eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
370 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها ▪️▪️▪️▪️▪️ مادر امشب زینبت را ناز کن                         چشمهای بسته ات را باز کن یا مکن مادر از این خانه سفر                      یا که زینب را به همراهت ببر زینب چهار ساله دوید دامن بابا را گرفت صدا زد : بابا مادرمان را کجا می بری  ؟ خدا نکند یک مادر جوانی درخانه جان بدهد بیش از همه بچه های خانه می سوزند ، گریه می کنند، مادر مادر می گویند . شب بود گل خانه ی ما را بردند                   بی جان تن جانانه ی مارا بردند آهسته در سوخته را وا کردند                          خاکستر پروانه ی ما را بردند قربان آن بدنی که علی شبانه غسل و کفن کرد . من از شما می پرسم که آیا دیده اید مردی خودش خانمش را دفن کند . بدن زن را که می خواهند دفن کنند دو محرم باید باشد که یکی بالای قبر و یکی داخل قبر ، امیر المؤمنین یک محرم فاطمه بود . فرمود : وقتی که بدن را سرازیر قبر کردم دیدم دو دست  مثل دستهای پیامبر نمایان شد همه بگوئید یا زهرا   @majmaozakerine
حسن تب دارد و در خواب گوید نزن سیلی ستمگر درد دارد به امام صادق علیه السلام عرض كردند آقا ، انسیة الحوراءچیه ؟ چه ویژگی ِ داره كه به مادرتون زهرا میگن: انسیة الحوراء، حضرت حالشون یه جوری شد،فرمودند: ببین فقط همین قدر بهت بگم،حوریه كه مادر ما خانم همه ی اوناست، ویژگی هایی داره،من جمله اینقدر لطیف خدا آفریدش، اینقدر خداوند عالم این موجود ِ نورانی و آسمانی رو لطیف آفریده كه،اگه برگ گلی ، جدا شه بشینه روی صورتش ردش می مونه. برو گم شو تو از دور و بر من چه می خواهی زجان مادر من اون نامرد هی میاد جلو مادر میره عقب،كار به جایی رسید آقا بال می زد. نزن كه مادرم از پا نشسته نزن كه مادرم پهلوش سكشته آی مادرم،مادرم،مادرم یه عالمه زخم،یه عالمه دود یه عالمه هیزم،یه یاس ِ كبود خدایا ببین شكستن این ها حرمت ها رو چه زود * این روضه رو مرحوم علامه ی امینی نقل میكنه:امام حسن میگه :هرجوری بود از كوچه اومدیم،زیر بغل های مادر رو گرفت بلند كرد،مادر بیا بریم میكشن تو رو، این خیلی بی حیاست،این خیلی نامرد ِ،هر جوری بود علامه ی امینی میگه:اومدن خونه،تو حجره، بی بی تو همین حس و حال یه وقت نگاهش افتاد به حسنش، دید این بچه یه گوشه نشسته،این زانوهاش رو بغل كرده،سرش رو روی دستاش گذاشته،گاهی همین جوری زیر چشمی صورت مادر رو نگاه میكنه، دوباره باز سرش رو میذاره روی صورت،فضه رو بی بی صدا زد:فضه،جانم بی بی،فضه برو برام یه روسری بزرگ بیار، دیگه رو گرفتن آغاز شد. * می لرزه صداش،میسوزه تنش چه قدر میون كوچه ها زدنش زیر ِ پاها بود،گمونم انگار نمی دیدنش دیدم شده پُر رد ِ پا ،چادر و پیرهنش دانلود @roze_daftari روضه دفتری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|⇦•سخته حتی تصور کرد... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج مجتبی رمضانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سخته حتی تصور کرد مادر آه بکشه از درد نبینی ای کاش که بلرزه مادر پاهاش نبینی که نامحرما راه مادر و سد کنند خدا کنه نبینی که چادرشو‌ لگد کنند خدا کنه دروغ باشه... درد و‌ هیچ کی نفهمیده اما چشم‌ حسن دیده دیده که مادر سیلی خورده برا حیدر با چیزایی که دید حسن یه شبه شده مو سفید خدا برا کسی نخواد غمی رو‌ که حسن چشید خدا کنه دروغ باشه... @majmaozakerine
amezani-zamine4.mp3
1.09M
|⇦•سخته حتی تصور کرد... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج مجتبی رمضانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها روضه غسل خانم حضرت زهرا😭😭😭😭 روضه غسل و دفن حضرتِ زهرایِ مرضیه(س)؛ حجت الاسلام محسن مهدوی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ پرستویِ مهاجرم، چرا زلانه می روی؟ اگر ز لانه میروی، چرا شبانه می روی؟ قرارِ من، شَکیبِ من، مهاجرِ غریبِ من فدای غربتت شوم، که مخفیانه می روی حیاتِ جان، امیدِ دل، علی بُود ز تو خِجل که با کبودیِ بدن، زتازیانه می روی کبوترِ شکسته پر، مرا به همرهت ببر چرا بدونِ جُفتِ خود، ز آشیانه می روی چهار طفلِ خون جگر، زنند از غمت به سر تو بر زیارتِ پدر، چه عاشقانه می روی اَلا به رُخ نشانه ات، مگر شکسته شانه ات که مویِ زینبین خود، نکرده شانه می روی فتاده بر دلم شرر، که تو در این دلِ سَحَر ز همسرت غریب تر، برون زخانه می روی َبدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها رو امیرالمؤمنین داره غسل میده، اسماء بِنتِ عُمَیس میگه من از چاه آب می آوردم، رو بَدَنِ حضرت زهرا سلام الله علیها آب می ریختم، علی بدنِ فاطمه رو غسل میداد، اسماء میگه رفتم دوباره از چاه آب بکشم، دیدن علی صدایِ فریادش بُلَند شده، برگشتم اومدم، دیدم سر به دیوار گذاشته، داره داد میزنه گریه میکنه، اومدم جلو، آقاجانم! مگه خودتون نفرمودید: آروم آروم گریه کنید، همسایه ها صداتون رو نَشنَوَن؟ فرموده باشند: اسماء این روشنایی رو بیار جلو، بیا ببین پهلویِ زهرام شکسته، صورتِ فاطمه کبوده، بازوش رو شکستن. امیرالمؤمنین دست از غسل دادن کشید، اما من یه غسّال دیگه هم میشناسم، موقع غسل دادن دست از غسل دادن کشید، کجا؟ زهرایِ سه ساله رو تویِ خرابۀ شام داشتن غسل میدادن، یه وقت دیدن، اون زَنِ غساله دست از غسل دادن کشید، گفت: من این بدن رو غسل نمیدم، چرا؟ بی بی جان! همین که لباس های این بچه رو دَر آوردم، خواستم بدنش رو غسل بدم، دیدم همه جایِ بدن این بچه سیاه و کبوده، می ترسم مرضی که این بچه داشته منم بگیرم، من این بدن رو غسل نمیدم، بی بی زینبِ کبری سلام الله علیها فرمود: آی زنِ غساله! بخدا از کربلا تا اینجا اینقدر این بچه رو زدن، ای حسین. نَم نَم داره بارون میآد داره برام مهمون میآد خرابه بویِ خون میآد وای وای داره از راهِ دور میآد تو طبقی از نور میآد از سَفَرِ تنور میآد وای وای دیدن این تشت رو گذاشتن جلویِ این بچه، دست بُرد، سر رو از تشت برداشت، نگاه کرد دید خدا سَرِ بُریدۀ بابا؛ سَرِ بُریده رو برداشت، شروع کرد با بابا حرف زدن. آروم آروم از طبق بیا کنارم سر رو سَرِت بذارم حرفِ نگفته دارم وای وای چیه حَرفِ نگفته ات؟ چند شبه بابا یه لقمه نون نخوردم اسم تو که می بردم  فقط کتک می خوردم وای وای بابا! هر وقت صدات زدم کتکم زدن، بابا! هر وقت صدات زدم، تو صورتم سیلی زدن، بابا! هر وقت گریه کردم بهم تازیانه زدن، بابا نبودی و اسیر شدم بسته به یک زنجیر شدم یه شبِ پیرِ پیر شدم وای وای یکی زد و همه ام زدند لگدِ مُحکمم زدند حالا هر کجا صدایِ منو می شنوی صدات رو بلند کن، یاحسین. @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعد از تو ،مدینه و سكوت و حسرت مدینه و غروب و غربت آه،علی و روزگار غم ها علی و خاطرات زهرا ای بهار من خدانگهدار قرار من خدا نگهدار دیگه داره خداحافظی میكنه،یكبار خودش خداحافظی میكنه،هی به این بدن نگاه میكنه،جواب پیغمبر رو چی بدم؟هی سر به دیوار میگذاره موقع غسل، های های گریه میكنه،یه وقت هم میگه بچه ها بیایید خداحافظی كنید،دیگه مادر رو نمی بینید. فاطمه بی تو بی سپاهم فاطمه بی تو بی پناهم بعد از تو، نه همدمی نه غم گُساری نه صبر و طاقت و  قراری آه، از آسمون بی ستاره شب علی سحر نداره ای تموم دل خوشیه  حیدر پناه من پس از پیمبر فاطمه بی تو بی سپاهم فاطمه بی تو بی پناهم شب شام غریبان بی بی است،میشه ما بریم شام غریبانی مدینه،دست جمع،اونجا بشینیم بین الحرمین،عزاداری كنیم،چی میخوای بگی به مدینه مدینه، قسم به غربت بقیع ات به عطر تربت بقیع ات ما، غریبه های آشناییم همسایه ی امام رضاییم باز میون بین الحرمینت میپرسیم از مادر عباس كو قبر مادر حسینت شب آخر است نمی دانم چرا هر وقت از یاس می خوانم كنار یاس قدری روضه ی عباس میخوانم می آید، صدای العطش دوباره رفته عمو كه آب بیاره وای، بارون سنگ اگه بباره اگه كه مشكش بشه پاره وای، تموم بچه ها میدونند قول عمو نشد نداره وعده ای داده ای و راهی دریا شده ای خوشبحال لب اصغر كه تو سقا شده ای @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلوه ولا علی شاه بی ریا علی شه سوار لافتی مرد باخدا علی اسدالله الغالب یل خیبرشکن پا میذاره توی میدون ابویه حسن میکشه ذوالفقار رو میکنه گرد و خاک میکشه مرحم رو با تیغه تیزش هلاک غضنفر حیدر شیر لشکر حیدر مظفر حیدر عشق کوثر حیدر دلاور حیدر شیر خیبر حیدر مکرر حیدر علی مولا اسدالله بند دوم جلوه ولا علی شاه بی ریا علی شه سوار لافتی مرد باخدا علی اسدالله الغالب یل خیبرشکن پا میذاره توی میدون ابویه حسن میکشه ذوالفقار رو میکنه گرد و خاک میکشه مرحم رو با تیغه تیزش هلاک غضنفر حیدر شیر لشکر حیدر مظفر حیدر عشق کوثر حیدر دلاور حیدر شیر خیبر حیدر مکرر حیدر علی مولا اسدالله بند سوم ماه مه جبین علی شاه بهترین علی مهر برج انما حب به مومنین علی ولی الله المطلق اومده به شکار دشمنان لعین رو می‌کنه تار و مار رجزش میکنه این دلا رو منجلی توی میدون پیامبر میگه جانم علی پیامم حیدر وصف جانم حیدر کلامم حیدر قند کامم حیدر قیامم حیدر التیامم حیدر امامم حیدر من غلامم حیدر @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه اشکها که در گلو، رسوب شد نیامدی خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم، نه ولی برای عده‌ای، چه خوب شد نیامدی تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه، غروب شد نیامدی 🌸🌸🌸🌸🌸
14000925-bazri-roze.mp3
5.65M
|⇦•حیدر آیینه دارِ زهرا بود... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ @majmaozakerine
|⇦•حیدر آیینه دارِ زهرا بود... / روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ " اَلسَّلَامُ عَلَى السَّيِّدَةِ الْجَليلَةِ الْجَمِيلَة، ‏ذَاتِ الْأَحْزَانِ الطَّوِيلَة، فِي الْمُدَّةِ الْقَلِيلَة، الْمَخْفِيَّةِ قَبْرُها، الْمَجْهُولَةِ قَدْرُها، الْمَضلومَةِ بَعْلُهَا، الْمَغصوبَةِ حَقُّها، الْمَمْنُوعَةُ اِرثُها، الْمَقتولةِ وَلَدُهَا، الْمَکسورَةِ ضِلْعُهَا " حیدر آیینه دارِ زهرا بود هر نفس بی قرارِ زهرا بود خانه ی ساده و گِلینِ علی جنت و نوبهارِ زهرا بود مرتضی پشت در که در میزد در دلش انتظارِ زهرا بود در یمین و یسارِ عرش خدا نام حیدر کنارِ زهرا بود اگر احمد دو دست او بوسد امر پروردگارِ زهرا بود *روایت میگه: پیغمبر آیاتِ عذابِ را که میخوند برا مردم خیلی گریه می کرد، اطرافیان می دونستن چه جوری پیغمبر رو آروم کنن، می رفتن زهرا رو می آوُردن، پیغمبر بوی زهرا رو که استشمام می کرد آروم میشد، می فرمود: بوی بهشت رو استشمام می کنم...* چشمه های کرامتِ حَسَنین همه از چشمه سارِ زهرا بود چرخشِ کائنات از اول همه گِردِ مدارِ زهرا بود نور دادن به عالمِ امکان کارِ لیل و نهارِ زهرا بود گفت روحی فَداکَ یا مولا این سخن افتخارِ زهرا بود نامِ حیدر اگر به مأذنه رفت همه از اعتبارِ زهرا بود آنچه ما را گدایِ او کرده کَرَمِ بیشمارِ زهرا بود جنگ می کرد با سلاحِ سخن خطبه ها ذورالفقارِ زهرا بود آنچه بُرد آبرویِ اهلِ نفاق خطبه ی شاهکارِ زهرا بود ظلم می دید بی عدد که مگو غربتی در دیارِ زهرا بود آنچه آتش به قلبِ حیدر زد گریه ی زار زارِ زهرا بود دیدنِ غربت و غمِ مولا علتِ اِنکسارِ زهرا بود در دلِ دود و آتشِ نمرود مرتضی شرمسارِ زهرا بود کفر آتش بیارِ معرکه شد میخ هم همجوارِ زهرا بود ضربه ای خورد و پشت در افتاد فضه آن لحظه یارِ زهرا بود آن غریبی که بسته شد دستش همه دار و ندارِ زهرا بود از دلِ کوچه تا دلِ مسجد وسعتِ کارزارِ زهرا بود بی علی رفت و با علی برگشت کار در اختیارِ زهرا بود آنکه در راه حق نمی لرزید قدمِ استوارِ زهرا بود سَدِّ راه سقیفه در آن روز عزت و اقتدارِ زهرا بود آن سئوالی که مانده بی پاسخ سنگِ قبر و مزارِ زهرا بود تا زمانی که دو تا شد فرقش مرتضی سوگوارِ زهرا بود @majmaozakerine
|⇦•با من حساب داشت عدو... / روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج محمدرضا بذری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *شأن صدیقه ی کبری این است، جبرئیل می آمد به عیادتِ حضرت زهرا، وحی قطع شده بود، اما فقط بر صدیقه کبری نازل میشد، پیغمبر که از دنیا رفت دیگه کلام وحی به مردم نمی رسید، اما وحی به فاطمه ی زهرا می رسید، برای فاطمه از اخبار آینده جبرئیل می گفت، بی بیِ دوعالم می گفت و امیرالمؤمنین می نوشت، شد مُصحَفِ فاطمه، این کتاب نزد امامِ زمانِ...... مریم مقدس طبق روایات می آمد برای عیادتِ بی بیِ دوعالم فاطمه نوشتن: اُم سلمه اومد عیادت، تا بی بی رو دید، گفت: " کَیْفَ أَصْبَحْتِ؟" چگونه شب رو روز کردی؟ فرمود: دو تا غصه داره من رو از پا در میآره، نبودن پیغمبر و ظلمی که بر علی کردن من رو بیچاره کرده... عباس عموی پیغمبر این روزا اومد عیادتِ بی بی، وقتی رفت به امیرالمؤمنین پیام داد، گفت: علی! من اومدم زهرا رو عیادت کردم، سر بهش زدم، این روز اگه زهرا از دنیا رفت مارو بی خبر نذاری... فاطمه سلام الله علیها صدا زد: علی جان! دلم برا سلمان تنگ شده، دلم میخواد این روزا سلمان رو ببینم، سلمان اومد محضرِ بی بی، سلمان تا اومد بی بی گِله کرد، سلمان چرا به دیدنِ من نمیآیی؟ گفت: بی بی جان! بعدِ ظلمی که به شما شده، کارم شب و روز گریه است... سلمان سئوال کرد: بی بی جان حالتون چطورِ؟ فرمود: سلمان! اگر از حالم بپرسی دو ماهه این دردِ پهلو نمیذاره بخوابم... دیگه کیا اومدن عیادت؟ خدای نکرده یکی به ناموست جسارت کنه، سیلی بزنه به ناموست، کاری بکنه که خانومت بستری بشه، بعدِ چند رو بیاد بگه: میذاری برم عیادتش؟ چقدر سخته... اون دوتا نانجیب اومدن پیشِ امیرالمؤمین، گفتن: یاعلی! هر چی در میزنیم فاطمه در رو باز نکرد... از قدیم گفتن: صیاد صیدی رو که شکار کرد رَدِّ خونش رو میگیره، ببینه تیر رو درست به هدف زده یا نه...* با من حساب داشت عدو از غدیرِ خُم از من تو را گرفت و دگر بی حساب شد *تا اومدن عیادتِ بی بی اون دوتا ملعون، رو به روی صورت بی بی نشستن، زهرایی که به اسماء فرمود:" اسماء! ذابَ لَحمی" دیگه گوشتی به تنم نمونده... اومدن رو بروی بی بی نشستن، بی بی روش رو برگردوند، نانجیبا باز بلند شدن اومدن جلو چشم زهرا نشستن، اما باز بی بی روش رو برگردوند، مادرِ ما اینارو حتی مسلمون هم حساب نکرد، آخه جواب سلام مسلمان واجبه، جواب سلامشون رو نداد، اینا بخدا مسلمان نبودن، یکی دوبار که روبروی بی بی نشستن، ببینید چقدر زهرا ضعیف شده بود، صدا زد: زنها کمک کنید من رو به دیوار بشم...من اصلاً اینارو نبینم... گفتن: زهرا! با ما حرف نمیزنی؟ فاطمه رو کرد به امیرالمؤمنین، گفت: علی! من با شما صحبت میکنم اینا بشنوند، من با اینا تا عُمر دارم حرف نمیزنم، من روز قیامت با اینا حرف دارم... فقط بگو: مگه نشنیدن پیغمبر فرمود: هرکسی فاطمه رو اذیت کنه من رو اذیت کرده، هر کی من رو اذیت کنه خدا رو اذیت کرده... گفتن: شنیدیم... زهرا رو به آسمون کرد، گفت: الحمدالله، خودشون به زبون آوُردن، خدا شاهد باش اینا زهرا رو اذیت کردن... حالا من گریزِ روضه ام رو بزنم، یه دختر سه ساله هم اومد رو بروی سَرِ عمو عباسش، نگاه کرد، گفت: عمو! ببین اینا من رو زدن...* من به عُمرم سَرِ بازار نرفته بودم شوقِ یک بوسه ی تو، راهیِ بازارم کرد ما پرده نشینانِ حرم را چه به بازار؟ از دست اباالفضل عمویم گِله دارم سنگینِ مُشتشون موی من مونده لای انگشتشون همه میزدن من و زجر پشتشون مثلاً صورتم نیلی نیست شامِ شبم سیلی نیست زجر دنبالِ منه از هم فراری ام این حالِ منه آغوشِ گرمت مالِ منه میگم اینجارو نه دوست دارم این بازار و این بازار و نه اینجا سَرِ عمه ام شکست سرت از نی افتاد و شد دست به دست زن و بچه ات بین وحشی های مست از قافله جا مانده ام تقصیرِ خواب است اما این لعنتی باور ندارد احتمالاً این گونه که سیلی به من زد زجر گفتم این بی حیا دختر ندارد احتمالاً @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی نریمان پناهی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ زهرای من سویی نمونده توی چشمات حالت بده مرهم ندارم واسه دردات زهرای من روتو چرا از من میگیری هفتاد و پنج روزه تو این بستر اسیری میسوزی تو تب دردت به جونم حرفی بزن چیزی بگو بانوی خونم شرمندم از تو افتادی از پا دیگه نداری فاطمه میلی به دنیا آه و واویلا فاطمه **** زهرای من پای دفاع از من شکستی یادم نمیره بین موج خون نشستی زهرای من تو شعله ها بال و پرت سوخت روی زمین افتاده بودی پیکرت سوخت خونابه میریخت از زخم پهلوت تو اون شلوغی رد شدن با چکمه از روت خونه بهم ریخت خیلی جفا شد فهمیدم از مسمار در محسن فدا شد آه و واویلا فاطمه **** زهرای من اشکای زینب رو ندیدن دستامو بستن با طنابو میکشیدن زهرای من تو کوچه دنبالم دویدی با چشم تر بس که زمین خوردی بریدی دیدی تو کوچه قنفذ چه ها کرد دست تو رو از دست من زهرا جدا کرد با اون غلافش میزد رو بازوت خون میچکید روی زمین از زخم پهلوت آه و واویلا @majmaozakerine