20. عبدالله بنایی.mp3
زمان:
حجم:
3.47M
#آواز_دشتی
#جلسه_بیستم
#دشتی_شیرازی_فسایی_جهرمی
#آموزش_مداحی
🔈 #عبدالله_بنایی
الهی آتشی در سینه دارم
به سر شور و غمی دیرینه دارم
به دل گفتم که می آید گل من
دو دیده سوی در آدینه دارم
تمام هستیم یک قطره اشک است
که آنرا هم به پایت می فشانم
نیاید از دلم مِهر تو بیرون
اگرآید برون از سینه جانم
خدایا تا بوَد از من نشانی
بده یک لحظه رویش را نشانم
دعا کن آخرِ حرفم تو باشی
کز اوّل بوده نامت بر زبانم
از آن ترسم که عمر من سرآید
بمیرم ، بعدِ مرگم دلبر آید
برم این آرزو درخانه ی گور
بمیرم تا که صبح محشر آید
.
18. بوشهری.mp3
زمان:
حجم:
2.35M
#آواز_دشتی
#جلسه_هجدهم
#دشتی_بوشهری
#آموزش_مداحی
🔈 #استاد_نصیر_پور_فسایی
چراغ روشن راهم کجایی ؟
شبم تاره ، ندارم ره به جایی
مرا کم منتظر بگذار ای گل
دو چشمم مونده بر در کی میایی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
1. شهید علیرضا حمامیان.mp3
زمان:
حجم:
1.53M
#استقبال_از_محرم
#آواز_دشتی
#شهید_علیرضا_حمامیان
ای اهل عزا
ماه محرم شده نزدیک
ایام غم و
محنت و ماتم شده نزدیک
ای اهل عزا
حزنِ دل از دیده ببارید
چون ماتمِ سالار شهیدان
شده نزدیک ...
چاووش عزایِ
شه دین می رسد از راه
گوید به نوا
غافله ی غم شده نزدیک
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
5. دلم چون آهو.mp3
زمان:
حجم:
2.71M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
#آواز_دشتی
دلم چون آهو
از وحشت رمیده
به شامِ زلف من
سر زد سپیده ...
دلم تنگِ ،
صدایِ توست « بابا »
سخن گو با من از
« حلق بُریده ... » ؟
خرابه با تو
بهتر از جنان است
دل پیرم
به شوق تو جوان است
چرا خونین شده
لبهای خشکت ؟
همه تقصیرِ
چوب خیزران است ...
اما یک وقت عمّه ی سادات ، نگاه کرد دید ، سرِ بریده ، یه طرف افتاده ، رقیه یه طرف افتاده ... وقتی این سه ساله را درون خاک گذاشتند ، زینب یه نگاه کرد ، دید اُمّ ِکلثوم ، داره بلند بلند گریه میکنه ... صدا زد : خواهرم ، تو باید بچه های دیگر را ساکت کنی ، چرا بلند بلند گریه میکنی ؟ صدا زد خواهرم زینب ، آخه هنوز صدای ناله هاش توو گوشمه ...
#روضه_آواز_دشتی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از روضه دفتری
#زمزمه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#آواز_دشتی
#سبک_شبانگاهان
بیاور طشت ،
از وفا به برَم
پاره شد جگرم
مهربان خواهر
نظر بنما ، پاره های تنم
آید از دهنم
بی امان خواهر
بیا بنشین ، در برَم خواهر
كه می سوزد
پیكرم خواهر
( زینب ای زینب ،
زینب ای زینب ... )
#پرده_بالاتر
خبر كن خواهر، حسین مرا
نور عینِ مرا ،
كآیدم بر سر
نمی باشد ، مادرم به سرم
كرده خونجگرم
از جفا همسر
بیا بنشین ، در برَم خواهر
كه می سوزد
پیكرم خواهر
( زینب ای زینب ،
زینب ای زینب ... )
خداحافظ ، میروم زِ جهان
سوی باغ جنان
چشم گوهر بار
روم نزدِ
جدّ و مادر خود ،
ظلم همسر خود ،
می كنم اظهار
بیا بنشین در برَم خواهر
كه می سوزد
پیكرم خواهر
( زینب ای زینب ،
زینب ای زینب ... )
دو طفلانِ ، بی گناه مرا
بی پناه مرا ،
مادری بنما
پرستاری ، كُن ز راه وفا
كودكان مرا
یاوری بنما
بیا بنشین در برم خواهر
كه می سوزد
پیكرم خواهر
( زینب ای زینب ،
زینب ای زینب ... )
#شاعر_محمد_حیاتبخش
❁﷽❁
#متن_روضه
#حضرت_موسی_بن_جعفر
(علیه السلام )
●━━━━━━───────
السلام علی المعذب فی قعر السجون
روز شهادت آقامون ،موسی بن جعفر ،باید به دخترش بی بی فاطمه ی معصومه تسلیت بگیم، ما ایرانیها مدیون آقا موسی بن جعفریم ، تو هر روستا که میری تو هر شهری که میری یکی از امامزاده ها از نوادگان آقا موسی بن جعفر مهمانه، در صدر همه ی امامزاده ها خود امام رضا و دخترش بی بی فاطمه ی معصومه
ما سائلان محضر موسی بن جعفریم
در سایه سار دختر موسی بن جعفریم
ایران بدون مشهد و قم ارزشی نداشت
ما ساکنان کشور موسی بن جعفریم
شاگردهای مکتب قرآن و عترتیم
حلقه به گوش محضر موسی بن جعفریم
عمری مدافعان حریم ولایتیم
سربازهای سنگر موسی بن جعفریم
ما اهل قم رها نکنیم انقلاب را
تا در پناه دختر موسی بن جعفریم
زهرا قبول کرده که ما گریه کن شویم
مدیون لطف مادر موسی بن جعفریم
اما امروز که روز شهادت آقا موسی بن جعفره،
پر می کشیم رو به سوی شهر کاظمین
محو ضریح انور موسی بن جعفریم
چقدر دلمون میخاست یه همچین روزی کاظمین بودیم، به زیارت حرم نورانی آقا موسی بن جعفر می رفتیم
روز عزای حضرت موسی بن جعفر است
بی تابِ شورِ محشر موسی بن جعفریم
اما دلتون آماده شده میخام وارد روضه بشم
گفتند آب شد بدنش در سیاهچال
گریانِ زخم پیکر موسی بن جعفریم
یکی از شیعیان آقا موسی بن جعفره، میگه هر طوری که بود اجازه گرفتم اومدم به ملاقات آقا موسی بن جعفر، منو بردن داخل یه سیاهچال، چندین متر زیر زمین، تاریک، نمور، از یه سوراخ تنگ، گفتن از همینجا داخلو نگاه کن ، هر چی نگاه کردم گفتم چیزی پیدا نیست، زندانبان ملعون گفت باید بیشتر نگاه کنی، خوب که نگاه کردم دیدم یه عبای نازنین ، میانه ی زندان، گفتم من غیر این عبا چیزی رو نمیبینم، گفت نه بیشتر نگاه کن، خوب که نگاه کردم دیدم بدن نازنین آقا موسی بن جعفر آنقدر نحیف شده ، از زیر عبا چیزی پیدا نیست مثل مادرش فاطمه ی زهرا، بدن نازنینش، آنقدر نحیف و لاغر بود این روزای آخر تو زندان ، سر به سجده ناله میزد خدایا دیگه خلاصم کن، دیگه خسته شدم، خدا لعنت کنه سندی بن شاهک، اون زندانبان یهودی، میگن آقا موسی بن جعفر روزها روزه میگرفت دم افطار که میشد این زندانبان ملعون با تازیانه میومد آنقدر بر بدن امام کاظم میزد، ای کاش فقط همین بود صدای ناله ی آقا بلند میشد هر چقدر میخای منو بزن اما دیگه به مادرم جسارت نکن
قربونت برم آقاجان...قربونت برم یا موسی بن جعفر.....
خدایا آرزو دارم ببینم بچه هایم را
در این خلوت اجابت کن دوباره ربنایم را
آرزوی هر پدریه، لحظه های آخر بچه هاش کنارش باشن، اما آقا موسی بن جعفر، چی میگه
دلم تنگ است میخاهم کنار دخترم باشم
چه می شد باز بر دوشم بیاندازد عبایم را
خیلی بی بی فاطمه ی معصومه به انتظار بابا نشست ، میگن هر کاروانی که از سمت بغداد میومد تو مدینه، بی بی فاطمه ی معصومه میرفت به استقبالش، هی سراغ می گرفت شما از بغداد میاید آیا از بابای من موسی بن جعفر خبر دارید یا نه؟
از اینجا یه گریز بزنم ، یا فاطمه ی معصومه، شما یه عمری چشم انتظار باباجانتون بودید اما یه روز خبر آوردن آقا موسی بن جعفر به شهادت رسید شاید بی بی فاطمه ی معصومه هم اولین سوالی کنه این باشه، بابام چی شد؟؟ حالا که بابام ب شهادت رسید بگید ببینم بدن بابامو به خاک سپردن یانه؟ آیا تشییع جنازه ای برا بابام گرفتن یا نه؟؟
شاید امام رضا دلداری بده خواهرو، غصه نخور معصومه جان، اره، مردم شیعه ی بغداد جمع شدن آنقدر به بابای ما احترام کردن، چه تشییع جنازه ی با شکوهی برپا شد، این یه دختر امام، منتظره باباش بود اما من یه دختر سه ساله سراغ دارم تو خرابه ی شام، میگن روزها میومد جلو در خرابه مینشست هی به خواهرش سکینه میگفت خواهرجان، بگو ببینم این مردمانی که دارن از اینجا رد میشن ، کجا میرن؟ جواب میداد خواهر خوبم، اینا دارن میرن خونه هاشون، خواهر جان، پس چرا ما خونه نداریم، بعضی وقتا بچه ها رو می دید دستشون تو دست باباهاشون بود یه طوری با حسرت نگاه می کرد صدا می زد خواهرم سکینه، بگو ببینم بابای من کی بر می گرده؟؟عاقبت یه نیمه شب سر بابا رو براش آوردن، سر بابا رو بلند کرد فرفعته من الطشت از تو تشت بلند کرد هاضمت الیل یعنی سر رو در آغوش گرفت هی سوال می کرد ابتا ابتا...من ذا الذی ایتمنی علی صغر سنی، کی منو در این کودکی یتیم کرد، هر جا نشستید ناله بزنید یا حسین....
●━━━━━━───────
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فیش_روضه
#آواز_دشتی #دستگاه_همایون
#مرکب_خوانی
#استادحاج_اسماعیلی
2. دلیل دارد اگر.mp3
زمان:
حجم:
7.49M
#مناجات_با_خداوند
#استاد_حاج_اسماعیلی
کلیات اجرا در فضای :
#آواز_بیات_اصفهان
#آواز_دشتی
دلیل دارد اگر
سر به زیر و غمگینم
10/1/1402
#مناجات_با_خداوند
#استاد_حاج_اسماعیلی
کلیات اجرا در فضای :
#آواز_بیات_اصفهان
#آواز_دشتی
دلیل دارد اگر
سر به زیر و غمگینم
نمانده باطنی اصلاً
به ظاهر دینم
نگاه کردم و دیدم
تمام شد عمرم
هنوز جاهلم و
بنده ی شیاطینم ...
( خدای من ، خدای من ، خدای من ... شب های ماه رمضان فرصتِ خوبیه با خدا خلوت کنیم ، درد و دل کنیم ، مناجات کنیم ... )
گناه کردم و
از رو نرفتم و حالا
مرا زمین زده
این کوله بارِ سنگینم
قساوتِ دلِ آلوده ام
سبب شده است
امام عصر خودم را
اگر نمی بینم ...
همیشه بر درِ این خانه
محترم بودم
منی که مُستحقِ
ناسزا و نفرینم ...
(« خودم ، اگر چه خودم را دگر نمی بخشم » اگه بخوام خودم به خودم نمره بدهم ، نمره ام خیلی پائینه ، سرمو پائین می اندازم ... )
خودم ، اگر چه خودم را
دگر نمی بخشم
ولی به رحمت پروردگار
« خوش بینم ... »
من اومدم درِ خونه ی اون خدایی که ، خودش فرمود : بیا ... اگر گنهکاری بیا ... اگرآلوده ای بیا ... « این درگه ما ، درگه نومیدی نیست ، صد بار اگر توبه شکستی بازآ ... » ، خودش فرمود : « يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ » از رحمت من ناامید نشید ... « إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا » ( زمر، 53)
اگرچه شیعه نبودم
تمام عمرم را
خوشم به لطف علی
در صفِ « مُحبینم »
شنیده ام که علی
همدم فقیران بود
در آرزوی علی
سال هاست مسکینم
( «خدا کند که بیاید کنار من باشد » هر کی را بخواهی دعا کنی ، اینجوری دعا میکنی ، میگی الهی عاقبت به خیر بشی ، ... من میخوام بگم ، عاقبت به خیری اینه ، لحظه ی آخر ، موقع جون دادن ، آقامون امیرالمومنین بیاد بالا سرمون ... )
خدا کند که بیاید
کنار من باشد
خدا کند که بیاید
زمانِ « تلقینم »
#روضه_حضرت_اباالفضل
#علیه_السلام
مرا به مَرهم و طِبّ و طبیب
حاجت نیست
که اشک روضه ی « عباس »
هست تسکینم
( « اباالفضلم ، اباالفضلم » ... اینجا نباش ، بریم کنار علقمه ... « شکسته ای کمرم را ، بلند شو برویم » ... اباالفضل ، اباالفضل ، اباالفضل ... خدا نکنه هیچ کس داغ برادر ببینه ، خیلی سخته ، خیلی سنگینه ... ابی عبدالله کنار غلقمه ، قدش خم شد ! کمرش شکست ... )
شکسته ای کمرم را
بلند شو برویم
سکینه را چه کنم من ؟
« شهیدِ خونینم » ...
( یه بیت دیگه بخونم ، هر کی حاجت داره ، بگیره ... )
هزار شُکر
که « اُمُّ البنین » نمی بیند
چقدر غنچه ی تیر
از تنِ تو می چینم ...
#شاعرمحمدجواد_شیرازی
آره والله ... « اُمُّ البنین » ندید ، اما هر موقع می اومد کنار قبرستان بقیع ، چند تا صورتِ قبر درست کرده ، بالاسرِ هر کدوم که می نشینه ، هی ناله میزنه : حسییین ... گفتند : « اُمُّ البنین » تو چهار تا پسراتو توو کربلا کُشتند ، بازم برای پسرِ فاطمه گریه میکنی ؟ ... ناله میزد ... آره والله ، چرا گریه نکنم ؟ «کُلُّهُمْ فَداءً لِاَبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن » همه بچه هام فدای حسین ...
عهدی ست بینِ
اُمِّ بنین و خدای خود
غیرِ از رضای دوست
نخواهم برای خود
من دل نبسته ام
به دلِ بچه های خود
اصلا حسین و زینب و
کلثوم جای خود ...
#شاعر_علی_ذوالقدر
10/1/1402
1. شهید علیرضا حمامیان.mp3
زمان:
حجم:
1.53M
#استقبال_از_محرم
#آواز_دشتی
#شهید_علیرضا_حمامیان
ای اهل عزا
ماه محرم شده نزدیک
ایام غم و
محنت و ماتم شده نزدیک
ای اهل عزا
حزنِ دل از دیده ببارید
چون ماتمِ سالار شهیدان
شده نزدیک ...
چاووش عزایِ
شه دین می رسد از راه
گوید به نوا
غافله ی غم شده نزدیک