🏴 شب #هشتم_محرم :
مصیبت جگرسوز حضرت علی اکبر علیه السلام
.
از جوانان اهل بيت پيغمبر اول كسى كه موفق شد از اباعبدالله الحسین علیه السلام كسب اجازه كند، فرزند جوان و رشيدش على اكبر بود كه خود اباعبدالله درباره اش شهادت داده است كه از نظر اندام و شمايل، اخلاق، منطق و سخن گفتن، شبيه ترين فرد به پيغمبر بوده است.
اين جوان آمد خدمت پدر، گفت: پدر جان! به من اجازه جهاد بده. درباره بسيارى از اصحاب، مخصوصا جوانان، روايت شده كه وقتى براى اجازه گرفتن نزد حضرت مى آمدند، حضرت به نحوى تعلل مى كرد، ولى وقتى كه على اكبر مى آيد و اجازه ميدان مى خواهد، حضرت فقط سرشان را پايين مى اندازند. جوان روانه ميدان شد.
نوشته اند اباعبدالله چشمهايش حالت نيم خفته به خود گرفته بود: «ثم نظر اليه نظر ائس» به او نظر كرد مانند نظر شخص نااميدى كه به جوان خودش نگاه مىكند. نااميدانه نگاهى به جوانش كرد، چند قدمى هم پشت سر او رفت. اينجا بود كه گفت: خدايا! خودت گواه باش كه جوانى به جنگ اينها مى رود كه از همه مردم به پيغمبر تو شبيه تر است. جمله اى هم به عمر سعد گفت، فرياد زد به طورى كه عمر سعد فهميد: «يابن سعد قطع الله رحمك» خدا نسل تو را قطع كند كه نسل مرا از اين فرزند قطع كردى. بعد از همين دعاى ابا عبد الله، دو سه سال بيشتر طول نكشيد كه مختار عمر سعد را كشت.
اين طور بود كه على اكبر به ميدان رفت. مورخين اجماع دارند كه جناب على اكبر با شهامت و از جان گذشتگى بى نظيرى مبارزه كرد. بعد از آن كه مقدار زيادى مبارزه كرد، آمد خدمت پدر بزرگوارش (كه اين جزء معماى تاريخ است كه مقصود چه بوده و براى چه آمده است؟) گفت: پدر جان «العطش»! تشنگى دارد مرا مى كشد، سنگينى اين اسلحه مرا خيلى خسته كرده است، اگر جرعه اى آب به كام من برسد نيرو مى گيرم و باز حمله مىكنم. اين سخن، جان اباعبدالله را آتش مى زند، مى گويد: پسر جان! ببين دهان من از دهان تو خشكتر است، ولى من به تو وعده مى دهم كه از دست جدت پيغمبر آب خواهى نوشيد. اين جوان مى رود به ميدان و باز مبارزه مى كند.
مردى است به نام حميد بن مسلم كه به اصطلاح راوى حديث است، مثل يك خبرنگار در صحراى كربلا بوده است. البته در جنگ شركت نداشته ولى اغلب قضايا را او نقل كرده است. مىگويد: كنار مردى بودم. وقتى على اكبر حمله مى كرد،همه از جلوى او فرار مى كردند. او ناراحت شد، خودش هم مرد شجاعى بود، گفت:قسم مى خورم اگر اين جوان از نزديك من عبور كند داغش را به دل پدرش خواهم گذاشت. من به او گفتم: تو چكار دارى، بگذار بالاخره او را خواهند كشت. گفت: خير. على اكبر كه آمد از نزديك او بگذرد، اين مرد او را غافلگير كرد و با نيزه محكمى آنچنان به على اكبر زد كه ديگر توان از او گرفته شد و چون خودش نمىتوانست تعادل خود را حفظ كند دستهايش را به گردن اسب انداخت، و چون خون جلوی چشمان اسب را گرفته بود اسب بجای اینکه به سمت خیمه ها برگردد به سمت لشکر دشمت حرکت کرد... اينجاست كه جمله عجيبى نوشته اند: «فاحتمله الفرس الى عسكر الاعداء فقطعوه بسيوفهم اربا اربا»
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
این نیزه های در بدنت میکشد مرا
این لخته خون در دهنت میکشد مرا
ای سروناز من چقدر قطعه قطعه ای
این پاره پاره های تنت میکشد مرا
با دیدن تو ای پسرم جان به لب شدم
این طور دست و پا زدنت میکشد مرا
معلوم می شود که تو را چنگ میزدند
این تکه های پیرهنت میکشد مرا
داری برای خواهر خود غصه میخوری؟؟
این درد و غربت و محنت، میکشد مرا
باشد عبای من کفن و غسل تو زخون
آن غسل خون و این کفنت میکشد مرا
شبه پیمبرم، پسرم، حاصلم، علی...
نیشخند دشمن لجنت میکشد مرا
الا لعنة الله على القوم الظالمين
ا▪️▪️🔲▪️▪️ا
4_6046498304118752419.mp3
8.36M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #واحد احساسی #محرم
🌴ابلفضل با وفا
🌴علمدار کربلا
🎤مهدی #اکبری
👌بسیار زیبا
#شب_نهم
@majmaozakerine
4_6044370431291426001.mp3
2.49M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #زمینه احساسی #محرم
🌴همه گلهات شهید شدن به غیر من
🌴بزار منم فدات بشم
🎤 #مجتبی_رمضانی
👌بسیار زیبا
#شب_نهم
@majmaozakerine
4_6037457784507729378.mp3
6.97M
🏴 #هل_من_ناصر
🔳 #شور احساسی #محرم
🌴آب آور حرم دل نگرونم
🌴دردت به جونم
🎤 #نریمان_پناهی
👌فوق زیبا
#شب_نهم
@majmaozakerine
4_5802974835256592678.mp3
11.81M
اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود..
#سینه_زنی (تک) تقدیم به ساحت مقدس قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام به نفس آقا سید مهدی حسینی
∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞
اگر خیلِ مژگانِ گیرا نبود «ابالفضل»
اگر برقِ چشمانِ آقا نبود «ابالفضل»
و اینقدر خوش قدّ و بالا نبود «ابالفضل»
چه میشُد که اینقدر زیبا نبود «ابالفضل»
ببین آخر از دور ، چشمش زدند
خدایا چه بدجور ، چشمش زدند
به سویِ حرم راه طفلان گرفت «ابالفضل»
که از بارشِ تیر باران گرفت «ابالفضل»
دو بازویِ او تیغِ بُران گرفت «ابالفضل»
ولی مَشک را او به دندان گرفت «ابالفضل»
نَفَس زد به تاب آمدم صبر کن
که خانم رُباب آمدم صبر کن
«یا عباس جیب الماء لسکینه ..»
چه شد حرمله روی زانو نشست «ابالفضل»
که تیرش میانِ دو اَبرو نشست «ابالفضل»
نوکِ نیزهای سمتِ پهلو نشست «ابالفضل»
عمودی به سر خورد و بر او نشست «ابالفضل»
عمو از سرِ زین زمین ریخت ریخت
سپاهی سرش از کمین ریخت ریخت
سر و وضعِ او را بِهَم ریختند ، اباالفضل
به نیزه عمو را بِهَم ریختند ، اباالفضل
به تیغی گلو را بِهَم ریختند ، اباالفضل
کشیدند و مو را بِهَم ریختند ، اباالفضل
حرامی همه پشتِ هم آمدند
پس از او ارازل حرم آمدند
پس از او دلِ زارِ خواهر شکست «ابالفضل»
یتیمی زمین خورد و از پَر شکست «ابالفضل»
و سیلی چنان خورد که سر شکست «ابالفضل»
که دندان شیریِ دختر شکست «ابالفضل»
یتیمی عمو گفت او را زدند
چه کج رویِ نیزه عمو را زدند
«یا عباس جیب الماء لسکینه ..»
شاعر : حسن لطفی
#کربلای سیدمهدی حسینی
#شب_نهم
@majmaozakerine
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیه السلام اجرا شده شب تاسوعا به نفس حاج حسن شالبافان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خدا لعنتش کنه گفت صبر کنید الان درستش میکنم .. حرمله ! چیه امیر؟ گفت چشماشو بزن .. نامرد نشست تیرُ تو کمانش گذاشت یه تیر زد تو چشم آقا .. گفت سید ابراهیم هر چی سرمو تکون دادم تیر بیرون نیومد خم شدم تیرُ بین دو تا زانوهام گذاشتم کلاه خود از سرم افتاد یه نامردی چنان با عمود زد ... خورد با صورت زمین .. تا خورد زمین همۀ جوهرۀ صداشو جمع کرد فرمود یا اخی .. یه وقت بندِ دل حسین پاره شد .. چرا؟ تا حالا منو اینطوری صدا نزده بود ... ابی عبداله اومد دورشُ گرفته بودن یه وقت یه نامرد داد زد گفت حسین داره میاد همه فرار کردن .. ابی عبدالله صدا زد کجا فرار میکنید؟
پاشو علمدار حرم ...
دید انقدر تیر به این بدن زدن زخم هایی که بر بدن ابی عبدالله هست همه جای تیر و مخصوصا شمشیر و بعدم نیزه ست اما بر بدن حضرت عباس هرچی زخم بود فقط جای تیر بود.. (میدونی یعنی چی؟ یعنی جرات نمیکردن به عباس نزدیک بشن..) لذا تا افتاد بعضیا شیر شدن اومد بالاسرش گفت ها .. چیه .. پاشو آب که نتونستی ببری لاقل پاشو بجنگ ..
ابی عبدالله نشست کنارش اول از همه سرشُ برداشت گذاشت رو زانوش گفت داداش اومدی ؟..بگم یاد کجا افتادم؟ بگم حسین یاد کجا افتاد؟ یاد اون لحظه ای که باباش سر مادرُ از رو زمین برداشت ... گفت علی جان اومدی منتظرت بودم.. حضرت سه تا خواسته داشت .. گفت داداش میتونم یه خواهش کنم؟گفت اگه میشه منو بر نگردون گفت چرا؟ گفت آخه خجالت میکشم از رباب ..
یه خواستۀ دیگه شم این بود گفت تیرو از چشمم در بیار خون هارو از چشمم پاک کن بزار یه بار دیگه ببینمت .. بعد یهو میدونید حضرت چی گفت؟ گفت داداش پاشو برو .. اینا فهمیدن من افتادم الان به خیمه هات حمله میکنن ...
ابی عبدالله بلند شد (این روضه م به قصد فرج باشه..) دیگه وقتی بابا از خیمه اومد همه زن و بچه منتظر بودن یه وقت یکی گفت بابا داره میاد .. نزدیک که شد دیدن ای وای .. یه دست به کمر گرفته با یه دست داره اسبُ میاره .. دیگه کسی جرات نکرد بره جلو .. دیدن رقیه رو صدا کردن یا خانوم سکینه ... نمیدونم خانوم زینب گفت برو از بابا سوال کن .. (اول از همه اونایی که دختر دارن میفهمن .. دختر خیلی عاطفیِ اومد جلو بابا .. آروم صدا زد عموم کجاست .. یه وقت دیدن رفت سمتِ خیمه عباس عمود خیمه رو خوابوند .. یعنی برید آماده اسارت بشید ..
از سر نی میبینی داره میره خرابه زینب
به دستُپاش تنابه زینب تو مجلس شرابه زینب
دستایِ نامحرم هابلند میشه به رویِ زینب
یه بغضی تو گلوی زینب آتیش میگره موی زینب ..
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
نوحه حضرت عباس
شور.تک وسه ضرب زنجیرزنی
عمو ابوالفضل فدای مهربونیات عمو ابوالفضل فدای خشکی لبات عمو ابوالفضل خوشبحال رقیه که توعموشی عباس صدقه میده وقتی (زره میپوشی عباس)۲بارقربون روی ماهت یا قمرالاشیره خدا تورو ی لحظه ازاین حرم نگیره وای داری میرین کجا وای از دل خیمه ها وای عمو جونم بیا وای ابوالفضل
عمو ابوالفضل صدای آبو میشنوم عمو ابوالفضل پشت سرتو میدوم (عمو ابوالفضل)۳بارفدای مهربونیات عمو ابوالفضل فدای خشکی لبات عموابوالفضل
▫️◼️▫️◼️▫️◼️🏴🏴🏴
کجای راهی الان میبینی شرط آبو بگو بهش شکستی (خیلی دل ربابو)۲بار حتی با ابرا قهرم آشتی نمیکنم زود بارون اگه میومد عموم الان پیشم بود وای جون بابا قسم وای بیا دلواپسم وای بی تومن بی کسم وای ابوالفضل وای بی قرارم همه وای جدتی فاطمه وای ازعلقمه وای ابوالفضل عمو ابوالفضل توخیمه اشک نم نم عمو ابوالفضل فدا سرت که تشنمه عمو ابوالفضل فداسرت نخوردم آب عموابوالفضل بیا به خاطر رباب عموابوالفضل عموابوالفضل فدای مهربونیات عمو ابوالفضل فدای خشکی لبات عموابوالفضل
▫️◼️▫️◼️▫️◼️🏴🏴🏴
بابا داره میادو کمرشم شکسته تازه ی بغض سنگین راه گلو شو بسته از توچشاش میخونم دسته بریده دیده علم روی خاکو مشک دریده دیده وای یل ام النبی وای چرا خوردی زمین وای حرمله درکمین وای ابوالفضل وای حرما اواره شد وای عمه بیچاره شد وای چادرم پاره شد وای ابوالفضل عموابوالفضل توروچه طورزدن زمین عموابوالفضل عمود آهنین زدن عموابوالفضل فقط شنیدما آب شدی عموابوالفضل شرمنده ی رباب شدی عمو ابوالفضل عموابوالفضل فدای مهربونیات عموابوالفضل فدای خشکی لبات عموابوالفضل
👆👆
شب نهم محرم
آقا اباالفضل ع