eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•چشمم به راه ماند.. و توسل به امام زمان روحی له الفدا ویژۀ شب لیله الرغایب_ حاج حسن خلج* •ೋ ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ چشمم به راه ماند عزیزم نیامدی دل بی پناه ماند عزیزم نیامدی در سینه سالهاست که این آهِ سوزناک در سینه ماند عزیزم نیامدی تا کی اسیرِ دستِ غم ای میرِ قافله یوسف به چاه ماند عزیزم نیامدی ای مردِ آسمانی من بی تو این زمین غرقِ گناه ماند عزیزم نیامدی *نمیدونم چرا دلم هواتُ نمیکنه .. نمیدونم چرا دلم برات تنگ نمیشه .. در به درِ کوه و بیابون شد ، هرجا شنید ردِ پایی از آقا هست رفت، گفتن مسجد کوفه رفت، سهله معتکف شد .. جمکران و .. هرجا شنید رفت برم بلکه آقا رو ببینم .. هر کاری کرد دید خبری نشد .. عاقبت یه اهل معرفتی بهش گفت چی میخوای خودت رو آواره کردی؟ گفت دنبال آقام میگردم میخوام آقامُ ببینم .. فرمود این که راهش اینا نیست، نزدیک ترین راهشُ من بلدم برو وضو بگیر بیا حالا بشین سمتِ کربلا .. دستتُ بزار رو سینه‌ت صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله .. اجازه بدید روضه م رو اینجور یگم :* خواهرا در مرگِ من افغان‌مکن شیون مزن ای برادر پیشِ خواهر حرفی از مردن مزن خواهرا آن کهنه پیراهن که میدانی بیار یوسفا دیگر دم از آن پاره پیراهن مزن خواهرا این آخرین بار است میدان میروم ز پی ام بیرون میا حرفی تو با دشمن مزن چون که بر روی زمین میافتم اندر قتلگاه صبر کن زاری مکن بر چهره و تن مزن چون به روی سینه ام دشمن نشیند صبر کن ای برادر آتش بر جای ازین مزن چون سرم را ازقفا دشمن کند خواهر جدا لطمه بر رخسار خود در پیش مرد و زن مزن صبر کن چون آتش اندر خیمه ها می افکنند کودکان را جمع کن یک جا ولی شیون مزن زینت آلات زنان را دشمنان خواهند برد دخترانم را طلا بر گوش و برگردن مزن خواهرا چون تازیانه میزنندت دشمنان صبر کن هرگز مگو این ضربه ها بر من مزن صبر کن اندر اسارت چون برندت کو به کو بر ملا گریان مشو افغان به هر بر من مزن گیرم این قلب صبورم آهنین باشد«حسین» این همه پتک گران بر فرق این آهن مزن
امام سجادعلیه السلام یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲ به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲ غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم *این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن* یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید *حالا اینها یه طرف* یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲ رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا *خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم* هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم *کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه * هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا *چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... * میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا *فقط خودمون دوتا بدونیم* ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا *چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا * برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون* چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! * نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو *خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!* نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو عمو بسته بود چشم دریاشو... حسین .... 💚🍃🥀🍃💚
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اي نور قلب عاشقم شمع اين خانه توئي زهرازهرا مرو مرو لطف كاشانه توئي اي مرغ پر شكسته افتاده كنج قفس از فرط غصه فاطمه در سينه مانده نفس خورشيد شفق پيرهن اي ماه گرفته من از پيش من مرو اي نخل بريده ثمر اي مادر كشته پسر از پيش من مرو دريا دريا ز ديده ام مي ريزد خون دلم صحرا صحرا مرا بود در سينه غصه و غم اي خوب مهربان من يار نه ساله من ياس نيلوفري شده اي پرپر لاله من ممنونم اگر نروي مي ميرم اگر بروي از پيش من مرو زهرا تو پناه مني گرمي ده آه مني از پيش من مرو اي در شام سياه غم تا بنده ماه علي زهرا زهرا ببين ز دل سوزنده آه علي مي سوزم از شرار شرم خوشيد شرم و حيا جان از بهر دفاع من كردي جانانه فدا اي يار كشيده ستم اي مصحف غصه و غم از پيش من مرو ممنونم اگر نروي مي ميرم اگر بروي از پيش من مرو *** ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
‍ ❣﷽❣ ⚫️ 🎤 ⚫️✅⚫️✅⚫️ 🥀پاشو دخترت يه گوشه ذكر ِ ربنا گرفته 🥀اولين بار ِ كه اين طور دستش و بالا گرفته 🥀براي خوب شدن تو ، به خدا رو زده زينب 🥀با همين قد  كوچيكش، خونه جارو زده زينب 🥀براي اينكه يه لحظه ديده وا كني بخندي 🥀نمي دوني با چه عشقي شونه بر مو زده زينب 🥀اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني *علي داره التماس ميكنه* اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني گريه كن يه كم سبك شي *فاطمه جان، هفتاد و پنج روز ِ بغضات رو نگه داشتي،هي گفتي علي خبر دار نشه،علي ناراحت نشه، علي ندونه چي شده به سر من* 🥀گريه كن يه كم سبك شي بغضت و نذار تو سينه 🥀گريه كن گريه عزيزم با علي بودن همينه 🥀تو كه گفتي تو هميشه تو اميرالمؤمنيني 🥀چرا چند وقت ِ كه ديگه روبرويم نميشيني 🥀پاشو راه برو يه خورده دل من آروم بگيره 🥀نور چشمم نكنه از بعد كوچه نمي بيني 🥀اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني *داره نماز مي خونه،همين كه نمازش تموم شد،ديد حسن اين طرف،حسين اين طرف ايستاده،شستش خبر دار شد يه اتفاقي افتاده، سرش رو بلند كرد،اينجا چيكار مي كنيد،چه خبره؟ديد هردو آقازاده سرشون رو انداختن پايين،بابا به دادمون برس،اگه دير كني مي ترسم مادرمون رو ديگه نبيني، 🔳چه جوري اومد بماند،چند بار تو راه زمين خورد،هي عبا پيچيد دور پاش تا مي اومد  بلند شه،يازهرا، خدا برا هيچ كي نياره، از بيرون بياي ببيني عزيزت از دست رفته، از چهارچوب در وارد شد، ديد يه ملافه رو صورت فاطمه كشيده شده، يه گوشه زينب كز كرده،خيره خيره داره نگاه ميكنه، ام الكلثوم ِ دوساله هي دور اين بستر مي گرده، هي زير لب ميگه: وا اُما، وا اُما. ⚫️اومد نشست كنار بستر، روضه ي من همين چند جمله،همتون رو به خدا سپردم،ان شاء الله يه روزي همين جا تو روضه ي مادرمون،همه ي ما دق كنيم و بميريم، روزنامه ها بنويسن يه جايي چندين نفر همه با هم دق كردن،بعد همه ميپرسن چي شده؟بعد توي تيتردرشت روزنامه ها مي نويسن،اينها همه بي مادر بودن،اينها همشون مادراشون رو از دست دادن،كجا؟مدينه. چرا؟ تو كوچه يه بي حيا، يه نامرد،جلو مادرشون رو گرفته بود....يازهرا.... ⚫️علي از چهارچوب در اومد تو نشست كنار بدن فاطمه ملافه رو كنار زد،ديد هر دو درهاي بهشت بسته شده،صدا زد مادر حسن! ديد جواب نمياد،مادر حسين!،ديد خبري نيست،دختر رسول الله! كليد قلب زهرا رو علي ميدونه، صدا زد:فاطمه من علي ام،من علي ام،چشماتو باز كن، من علي ام... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🍁روضه جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها _ حاج حسن خلج🍁 💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠🔹💠 پاشو دخترت يه گوشه ذكر ِ ربنا گرفته اولين بار ِ كه اين طور دستش و بالا گرفته براي خوب شدن تو ، به خدا رو زده زينب با همين قد كوچيكش، خونه جارو زده زينب براي اينكه يه لحظه ديده وا كني بخندي نمي دوني با چه عشقي شونه بر مو زده زينب اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني *علي داره التماس ميكنه* اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني گريه كن يه كم سبك شي *فاطمه جان، هفتاد و پنج روز ِ بغضات رو نگه داشتي،هي گفتي علي خبر دار نشه،علي ناراحت نشه، علي ندونه چي شده به سر من* گريه كن يه كم سبك شي بغضت و نذار تو سينه گريه كن گريه عزيزم با علي بودن همينه تو كه گفتي تو هميشه تو اميرالمؤمنيني چرا چند وقت ِ كه ديگه روبرويم نميشيني پاشو راه برو يه خورده دل من آروم بگيره نور چشمم نكنه از بعد كوچه نمي بيني اي بلند ِ آسموني نميشه پيشم بموني *داره نماز مي خونه،همين كه نمازش تموم شد،ديد حسن اين طرف،حسين اين طرف ايستاده،شستش خبر دار شد يه اتفاقي افتاده، سرش رو بلند كرد،اينجا چيكار مي كنيد،چه خبره؟ديد هردو آقازاده سرشون رو انداختن پايين،بابا به دادمون برس،اگه دير كني مي ترسم مادرمون رو ديگه نبيني،چه جوري اومد بماند،چند بار تو راه زمين خورد،هي عبا پيچيد دور پاش تا مي اومد بلند شه،يازهرا، خدا برا هيچ كي نياره، از بيرون بياي ببيني عزيزت از دست رفته، از چهارچوب در وارد شد، ديد يه ملافه رو صورت فاطمه كشيده شده،يه گوشه زينب كز كرده،خيره خيره داره نگاه ميكنه،ام الكلثوم ِ دوساله هي دور اين بستر مي گرده، هي زير لب ميگه: وا اُما، وا اُما. اومد نشست كنار بستر، روضه ي من همين چند جمله،همتون رو به خدا سپردم،ان شاء الله يه روزي همين جا تو روضه ي مادرمون،همه ي ما دق كنيم و بميريم، روزنامه ها بنويسن يه جايي چندين نفر همه با هم دق كردن،بعد همه ميپرسن چي شده؟بعد توي تيتردرشت روزنامه ها مي نويسن،اينها همه بي مادر بودن،اينها همشون مادراشون رو از دست دادن،كجا؟مدينه. چرا؟ تو كوچه يه بي حيا، يه نامرد،جلو مادرشون رو گرفته بود....يازهرا.... علي از چهارچوب در اومد تو نشست كنار بدن فاطمه ملافه رو كنار زد،ديد هر دو درهاي بهشت بسته شده،صدا زد مادر حسن! ديد جواب نمياد،مادر حسين!،ديد خبري نيست،دختر رسو الله! كليد قلب زهرا رو علي ميدونه، صدا زد:فاطمه من علي ام،من علي ام،چشماتو باز كن، من علي ام...* ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
آروم بگیر جان رُبابت، علاج تو یه قطره آبه عطش نمی‌ذاره می‌دونم، یه لحظه چشمِ تو بخوابه می‌بینی، اصغرم، مادرت ،حیرونه خواهشم، از خدا، یه قطره، بارونه تشنۀ مادر، ناله کمتر کن آسمون، لب‌هاشو کمی تر کن (ای علی اصغر)3 **** قرارِ بی‌قرارِ بابا، با تاولایِ دورِ لب‌ها با چشمای شبیه دریا، نمک نزن به زخمِ سقا پلکاتو اینقدر، بی‌رمق هم نزن آتیشِ نفست، به این قلبم نزن گریه نکن، ای طفل بی شیرم وقتی می‌لرزی، بابا می‌میرم (ای علی اصغر)3 **** سه شعبه اومد و غم آورد تا که به پارۀ دلم خورد فقط خدا نخواست وگرنه بابا هم از غم تو می‌مرد سه شعبه آمد و، قلب من شد کنده غیر لب‌هات بابا، حنجرت می‌خنده
. |⇦•اغنیا مکه روند... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج ●━━━━━━─────── "السلام علیک یا علی بن موسی الرضا" اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی « یا امام رضا ...» آنان که در جوار رضا آرمیده‌اند کفران نعمت است بهشت آرزو کنند *قربون پلک‌های زخمیت برم آقا.. فرمود: غم حسین پلک‌های ما را زخم کرد ابن شبیب هر وقت برای هرچی خواستی گریه کنی اول برای جد غریب ما حسین گریه کن..* * یا علی بن موسی الرضا جد غریب شما را بین دو نهر آب با لب تشنه جلوی چشم اهل حرم سر مبارک از بدن جدا کردند.. اینو با امام رضا بگو حسین ..* «اللهم عجل لولیک الفرج حضرت ولی عصر فرمودند: هرکی برای جد غریب ما گریه کنه بعد برای فرج من دعا کنه منم دستامو بلند می‌کنم براش دعا می‌کنم....» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .
1. در وجود تو.mp3
زمان: حجم: 9.73M
( علیه السلام ) در وجود تو جُود را دیدم جلوه هایِ سجود را دیدم تشنه بودم تو را صدا زدمُ مهربانیِ رود را دیدم می بینی تو کویر جهل موندم آقا… می بنی لب تشنه محبت و معرفتت ام آقا… می بینی لبایِ جانم از شدت بی معرفتی ترک خورده… چرا به دادم نمی رسی آقا…یا جواد الائمه ادرکنی…قرار بوده زینت ات باشم… اما می بینم وصله ناجورت شدم آقا… دستهایت سخاوتِ محض است با تو الطافِ زود را دیدم با نگاهی به آسمانِ بلند پیش پایت قعود را دیدم اگه بزرگتر و وسیع تر از تو سراغ داشتم می رفتم آقا جانم… می دونم هیچکی غیر شما نمی تونه به داد ما برسه… قبله جانِ من جمالِ خدا ای علی اکبرِ امام رضا به خدا شهادتِ امام جواد خود امام رضام زیرِ لب ، هی می گه جد غریبم، قربونِ جگرِ پاره پاره ات بِرم… اون لحظه ای که سرِ پسرت رو رویِ زانو گرفتی…حسین… بویِ محرمش داره میاد… رزقُ روزیِ ماه محرم و از جواد الائمه بگیریم…
آروم بگیر جان رُبابت، علاج تو یه قطره آبه عطش نمی‌ذاره می‌دونم، یه لحظه چشمِ تو بخوابه می‌بینی، اصغرم، مادرت ،حیرونه خواهشم، از خدا، یه قطره، بارونه تشنۀ مادر، ناله کمتر کن آسمون، لب‌هاشو کمی تر کن (ای علی اصغر)3 **** قرارِ بی‌قرارِ بابا، با تاولایِ دورِ لب‌ها با چشمای شبیه دریا، نمک نزن به زخمِ سقا پلکاتو اینقدر، بی‌رمق هم نزن آتیشِ نفست، به این قلبم نزن گریه نکن، ای طفل بی شیرم وقتی می‌لرزی، بابا می‌میرم (ای علی اصغر)3 **** سه شعبه اومد و غم آورد تا که به پارۀ دلم خورد فقط خدا نخواست وگرنه بابا هم از غم تو می‌مرد سه شعبه آمد و، قلب من شد کنده غیر لب‌هات بابا، حنجرت می‌خنده
20.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✋🏻 السلام علیڪ یا حضرت علی اصغر [ع] [تیری که استخوان ابالفضل را شکست...] ❤️
امام سجادعلیه السلام یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲ به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲ غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم *این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن* یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید *حالا اینها یه طرف* یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲ رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا *خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم* هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم *کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه * هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا *چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... * میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا *فقط خودمون دوتا بدونیم* ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا *چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا * برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون* چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! * نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو *خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!* نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو عمو بسته بود چشم دریاشو... حسین .... 💚🍃🥀🍃💚
به کهکشان هدایت ستاره ای دارد  هر آنكه مِهر حَسَن را چراغ راه کند   اگر که عکس جمالش به آب چاه افتد دوباره یوسف مصری هوای چاه کند   سلام بر حَسن ابن علی که از حُسنش همان كه خدا تمام وقت به رويِ مَهَش نگاه كند   *يه آقايي با اين همه جلال و زيبايي اما اينقدر غريب، اينقدر مظلوم، امام صادق مي فرمايند: فرداي قيامت انبياء و اوليايِ الهي رو خدا يكي يكي صدا ميزنه، مي فرمايد: با انصارتون با يارانتون با هوادارانتون بلند شيد بياييد، عيسي يه عده اي باهاش بلند ميشن، موسي! يه عده اي باهاش بلند ميشن، ابراهيم همينطور، تا ميرسن به پيغمبر خاتم يه عده ي زيادي بلند ميشن، تا خدا صدا ميزنه: حسين جان! بلند شو يه عده اي توي محشر بلند ميشن، محشر رو محشر ميكنن، اون وقت امام صادق مي فرمايند: وقتي نوبتِ عمو جانم حسن ميشه، سه چهار نفر با امام حسن بلند ميشن، اينقدر اين آقا غريبه... اما اون سه چهار نفر هر كدومشون به يه لشكر توي عالم مي ارزن، يكيشون حسينِ، يكيشون عباسِ، يكيش علي اكبرِ... امام حسن خيلي غريبِ، چند دهه براي امام حسين گريه مي كنيم،امشب رو هم برا امام حسن اشك بريزيم، ناله بزنيم، يه گوشه اي امام حسن مي نشست، هي به در و ديوار نگاه مي كرد، عاقبت زينب بي تاب شد، يه روز اومد نشست كنارش، حالش رو پرسيد، گفت: داداش! بي مادر شدي، بي مادر شدم، منم داغ ديدم، داداش! سينه ي خون آلود ديدي منم ديدم، داداش! مادرِ هجده سالمون توي خونه دست به ديوار مي گرفت راه مي رفت، تو ديدي منم ديدم، چي شده هي يه گوشه ميشيني گريه مي كني؟ مگه نمي بيني بابام داره از دست ميره؟ صدا زد: زينب جان! اوني كه داره من رو ميكُشه اينه، مادرم وقتي ميخواست بره سراغِ فدك، رويِ من حساب كرد و رفت، گفت: حسنم! پاشو بريم، يه مرد همراه من باشه... زينب! جلو مادرم خيلي بد شد، نتونستم كاري بارش بكنم، جلو چشام مادرم رو سيلي زدن...*   در پیچ کوچه بود که ولگردِ  لعنتی سد كرد راهِ فاطمه، بی درد ِ لعنتی    دیدم به جنگ مادرِ رنجورم آمده فریاد می زدم : برو نامرد ِ لعنتی   *زينب! سينه ام رو سپر كردم رفتم جلو... گفتم: چي ميگي بي ادب؟ برو كنار، اما زينب نبودي ببيني، هر چي مادرم عقب مي رفت، اون يه قدم جلو مي اومد، مادرم چسبيد به ديوار، چنان سيلي زد به مادرم، مادرم يه سيلي از اون نانجيب خورد، يه سيلي از ديوار... واي مادرم...*    خط و نشان برای زنی خسته می کشی !؟ لعنت به هرکه گفته به تو مرد، لعنتی!   *امام صادق فرمود: ما يه پرده اي روي دلهاي شما مي كِشيم كه شما مصيبت هاي مارو درك نكنيد، وَ اِلا در دَم جون ميداديد... زينب جان! نبودي من رفتم جلو، گفتم: برو عقب، مگه نمي بيني دختر پيغمبر اينجا ايستاده...*    خونت حلالِ خشم حسن می شود، برو خونم به جوش آمده ، خون سردِ لعنتی   *زينب جان! با كمال خونسردي، مي دونست قد من بهش نميرسه، دستش رو بلند كرد، جلو چشماي من...*   دیوارهای سنگی آن کوچه شاهدند  با مادرم چه کرد بي دردِ لعنتی   *يا امام حسن! ميدونم ناموست بوده، مي دونم بي ادبي كرده، اما هر چي بوده يه زن بوده، كجا بودي كربلا، حسين از بالاي نيزه نگاه مي كرد، هر كدوم از دخترا از يه طرف فرار مي كردن، اين دامن ها آتش گرفته بود، با تازيانه و كعب ني...*   كودكِ بي تاب را هم مي زدن طفلكِ در خواب را هم مي زدن