eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روضه دفتری
ع زسوز غم پر پروانه می سوخت                                      ز داغ لاله ای گلخانه می سوخت وجودش را شرر زد آشنایی                                       که از جور دل بیگانه می سوخت بنوشید آب از پیمانه زهر                                            دل پاکش از این پیمانه می سوخت ز آوای جواد آن جان زهرا                                          نهان گلشن جانانه می سوخت میان حجره بود و ناله می کرد                                                به حال وی دلی آنجا نمی سوخت از همین جا دلت را روانه آن  حجره ای کن که امام جواد میان آن حجره افتاده ، از سوز زهر به خود می پیچید ، اما کشنده تر از این زهر ، زهر بی وفایی همسرش بود ، بمیرم برات آقا محرمی نداشتی ، چه کشید جواد الائمه ، آن ساعتی که دید اُمالفضل در حجره را بست کنیزانش را جمع کرد گفت : شادی کنید تا کسی صدای ناله امام را نشنود بعد شهادت هم دستور داد بدن امام را بالای بام مقابل آفتاب بیندازند ، اما کبوترها  می آمدند بالهاشون را بهم می دادند تا آفتاب به این بدن نتابد ، اما عاشقان امام جواد این بدن دیگر برهنه نبود ، بی سر نبود ، این بدن پاره پاره نبود . رحمت خدا بر این ناله ها ، ای دلهای آماده ، بمیرم برای عزیز فاطمه حسین ، که دخترش بدن بابا را نشناخت، صدا زد عمه این بدن کیه درد دل می کنی ؟ فرمود : سکینه جان این بدن بابایت حسینِ ، همه صدا بزنید حسین حسین . 🔰🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آي کبوترايي که بالاتونو بهم داديد رو تن پاک جواد من يه سايبون زديد سايه اي شديد براي نعش گل به روي بام تا نسوزونه تن عزيزشو از صبح تا شام کربلا کجا بوديد تا که بيايد بال بزنيد که با هم پر بزنيد يه سر به گودال بزنيد تا که سايه اي بشيد براي پاره ي تنم زير آفتاب نمونه يوسف بي پيرهنم رو تن جواد من پر کبوتراست اما نعل تازه سينه ي حسينمو شکست آسمون گريه کن پيکر هر دو لاله بود کار حوري و ملک کنار هر دو ناله بود من کنار هر دو گل زدم به سينه و سرم اومدم ناله زدم گفتم غريب مادرم
ای انس و جان گدای تو یا حضرت جواد شرمنده ی عطای تو یا حضرت جواد دائـــم ز کـــار خلــق گره بـــاز می‌کند دست گره‌گشـای تو یا حضرت جواد زیباتریــن دعــــای سماواتیــان بــــود مـدح تـو و ثنـای تـو یــا حضرت جواد پیش از شب ولادتــم ای آشنــای دل دل بــود آشنــای تـو یا حضرت جواد چون آیه‌هــای نـــور، پدر بوسه می‌زند بـر روی دلربــای تــو یا حضرت جواد زوار پـــا نهنـــد بــــه بــــال ملایکــــه در صحـن باصفای تو یا حضرت جواد پــر می‌زنــد کبوتــر دل‌هــا ز هـر طرف پیوستـه در هـوای تو یا حضرت جواد جود ازتو جودگشت وکرامت نهاده است رخ بـر در ســرای تـو یا حضرت جواد تو کیستـی؟ همیشـه ـجواد الائمه‌ای من کیستم؟ گدای تو یا حضرت جواد بایــد هـزار زاده ی اکثم بـه وقت بحث صـورت نهد به پای تو یا حضرت جواد مامـون در آتش حسـدش آب می‌شود چون بشنود صدای تو یا حضرت جواد بخشـی بــه قاتل پــدرت حــرز مادرت ای جـان مـا فـدای تو یا حضرت جواد بگشای لب که لحظه به لحظه اجابت است دلــداده ی دعـای تـو یا حضرت جواد هر کس زده است دست توسل به دامنی مــا را بــود ولای تــو یـا حضرت جواد قبــر مطهــر تــو در آغـــوش کاظمیـن دل‌های ماست جای تویا حضرت جواد بالله قســم هــر آنچــه بگوییم نارسات بـر قــامت رســای تو یا حضرت جواد هرگـــز رضا ز کس نشــود حضرت رضا یک لحظه بی‌رضای تو یا حضرت جواد این غم کجابرم که بسی برتو شدستم از یــار بی‌وفــای تــو یــا حضرت جواد باتو هرآنچه شد ستم وظلم بی‌حساب دانــد فقط خــدای تــو یا حضرت جواد تو در میـان حجـره زدی نالـه و گریست قاتـل هــم از بـرای تـو یا حضرت جواد آتش گرفت حجره ی دربسته چون دلت از اشک بی‌صـدای تـو یا حضرت جواد قلب تــو پاره‌پاره شـد و شهر کاظمین گردیــد کربــلای تــو یــا حضرت جواد بالله قسم رواست کــه مرغـان آسمان گرینــد در عــزای تــو یـا حضرت جواد بــا آن همه وفــا و محبت کــه داشتی شد زهر کین سزای تو یا حضرت جواد «میثم» به ناله‌های دلت بود آشنا شد مرثیه‌سرای تو یا حضرت جواد غلامرضا سازگار
اشعار شهادت جوادالائمه.. ✏شاعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 📴📴📴📴📴📴📴📴📴 بر زمین ای زاده ی زهرا چرا افتاده ای روی خاک هجره از زهره جفا افتاده ای آن زن قاتل به اشک دیدگانت خنده کرد بس که نالیدی تو از صوت ونوا افتاده ای دست وپا درپیش قاتل میزدی .اوخنده کرد درمیان هجره ات بی کس زپا افتاده ای ماند جسم تو سه روزی زیر نور آفتاب بر روی خاشاک وخاک بام ها افتاد ه ای همچوجدت استخوانهایت همه بشکسته شد نیمه شب از پشت بام خانه ها. افتاده ای مردم این شهر گویابی خبر ازتوشدند درمیان کوچه ها ابن الرضا افتاد ه ای بهر دیدار پسر چشم انتظاری میکند تابیاید هادی از در.ازنوا افتاده ای کاش (مجنون )جان سپاری درعزای دلبرت چون گل باغ رضا ع بی همنوا افتاده ای شاعراهل بیت (ع)-آرمین غلامی (مجنون)
شهادت امام جواد(ع) زهرکین یکسره کارت راساخت ..که چنین رنگ ز رخسارت باخت.. چه به روزجگرت آمده است ..که پسرآمدورویت نشناخت. .قاتلی که به شما زهر خوراند ..همسرت بودکه زپایت انداخت.. دیدی اش دروسط هلهله بود.. زن قاتل که تورا دست انداخت. .دست وپادروسط خانه مزن.. که سراپاشده خون، پیروهنت. .بارغم کی کمرت خم میکرد.. عاقبت زهر زپایت انداخت.. آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
شهادت جوادالائمه.. دیدم تنی سری جگری پهلویی پری. .اینهاهمه بوداثر زهرپیکری. .زهرجفاتمام تنش آب کرده است.. بایدکه ناله های لب یار بشمری. نایی نمانده درتن ابن الرضاع دگر . ازاوچه مانده است تنهایک پسری. ازبامهافتاده وجانش گرفته شد. .از اونمانده است بجزیک تن وسری. افتادواستخوان تن او شکسته شد.. گویابه پیش چشم همه له شده سری. آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهى)
شهادت حضرت جواد(ع) تاقاتلم زآمدنم باخبرشده. .باچشم های خیره سرش خیره ترشده. درازدحام بودن انبوهی ازکنیز .رفتن زخانه بین همه دردسرشده. افتادم ازجفای زن وزهر پرشرر ..میسوزم وتمام جگرشعله ورشده ..ازپشت بام خانه مراپرت کرده اند.. بشکسته استخوان وتنم درنظرشده.. افتادم وتمامی صورت له شده بود .گویانظاره گر به من هر رهگذرشده آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
روضه و توسل بسیار جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت حضرت جوادالائمه علیه السلام _ حاج آرمین غلامی(مجنون) ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ شهادت امام جواد(ع) شدبپاروضه ی ارباب بیاگریه کنیم. .چونکه اینجاهمه زوارجوادیم جواد ..روزگاریست که درمان من این اشک عزاست. .بی سبب نیست که بیمارجوادیم جواد ..زن قاتل تن نازت به سر بام کشید ..ولی ما یارومددکارجوادیم جواد. .گرشدم سائل او ازکرم فاطمه است.. روزمحشرپی دیدارجوادیم جواد. . *هی دارم این در و اون در می زنم قبلِ محرم یه کربلا ... هی دارم به این ور اون ور متوسل میشم،اون اهلِ منبر میگفت علی بن موسی الرضا علیه سلام به آقازاده اش امر کرد پسرم به دِینی که من گردنت دارم کسی رو نزار از درِ خونت بره ... یا جواد الائمه،من کربلا میخوام ... دیگه خسته شدم،تکراری شده خواستم ... من هوایِ بین الحرمینُ میخوام ... من دلم تنگ شده عقب عقب از بالا سر بیام ... دیدی،دستتُ میزاری رو سینه ات هی مگی السَلامُ علیکَ یا ابا عَبدِالله ... حسین ...* به گریۀ شبِ هجران کشیدگان سوگند اگر دمی تو بِخندی غمی نمی ماند *گفت حاج عباس کِشوانیه،تو عراق کلید دارِ حرمِ عباسِ،گفت با یه سیدِ بزرگوار نشسته بودیم کنارِ ضریح،یه عرب پا برهنه درب و داغون خیلی بهم ریخته معلومه از این چادرنشیناست ، بیابونا ، عشایر " راس اومد تو حرم،اومد کنارِ ضریح نشست شروع کرد به حرف زدن .. اومدم بگم،برو یه حمامی بعد بیا زیارت،یهو دیدم پاهاشو آورد چسبوند به ضریح ... حرف میزد این سید بزرگوار هم همینطور نگاش میکرد گفت دیدم اومد عقب بلند شد یه تشکر هم کرد و رفت" دویدیم صداش زدم چکار کردی؟ اول حرف زدی بعد پاتو چسبوندی رو ضریح از کی تشکر کردی ؟... گفت بابا چند وقتی بود پاهام زخم شده بود،هرکاری کردم خوب نشد اومدم حرم به عباس گفتم،گفت بیار پاهاتو بالا ... پاهامو دست کشید مرحم گذاشت ... خوب شد ... پاشدم مگه عباس و نمی بینید شما ؟... گفت زدیم تو سرمون واویلا ... آقا یه عرب پیرِ عشایرِ راه دلت نیومد زخم هایِ پاشو ببینی،مرحم گذاشتی روش ... تو که مرحم داشتی،پاهایِ پر آبله،هرچی زینب مرحم گذاشت خوب نشد ... آخ بمیرم اینقده خار تو پاهاش رفت ...* هزار بار شهادت دهد قبیلۀ طی دیگه برم تو روضه دیگه مدح نمیخونم ... امروز کار کارِ زن هاست برن کاظمین ... برن وسطِ حیاط حرم ضَجه بزنن ... به زن هایِ بغداد بگن یه جوون داره بال بال میزنه نمی خندن ... یه جوون داره جون،میده کسی کف نمیزنه ... بده یکی گریه کنه،صدا گریه شو با رقصیدن پنهان کنند ... ای وای مادرم برات بمیره ... برخیز ای جوان سرِ خود بر زمین نکش تو زخم خورده ای پَر خود را زمین نکش *سیدا برن بیرون من روضه میخوام بگم ...* ای مادر ی تر از همه کم دستُ پا بزن *من دستُ پا زدنِ بغدادُ میگم ... من دستُ پا زدنِ کربلا رو نگفتم ... یه زن بیاد بینِ مردا به برادرش التماس کنه ... کم دست و پا بزن ... الله اکبر ... آقاجان من معذرت میخوام ، من هر وقت برا بچه هایِ زهرا گریه میکنم دلم باز میشه ... هی فک میکنم تو حرمم ... من برات روضه میخونم انگار حرمتم ...* ای مادری تر از همه کم دستُ پا بزن پهلو شبیهِ مادرِ خود بر زمین نکش اسبابِ رقص و شادیِ زنها شدی چرا صورت به پیشِ همسر خود بر زمین نکش *بزار روضه بگم،کنیزه ته دلش هنوز یه خرده رحم هست،اونا می زدن و می رقصیدن. دید صدا نفسایِ آقا خس خس افتاده،گفت من فردا جوابِ مادرشُ چی بدم؟ دوید یه ظرف آب آورد،گفت الان دلِ زهرا رو شاد میکنم ... دمِ در اُم فضل رسید گفت کجا داری؟ گفت آب میبرم براش،بد خندید ... گفت بده خودم براش میبرم ... اومد داخل حجره ... دید دوردونۀ امام رضا رو زمین افتاده،پا رو زمین می کشه یه گه گدار میگه جیگرم،یه گه گدار میگه ای وای حسین ... اما هر کی دیگه بود بابا بی رحم ترین آدم خب آب نمیخوای بدی،چرا این کارا رو میکنی ... ظرفِ آبُ گرفت جلوش ریخت رو زمین گفت تشنته؟ ... نمیزارم یه قطره اش به لبت بخوره ... آقا شما آبُ دیدی،یه جا دیگه هم یه امام صدا نفس هاش خس خس افتاد ... هلال دلش سوخت،سپرشُ آب کرد دیر رسید یه خرده دیر رسید ... دید شمر داره بیرون میاد ... سر تا پاهاش خونی ... گفت دیر اومدی هلال ... الان آبش دادم* حسین ...