eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
نوحه شیرازی : سرنوشتم کربلا  به سر شور و نوا دارم به لب ذکر خدا دارم دو دست مستمند برا دعا دارم یه دل اسیر شاه کربلا دارم سرنوشتم کربلا باغ بهشتم کربلا روی سر در دلم فقط نوشتم کربلا خدایا از ره یاری بگیر دست گرفتاری ببر منو به دیدن علمداری بکن تو دیده روشن و به دیداری تا گل یاس ببینم سوره ی اخلاص ببینم صحن بین الحرمین و کفّ العباس ببینم طبیبا من دوا میخوام برات کربلا میخوام یه شب دعا کن ایوونِ کربلا میخوام یه صبح ازت اذونِ کربلا میخوام من ازت توشه میخوام خوشه چین و خوشه میخوام یه نماز صبح کنار قبر شش گوشه میخوام بیا و دل صبا امشب ز روی آشنا امشب به جان خسته ام بده صفا امشب رسان به من براتِ کربلا امشب هرچی دارم میدمت باغ بهارم میدمت عوض کربلا دار و ندارم میدمت سرنوشتم کربلا باغ بهشتم کربلا روی سر در دلم فقط نوشتم کربلا @nohevazemzemme
4_5861516102789497696.mp3
زمان: حجم: 4.57M
.نوحه شیرازی سرنوشتم کربلا.... http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
◾نوحه‌ی شهادت امام سجاد(ع) ◾بنداول دائم گریه میکنم برای شاه کربلا هرشب ناله میزنم بهر شهید سرجدا تشنه لب حسین جان‌ سرت رو بریدند به خاک بیابان تنت رو کشیدند حسین جان حسین جان(۲) ◾بنددوم مقابل چشم همه به روی نیزه‌ها سرت مقابل سر تو بود سر علی‌اکبرت میان شام ویران زخم زبان شنیدم سر شکسته‌ات را میان طشت دیدم حسین جان حسین‌جان(۲) ◾بندسوم من وارث کرببلا وارث شاه عالمین فاتح کربلا منم نامم علی بن حسین گریان برای طفل ششماهه‌ی ربابم هر روز و شب بفکر سقا و مشک آبم حسین‌جان حسین‌جان(۲)
6927476_195.mp3Karimi -Mirdamad
زمان: حجم: 31.11M
❤️ 🎤 حاج محمود کریمی و سید مهدی میرداماد 💠 نگاه گریه داری داشت زینب ✍ روضه سبک دشتی
زمزمه شهادت امام سجاد علیه السلام هنوز باهامه با گریه هامه جلو چشامه غروب گودال هنوز اسیره قلبم میگیره یادم نمیره غروب گودال بعد سی چهل سال هنوزم جلو چشامه قتله گاهت مگه یادم میره پدر جان رو نیزه ها طرز نگاهت غروب پر از خون گودال آتیش خیمه های تنها لحظه ی غارت و جسارت فرار خواهرام تو صحرا ۲ شادی حرامه عمرم تمامه غمهام ز شامه وای از اسیری دستام بستن حد شکستن چه ها نگفتن وای از اسیری جلو چشمای من می زدن بچه هاتو به قصد کشتن هنوزم رو دستام می سوزه کبودی زنجیر دشمن مگه یادم میره چه جوری ماها رو دور دادن توی شام امون از کوچه ی یهودی آتیش و خاکستر و دشنام http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
به این سبک خوانده می شود👆👆
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄ 🏴 مصائب ام کلثوم سلام الله علیها ▪️زمانی که امام حسین (ع) به شهادت رسید اسب امام به سوی خیمه گاه آمد ‌ دختر حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) از خیام بیرون آمد و در حالی که دست بر سر اسب می‌کشید با گریه می‌گفت: «ای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ‌ای جد بزرگوار، ‌ای ابوالقاسم، ‌ای علی (ع)، ‌ای جعفر، ‌ای حمزه، ‌ای حسن (ع)، این حسین (ع) است که عریان به خاک افتاده است سر از پشت جدا و عمامه و ردایش از تن خارج کرده‌اند سپس با اسب بر او تاخته‌اند. _ ▪️در کوفه نیز در حالی که گریه راه گلویش را بسته بود و به سختی می‌گریست به سخن ایستاد و گفت: ‌ای مردم کوفه، بد به حالتان چه کردید؟ به حسین (ع) خیانت کردید و او را تنها گذاشتید و آنگاه او را کشتید و اموالش را به غارت بردید و زنانش را به اسیری گرفتید؟ مرگ بر شما، آیا می‌دانید چه کردید و چه گناه بزرگی را مرتکب شده‌اید؟ هیچ می‌دانید که چه خونهایی را ریختید و چه زنان شریفی را داغدار و چه اموالی را به یغما بردید و لباس چه دختران و زنانی را به تاراج بردید؟ مهر و محبت از دلهایتان برداشته شده است؟ شما بهترین مردان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را کشتید؛ با این حال حزب خدا پیروز است و حزب شیطان شکست خورده و زیان کار. آن گاه این اشعار را بر زبان جاری کرد: _ ▪️برادرم را کشتید پس وای بر مادرانتان که به زودی دچار آتشی خواهید شد که گرمایی سوزان دارد. خونهایی را ریختید که خدا، قرآن و محمد (ص) آن را محترم شمرده و حرام کرده بودند. شما را به آتش دوزخ مژده باد که فردا به یقین در آن جاویدان خواهید ماند. من همه عمرم در سوگ جانسوز برادرم و ستمی که بر او رفته است می‌گریم بر آن انسان والایی که پس از پیامبر(ص) از بهترین مردان روزگار بود. من بر او اشک خواهم ریخت و همواره بر او خواهم گریست و دانه‌های درشت و بی شمار اشکم از گونه هایم خشک نخواهد شد. _ ▪️چون کاروان اسرا نزدیک شام رسیدند ‌ام کلثوم به شمر فرمود:ما را از دروازه‌ای وارد کن که مردمان کمتری در آن اجتماع کرده باشند و بگو سرهای شهدا را از میان محمل‌ها دور کنند تا مردم به نظاره سرها مشغول شده و به حرم رسول خدا (ص) ننگرند. اما شمر بر خلاف فرموده ایشان عمل کرد و فرمان داد تا سرهای شهدا را در میان محمل‌ها جای دهند و ایشان را از دروازه ساعات که مردم بیشتری در آن جمع شده بودند وارد نمودند. منبع:اللهوف فی قتلی الطفوف-ص۸۲ و91و101 .http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
‍ ⇦🕊 زمزمه و توسل جانسوز _ ویژۀ ایام اسارت خاندان آل الله و اربعین _ حاج میثم مطیعی ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ (عقیله کجا ، اسیری کجا؟ خدا تو برس ، به دادِ دلا .. )۲ داره میلرزه روی نیزه اشکِ چشمای کسی *یه سری رو نیزه داره اشک می ریزه ...* داره میلرزه روی نیزه اشکِ چشمای کسی .. اگه علمدار بود نمی‌رفت خاری تو پای کسی۲ بمیرم ... امون از دلِ زینب و این اسیرا ... بمیرم ... غریبی، اسیری، یتیمی، غم یار ... (حرمِ علی رو ، کجا می‌برید؟! به کاخِ یزید، چرا می‌برید؟! ... )۲ داره سرِ رو نیزه ای می‌بینه این نامردیُ ۲ داره می‌بینه غربت و این‌‌ دردِ کوچه گردیُ بمیرم ... امون از دلِ زینب و این اسیرا ... *برات بمیرم زینب ... با چه وضعی وارد شهر شام شدی زینب ... بمیرم که نیزه ها رو بین زن ها آورده بودن ... همه شما رو تماشا میکردن ... سکینه بنت الحسین به سهل سائلی گفت : یه پولی به این نیزه دارا بده؛ نیزه دارا نیزه ها رو بیرون ببرن ... "فَخُزینا بِکثرة النَّظَرِ الینا..." انقدر ما رو نگاه کردن خوار و خفیف شدیم ..."* بمیرم ... امون از دلِ زینب و این اسیرا ... *حالا میخوام برم کربلا ... به حق اون تاول هایی که پای بچه هات برداشت ... به حق اون دختر بچه هایی که این مسیر رو می دویدند عقب قافله ... اربعین منو ببر کربلا ... انگار کسی داره صدام میزنه ...* بس که دویدم عقب قافله ... پایِ من از ره شده پر آبله ... منو ببر کربلا ... دلم برای این مسیر نور تنگ شده مولا ...* میخونه کسی، دوباره منو ۲ دارن میبرن ، یه پیرُهَنُ .... *دارن پیراهنتو میبرن ... حسین ...* میخونه کسی، دوباره منو ۲ دارن میبرن، یه پیرُهَنُ .... بیا دلم راهی بشیم این اربعین تا قتلگاه *اگه رفتی کنار قتلگاه وای نستی نگاه کنی .. سرتو پایین بنداز .. هزار دفعه گفتم بهتون : آدم جایی که باباشو میکشن نمیره تماشا کنه ...* بیا دلم راهی بشیم این اربعین تا قتلگاه بیا امامُ یاری کن با ناله و با اشک و آه دلِ من می‌تپه برا دیدنِ تو حسین جان ... حسین جان ... (حسین جان۴) *این اسرا هر کدوم یه حالی دارند ... یه مادری تو این کاروان هست ... میدونید چی میگه؟)* پسرم ... لالایی ... لالایی ... لالایی ... لالایی ... گلم ... لالایی ... لالایی ... لالایی ... لالایی ... *هر کدوم یه حالی دارن...یکی از دخترا این طور میگه:* عموجون ... علمدار... علمدار ... علمدار ... علمدار ... *انگار یه نفرم صدای بابا رو کنار علقمه شنیده...* دریا تو دستاته ... برادر .... ممنون دستاتم ... علمدار ...۳ چشمات پر از خون شد عزیزم دلتنگ چشماتم ... علمدار ... گلم ... لالایی ... لالایی ... لالایی ... لالایی ... *خودت رو همراه این قافله ببین ... غیر از زین العابدین مردی نداره .. غیرتیا ...* لالایی ... لالایی ... لالایی ... لالایی ... بمیرم غریبی، اسیری، یتیمی، غم یار.... نغمه پرداز: اکبر شیخی شاعر: امیررضا یزدانی _______ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
‍ ورودیه اسرا به شهر شام روضه سوزناک عیسی شدی که اینهمه بالا ببینمت بالای دست مردم دنیا ببینمت بعداز گذشت چند شب از روز رفتنت راضی نمی شود دلم الا ببینمت اما چه فایده؟ خودت اصلا بگو حسین وقتی نمی شناسمت آیا ببینمت؟۲ چرا نشناسه آخه این سر تو تنور خولی رفته ...آخه این سر بارها از نیزه افتاده آخه این سر دیر راهب رفته آخه روزی چند بار این سر ر ونیزه جدا کردن دوباره به نیزه زدن حسین ُ امروز که شلوغی مردم امان نداد کاری کن ای عزیز که فردا ببینمت این ناله ها مادر گریست زنگ دل رو‌میبره گفت حسین من شبها چه دیر می گذرد ای حسین من ای کاش زود صبح شود تا ببینمت این شعر یه بیتی داره هر وقت خوندم همه بی تاب شدن کم طاغتا طاغت بیارن یابن الحسن اگه نباید بگم قفل به دهانم بزن آقا صدا زد داداش گفتی سر تو را ته خورجین گذاشتند۲ چه خوب شد نبوده ام آنجا ببینمت عزیز دلم... تو سنگ میخوری و سرت پرت می شود امام صادق فرمود رحمت خدا بر فریادی که بخاطر ما بلند شه من یه برداشت دارم میدونی چرا؟ آخه از کربلا تا کوفه تا شام هر جا این زن وبچه گریه کردن دشمن هلهله کرد دشمن میخندید اما بیاید ما همه با هم ناله بزنیم حسین ... تو سنگ میخوری و سرت پرت میشوی انصاف نیست بین گذرها ببینمت اما بیت آخر این شعر به کنایه گفته فقط کنایه فهما خیلی از شماها وقتی یه کنایه رو مداح میگه روضه ها تو ذهنتون همه مجسم میشه اینم برا کنایه فهما گفت داداش: فعلا مپرس طرز ورود مرا به شهر بگذار گوشه ای تک و تنها ببینمت . http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b
⇦🕊روضه و توسل جانسوز ایام اسارت خاندان آل الله صلوات الله علیهم اجمعین _اجرا شده دوم صفر 1395_ حاج حسن خلج ↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ السَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنتَ امیرالمومنین چه دست هایِ سیاهی که نور می بردند به نیزه ها سرِ هجده غیور می بردند ... *جلو چشم علی اکبر ... جلو چشم قاسم ... جلو چشم عباس ... جلو چشم حسین ... کی جرات کرده دستِ زینبُ ببنده ...* چقدر بی ادبانه سرِ سلیمان را برایِ جایزه در پیشِ مور می بردند .... *یه چند روزی از عاشورا گذشته ، شما زخم هاتون تازه ست واقعاً نیاز به روضه خوان ندارید .. اما چه کنم ، کاره من روضه خوانیِ باید زخم دلتُ تازه نگه دارم" چی می خوام بگم .... دخترِ علی کجا ... زنازادۀ مرجانه کجا ....* چقدر بی ادبانه سرِ سلیمان را برایِ جایزه در پیشِ مور می بردند .... اگر چه پوشیه ها بود و آستین ها بود *چی دارم می گم ؟ .. از کی دارم می گم؟ .. همون خانمی که وقتی می خواست بره کنار قبر پیغمبر ، شنیدید همه چراغ ها رو امیرالمومنین می فرمود خاموش کنید ... کسی چشمش به قد و بالای خانم ..... خوده علی جلو جلو می رفت ، حسن و حسینم چپ و راستِ زینب ... عباسم از پشت شمشیر به دوش می اومد ... یه وقت کسی تو این تاریکی شب چشمش به قد و بالای زینب نیوفته .... نیست فلک به قدر هم پایت سایۀ تو ندیده همسایه ت ...* اگر چه پوشیه ها بود و آستین ها بود چو در مسیر شلوغِ عبور می بردند *همۀ شهر تعطیل شده بود ... هلهله می کردن ... انقده بچه ها می ترسیدن ... بین اسرا فقط یکیِ که داره باره همه رو می کشه ...* به شانه هایِ زنی بار ، زخمِ قافله بست میان سلسله سنگ صبور می بردند *شروع کرد صحبت کردن ... وای بر شما ... چشم هاتون خشک مباد .. خنده رو لب هاتون میاد ...پسرِ پیغمبر رو کشتید شهر رو زینت کردید ... نامه نوشتید اون وقت بین دو نهر آب با لبِ تشنه .... هی گفت مردم جیگرم داره میسوزه .... با لبِ تشنه سر از بدنش جدا کردید ... خبر رساندن شهر در شُرفِ انقلابِ .. چه کنیم ؟ گفت یه راه داره فقط ساکت کردنِ زینب ..." اونم اینکه سرِ حسین رو ببرید در مقابلش .... مردم دیدن لحن صحبت کردنه زینب عوض شد ... خانمی که با عتاب با خطاب ... یه وقت دیدن لحن صدا عوض شد ... میگه هلالِ یک شبۀ زینب ... عزیزه دله زینب ... کجا بودی سه شبانه روزه ....* ای جانه من به نیزۀ اعدا چه می کنی آغوشِ ماست جایِ تو آنجا چه می کنی؟ *تا چشمش افتاد دید پیشانیِ داداششُ شکستن (زبانِ حال) گفت حسین دیگه اجازه نمی دم از من جلوتر باشی ... قرار بود با هم باشیم ... سرت شکسته داداش .... بمیرم برات ... نگاه کرد دید نازدانه داره پرپر میزنه چشم به بابا دوخته ... عمه ... عمه ... این سر، سرِ بابامه عمه .... تنها راهش این بود چنان سر رو به محمل کوبید حواسِ این نازدانه رو برگردوند ....* حسین ..... ____ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ http://eitaa.com/joinchat/4240572439Cf0699ea22b