eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
47.8هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
389 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 @majmazakerinee مدیریت👇 @khadeemeh110 تبلیغات پزشکی نداریم❌ https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ يك نفر روى خاك ها بود و صدنفر فكر غارت از اويند چيست جرمش؟عليست بابايش همه فكر غرامت از اويند راويان گفته اند مولا را با كف پاش پشت رو كرده خنجر كند او نمى برّد شمر را بى آبرو كرده خواهرش هم رسيد در گودال ديد او را كه دست و پا مى زد ديد ارباب نيمه جان بود و مادرش را همش صدا مى زد يک نفر گفت ذبح سر با من بين لشكر دوباره دعوا بود شمر و خولى حريص تر بودند حرف آنها به هم بفرما بود عده اى بر نگاه بى رمقش مثل خولى بلند مى خندند آن طرف تر هم عده اى نامرد سر اعضاش شرط مى بندند
@ آنقدر گريه مى كنم مادر تا كه سو از نگاه من برود آنقدر ناله مى زنم هرشب تا به گودال آه من برود بى قرارى نكن عزيزدلم زينبم!چشم تو فرات شده آنكه ام البنين بود عمرى بعد از اين امه بنات شده رهبر كاروان دلتنگى پا به پاى برادرت بودى كربلا موقع علمدارى راضى از دست نوكرت بودى؟ گفته بودم برو رشيد على جان تو جان حضرت ارباب جان تو جان خواهرت زينب جان تو جان شيرخوار رباب پيش زهرا مرا خجل نكنى نكند غصه اى رسد به حرم تو غلام حسينى و زينب نرود اين ز ياد تو پسرم من شنيدم در علقمه عباس غرق خون روى خاك ها افتاد تير باران شد و سر پا بود مشك افتاد او ز پا افتاد دخترم از حسين مى گويى؟ با تن زخمى اش چه ها كردند؟ راست است اين كه در مقابل تو از تن او سرش جدا كردند؟ 🔸شاعر ______________
📋ناله‌ات زيرِ سم اسب مرا پيرم كرد / *بخش اول صوت* (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تنت از بس كه به دور و برِ من پاشيده مثل مومی‌ست جدا گشته، به هم چسبيده ناله‌ات زيرِ سم اسب مرا پيرم كرد چشمم از بعدِ على اكبر خود ترسيده خوب شد نيمه‌ى عمامه به چهره‌ت بستم چه كسى صورت تو از دل من دزديده؟ جاى سالم به تنت نيست عزيزِ دل من ظاهراً زورِ فرَس بر تن تو چربيده دنده‌ات خُرد شده، سينه جدا گشته ز هم استخوان‌هاى شكسته پر و بالم چيده قد كشيدى چِقَدَر، مرد شدى جان عمو نفسم حبس شد از آنچه كه چشمم ديده خواستم بوسه زنم بر رُخت اما جا نيست بس كه پاهاى فرَس صورت تو بوسيده *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مانده ام با تن بی جان‌ تو جانا چه کنم؟ با کبودی تن و چشم تو زهرا چه کنم؟ چشم بگشا و ببین حال مرا زهرا جان حیدر افتاده به این روز...خدایا چه کنم...؟ میرسم هر طرف از این تن درهم شده ات میزنم داد به فریاد که این را چه کنم؟؟ گفتم آن روز چرا دست تو هی می افتد؟ نگو این دست شکسته ست..حالا چه کنم؟ من اگر آب بریزم به تنت،می ریزد بسکه پژمرده شدی..غنچه ی طاها...چه کنم کاش من جای تو میرفتم و تو می ماندی گیرم امشب گذرد..با غم فردا چه کنم؟ بچه هارا که من آرامش خاطر دادم حسن آرام شده..با خودم اما چه کنم؟ راز سر بسته ی چشمان حسن فاش شده بعد از این لرزش در خواب حسن را چه کنم؟ - رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند مادرش بر در خیمه ست خدایا چه کنم؟ - # @majmaozakerine #
حسین من در وجودم طنین محتشم است دیده ام شوق و رقص پرچم را لطف کردی به من دوباره حسین نوکری کردنِ محرم را یاد کردم از آن عزیزانی که به زیر لحد عزا دارند پدر و مادران خفته به خاک که عزا دار روضه ی یارند پدری که همیشه با اشکش مشکی روضه را به تن می کرد شب اول که می رسید از راه یادی از غربتِ حسن می کرد مادری که همیشه در طی سال خانه اش بود با شما آباد از پس انداز چند ماهه خودش خرجیِ روضه ی تورا می داد یاد کردم از آن عزیزانی که به درد فراق مجبورند بین بستر سیاه پوشیدند ولی از روضه های تو دورند لطف کردی به من دوباره حسین که رساندی مرا به هیئت و اشک لطف کردی اجازه ام دادی بزنم سینه پای صاحب مشک با خودم فکر می کنم...هیهات هرچه بر سینه ام زدم کم بود دوست دارم که خوب گریه کنم شاید این اخرین محرم بود...  آرمان صائمی
(س) با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انگار سَردردت تو را بد خواب کرده تب کردنت بدجور جسمت آب کرده دیدی که گل‌هایت برایت گل گرفتند؟ دیدی حسن عکس شما را قاب کرده؟ امّید دارد زخم‌هایت خوب گردند با اینکه می‌داند تو را بی‌تاب کرده تو در میان بستر و من هم کلافه درد تو مَردَت را چه بی اعصاب کرده باید بریزم در خودم این گریه‌ها را این بغض‌ها قلب مرا خوناب کرده خیر و خوشی هرگز نمی‌بیند کسی که دریای زیبای مرا مُرداب کرده اصلا خبر داری حسین دلواپس توست؟ دیدی که ظرف آب را پُر آب کرده؟ یک روز می‌آید حسینت تشنه مانده یک لشکر اما مرکبش سیراب کرده *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
رسید روضه به روز ششم،حرم غوغاست میان خیمه ی اصحاب روضه الزهراست غزال هاشمیان دیده اش چنان دریاست به دست نامه ی بابا و قاصد باباست به روی لب فقط احلی من العسل دارد دلاوریِ حسن ریشه در جمل دارد رسیده خدمت ارباب و سر خم آورده ادب نموده و بارانِ نم نم آورده ز هق هقش گل نجمه،نفس کم آورده نسیم عطر حسن در محرم آورده لبان تشنه ی خود را به دست آقا زد حسین از غم او ناله تا ثریا زد شده ست عازم میدان دلاور خیمه و ریخت پشت سرش اشک لشکر خیمه حسین مانده دل آزرده بر در خیمه دوباره زنده شده داغ اکبر خیمه میان معرکه جولان او تماشائیست غضب نموده و طوفان او تماشائیست فتاد روی زمین،راه سینه اش سد شد و چند مرکب جنگی ز روی او رد شد شبیه موم عسل شد..جدا و ممتد شد خلاصه اینکه بمیرم…برای او بد شد زره نبود برایش..وَ سنگ باران شد به زیر سم فرس صورتش پریشان شد لگد که خورد به صورت،شکست دندانش رسید بر سر او مضطرب،عمو جانش بغل گرفت تن درهم و پریشانش فقط همین شده چاره..که رخ بپوشانش براش بردن او تا خیام مسئله شد دوباره داغ اضافه به قلب قافله شد