eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ روضه شب ششم محرم روضه حضرت قاسم ع و گریز به حضرت زهرا س (ع) کربلایی سیدرضا نریمانی شب عاشورا، قاسم عرضه داشت: عموجان! شهادت قسمت منم میشه؟! گفت: پسرم شهادت در ذهن تو چه‌جوریه؟! سریع جواب داد: " اَحلَیٰ مِنَ الْعَسَل " شیرین‌تر از عسله؛ خیلی مشتاق شهادتم. (امشب مال اوناییه که مشتاق شهادتن.) فلذا روز عاشورا که شد اومد پیش‌ عمو: عموجان، بهم اجازه میدی برم میدان؟ گفت: عزیزِ برادرم، اگه میشه برگرد خیمه‌ها، تو سنّت کمه... انقدر ناراحت شد که عمو اجازه نداده. برگشت خیمه پیش مادرش: مادرجان عمو بهم اجازه نمیده. مادرش یه لبخندی زد: نگران نباش قاسمَم. _چرا مادر؟! یهو رفت از گوشه‌ی خیمه یه بقچه‌ای رو آورد، درِ بقچه رو باز کرد، یه نامه از تو بقچه در آورد: قاسمم بگیر ببَر پیش عمو. _این چیه؟ _این نامه‌ی پدرته؛ مخصوص برا تو نوشته... نامه رو گرفت، خوشحال اومد پیش اباعبدالله: عموجان! اذن بابامو آوردم. اباعبدالله تا نامه رو دید، اول گذاشت رو چشمش، یه کمی نامه رو بو کرد؛ حسن جان خیلی جات خالیه، کجایی ببینی منو غریب تو این صحرا گیر آوردن؛ حسن جان کجایی بیای ببینی ما رو با این زن و بچه‌ها دوره کردن.... تا نامه رو خوند صدا زد قاسمم باشه، اذن باباته، امامِ منه، حرفی نمی‌تونم رو حرف حسن بزنم، برو.... انقدر گشتن تو خیمه‌ها، اما اندازه قد و قواره‌ی قاسم زره پیدا نشد... زنها دوره‌ش کردن، سرمه به چشمش میکِشن. اباعبدالله عمامه‌ش رو برداشت یه تیکه رو به صورت قاسم بست چشمش نزنن. آخه بنی‌هاشمیه، زیبارُخه، بره تو دل لشکر چشمش میزنن. یه تیکه رو هم کفن کرد، انداخت گردن قاسم... راه افتاد سمت میدان، شروع کرد رجز بخونه؛ من پسر شیر جملم... (ای کاش نگفته بودی). من پسر حسنم. یهو پیرمردایی که می‌شناختن، زخم خورده بودن از جنگ جمل. گفتن: حالا یه دلی از عزا درمیاریم، داغشو به دل مادرش میذاریم، کاری باهاش میکنیم دیگه نتونن برگردوننش سمت خیمه. همین کارم کردن؛ اول دوره‌ش کردن، سنگ میزدن، نامردا سوار بر مرکب شدند، اینقدر رو این بدن تاختن.... شیخ جعفر شوشتری میگه: وقتی اباعبدالله میخواست قاسم رو بفرسته میدون پاهاش به رکاب نمی‌رسید، اما وقتی میخواست قاسم رو برگردونه سمت خیمه، پاهای قاسم رو زمین کشیده میشد... شیخ جعفر میگه دو علت داره یا حسین خمیده بود که پای قاسم رو زمین کشیده میشد، یا قد قاسم زیر نعل اسبا رشید شده بود... حسین... تو که این‌گونه روی خاک ز هم واشده‌ای وای بر من که دچار غم عُظمیٰ شده‌ای دیشب از طعم خوش مرگ و عسل می‌گفتی ظهرِ امروز در این معرکه معنا شده‌ای بی‌زره رفتی و از هرطرفی سنگ زدند که چنین سرخ‌ترین لاله‌ی صحرا شده‌ای هرکسی از تن صدپاره‌ی تو سهمی برد در کریمی خودت وارث بابا شده‌ای سمّ مرکب همه جای بدنت را له کرد بی‌سبب نیست اگر درهم شن‌ها شده‌ای استخوان قفسِ سینه‌ی تو خرد شده تازه حالا نوه‌ی حضرت زهرا شده‌ای شاعر: یه روز بارونِ تیر، یه روز بارونِ سنگ یه روزی تو صلح و یه روز تو دل جنگ اون از نعش بابات، این از پیکر تو بمیرم برای دل مادر تو گمت کردم آخر توی گردوخاکا ندیدم چه طور شد که افتادی از پا خونت تو بیابون چه ردّی کشیده تنت زیر پاشون چه قدّی کشیده ریخته تو کلّ صحرا خونت لِه شد تو سینه استخونت از درد آتیش گرفته جونت میخواستن بگیرن تقاص جمل رو که این جوری ریختن به کامت عسل رو اینا از بابات و بابام کینه دارن تلافیشو میخوان سر ما در آرن دوتامون رو تشنه، دوتامون رو خسته تن تو لگدمال، سر من شکسته اینا سینه‌هاشون پر از بغض و کینه‌ست شروعش هم از کوچه‌های مدینه‌ست جسمت افتاده زیر پاشون ریختن رو پیکرت عموجون با این خنده‌ت منو نسوزون *شاعر :
📖 🔊 روضه حضرت قاسم علیه السلام 🔘 شب ششم محرم **** ای گدایان رو کنید، امشب که آقا قاسم است تا سحر پیمانه ریز، کاسه ما قاسم است یادمان باشد اگر، روزی، بقیع را ساختیم ذکر کاشی های، باب المجتبی یا، قاسم است از همان روزی که، رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زنهای حسن، با قاسم است امروز و دیروز خیلی ها بهم گفتن، درگیر روضه های احساسی نشو، برا مردم از واقعه کربلا بگو، حرف بجاست، اینقدر برات میگم، اگه گفتن قاسم کیه سینتو سپر کنی این کریمان با نگاه خود، گره وا میکنند آن که عمری درد ما کرده مداوا، قاسم است روی ابرویش، اگر، تحت الحنک بسته حسین همین جا یه روضه دارم ، دوتا زن تو کربلا نفس بریدن، یکی ربابه، دیدن از این خیمه به اون خیمه، آرومش کردن، اما یه زنو نتونستن بشوننش، نجمه بود، دیدن چادر بسته، از این خیمه به اون خیمه چیه نجمه؟ کسی سپر داره، کسی زره اندازه بچم داره، علی اکبر رو تیکه تیکه کردن، علی اکبر که جوشن داشت آن شد آه، زره اندازش گیر نیاوردن، ابی عبدالله، روضه ها وسیعه شنیدین پارسال گفتم، خط امام حسن رو که آورد جلو ابی عبدالله، تا خطو نگاه کرد نیزرو کوبید زمین سر گذاشت رو نیزه، گفت چی شده عمو؟ گفت، کاش بابابت بود، ببین بین کیا گیر کردم آدم دلش میخاد یه وقتا یه بزرگتر داشته باشه، هی نامه رو میکشید رو صورتش، ببین، همه عالم میگه غریب مادر حسین یه وقت دیدن داره میگه غریب مادرم حسن، لذا وقتی اجازه داد دیدن امامه شو وا کرد، از وسط دوتا کرد، دیدین روز عاشورا اینا که قمه میزنن، قدیم میزدن، این کفنی که میندازن رو ، اینا از قاسم برداشتن، لذا زره اندازش نبود، بخدا روضه شو بخونم میمیری، روی ابرویش اگر، تحت الحنک بسته حسین در حرم، زیبا ترین، فرزند زهرا، قاسم است یا تو جون نداری یا من، به جون مادرم دارم از جانم برات میزارم، منو روشن کن بزار روضه بخونم نعره زد اِن تنکرونی، ریخت لشکر را به هم وارث شیر جمل، شاگرد سقا، قاسم است، وقتی راه افتاد رفت میدون، زینب همه زنارو گفت دور نجمه رو بگیرید، هی میزد به خانوم، ببین چقد شبیه حسن راه میره، خانم میگفت جانم قاسم، یه خورده دیگه رفت، خانم ببین چه خوب شمشیر میزنه، خانم میگفت لا حول ولا قوة الا بالله یهو زد گفت خانم، چیه نجمه، گفت بر میگرده؟ خانم بغلش کرد گفت، نجمه میاد، گفت خانم نظر نزننش، گفت نگران نباش نجمه، از این جا به بعد، دیگه پای خودته من دوسه تا بیت بخونم زیر سم، اسب ها، با هر نفس قد میکشید یه وقت نگاه کرد دید گردو غبار شد، صدا زد خانم اون اسب قاسم نیست، چادرشو آورد جلوش، برگرد نجمه، گفت بزار ببینم، خانم بچم کجاست، یه وقت صداش رسید عقب، نجمه افتاد، صدا زد عمو، آه بچه ها، سیدا همین الان تکلیفمو باتون معلوم کنم، یا از همین گوشه برین بیرون، هم من دستو پام باز باشه هم بچه ها، یا فردا نگی حاجی چرا اینجوری از مادر ما خوندی، میخام روضه بگم نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست آه، یجوری سیدالشهدا رفت، برا علی اکبر اینجوری نرفت، رسید دید یکی رو سینش نشسته،تا داد زد، طرف پاشو (گل نریز) الان این روضشو میخونم، خزونه یا بهاره، یک گل و صدتا (بده من گل) یک گل و صد تا گل چین، خزونه یا بهاره، باید بخونی با من یک گل و صد تا گل چین خزونه یا بهاره(بخدا میکشمت) یک گل و صد تا گل چین، (صدا صدا) خزونه یا بهاره، اسباتونو نیارید، بچم زره نداره، اگر عاشورا، اگر (هواس هست به روضه یا نه؟)، صبح روز یازدهم، ده تا اسب آوردن، یدونه بدنو زیر، سم، اما ، بدن جانی نداشت، اما تو شلوغیا، پسر امام حسن نفس میکشید، یه وقت ابی عبدالله دید، اسب ها، دارن فرار میکنن، همشون از روی بدن، هر یه سمی که میرفت، هی داد میزد عمو، (آه)، یه بیت، گفتم حضرت زهرا میخونم، یه بیت رو بخونم رفتم، شب قاسم تموم شد، نعلهای ، (خوب گوش بدید) نعلهای، خاک خورده، دنده هایش را شکست، اسم دنده شکستن میاد، من یه روضه ای دارم، صدا زد مادر، چرا هی لباس عوض میکنی؟، تو صبح لباستو عوض، صدا زد زینب، نفس میکشم، خون میجوشه، آخه، آخه نامرد نامه نوشت معاویه، فهمیدم زهرا پشت دره... 🎤 حاج حیدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📖 🔊 روضه حضرت قاسم علیه السلام 🔘 شب ششم محرم **** ای گدایان رو کنید، امشب که آقا قاسم است تا سحر پیمانه ریز، کاسه ما قاسم است یادمان باشد اگر، روزی، بقیع را ساختیم ذکر کاشی های، باب المجتبی یا، قاسم است از همان روزی که، رزق نوکران تقسیم شد کربلای سینه زنهای حسن، با قاسم است امروز و دیروز خیلی ها بهم گفتن، درگیر روضه های احساسی نشو، برا مردم از واقعه کربلا بگو، حرف بجاست، اینقدر برات میگم، اگه گفتن قاسم کیه سینتو سپر کنی این کریمان با نگاه خود، گره وا میکنند آن که عمری درد ما کرده مداوا، قاسم است روی ابرویش، اگر، تحت الحنک بسته حسین همین جا یه روضه دارم ، دوتا زن تو کربلا نفس بریدن، یکی ربابه، دیدن از این خیمه به اون خیمه، آرومش کردن، اما یه زنو نتونستن بشوننش، نجمه بود، دیدن چادر بسته، از این خیمه به اون خیمه چیه نجمه؟ کسی سپر داره، کسی زره اندازه بچم داره، علی اکبر رو تیکه تیکه کردن، علی اکبر که جوشن داشت آن شد آه، زره اندازش گیر نیاوردن، ابی عبدالله، روضه ها وسیعه شنیدین پارسال گفتم، خط امام حسن رو که آورد جلو ابی عبدالله، تا خطو نگاه کرد نیزرو کوبید زمین سر گذاشت رو نیزه، گفت چی شده عمو؟ گفت، کاش بابابت بود، ببین بین کیا گیر کردم آدم دلش میخاد یه وقتا یه بزرگتر داشته باشه، هی نامه رو میکشید رو صورتش، ببین، همه عالم میگه غریب مادر حسین یه وقت دیدن داره میگه غریب مادرم حسن، لذا وقتی اجازه داد دیدن امامه شو وا کرد، از وسط دوتا کرد، دیدین روز عاشورا اینا که قمه میزنن، قدیم میزدن، این کفنی که میندازن رو ، اینا از قاسم برداشتن، لذا زره اندازش نبود، بخدا روضه شو بخونم میمیری، روی ابرویش اگر، تحت الحنک بسته حسین در حرم، زیبا ترین، فرزند زهرا، قاسم است یا تو جون نداری یا من، به جون مادرم دارم از جانم برات میزارم، منو روشن کن بزار روضه بخونم نعره زد اِن تنکرونی، ریخت لشکر را به هم وارث شیر جمل، شاگرد سقا، قاسم است، وقتی راه افتاد رفت میدون، زینب همه زنارو گفت دور نجمه رو بگیرید، هی میزد به خانوم، ببین چقد شبیه حسن راه میره، خانم میگفت جانم قاسم، یه خورده دیگه رفت، خانم ببین چه خوب شمشیر میزنه، خانم میگفت لا حول ولا قوة الا بالله یهو زد گفت خانم، چیه نجمه، گفت بر میگرده؟ خانم بغلش کرد گفت، نجمه میاد، گفت خانم نظر نزننش، گفت نگران نباش نجمه، از این جا به بعد، دیگه پای خودته من دوسه تا بیت بخونم زیر سم، اسب ها، با هر نفس قد میکشید یه وقت نگاه کرد دید گردو غبار شد، صدا زد خانم اون اسب قاسم نیست، چادرشو آورد جلوش، برگرد نجمه، گفت بزار ببینم، خانم بچم کجاست، یه وقت صداش رسید عقب، نجمه افتاد، صدا زد عمو، آه بچه ها، سیدا همین الان تکلیفمو باتون معلوم کنم، یا از همین گوشه برین بیرون، هم من دستو پام باز باشه هم بچه ها، یا فردا نگی حاجی چرا اینجوری از مادر ما خوندی، میخام روضه بگم نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست آه، یجوری سیدالشهدا رفت، برا علی اکبر اینجوری نرفت، رسید دید یکی رو سینش نشسته،تا داد زد، طرف پاشو (گل نریز) الان این روضشو میخونم، خزونه یا بهاره، یک گل و صدتا (بده من گل) یک گل و صد تا گل چین، خزونه یا بهاره، باید بخونی با من یک گل و صد تا گل چین خزونه یا بهاره(بخدا میکشمت) یک گل و صد تا گل چین، (صدا صدا) خزونه یا بهاره، اسباتونو نیارید، بچم زره نداره، اگر عاشورا، اگر (هواس هست به روضه یا نه؟)، صبح روز یازدهم، ده تا اسب آوردن، یدونه بدنو زیر، سم، اما ، بدن جانی نداشت، اما تو شلوغیا، پسر امام حسن نفس میکشید، یه وقت ابی عبدالله دید، اسب ها، دارن فرار میکنن، همشون از روی بدن، هر یه سمی که میرفت، هی داد میزد عمو، (آه)، یه بیت، گفتم حضرت زهرا میخونم، یه بیت رو بخونم رفتم، شب قاسم تموم شد، نعلهای ، (خوب گوش بدید) نعلهای، خاک خورده، دنده هایش را شکست، اسم دنده شکستن میاد، من یه روضه ای دارم، صدا زد مادر، چرا هی لباس عوض میکنی؟، تو صبح لباستو عوض، صدا زد زینب، نفس میکشم، خون میجوشه، آخه، آخه نامرد نامه نوشت معاویه، فهمیدم زهرا پشت دره... 🎤 حاج حیدر خمسه 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
📋ناله‌ات زيرِ سم اسب مرا پيرم كرد / *بخش اول صوت* (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تنت از بس كه به دور و برِ من پاشيده مثل مومی‌ست جدا گشته، به هم چسبيده ناله‌ات زيرِ سم اسب مرا پيرم كرد چشمم از بعدِ على اكبر خود ترسيده خوب شد نيمه‌ى عمامه به چهره‌ت بستم چه كسى صورت تو از دل من دزديده؟ جاى سالم به تنت نيست عزيزِ دل من ظاهراً زورِ فرَس بر تن تو چربيده دنده‌ات خُرد شده، سينه جدا گشته ز هم استخوان‌هاى شكسته پر و بالم چيده قد كشيدى چِقَدَر، مرد شدى جان عمو نفسم حبس شد از آنچه كه چشمم ديده خواستم بوسه زنم بر رُخت اما جا نيست بس كه پاهاى فرَس صورت تو بوسيده *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📋بذار که مرگو بغل بگیرم / *بخش دوم صوت* (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بذار که مرگو بغل بگیرم از لب لعلت عسل بگیرم غم منو کشته ببین که بابام براتون نامه نوشته بعد علی زنده باشم خدایی زشته بذار برم که دیگه آب از سر گذشته به روی نیزه سرتو دیدن سخته غارت انگشترتو دیدن سخته اسیری خواهرتو دیدن سخته کنیزیِ دخترتو دیدن سخته زره نداری ، داری میری جنگ نشونه رفتن تنت رو با سنگ کشیده موتو این همه سنگ و نیزه رو کی ریخته رو تو گرفته لخته‌های خون راه گلوتو این‌جوری دست و پا نزن کُشتی عموتو با هرچی شد میزننت، وای وای وای وای روی زمین میکِشنت، وای وای وای وای چیزی نموند از بدنت، وای وای وای وای چی‌کار کنم با دهنت، وای وای وای وای وقتی به پهلو نیزه میشینه این دل زارم میره مدینه ای یاس پرپر شکسته سینه‌ت شبیه سینه‌ی مادر سینه‌ی تو با سم اسب، اون با میخ در منم مثِ بابام شدم حیرون و مضطر منو صدا میزنی و من شرمنده‌م قلب منو میکَنی و من شرمنده‌م ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ