eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
39.8هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
366 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روضه دفتری
🕊﷽🕊 🏴 🏁 🏴 ع 🏁 🏴 @roze_daftari 🚩.. ⬅️خدا کنه پدرشهید تو جلسه مون نباشه ،، اگر هم هست من عذر خواهی می کنم ... جلو پدر نمیشه روضه فرزند خوند... حالا که حال خوبی داری میگم.... ⬅️کاروانی بود به سرپرستی ملاعباس چاووش مازندرانی... هر سال از مازندران با پای پیاده میومدن کربلا ... این قافله حرکت کرد شب جمعه بود رسیدن کربلا.. خسته ، گرسنه، تشنه... همه گفتن ملاعباس ما میریم استراحت کنیم صبح علی الطلوع میایم حرم... ،اما ملاعباس میدونه شب جمعه ها کربلا چه خبره.... با همون خستگی راه که جزو آداب زیارت ابی عبداله ست... ♻️امام صادق(ع) فرمود: حسین ما رو اینجوری زیارت کنید شعثا ،مغبرا ،جایعا عطشانا،حزینا،مکروبا ... یعنی هم گرسنه هم تشنه هم خسته هم گردوخاکی ، هم غمگین زیارتش کنید... ⚜ راوی پرسید: چرا یابن رسول الله؟ فرمود : آخه جد ما رو همین جوری کشتند.. هم گرسنه بود..هم تشنه بود ..هم غصه دار بود..هم سرو روش گردو خاکی بود.. رحمت خدا بر این ناله ها... وعده همه مون پایین پای حسین(ع) ... فاطمه جان شاهد باش اینا دارن احسان میکنند به تو ، حاشا به کرمت بی بی جان،،، اینا صبح و شام شون رو با گریه بر حسین تو سپری کردند .. بگو فاطمه جان من نگران تاریکی قبرمم ،، نگران برزخ و قیامتم هم هستم.. با همون خستگی اومد وارد حرم شد.. ✅ گفت : دفتر روضه مو باز می کنم هر روضه ای اومد می خونم و میرم .. دفترچه روضه شو باز کرد دید روضه علی اکبر آمد.. عرض ادب کرد روضه شو خوند و رفت منزل اونقده خسته بود خوابش برد... 💠 در عالم رویا دید دارن در میزنن، اومد دم در... دید یکی میگه ملا عباس پاشو آماده باش حسین(ع) داره میاد به دیدنتون ... هم سفرات هم بیدار کن .. گفت: به آقا بگین ما میایم محضرشون گفت: نه حضرت فرمودن خودم دارم میرم دیدنشون.. همه رو بیدار کرد.. ابی عبداله تشریف آوردن می خواستن به احترام حضرت بلند بشن ،، آقا فرمود بنشینید پاهاتون خسته است فرمود ملا عباس اومدم چند تا مطلب بهت بگم و برم.. 🔰 اول اینکه بهتون خوش آمد بگم خوش اومدید .. 🔰دوم اینکه به اون پیرمردی که امسال نتونست با شما بیاد ،، دم در کفش های عزادارای منو جفت می کرد ،، بهش بگین حسین زیارت تو رو هم قبول کرد ، سلام منو بهش برسونید... 🔰اما مطلب سوم ملا عباس اگه ایندفعه اومدی کربلا شب جمعه رسیدی ،، تو حرم من دیگه روضه علی اکبر نخون ... چرا آقا؟ فرمود: آخه شب های جمعه مادرم زهرا مهمان منه... تو که روضه علی اکبرمو خوندی مادرم غش کرد .. 💔... چجوری اومد کنار بدن علی اکبرش؟ 📚مرحوم شیخ حر عاملی می نویسد از اسب پیاده شد حسین ... اما دید رمقی به زانوهاش نمونده.. دیدن هفت قدم رو زانوهاش داره راه میره... هی صدا میزنه: وا ولدا ... عزیزان همه مقاتل نوشتن تا اینجا کسی صدای گریه حسینو نشنیده بود ... وقتی اومد کنار بدن علی اکبر فبکی بکاءا عالیا دیدن حسین داره بلندبلند گریه می کنه ♻️.... 🔆هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🔆 @roze_daftari ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
اللهم عجل لولیک الفرج (244).mp3
1.05M
.. سربند مهدوی: دوباره وقت ماتم شد              بیا صاحب عزای ما کجای مجلسی آقا            بخوان روضه برای ما فدای اشک خونینت              وَ آن قلب صبور تو میان روضه ها داریم                 دعا بهر ظهور تو به حقّ حضرت زینب           بده اذن فرج یا رب.... 🌸🌸🌸🌸🌸 بیا جدّت تو را خوانده کنار پیکر اکبر ببین که لاله ی لیلا شده از کینه ها پرپر بیا دیگر برس آقا به داد حضرت لیلا بیا تا که نبیند او گلش را بر سر نی ها به حقّ حضرت زینب           بده اذن فرج یا رب.... 🌸🌸🌸🌸🌸 چه آمد بر سرت اکبر جوان ارباً اربایم کلامی بر زبان آور که من در فکر لیلایم تو را من روبروی او به روی این عبا چیدم نشانه از تن تو در تمام کربلا دیدم رسیده جان من بر لب به فریادم رسید زینب علی اکبر..... 🌸🌸🌸🌸🌸 جوانان بنی هاشم بیایید ناتوانم من شدم پیر و زمین گیرم میان خنده ی دشمن ببینید که شکسته شد عصای پیری لیلا بمیرم دیده او اینجا تن صد پاره ی او را نمانَد زنده او دیگر به نی بیند سر اکبر علی اکبر..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭 بَدیمه در موج خون «۲» دس و پا زو مه جوون علی بال بال زو و من «۲» نـاله زومـه بـی اَمون بَدیمه بُورده مه آسمون ماه بعین مه داد بَرسین به جای نفس دَرمه کَشمه آه بعین مه داد بَرسین داغ جوون هسه پِرسّه جانکاه بعین مه داد بَرسین دیگه گوم بَکردمه خیمه ی راه بعین مه داد بَرسین بَدیمه خون میون «۲» دس و پا زو مه جوون جوونا جوونا مه داد بَرسین داغ پسر بدیمه بعین روزگـار مـره بَـوینین داغ پسر بدیمه مره داغ بَـزونه این قوم لعین داغ پسر بدیمه علی اکبر ره تـا خیمه بَـورین داغ پسر بدیمه بَیته ایـن داغ مـه اَمـون«۲» دس و پا زو مه جوون بَـوینین جفای قـوم دغـا ره دیگه بی اکبرمه بَـزونه پیغمـبر کـربـلا ره دیگه بی اکبرمه دس دامن گیرمه جان خدا ره دیگه بی اکبرمه بی علی اکبر نِخوامه دنیا ره دیگه بی اکبرمه اَمـان از داغ جـوون «۲» دس و پا زو مه جوون تا خزان بَدیمه من شه ثمر ره به خدا بَمردمه پاره پاره در خون پاره جگر ره به خدا بمردمه بَدیمه خاک سر قـرص قمر ره به خدا بمردمه دس و پـا بـزوعنِ شه پسر ره به خدا بمردمه از جفـای قـوم دون «۲» دس و پا زو مه جوون از داغ پسر مه دل تَش وِشنه چنّـه بلا بدیمه چتی وداع بَـوّم دل نکشـنه چنـه بلا بدیمه مـره قـاتل خَـنّه زَنّـه اِشـنه چنـه بلا بدیمه این مصیبت آخر مـره کِشـنه چنـه بلا بدیمه مـره ایـن نَیّـه گمـون «۲» دس و پا زو مه جوون 🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
1720507537772_-2147483648_-210002.ogg
4.64M
برخیز، ای علی اکبرم داغ، تو شکسته کمرم ‍ 🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭 بر خیز، ای علیِ اکبرم(۲) داغ، تو شکسته کمرم(۲) باتو ، کشته اند دیگر مرا(۲) جسمت، چون سوی خیمه برم(۲) یاعلی گو ای شبهه پیغمبرم برخیز داغ تـو نَبوَد ای پسر باورم برخیز کن تَـرحُّم بـر دیدگان ترم برخیز درخون، نعش تو چون بنگرم               بر خیز ای علیِ اکبرم آتش داغت زد به جان من شراره آیه هایت ای  قرآنم شد پاره پاره داغ رسـول الله شده تـازه دوباره مُردم ، بعد تو ای پسرم «۲»               بر خیز ای علیِ اکبرم داغ تو کرده، ای علی جان دگر پیرم زهـر فـراقِ  تـو نمـوده زمیـن گیرم دارم از غصه پیش نعش تو میمیرم خاکِ ، غم بریزم بر سرم«۲»                   بر خیز ای علیِ اکبرم بخاک و خون افتاده تمام امیدم آمد به سرم از آنچه که می ترسیدم ای علی اکبر، عاقبت داغ تو دیدم جوان مُرده میداند که من چه کشیدم ای وای ، سوزد از غم جگرم«۲»                    بر خیز ای علیِ اکبرم چون ببینم غرق بخون قدِ رسایت جان به لب آمد، دیده ام اِرباً اربایت یک پدرگو تا خوش کنی قلب بابایت «مداح» ، ناله زد از جگرم                     برخیز، ای علیِ اکبرم 🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴 غم مرگ جوون دنیای درده کی درد وغمه مه سینه دَکِرده غم داغ جوون مار ره کِشنِه تا قیامت وِنه دل تَش وِشنه کی دل داشته تره اینجوربکوشته ته نازنین تن ره شمشیر بَروشته تِه تن تا اِرباً اِربا بَیّـه اکبر قـاتـل جـان بـابـا بَیّــه اکبر کی مثل من داغ جوون بدیه کی شه جوونه غرق خون بدیه پرس اکبر مه چِش نوینه تاره ته چه اینجوری بعی پاره پاره تمام کربلا بَهییه تِـه تن چتی تِــه تن وِنِــه بَهووه کفن چنه خالیه جای اُم لیلا پسرِ وِسّـه بَخونّـه واویلا ته مار دنیه تا زاری هاکنه مره در داغ ته یاری هاکنه جوانان بنی هاشمی بعین گرفتار بَهیمه مه داد بَرسین بعین مه داد برسین ای جوونا که پرپر بَهییه اکبر لیلا وه پاره پاره هسّه لا بیارین این پاره تنسّه عبا بیارین خدا دونّه که مه چش سو دَنیّه کمر بشکسّه تن نیرو دَنیّه بَوین«مداح»عجب زاری هاکرده مره در داغ ته یاری هاکرده 🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
4_5909084785443083126.ogg
204.5K
🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭🥀 پیش چشمم این چنین پرپر نزن«۲» با خزانت بر دلم آذر نزن نور چشمانِ من اکبرم«۲» پا مکش روی زمین پیش پدر«۲» می زند جان کَندَنَت بر دل شرر من چسان تا خیمه ات برم«۲» ای تمام حاصلِ عمر پدر تا قیامت مانده داغت بر جگر اکبرم داغ تو پیرم کرده است زین جهانِ بی تو سیرم کرده است ای ضیاء چشمان ترم تو عصای پیری ام بودی ولی بر زمین افتاده بشکستی علی من بزرگت کرده ام با خون دل کربلا خاکش ز اشکم گشته گِل جسم صد چاکت چون بنگرم یک تَبسّم، یک سخن ای مهربان سخت باشد بر پدر داغ جوان من فدای صوت قرآن خواندنت من چسان بینم علی جان کَندَنَت اشبه الناس بر پیغمبرم از وجود تو حرم شد بی نصیب بعد تو دیگر حسین مانده غریب دیده بگشا حال زارم را ببین پیش چشمم پا مکش روی زمین بیش از این مشکن بال وپرم بسکه پاره پاره ای قرآن من پیش نعشت بر لب آمد جان من تا تو را از باغ عشقم چیده اند دشمنان بر اشک من خندیده اند گر چه داری لخطه خونی در گلو این دم آخر تو یک بابا بگو آخر ای جانا من پدرم 🥀😭🥀😭🥀😭🥀😭🥀
واحد تند دهه اول محرم ۱۴۴۵ ه.ق ما با تو پیمان خون بستیم ای حسین حسین ای حسین تا پای جان پای تو هستیم ای حسین حسین ای حسین اگر سر بخواهی، فدا خواهم کرد سرم را به راهی، فدا خواهم کرد که آغازش، من الله است و هم سیرش، الی الله است و پایانش، اباعبدالله است آغاز و پایان نوکرها یا حسین ای دین و ایمان نوکرها یا حسین انا لله، انا لاباعبدالله ـــــــــــــــــــــــــــــ می مانیم در پای این پرچم ای حسین حسین ای حسین می خوانیم با عشاقت هر دم ای حسین حسین ای حسین بدون تو دنیا، جهنم میشد و این زندگی بی، محرم میشد تو خود نوری، مِن اللهی تو خود سیر، الی اللهی تو آقای، اباعبداللهی ای سرّ مستور عاشورا یا حسین ای وتر موتور عاشورا یا حسین انا لله، انا لاباعبدالله وحید محمدی
‍ شب هشتم محرم سبک واحد تند حاج حسین سیب سرخی یا علی اکبر علی یا علی🔃🔃🔃 از حرم آمد برون جلوه پیغمبری ۲ بارخ زهرایی باجنم حیدری۲ صحنه میدان بدل شد به عجب محشری گفت انا ابن الحسین (ریخت به هم لشکری)۲ یا علی یا علی اکبر علی یا علی🔃🔃 برگشت به اول متن موقع جانبازی است رفته زکف طاغتش ۲ تیغ و سپر در کف و ذکر علی عادتش خوانده حسین وان یکاد ۲ بدرِ قد و‌قامتش بانِگهی میکند از پدرش دلبری گفت انا ابن الحسین ریخت به هم لشکری🔃🔃🔃 یا علی یا علی یا علی یا علی اکبر علی یا علی🔃🔃 ماه حرم مثل شیر بر دل اعدا زده۲ از برش تیغ او دشمن او جا زده۲ گرچه به رفتن شرر بر دل بابا زده۲ دادن به دشمن نشان رسم علی اکبری گفت انا ابن الحسین ریخت به هم لشکری۲ یا علی یا علی یا علی یا علی اکبر علی یا علی🔃 یا علی و یا علی بر لب او کرده گل۲ ماه نظر میزند عمه بخوان چهار قل داده عنان را ز دست لشکر کوفی بکل معرکه ای شد به پا وای چه رزم آوری یا علی یا علی یا علی یا علی اکبر علی یا علی🔃 نیزه و تیغ جفا بر بدن تو زدن تیر به همراه سنگ سوی سرت آمدن تو به زمین خوردی و آه حرم شد بلند۲ خیز که دلگرمیه عمه ای و خواهری گفت انا ابن الحسین ریخت به هم لشکری یاعلی یاعلی یاعلی یا علی اکبر علی یا علی🔃🔃 در برت آمد حسین با سر زانو علی از تو نمانده تنی کوفه سرش کو؟علی کاش نفهمد که خورد نیزه به پهلو علی زخم به پهلوی توست ارثیه مادری۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر کس که عمر خویش را با عشق سر کرد از اوّل عمرش، هوای دردسر کرد من به کسی از گر‌یه‌ام چیزی نگفتم یک شهر را چشمان سرخم با خبر کرد حتماً سرم را می‌گذارم زیر پایش از کوچه‌ی ما هم اگر روزی، گذر کرد هر چند من کمتر برایش کار کردم مزد مرا هر روز امّا بیشتر کرد این‌بار هم دیر آمدم روضه، ولیکن مثل همیشه چشم من را زود، تر کرد اینجا ادای گریه را هم می‌پذیرند هر کس نشد مهموم در روضه، ضرر کرد هر چند ما را عشق او دیوانه کرده مهر علی‌اکبرش، دیوانه‌تر کرد جان داد وقتی باغبان خسته فهمید یک لشکر از روی گل باغش گذر کرد با اکبر او نیزه کاری کرد مثل کاری که با پهلوی زهرا، میخ در کرد می‌ریخت بیرون از دهانش لخته‌ی خون حال پسر، حال پدر را محتضر کرد أولادُنا اَکبادُنا یعنی پدر را مقراض اهل کوفه، تقطیع جگر کرد بالای جسم اکبر خود، داد می‌زد زینب که آمد، کار او را سخت‌تر کرد پیش جوانش داشت، جان می‌داد امّا محض حجاب خواهرش، صرف نظر کرد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فانی ذات خدا شد فانی دنیا نشد [وقتی داره میره ، ابی عبدالله اجازه داد ، همچین که اومد از خیمه بیاد بیرون زن و بچه همه دورش رو گرفتن ، مخدرات ، عمه ها ، رقیه ، سکینه خانوم همه دارن التماسش میکنن ، علی اکبرم ، اگرم میخوای بری میدان یه مقدار دیرتر برو چرا اولین نفر تو داری میری؟ ، یه وقت ابی عبدالله فرمود رهاش کنید پسرمو ، هُوَ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّهِ ، او غرق شده در ذات خدا ، او باید بره... فانی ذات خدا شد فانی دنیا نشد موقع رفتن حریفش گریه زن ها نشد از بَرَم دامن کشان که رفت گفتم با خودم خوش به حال آنکه در هفت آسمان بابا نشد [جوون ترا اینو متوجه نمیشن ، باید خدا بهت عنایت کنه ، ان شاءالله همین امشب حضرت علی اکبر برات بنویسه اونایی که هنوز ازدواج نکردن همسرا امام حسینی گیرتون بیاد ، صاحب اولاد بشی بعد میفهمی...] خوش به حال آنکه در هفت آسمان بابا نشد نیزه بر پهلوش خورد و کِشتی‌ام پهلو گرفت روی موج تیغ رفت و راهی دریا نشد حسین... ، حسییییییین آقام آقام ، این صدا ناله هاتو که امشب خرج میکنی میخوای به ارباب بگی آقا دورت بگردم اگه همه دورت کردن هلهله کردن امشب صدا ناله ام رو میرسونم بدونی تنها نیستی حسین جان... حسییییین... آقام آقام... وقتی وارد میدان شد ، پیرمردای سپاه ، اونایی که پیغمبرو درک کرده بودن تا نگاه کردن گفتن یا لَلعَجَب پیغمبر وارد میدان شده ، اَشبَهُ النّاس خَلقاً خُلقاً مَنطِقاً به رسول اللهِ ، گفتن ما با رسول خدا جنگ نداریم ، اما تا خودشو معرفی کرد ، صدا زد اَنا عَلیِ ابنِ الحُسین اِبنِ علیِ ابنِ ابیطالب ، تا گفت من علی ام دوره‌اش کردن ، یکی سنگ میزنه... وقتی نانجیب شمشیرو بر فرق علی زد ، دست گردن اسب انداخته ، دیگه جون نداره روی اسب ، خونِ فرقِ علی رو چشمای اسب رو گرفت ، اسب اشتباهی به جای اینکه برگرده سمت خیمه ها رفت توو دلِ دشمن... اینجا روایت برا اینجاهاست ، نانجیبا دوره کردن ، فَقَطَّعُوهُ بِسُیوفِهم اِرباً اِربا... فقطعوه بالسیوف اربا اربا فقطعوه بالسیوف اربا اربا حالا با حسین میگی؟ وَلَدی علی... اینجا آخرین حرفشم زد ابَتا عَلَيكَ مِنّى السَّلامَ ، خداحافظی کرد با بابا ، میگن ابی عبدالله مثل باز شکاری خودشو رسوند ، دشمنا رو قلع و قمع کرد تا رسید به بدن علی ، از روی اسب داره نگاه میکنه حسین ، تا نگاهش افتاد به بدن قطعه قطعه ، دیدن از اسب پیاده شد ، این چند قدمو میخواد حسین راه بره تا کنار بدن ، جلو همه‌ی لشگر ، یه وقت دیدن حسین خورد روو زمین ، یه مرتبه همه شروع کردن کف زدن... ، یه طوری امشب ناله بزن یه طوری صداتو به اربابت برسون ، جوونا امشب کم نذارن براش ، مرحوم شیخ حُر میگه ابی عبدالله دوزانو دوزانو ، دیگه پاها قوتی نداره ، خودشو رسوند بالا سر علی... اگر تا اینجای روضه رو نمیگفتم شاید دل نمیدادی به این ابیات...] گفت ، دست و پای باعث و بانیش الهی بشکند اولین بار است پیش پای بابا پا نشد دیگه میخونم رد میشما ، یک پدر میخواستم از او مرا مهمان کند هر چه کردم وا کنم راهِ گلویش را نشد [بچه ، وقتی کوچیکه راحت بغلش میکنی میبوسیش ، وقتی جوون میشه برا بابا سخت میشه...] گفت ، حال راحت در بغل میگیرمش میبوسمش چون حیا کردیم از هم شامِ تاسوعا نشد [ همه‌ی شهدا فیض ببرن ، بابات فیض ببره ، من نمیدونم با این یه بیت میخوای چیکار کنی] گفت ، خنده ای که شد سرِ جمع آوری پیکرش در طی پنجاه سال عمرِ ما بر ما نشد [ گفتن باباشو نگاه کن هی داره قطعه قطعه این بدنو جمع میکنه ، یه نگاه به عباس کرد گفت...] زحمتی دارم ابالفضلم تو هم با من بگرد من که خیلی گشتم اما بیش از این پیدا نشد این که برگشته حرم بین عبا بخت من است در میان یک عبا بخت بلندم جا نشد او خلاصه آمد و من هم خلاصه چیدمش چیدم اما آن جوان خوش قد و بالا نشد حسییییین... چشم خود را بست و خواب از چشم یک خیمه گرفت هیچ کس مثل رقیه بعد او تنها نشد بلندترین صدای گریه‌ام امشب داشته باشی یه گوشه از گریه ها و ناله های اربابتو نتونستی جبران کنی ، بابا میان همهمه راوی نوشته ، فبکا بکاءً عالیاً بلند بلند داد میزد حسین ، بابا روایات اینطوری نوشتن ، بعضیا نوشتن اول قبل از اینکه ابی عبدالله برسه عمه سادات اومد ، یه روزی از خیمه گاه برو قدم زنان تا محل قتلگاه حضرت علی اکبر ، این مسیر طولانی رو عمه‌ی سادات دوید ، بعضی وقتا چادر عربی به پاش گیر میکرد ، روایت میگه حسین کنار بدن علی داشت جون میداد ، یه وقت دید یه دست روو شونه اشه هی میگه داری چکار میکنی با خودت ، نگاه کرد دید زینبه ، همه میگن کمکش کرد اما من میگم دردسر حسین بیشتر شد ، یه نگاه به زینب کرد یه نگاه به علی کرد گفت ، خیز از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر حسین..‌. ✍🏼تایپ :کربلایی محمد صادقی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من پیر مرد با دنیای درد با زانو نشستم علی رو بروت نگام کن علی صدام کن علی دارم لخته خون میکشم از گلوت صبوری دارم با غمت می‌کنم نگاه به تن مبهمت می‌کنم نگاه کن با عباس نشستم زمین دارم از رو خاکا جمت میکنم وای از ماتمت خودم دیدمت شدی دست به دست روی سر نیزه ها دلم پر غم تنت که کم چطوری بچینم به روی عبا مگه دیگه داری ما سختر ازاین پاشو حال وروز بابات وببین میخوام که تو آغوش بگیرم تورو ولی باز می‌ریزی به روی زمین ➖➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه از علی اکبر به تو که پای حسینی از منه جوون حسین به جوونای حسینی پدر الماسه روی بچه هاش حساسه جوون حسینی قدر باباشو باید بشناسه نذار بابات نگرانت باشه بی خبری می کشه بابا روضه بخون تا که یادت باشه دلشوره ی ظهر عاشورا رو آه. یا ابتاه یا ابتاه یا ابتاه ...... آه یا ولدی یا ولدی یا ولدی ....... یادگاری باشه برات از من جوون حسین خیر اگه می خوای ببینی احترام به والدین ببوس دستاشو جلوی بابات زود پاشو جوون حسینی داره همیشه هوای باباشو من هنوزم به خدا شرمنده ام پیش بابام افتادم رو خاکا بابام می خواست ولی لخته های خون نذاشت یه بار دیگه بگم بابا آه یا ابتاه یا ابتاه یا ابتاه ...... آه یا ولدی یا ولدی یا ولدی ... .... نامه از علی اکبر به تو که پای حسینی از منه جوون حسین به جوونای حسینی یادگاری باشه برات از من جوون حسین خیر اگه می خوای ببینی احترام به والدین پدر الماسه روی بچه هاش حساسه جوون حسینی قدر باباشو باید بشناسه ببوس دستاشو جلوی. بابات زود پاشو جوون حسینی داره همیشه هوای باباشو من هنوزم به خدا شرمنده ام پیش بابام افتادم رو خاکا بابام می خواست ولی لخته های خون نذاشت یه بار دیگه بگم بابا آه یا ابتاه یا ابتاه یا ابتاه ...... آه یا ولدی یا ولدی یا ولدی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا