eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
41هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
379 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (اینجا) گفت : در می زنند مهمان است            گفت: آیا صدای سلمان است؟ این صدا، نه صدای طوفان است             مزن این خانهء مسلمان است                                  مادرم رفت پشت در، اما گفت: آرام ما خدا داریم                       ما کجا کار با شما داریم و اگر روضه ای به پا داریم                    پدرم رفته ما عزاداریم                       پشت در سوخت بال و پر، اما آسمان را به ریسمان بردند                 آسمان را کشان کشان بردند پیش چشمان دیگران بردند                 مادرم داد زد بمان! بردند                           بازوی مادرم سپر، اما بین آن کوچه چند بار افتاد                اشک از چشم روزگار افتاد پدرم در دلش شرار افتاد                  تا نگاهش به ذوالفقار افتاد-                       گفت: یک روز یک نفر اما...
گل من چون تو را در گل بپوشم ؟!!! ز هجران تو خــــــون دل بنوشم ؟!!! در ایـــــــام جوانی قسمتم شد ... که تــــابوت تو را گیرم به دوشم !... * دعایی زیر لب دارم شبانه ... تو آمین گوی ای ماه یگانه ! الهی هیچ مظلومی نبیند ... عزیزش را به زیر تـــــازیانه !!! * بیا با هم نمــــاز شب بخوانیم ... دعای دل به تاب و تب بخوانیم ... کتاب قصّه ی غم های خود را ... نهــان از دیده ی زینب بخوانیم !!!... * به خاک افتاده جسم اطهرش بود ... به روی دامـــــــن فضّه سرش بود ... میـــــــان آن همه رنج و غم و درد ... به فکر غصّه هـــای شوهرش بود ! * غمت برده ز دل تاب و توانم تو رفتی من چرا بـاید بمانم ! گلویم آنچنـان از گریه بسته ... که نتوان بهر تو قرآن بخوانم !!! * چرا بــال و پر مـا را شکستی ؟ نهــــال بی بر مـا را شکستی الهـی بشکند قنفذ دو دستت که دست مادر ما را شکستی ...!!! * نگاه نــــــور عینت آتشــــــم زد تمــــــاشای حسینت آتشم زد تنت را در کفن پیچیدم آن شب سکــــوت زینبینت آتشــــــم زد *** فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد ؟!!! به طفلی رخت مــــاتم در برم کرد ! الهـــــــــــی بشکند دست مغیره ... که در این آستــــان بی مادرم کرد !!! شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
کاش در پشت در سوخته مسمار نبود خانه در سیطره ی افعی و کفتار نبود مثل شمشیر پدر بودی و در بند غلاف آه افسوس دمی فرصت پیکار نبود مرد و مردانه به پای پدرت جان دادی کارت ای مرد کم از میثم تمّار نبود شک ندارم که به جز مادرت آن لحظه ی شوم هیچکس مثل تو در شهر ، علی وار نبود هیچکس مثل تو از مردم نامردم شهر اینهمه دلزده و خسته و بیزار نبود آنقدر خسته که بی آمدنی پر بزنی آنقدر خسته که یک فرصت دیدار نبود درد این شهر فقط بغض علی بود و علی عادت کهنه ی این خطه جز انکار نبود مادرت گفت: منم! دختر پیغمبرتان گوش وامانده ی این خطه بدهکار نبود پشت در خواست که خیبرشکنش حفظ شود عشق میسوخت ولی باز کسی یار نبود ثلث سادات جهان کم شد و پروانه شدی کاش در پشت در سوخته مسمار نبود کربلا جلوه ی هفتاد و سه تن بود اگر هیزم و میخ در و آتش و دیوار نبود... ========= @majmaozakerine
آشيان فاطمه عاقبت از بند غم شد خسته جان فاطمه  پرگرفت از آشيان مرغ روان فاطمه گر بسوزد عالمي از اين مصيبت ني عجب  سوخت يکسر زآتش کين آشيان فاطمه وامصيبت بعد مرگ احمد ختمي مآب  دادن جان بود هردم آرمان فاطمه آسمان شد نيلگون چون ديد نيلي روي او  خُرد شد از ضربت در استخوان فاطمه محسن شش ماهه اش در راه داور شد شهيد  ريخت خون در ماتمش از ديدگان فاطمه نيمه شب بهر تدفينش مهيّا شد علي  عاقبت شد در دل غبرا مکان فاطمه منع کرد از ناله طفلان را ولي ناگه ز دل  ناله ها زد همسر والانشان فاطمه اي فلک ترسم شوي وارون که افکندي شرر  از غم مرگش به جان کودکان فاطمه نيست مرداني نشان از تربت پاکش ولي  مهدي يي آيد کند پيدا نشان فاطمه * * * محمّد علي مرداني @majmaozakerine
دست من و عنایت و، لطف و عطای فاطمه قلب من و محبت و، مهر و ولای فاطمه طبع من و قصیده، و مدح و ثنای فاطمه جرم من و شفاعت روز جزای فاطمه ببذل دست فاطمه! به خاک پای فاطمه منم گدای فاطمه، منم گدای فاطمه فاطمه‏ یی که حق بود، جلوه ‏گر از شمایلش فاطمه‏ یی که (هل اتی) آمده در فضایلش فاطمه‏ یی که آسمان، کشیده ناز سایلش فاطمه‏ یی که شد نبی شیفته‏ ی فضایلش کجا دریغ می‏ کند، ز من عطای خویش را؟ ز هی کرم، جواب اگر کند گدای خویش را! عصمت داوری نبود، اگر نبود فاطمه حلت و کوثری نبود، اگر نبود فاطمه هیچ پیمبری نبود، اگر نبود فاطمه احمد و حیدری نبود، اگر نبود فاطمه آنچه که آفریده حق، بوده برای فاطمه گفت از آن سبب نبی: من بفدای فاطمه ای که به قلب عالمی، نقش گرفته داغ تو ای که پریده مرغ دل، از همه سو سراغ تو میوه‏ ی مغفرت خورد روح‏ الامین ز باغ تو نور دهد به دیده ‏ها، تربت بی چراغ تو قسم به قبر مخفیت، قسم به خاک تربتت خون، دل پاره پاره‏ام گشته به یاد غربتت کاش بجای مشعلی، سوزم در کنار تو کاش چو اشک مخفیت، افتم بر مزار تو کاش چو چشم همسرت، گردم اشکبار تو کاش بجای محسنت سازم جان، نثار تو فیض زیارت تو را، همیشه آرزو کنم تربت مخفی تو را، هماره شتسشو کنم ای که خزان شد از ستم، بهار زندگانیت گشته خمیده سرو قد، به موسم جوانیت مدینه بعد مصطفی، ندیده شادمانیت قسم به عمر کوته و، رنج جاودانیت عنایتی! عنایتی! (میثم) دل شکسته‏ ام رو به سوی تو کرده ‏ام، دل به غم تو بسته ‏ام ============= @majmaozakerine
🔹روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها🏴 شاخه ی تاخورده ی یاسم،ازاین گلشن نرو یا اگر که میروی، باشد! بدون من نرو خیلی دلش سوخته علی ... آخه صداش کرد ، فرمود خواب دیدم بابامو ... فرمود امروز تو مهمان ما میشی ... علی جان میخواستم چندتا حرف باهات بزنم ... یکی این که منو حلالم کنی ...* قاتلانت پیش من دارند جولان می دهند(ای روزگار ..عجب روزگاری) جوشن خوبم ، علی مانده ست بی جوشن نرو صورت پوشیده ات هم روشنای خانه است از شب تاریک ما، ای مشعل روشن نرو هی جوابم میکنی ، هی التماست میکنم دست من بر دامنت ، ای سوخته دامن نرو یا زهرا ... نذرها کرده است زینب تا بمانی پیش ما فاطمه محض رضای دخترت فعلاً نرو خاک بر دنیا که از صدیقه شاهد خواستند کوری کذّاب ها ، ای حجت مطلق نرو حالا ورق برمیگرده ... خیر باشد! باز نان پختی و جارو میکنی قصد رفتن که نداری؛ جان من بودنت لطف است در خانه ، چه لاغر ، چه مریض بین بستر گرچه مانده حاله ای از تن نرو داده ای هر چند به زینب کفن ها را ولی مانده زهرا جان کمی از کار پیراهن نرو یعنی پیراهنو امروز تموم کرده ... کربلا میبینمت در ازدحام نیزه ها ( چه اشاره ای) با تنِ افتاده بین لشگر دشمن نرو خنجری با حنجری برخورد کرد اصلاً نبین یک قدم نزدیک گودال حسین *وارد خونه شد ... دید داره نان میپزه ... فضه گفت هر چی اسرار کردم ، فرمود فضه جان! روز آخریه میخوام خودم برا بچه هام غذا درست کنم ... لباسهارو شست ، یک یک بچه هارو استحمام کرد ، قشنگ همه رو شانه به موهاشون زد ... واقعا روز آخریه ، حال مریض خوب میشه ... مادره دیگه ... واقعا سخته میخواد خداحافظی کنه ... لذا بچه هارو فرستاد ... حسن و حسین رو با امیرالمؤمنین ... زینبین رو فرستاد خونه فامیل یا همسایه ... فضه! میخوام تنها باشم ... أسما ! میخوام تنها باشم ... دیدم نماز مغربشو که خوند ، رو به قبله دراز کشید ... من صورتمو میپوشونم ... بعد از لحظاتی اگر صدایی نیومد ، زود بروید علی رو خبر کنید ... أسما میگه دیدم صورتو که پوشوند ، سلام کرد بر ملائکه ی مقرّب و بعد سلام بر پدرش نمود و ساکت شد ... دلشوره گرفتم ... هی صداش زدم ... یا حبیبة الرسول ... یا زهرا ... دیدم جواب نمیده ... روپوشو از صورتش برداشتم ... دیدم از دنیا رفته ... گریبانمو چاک زدم ... دویدم به سمت مسجد برم ... یه وقت در باز شد ... حسنین وارد شدند ... اونها هم معلوم میشه سراسیمه بودند ... ای أسما ، ای فضه ... بگو مادر ما کجاست ... گفتم مادر خوابیده ، بیایید غذاتونو بخورید ... یه نگاهی به من کرد حسن ، گفت فضه بگو ببینم تا حالا ما کِی بی مادر غذاخوردیم @majmaozakerine
آنشب كه مهتاب مدينه گشت خاموش عرش خداشددرعزاي او سيَه پوش ميآمد آنشب نالهٔ زارِ مدينه مي شست دستي جسم دلدارمدينه مَردي كه آنشب لحظهٔ حساس اوبود آندم زمان غسل ودفن ياس اوبود دستان اولرزان ويك زن آب ميريخت آتش به جان دختري بيتاب ميريخت آه وفغان كودكانش بي صدا بود درلرزش ازاين صحنه هاعرش خدابود مردي كه ميگفت آه رابايدنهان كرد دربين غسلِ همسرش ناگه فغان كرد بي شك تماشاكردپهلوي شكسته هم بازوي از تازيانه گشته خسته بندِكفن رابست وطفلان راصداكرد بزم عزاداريِ آنان را به پا كرد برجسم مادرآن يتيمان ناله كردند گريه براي ياس هجده ساله كردند ناگه بُرون شدازكفن دستان مادر آن كودكان خسته رابگرفت دربَر گوياكه مادركودكانش خواب ميكرد قلب پدر را ذره ذره آب ميكرد صُبحي كه مادر عزم ترك خانه ميكرد بار دگرگيسوي دخترشانه ميكرد آنروزهازهرا(س) هميشه در دعابود ذكرِدعايش مرگ ازسوي خدابود وقت اجابت بودآنشب آن دعارا ميرفت از پيش علي ع اُم ابيها پژمرده گل راباغبان بر دوش ميبُرد شمع وجودِخويش راخاموش ميبرد تا گردد از چشم همه آن گنج پنهان ازقبرِ زهرا س دست احمد ص شدنمايان تاديد بابا چهرهٔ گلگون دختر باناله گفت آنلحظه باساقي كوثر رويِ گل من از چه روگرديده نيلي؟ پيداست بر رخسار ِاو آثار سيلي كوتاه كن عاصي دراينجااين سخن را زيرا نمودي بيشتر داغ حسن(ع) را داودتيموري عاصي @majmaozakerine
😭😭 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ غصه َم گرفته است نگاهم نمیکنی زهرای من نگاه به آهم نمیکنی؟ باشد قبول چشم تو آسیب دیده است اما مرا دگر تو صدا هم نمیکنی!!! اصلا سفر بدون علی که بنا نبود!! فکری برای پشت و پناهم نمیکنی؟! خانوم ببین کنار تو زانو زده علی رحمی به روزگار سیاهم نمیکنی؟! دل از علی بریده ای و بهر ماندنت یک راه چاره هم‌که فراهم نمیکنی گفتی نمیشود که بمانی، برو!! ولی غصه َم گرفته است نگاهم‌نمیکنی 🍂🍂🍂🍂 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @majmaozakerine
زمزمه شام غریبان حضرت زهرا سلام الله شام غریبان گل حیدراست .... ای خدا ۲ چشم علی زمزمه ی حیدر است ای خدا ۲ مغیره آئینه طوبی شکست ای خدا به تازیانه بازویش را شکست ای خدا وقت وداع با بدن مادراست ای خدا قاتل طفلان کفن مادراست ای خدا فاطمه جان فاطمه جان فاطمه فاطمه فاطمه جان فاطمه جان فاطمه فاطمه مادر کودکان من گم شده ای خدا همسر قد کمان من گم شده ای خدا فاطمه ی جوان من گم شده ای خدا همسر مهربان من گم شده ای خدا @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمزمه فراق امام زمان (عج) حسرت دیدنه تو به دلها مونده آقا میگن که تا ظهورت چیزی نمونده آقا با قطره قطره اشکام سراغت و میگیرم بیا که سر رو پای تو بذارم بمیرم ای یوسف زهرا بیا ای ناجی دنیا بیا ای آخرین آقا بیا مُردم از این جدایی یابن الحسن کجایی (یابن الحسن کجایی) بدون تو بهارم که رنگ و بو نداره به جز وصال تو دل که آرزو نداره ثانیه های بی تو همش برام عذابه بی تو تموم دنیا روی سرم خرابه ای نور هر دو عین بیا ای جان عالمین بیا منتقم حسین بیا مُردم از این جدایی یابن الحسن کجایی (یابن الحسن کجایی) کجایی ای نگارم که بی تو بی قرارم گرفته دل بهونت هوای گریه دارم نداره از تو آقا این دل من نشونه گاهی دلم مدینه گاهی تو جمکرونه ای نازنین آقا بیا خیمه نشین آقا بیا ماهه زمین آقا بیا مُردم از این جدایی یابن الحسن کجایی (یابن الحسن کجایی @majmaozakerine
🌱🌼 •| :👌 ‌‌⚠️چرا از مرگ مى‌ترسیم⁉️ راننده زمانى در جاده می ترسد كه یا بنزین ندارد؛ یا قاچاق حمل كرده؛ یا اضافه سوار كرده؛ یا با سرعت غیر مجاز رفته؛ یاجاده را گم كرده؛ یا درمقصدجایى را آماده نكرده؛ و یا همراهانش نا اهل باشند. اگر انسان براى بعد از مرگ خود، زاد و توشه لازم را برداشته باشد، كار خلاف نكرده باشد. راه را بداند در مقصد جایى را در نظر گرفته باشد، و دوستانش افراد صالح باشند ، وحركتش طبق مقررات و مجاز باشد؛ نگرانى نخواهد داشت! و از مرگ نمیترسد. |❥