📋علمدارم بمون سپهدارم بمون
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@majmaozakerine
علمدارم بمون، سپهدارم بمون
درتاب و در تبم، ابالفضل
زمین خوردم پاشو، کم آوردم پاشو
کفیل زینبم، ابالفضل
کم آورده، پیشت مردی
علمدارم، وفاکردی
فقط میخوام، که برگردی
گلامون، آبرو میخوان
نمیخوان آب، عمو میخوان
نمیخوان مشک، سبو میخوان
تا از دستات، عَلَم افتاد
توو خیمه خواهرم افتاد
چه ترسی توو، حرم افتاد
میخونه روضه گوشواره
داره میلرزه گهواره
منو راحت نمیذاره
غمت، چیشده پرچمت
"عباس باوفا، سقای کربلا"
@majmaozakerine
ای قمرِ علی، یادآورِ علی
ای هاشمی نَسَب، ابالفضل
فقط یه طور داداش، تکون بخور یواش
لشگر میره عقب، ابالفضل
ببین دارن کجا میرن
سراغ از خیمه میگیرن
مگه از جونشون سیرن
پاشو غوغای تو میشم
خودم دستای تو میشم
قد و بالای تو میشم
دلم داره گله پاشو
جلوی حرمله پاشو
ببین شد ولوله پاشو
میاد از خیمهها فریاد
جواب زجر و باید داد
رقیه از نفس افتاد
نرو ، قسم میدم تو رو
"عباس باوفا، سقای کربلا"
ای خواهش حرم، آرامش حرم
امیدِ خواهرم، ابالفضل
دارم سوال ازت، بهم بگو فقط
اینجا بود مادرم، ابالفضل
شنیدی مس چه آهی داشت
نوای قتلگاهی داشت
زیرِ چشماش سیاهی داشت
شده بازوت مثل بازوش
یه روز که رد شدن از روش
جای در موند روی پهلوش
بابا حیدر تنش میسوخت
جلو چشماش زنش میسوخت
یه زن که دامنش میسوخت
یه زخمی که نمک میخورد
جلو مردش کتک میخورد
همینطور داشت تَرَک میخورد
جلو چشماش کتک میخورد
*شاعر #محمد_اسدالهی
#شب_نهم
#واحد
@majmaozakerine
📋شوری برپا شده عالم شده حیران
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شوری برپا، شده عالم شده حیران
آقا بده رخصت، بر خِیل محبان
آقا بده رخصت، تا سوی تو آییم
از مرز شلمچه، چزابه و مهران
یالَلْعَجَبَ این سیل خروشان به کجا میرود
دارد به گمانم زِ نجف کرببلا میرود
صبر از دل ایوب و مسیح از دم ایثار او
او کیست که سوی او سلیمان چو گدا میرود
مقصود حسین است و حسین است وَ لا غِیر
بین الحرمین و حرمین است وَ لا غِیر
"ای روح و روانم، آرامش جانم"
پای پیاده، زدهایم بر دل صحرا
تا که ببیند، دشمن عزت ما را
کوریه چشم، خسم آل محمد
سوی تو آییم، ز دیار حججیها
صد شکر که مرا از در این خانه نکردی ردم
شمعی و شدم دور تو پروانه اگرچه بدم
من هر کس و ناکس نیام آقا به جوانت قسم
از سوی خراسانِ رضا کرببلا آمدم
ما خادم دربار رضاییم وَ لا غِیر
ما رهرو راه شهداییم وَ لا غِیر
"ای روح و روانم، آرامش جانم
ای که به عالم، گشته عشق تو مکشوف
قبلهی کعبه، شده به سوی تو معطوف
ای کشتهی صد چاک نهی زمان کرد
ای یِکّه علمدارِ امر به معروف
ای آنکه تَوَّلیٰ و تَبَّریٰ ز تو معنا گرفت
با خون علی اصغرت اصلاح همه دنیا گرفت
از لطف نمازِ سر وقتت وسط معرکه
این شد که خدا در همه ادیان جهان جا گرفت
سجده وسط معرکه سخت است وَ لا غِیر
عاشقی به نماز سر وقت است وَ لا غِیر
"ای روح و روانم، آرامش جانم"
*شاعر #مصطفی_باغبانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_نهم
#واحد
@majmaozakerine
📋جولان میده توی میدون داره فرمان میده
#سبک_شور
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جولان میده
توی میدون داره فرمان میده
پسر ابوتراب با شمشیرش
دوباره به غائله پایان میده
قدم میزنه
توی میدون داره علم میزنه
لشکر دشمن رو بهم میزنه
سرنوشت جنگو رقم میزنه
یل حیدر نسب، افتخار عرب، ای خدای ادب جان
قمر رو زمین، یل اُم البنین، تویی شور آفرین جان
" یاابالفضل یاابالفضل "
@majmaozakerine
پرچم داره
توی دستاش عَلم و محکم داره
میمنه تا میسره تو دستاشه
میون معرکه ها سردمداره
چقدر محشره
وقت جنگش میگن خود حیدره
یه سر و گردن از حریفش سره
به تمام معنا یه جنگ آوره
شیر نام آوره، یه تنه لشکره، از همه برتره جان
امیر صف شکن، فاتح تن به تن، که شده عشق من جان
" یاابالفضل یاابالفضل "
عنوان داره
خون حیدر تو رگاش جریان داره
وقتی کشتی نجات حسین باشه
میشه گفت عباس هم سکان داره
چه باهیبته
مثل باباش حیدر قَدَر قدرته
ضربه ی شمشیرش چه پُر سرعته
چی بگم در وصفش ته جرأته
دست مشکل گشا، ساقی کربلا، به همه مقتدا جان
بیحد و بیعدد، ذکرمه تا لحد، ابوفاضل مدد جان
" یاابالفضل یاابالفضل "
*شاعر: #حسین_خدادی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_نهم
#شور
@majmaozakerine
📋عاشق که باشی وضع من را تازه میفهمی
#سبک_مناجات
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عاشق که باشی وضع من را، تازه میفهمی
اینگونه سرگردان شدن را، تازه میفهمی
پروانه را از نیمه شب، زیرِ نظر داری
وقتی سحر شد، سوختن را، تازه میفهمی
وقتی گناهانِ تو را با گریه میبخشند
آن لحظه، لطف پنجتن را، تازه میفهمی
زهرا برای، روضهها ما را سوا کرده
ماه محرم حرف من را، تازه میفهمی
شور حسین، از شر معصیت خلاصت کرد
پس قدر این سینه زدن را، تازه میفهمی
محشر لباس مشکیات وقتی شفیعت شد
خاصیت این پیراهن را، تازه میفهمی
در کفن و دفن یک مسلمان، خوب دقت کن
فرق حصیری با کفن را، تازه میفهمی
گفتم مُرَمَّلٌ بالدِّماء، داد تو در آمد
چون بعد از آن وضع بدن را، تازه میفهمی
*شاعر: #علی_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_دهم
#مناجات
@majmaozakerine
📋میدونم امشب اسیر غم و دوری مگه نه
#سبک_روضه
#روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
میدونم امشب اسیرِ، غم و دوری مگه نه
قولمونو که فراموشش، که نکردی مگه ته
عمریه سایهی تو، بوده روی سرم ولی
انگاری فردا میری، که بر نگردی مگه نه
جای ما نیست که توی این، همه جنجال بخدا
حرف دوری و نزن، که میرم از حال بخدا
نمیشه تو جای من، پیش رقیه بمونی
من خودم بجای تو، میرم تو گودال بخدا
دیگه داره میرسه، روز غم خواهر تو
خیلی داداش نگرانم، واسه مو و سر تو
فدای صدای قرآن، خوندنت بشم حسین
بذار تا ببوسم امشب، به زیر حنجر تو
خنجر رسید از راه، حنجر را ببرد
در پیش چشم فاطمه سر را ببرد
خنجر ولی، کار بریدن را رها کرد
از بوسه گاه مادرش، زهرا حیا کرد
تا منصرف، آن خنجر از زیر گلو شد
با یک لگد، سالار زینب پشت و رو شد
با ضربهی اول، شبیه محتضر شد
در زیر چکمه تشنگیاش، بیشتر شد
با ضربهی دوم، دوباره دست و پا زد
خیلی به زحمت، مادر خود را صدا زد
با ضرب سوم، که قصد حنجرش کرد
بالای سر، زهرای هجده ساله غش کرد
با ضربهی چهارم، محاسن غرق خون شد
فرزند زهرا، حآ و سین و یاء و نون شد
با ضربهی پنجم، به جانش رعشه افتاد
روی زمین پا میکشید، ای داد بی داد
مثل تو مشتاق بریدن هیچ کس نیست
شش ضربهی محکم زدی ای شمر، بس نیست
با ضربهی هفتم، آمد صدای شیر خواره
آمد صدای خس خس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#شب_دهم
#مناجات
@majmaozakerine
بیا خواهرم که شب آخر اومد
روزای باهم بودن ما سر اومد
من آماده میشم برای شهادت
پس آماده باش تو برای اسارت
سرم رو میبُرَّن ، حرم رو میدزدن
و گهوارهی اصغرم رو میدزدن
هم انگشت و انگشترم رو میدزدن
هم این پیرْهنِ مادرم رو میدزدن
من و تیغ و نیزه، تو و دست و سیلی
من و جسم خونی، تو و روی نیلی
خدا خواسته من رو توی خون ببینه
تو رو توو خرابه، توو زندون ببینه
تنم میخوره زخم، هزار تا هزار تا
جای بوسه واسهت نمیذارن اینها
میتونی ببوسی رگ حنجرم رو
میتونی ببینی رو نیزه سرم رو
فردا تنها میشی تو صحرا
خواهر یاد بده به یتیما
سیلی خوردن بگن یازهرا
منم زینبی که غریبیتو دیدم
توی نصف روز از زمونه بریدم
تو میدونی داداش که من چی کشیدم
یه جوری به دور حرم میدویدم
تموم امیدم یهو ناامید شد
که باد مخالف وزید و شدید شد
تو گردوغبارا تنت ناپدید شد
موهامو میبینی یه روزه سفید شد
که دیدم به دورت عدو حلقه بسته
یکیشون با چکمه رو سینهت نشسته