eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
48.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
3.7هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت (علیهم السلام) اولین وفعال ترین گروه درایتا👌 باحضور اساتید وشاعران گرامی 🔹 درخواست هر گونه مطالب مذهبی، اشعار، نوحه،حدیث، روضه داری روی لینک بزن وارد گروهمون بشو⬇️ https://eitaa.com/joinchat/272171029C10836e8518 📣📣📣📣📣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝 سلام امام زمانم 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يا إِمامَ الْمَسيحِ... 🟢 سلام بر تو و برآن روزی که فرزند مریم، نمازش را به تو اقتدا خواهد کرد. 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ❤️ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بر شــاه کرم ، به حضـــرت نور سلام بر صاحب بین الحرمین پر شور سلام مــن زائــر هـــــــر روزهٔ درگـــاه تو ام امـــروز هــم از من به تو از دور سلام ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌✧❁࿇❁✧═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روضه ی کربلاست تقدیرش مثل زینب شکسته تصویرش داغ شرمندگیِ عباس است علت قد و قامت پیرش کربلا را ندید، اما ماند روی قلبش همیشه تأثیر‌ش داغ عباس ها نه، داغ حسین کرد با موج غم زمین گیرش با سکینه همیشه می فرمود: بگذرد از عمو و تقصیرش آب می شد رباب را می دید آتش شرم کرده تبخیرش از لبِ تشنه ی علی می گفت اشک هر روز و آه دلگیرش: حرمله در نبودِ عباسم با سه شعبه گرفته از شیرش روزگارش تمام روضه شده کار او صبح و شام روضه شده اشک و خون نقش چشم هایش بود کربلای بقیع جایش بود گرچه ام البنینِ تنها شد داغدار غم پسرها شد گرچه قطع الیمین شد عباسش روی نیزه نگین شد عباسش چار فرزند او شدند شهید نخل او را تبر اگر چه برید کم نشد از محبتش به حسین بیشتر شد ارادتش به حسین همه فکرش حسین بود حسین فکر و ذکرش حسین بود حسین شاعر:
عمری برای داغ زهرا گریه کردی هرنیمه شب همپای مولا گریه کردی درپای تو خاک بقیع ازاشک گل شد وقتی که گفتی واحسینا گریه کردی اول برای زینب و داغ حسینش بعدش برای دست سقا گریه کردی یکبار دیدی که رباب از حال رفته صدبار مثل موج دریا گریه کردی دیدی رقیه نیست جای او سکینه هربار که میگفت بابا گریه کردی خوب است که شام غریبان را ندیدی با روضه های خارِ صحرا گریه کردی حرف سه شعبه آمد و ازحال رفتی دیدی کسی می افتد از پا گریه کردی گرم عزای بچه های خود نبودی با گریه های زینب اما گریه کردی تشت طلا و خیزران که ندیدی ابری شدی با حرف زن‌ها گریه کردی حرف کنیز آمد سکینه زود تب کرد لطمه زدی هی صورتت را، گریه کردی بی بی  نبودی موی دختر بچه ها سوخت قد تمام سینه زن‌ها گریه کردی شاعر:
بگیر زیر پَر خود، عزیز دار چو جانت چهار دسته‌گلی را که پیش توست امانت که بوده‌ای که علی گفت جای فاطمه باشی؟! که بوده‌ای تو؟! که پیدا نبوده است کرانت چه صادقانه شریک غم علی شده بودی چه عاشقانه شدی مادر امام زمانت رسیده‌ای به مقامی که راه عرش خدا را به خشت خشتی از این خانه داده‌اند نشانت چه خانه‌ای که به هر لحظه در معیت زینب به روی شانه‌ی جانت خوش است بار گرانت حسین را به ابوالفضلِ خود سپردی و رفتند فدای حس غریب تو و دلِ نگرانت چهار فصل بهارت چقدر سبز گذشت و... چقدر سرخ رسیده چهار فصل خزانت  ✍ حسن زرنقی
زبان حال بی بی با امام حسین(ع) تار می دیدم و به شک بودم این صدا از گلوی پنج تن اسـت عطر سیب ات که در هوا پیچید با خودم گفتم این حسین من است وقت مرگ آمدی به دیدن من حاضری پیش جان محتضرم لطف کردی، به زحمت افتادی من توقع نداشتم پسرم جرعه آبی بنوش، خسته راه نفسی تازه کن، برم بنشین ساعتی صبر کرده بودی اگر محضرت می رسید ام بنین @hosenih تاج منت گذاشتی به سرم تو تمنایم از دو دنیایی من کجا این شکوه و رتبه کجا من کنیزم تو کنزِ زهرایی کربلا قسمتم نشد آخر حسـرت دل شمیم تربت توست گریه ام از هراس مردن نیست اشک هایم برای غربت توست گریه از دست من کلافه شده از جگر آه می کشم شب و روز آهِ سردم گواه درد دلی ست شعله ور تر از آفتاب تموز روز اول که دیدمت گفتم در غمت باید امتحان بدهم چار قل خواندم و قسم خوردم پای تو چار دفعه جان بدهم با هدف می گذشت روز و شبم تلخی روزگار شیرین بود بچه هایم فدایی ات بشوند همه آرزوی من این بود معرفت را به حوصله با ذوق کاشتم در نهاد تک تک شان گشت سیراب از اشک های سحر ریشه اعتقاد تک تک شان نیمه شب ها به جای لالایی دائم اسم تو را به لب بردم قبل هر دفعه شیر دادن شان جای خرما غم علی خوردم گرد غربت به صورتت که نشست تا مسیرت به نینوا افتاد یک به یک عرضه داشتند ای دوست با تو هستیم هرچه باداباد با من از کربلا بگو پسرم خیمه بی پناه یعنی چه؟ زینت دوش مصطفی تو بگو گودی قتلگاه یعنی چه؟ گاه کابوس آب می بینم غرق آشفتگی ست احساسم گفت راوی که تشنه جان دادی نکند کم گذاشت عباسم خواهرت از وفای او می گفت با سر و چشم و دست شد سپرت؟ آه از روضه عمود اما هرچه آمد سرش فدای سرت ساربان در شلوغیِ گودال خاتمت را ندیده بود ای کاش شمر جای سرِ مطهرِ تو سر من را بریده بود ای کاش گر عبا و عمامه را بردند غارت پیرهن برای چه بود؟ بدنی با هزار و نهصد زخم نعل تازه زدن برای چه بود؟ نفسم به شماره افتاده از عنایت نظر به حالم کن ملک مرگ هم رسید از راه این دم آخری حلالم کن بدنم بر زمین نمی ماند کفنم خاک و خون نخواهد شد جانم از تن بُرون شود اما داغت از دل برون نخواهد شد شاعر:
تو رازِ عزت و عصمت عباسی تو رمزِ غیرت و هیبت عباسی ای اُمِّ اُمت و نهضت عاشورا پیوندِ عترت و حضرت عباسی با شیرت، شیر حق ،شد لقب عباس فتح کردی عالمو با ادبِ عباس ای که از برکتِ دامن پاکت نیست چیزی جز سیدی روی لب عباس ای مادر، مادرِ ،اولاد زهرایی پا تا سر، مظهرِ ام ابیهایی تا آخر اِنقدر داغ جَوُون دیدی تا محشر، مادرِ همه شهیدایی واویلا واویلا وَیلی عَلَی شِبلی زینب که راویِ شکسته بالی بود گفت یا ام البنین جای تو خالی بود کاش بودی اون دمی که خبرش اومد میدیدی از غمش حسین چه حالی بود واویلا واویلا وَیلی عَلَی شِبلی تا عکس روی ماه، به روی آب افتاد زیر پاش علقمه، به پیچ و تاب افتاد جاری شد، اشک مشک برا علی اصغر تو قلبِ خیمه ها، از پا رباب افتاد دلشوره، تو دلِ اهل حرم افتاد تو راه خیمه ها دست قلم افتاد با گریه، غنچه ها هروله میکردن افتادن رویِ خاک تا که عَلَم افتاد واویلا واویلا وَیلی عَلَی شِبلی تا دریا تشنه لب از صدر زین افتاد تا ماهِ آسمون روی زمین افتاد رو کردن شعله ها به چادرِ زینب از مرکب تا یلِ اُم بنین افتاد بعد دشمن سمت خیمه ها به راه افتاد تا شاهِ بی سپاه تو قتلگاه افتاد وقتی که سرهای بریده رو بردن پیکرها زیرِ مرکب سپاه افتاد تا خیمه میرسه صدای آه تو پوشونده ابر خون صورتِ ماه تو من دارم میرسم طاقت بیار اما پیش از من شمر رسید به قتلگاه تو افتاده یوسفم با بدن خونی هر گوشه رَدِّ اون پیروهن خونی جای اون پیرهنِ چادرِ خاکیمو با ناله میکشم روی تن خونی واویلا واویلا حسین واویلا افتاده یوسفم با بدن خونی هر گوشه رَدِّ اون پیروهن خونی جای اون پیرهنِ چادرِ خاکیمو با ناله میکشم روی تن خونی میشکافن با عصا محراب اَبروتو میبوسن نیزه ها ضریحِ پهلوتو هرکی از راه میاد غنیمتی میخواد هر دستی میکِشه طُره ی گیسوتو آیاتِ ذاتِ کبریا تو دستاته گیسوی حجتِ خدا تو دستاته وقتی من اومدم کارو تموم کرده این رأسِ از بدن، جدا تو دستاته واویلا واویلا