مدینه
داغ تو خیلی سنگینه
خوبه زینب نمیبینه
زخمیه آخرش سینه
وااای زینب میبینه تو گودال
وااای زینب میبینه تو گودال
آه وااای اسبا میان ب استقبال
وااای زینب میبینه تو گودال
وااای اسبا میان ب استقبال
اگه نمیشناسه بدنو حق داره
ک حتی بردن اون پیرهنو
آخ اگه که میشکنه سرشو حق داره
رو نی دیده برادرشو حق داره
وااای حسین وااای حسین وااای حسین
❣﷽❣
#شهادت_حضرت_زهرا س
#فاطمیه
روز آخر امیرالمؤمنین وارد خانه شد و دید حضرت زهرا پس از مدت ها که نمی توانست کار خانه انجام دهد، آن روز خمیری آماده کرده تا نان بپزد و ظرف آبی آماده کرده تا موهای حسنین و لباس هایشان را بشوید. امیرالمؤمنین با تعجب از آنچه می دید علت را پرسید و حضرت در حالی که اشک بر صورتش جاری بود فرمود:
«یا على، اکنون هنگام فراق من و توست. دیشب در خواب دیدم که پدرم در مکانی بلند ایستاده و به راست و چپ می نگرد و منتظر کسی است. عرض کردم:
پدر، رفتی و مرا تنها و بی کس باقی گذاشتی؟ شب و روز هر ساعت بر تو گریه میکنم و از هیچ غذایی لذت نمی برم و خواب راحت ندارم. فرمود: فاطمه جان، من اینجا منتظر تو ایستاده ام، چرا که مدت فراق زیاد شده و شب های انتظار و غم پایان یافته و ارتحال نزدیک شده است. دخترم، فردا شب هنگام رسیدن تو به من است.
با دیدن این خواب یقین کردم که فردا شب از نزد تو خواهم رفت. این خمیر را برای نان امروز آماده کرده ام و با این آب میخواهم موهای فرزندانم را بشویم؛ چرا که تو فردا مشغول غسل و کفن و دفن من هستی و می ترسم فرزندانم گرسنه بمانند و سرهایشان غبار آلود بماند و لباسهایشان تمیز نباشد.»
هنگامی که امیرالمؤمنین کلمه فراق را از حضرت زهرا شنید، گریست و فرمود:
«یا فاطمه، هنوز غم پدرت در قلب من است، پس چگونه می توانم دوباره با فراق تو محزون شوم؟»
حضرت زهرا فرمود:
«ای پسر عمو، بر فراق من همان گونه صبر کن که بر دوری پدرم صبر کردی که خدا با صابرين است».
آنگاه در حالی که میگریست موهای حسنین را شانه زد و لباس های فرزندانش را شست.
سپس به آنها فرمود:
«ای نور دیدگانم، کنار قبر پدربزرگتان بروید و برای من شفا بخواهید.»
هنگامی که حسنین رفتند، حضرت از فضه خواست تا بسترش را پهن کند. آنگاه در بستر خوابید و فرمود:
«ای پسر عمو، نزد من بنشین که اکنون وقت وداع است».
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
مهدی_عليزاده_4_کانال_سایت_مداحی.mp3
2.3M
یازهرا🌺:
روضه حضرت زهرا(س)
ای صفای خانه من الوداع
گرمی کاشانه من الوداع
الوداع ای یار هجده ساله ام
الوداع ای یار سیلی خورده ام
الوداع ای غنچه پژمرده ام
ای هم آوای علی تنها مرو
بی کسم من بی کسم زهرا مرو
با فراغ خود سیه پوشم مکن
من غریب هستم فراموشم مکن
******
گوزلریم ایوده بو دیوارو دره دوشدوخجا
فاطمه بیر بولور الله نه مشقت چکورم
داد اوغمدن که قیزون گلدی دیسون ئولدی ننم
باخدی گوردی باخورام الره حسرت چکورم
سن گیدنن گونوز ایوده گئجه چولده یاشورام
تار اولوب گون گوزومه دائمی ظلمت چکورم
نیلییم الریمی باغلادی تقدیر قضا
گوشه گیرم ئوز ایویمده هله غربت چکورم
فاطمه بیر گئجه معناده عقلا ایوه گل
گور حسین ناز الدیقجا نه محبت چکورم
آچیخ اولسیدی الیم قاتیلیوی قویمازدم
دولانا گوز قاباقندا چوخ اذیت چکورم
قاپیم باغلی قالوب بیر کس گلوب مندن خبر دوتمور
غریب ایتمیش فلک ایندی زول القربانی زهراجان
دیولر آغلاماق قلبی ایدر غم غصه دن خارج
منیم قلبیم بوشالمور غصه دن بیر آنی زهراجان
گونوزلر ایوده ایلشوب یانان قاپینی باغلارام
یتیم اوشاقلارون باخار دیزیمی من قوجاخلارام
هامی ایوه گیدن زمان گلوب بقیعده آغلارام
@majmaozakerine
کجایی جانِ مادر مهدیِ من..
#روضه و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده در ایام فاطمیه 98 هیئت محترم اُم ابیها(س) رشت _ با نوای کربلایی محمد امینی
∞═┄༻↷↭↶༺┄═
کجایی جانِ مادر مهدیِ من
امان از زخم بستر مهدی من
کجایی که زمین خوردم عزیزم
میان کوچه با سر مهدی من
کجایی که پر من را شکستند
غرورِ حیدر من را شکستند
علی را دست بسته می کشیدند
همان ها که سر من را شکستند
غروبِ جمعه سر شد کی میایی
حسن خونین جگر شد کی میایی
بیا تا انتقامم را بگیری
که مادر بی پسر شد کی میایی
مرا در کوچه ای غمبار کشتند
مرا بینِ در و دیوار کشتند
مرا با داغ محسن پیر کردند
مرا با تیزیِ مسمار کشتند
شاعر: #محمدصادق_باقی_زاده
#کربلایی_محمد_امینی
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅