بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#سيدهاشم_وفايی
▶️
اگرچه زخم سرش را تمام مي ديدند
ولي ز زخم عميق دلش نپرسيدند
كسي نخواست بپرسد چرا سرش بشكافت
اگرچه مردم بي درد كوفه مي ديدند
شبي نخفت علي از غم جهالت خلق
ولي تمامي آنان ز جهل خوابيدند
بهار عمر علي شد خزان و گل نشدند
دوباره در ره او خار فتنه پاشيدند
نرفت رنگ سياهي بُرون از آن دل ها
زداغ سُرخ علي گر سياه پوشيدند
به غير اهل ولايت، هنوز هم آنان
اسير وسوسه و اهل شك و تريدند
عليست چون شب قدر خدا كه اين مردم
ز قدر و منزلتش نكته اي نفهميدند
علي حقيقت عدل است و تا ابد زنده است
ولی تمامی آنان زجهل خوابیدند
خداگواست كه در كربلا همين مردم
گُلان باغ علي را به نيزه ها چيدند
چه روزگار غريبي بُود كه بعد از او
به اشك زينب او اهل كوفه خنديدند
دلم گرفته «وفایی» بیاکه گریه کنیم
به احترام غمی که به شیعه بخشیدند
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
@majmaozakerine
دشمن هجوم آورد ، برخانه ات شبانه
ازگلشن ولایت، آتش زند زبانه
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
یاد علی نمودی ، قلب تو رافسردند
وقتی تو را زخانه، پای پیاده بردند
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
کردی به زیر لب ها، لعن بنی امیه
جاری شده دمادم ، اشک تو بررقیه
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
دشمن به تنگ آمد، از استواری تو
جدت رسول آمد ، آن جا به یاری تو
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
زهرستم شرر زد، برجسم وجانت آقا
مانده به جان شیعه ،داغ گرانت آقا
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
خورشیدی ومزارت، در زیر آفتاب است
از سوز غربت تو ، قلب همه کباب است
ای وای ازاین غریبی مولا امام صادق
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
______________________
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
.
#امام_حسین_علیه_السلام
بس که بود دلربا، زمزمۀ یاحسین
داده به دل ها صفا، زمزمۀ یاحسین
مثل نسیم سحر،عقده گشایی کند
باز دل خسته با، زمزمۀ یاحسین
اوج دهد نام او، به عرش اعلا مرا
برد مرا تا خدا، زمزمۀ یاحسین
چونکه دل عاشقم، تنگ حریمش شود
می بردم کربلا، زمزمۀ یاحسین
حسین نام ورا، صدا زند در جزا
هرکه کند درعزا، زمزمۀ یاحسین
بس که مقدس بود، بین سماواتیان
کرده هیاهو به پا، زمزمۀ یاحسین
هرکه به راه خدا، شهید شد کربلا
داشت به خاک بلا، زمزمۀ یاحسین
ازحرم وقتلگه، تا دم آخر بود
عمۀ سادات را، زمزمۀ یاحسین
غریب مادرحسین، زمزمۀ فاطمه است
نغمۀ اهل ولا، زمزمۀ یاحسین
منتقم خون او، روز ظهورش کند
به اشک وشور و نوا، زمزمۀ یاحسین
کاش که پیک اجل،چون که «وفایی»رسد
بسته شود چشم با، زمزمۀ یاحسین
#سیدهاشم_وفایی✍
ویا به #سبک_میگذرد_کاروان
.👇
#حضرت_زینب_س_مدح_و_مصائب
عشق بی نام و نشان می ماند اگر زینب نبود
قدر آزادی نهان می ماند اگر زینب نبود
عشق با او فارغ التحصیل دانشگاه شد
صبرهم در امتحان می ماند اگر زینب نبود
چهره ی نورانی اسلام و مذهب بی گمان
در حصاری از گمان می ماند اگر زینب نبود
در غم گل های پرپر، باغبان دشت خون
قامتش همچون کمان می ماند اگر زینب نبود
آتش بیداد وقتی بر گل و گلشن فتاد
باغ گل بی باغبان می ماند اگر زینب نبود
هر پرستوی مهاجر برد بر زینب پناه
در بلا بی آشیان می ماند اگر زینب نبود
بار داغ یک گلستان لاله بر دوشش کشید
بر زمین باری گران می ماند اگر زینب نبود
کاروان دادخواه خون هفتادو دو گل
بی امیر کاروان می ماند اگر زینب نبود
پاسداری کرد او از مکتب عدل و شرف
دین حق کی در امان می ماند اگر زینب نبود
مژده ی فتح و ظفر با خود آورد اربعین
این سفر بی ارمغان می ماند اگر زینب نبود
کرد دل ها را هوایی در هوای کوی دوست
کربلا کی جاودان می ماند اگر زینب نبود
ای «وفایی» مکتب اسلام مدیونش بود
دین حق بی ترجمان می ماند اگر زینب نبود
شاعر: #سیدهاشم_وفایی
#ماه_رمضان #مناجات_با_خدا
#دوبیتی_و_رباعی
اگر تا بهحالا نبخشیدیام
بزرگی کن و روز آخر ببخش
گناهان فرزندها را بیا
دمِ آخری جانِ "مادر" ببخش
#قاسم_نعمتی
ای دوست زِ رحمت، دلِ آگاهم ده
در ماه دعا سیرِ الی اللهم ده
ماهِ رمضان و ماه مهمانی توست
در محفلِ مهمانیِ خود راهَم ده
مرحوم #استاد_سید_رضا_مؤید
از اشک، ترم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
شوقم، شررم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
گفتند "پذیرایی" و مهمان داری
من پشت درم؛ اَاَدخلُ؟ یا الله!
#جواد_هاشمی_تربت
چون روح که در قالبِ جان میآید
باران به کویرِ تشنهگان میآید
ای آنکه وصالِ آسمان میخواهی
برخیز صدایِ رمضان میآید
#حسن_کردی
آوای خوشی از آسمان میآید
مهمانی یارِ مهربان میآید
برخیز که با نسیم جانافزایی
بوی خوش ماهِ رمضان میآید
#علی_ساعدی
با سوزِ دل و ناله و با آه بيا
با شرم حضور و دل آگاه بيا
اكنون كه خدا سُفرهی رحمت چيدهست
ای بنده، سـوي ضيــافت الله بيا
#سیدهاشم_وفایی
=========================
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
تا حسین ازجان گذشت و سوی قربانگاه رفت
از زمین تا آسمان، پیوسته دود آه رفت
چون قدم در وادی سرخ منا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
ذوالجناح او به خیمه سر بهخاک غم نهاد
ازفغان کودکان، لرزه به عرش حق فتاد
چون که آتش ازغمش بر ماسوا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
مثل برق ازپیش چشمش میگذشت آن لحظهها
دست بر سر، داشت بر لب، نالهی واغربتا
داغ وقتی بر دل اهل ولا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
قاتل از یک سو دوید و زینب از یک سو دوید
قاتل اوخنجر و زینب ز دل آهی کشید
با هزاران زخم دم از ربنّا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
لحظهای که با خدا، لبریز شور و حال بود
اول معراجِ او از خاک آن گودال بود
درهمان لحظه که پَر سوی خدا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
از زمین تا آسمان، گلبانگ واویلا رسید
ناگهان برگوش او، فریادی از زهرا رسید
چون که سر بر دامن خیرالنسا میزد حسین
از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
✍ #سیدهاشم_وفایی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تنها شدی و هیچ کس دور و برت نیست
جان سوزتر از بانگ هل من ناصرت نیست
چشمی به خیمه داری و چشمی به میدان
عباس و اکبر نه! که حتی اصغرت نیست
از بس که تیر و نیزه و شمشیر خوردی
یک جای سالم در تمام پیکرت نیست
روی بلندی بانویی غرق تماشاست
این بانوی آزاده آیا خواهرت نیست؟
آمد صدای ضربههایی سخت و دیدند
پیکر به روی خاکها مانده، سرت نیست
پیچیده آوای غریبی بین گودال
آیا صدای نالههای مادرت نیست؟
پای حرامیها به خیمه باز گشته
این گوشوارهها مگر از دخترت نیست؟
راه سخن را بر«وفایی» گریه بسته
دیگر مجال شرح زخم حنجرت نیست...
✍ #سیدهاشم_وفایی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
بر زینب مظلومه شبِ تار رسیده
ناموس خدا بر سر بازار رسیده
دروازهی ساعات پُر از مردم شامیست
بر گوش همه خندهی انظار رسیده
بر سوختگان در عوض تسلیت و گل
هم آتش و خاکستر و هم خار رسیده
بر عترت پیغمبر اسلام در این شام
از قوم یهودی غم و آزار رسیده
ترسم فکَنَد از سرِ نیزه به زمینش
سنگی که به پیشانیِ سردار رسیده
دیدند که چون حجلهی خون کرده رخش را
تیری که به چشمان علمدار رسیده
با خواندن قرآنِ تو ای ناطق قرآن
مرهم به دل خسته و بیمار رسیده
بنویس «وفایی» که پی محو ستمگر
زینب نه، بگو حیدر کرار رسیده
✍ #سیدهاشم_وفایی
#امام_حسن_عسکری_ع_شهادت
لزره افتاده به دستم، پسرم! زود بیا
روشنی بخش دو چشمان ترم، زود بیا
تاکه سیراب کنی لعل لب خشک مرا
ای جگرگوشهی من! ای پسرم! زود بیا
تا نیایی دلم آرام نگیرد هرگز
گرد غم ریخته در دور و برم، زود بیا
زهر کاری شده و بر جگرم افتاده
تا نپاشیده به سینه جگرم، زود بیا
فرصت مختصری تا سَفَر من باقیست
لحظهی آخر قبل از سفرم، زود بیا
بر مصیبات تو اندیشم و هنگام وداع
غم تو زنده شده در نظرم، زود بیا
یاد آن طفل فتادم که دل شب میگفت
سوختم از غم هجران، پدرم! زود بیا
همره مرغ سحر، گفت «وفایی» شبِ هجر
با همه منتظران، منتظرم، زود بیا
✍ #سیدهاشم_وفایی
#امام_هادی_علیه_السلام
#امام_هادی_مدح
بازهم عشقت مرا یاد خدا انداخته
شورشیرینی به ذکر ربنّا انداخته
یامن ارجوه لکل خیر،مارا باز هم
یاد الطاف تو درماه خدا انداخته
ای امام عزّت وآزادگی ، مهرشما
طوق گل برگردن اهل ولا انداخته
ای ولی الله اعظم دردل ما مهرتان
شوق پروازی به سوی سامرا انداخته
نوری ازاعجاز تو درپیش چشم منکران
شیر را ازپرده درپای شما انداخته
با چنین اعجاز باید درمقام تو نوشت
هادی دین بهتراز موسی عصا انداخته
رفتن تو درمیان برکه ی شیران، مرا
یاد گودال منای کربلا انداخته
بُردنت درمحفل آلودۀ شُرب شراب
خستگان را یاد تشتی از طلا انداخته
ماجرای آن لب ودندان وچوب خیزران
عمه ی مظلومه ات را از نوا انداخته
غافل است از آتش قهر خدا در رستخیز
آن که برجان شما زهر جفا انداخته
چون «وفایی» درعزای تو زبس نالیده ام
پنجه ی بغضی مراهم از صدا انداخته
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
#رباعی
ای آن که تجلای تو عالمگیر است
توصیف تو در آینة تطهیر است
آزاد شدی زمحبس غم ، امّـا
دسته گل گردنت چرا زنجیر است
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_موسی_بن_جعفر_شهادت
#امام_کاظم_شهادت
از بس تنت کاهیده از جور وجفا بود
گویی که بر سجاده، جای تو عبا بود
یک لحظه غافل از خدای خود نگشتی
لب های تو مشغول ذکر ربنا بود
موسی شدی و طور تو شد کنج زندان
موسی، همه شب، مات این طور وفا شد
برغُربتت زنجیرها خون گریه کردند
خوناب غم هایت روان، از ساق پا بود
هر روز روزه بودی و هنگام مغرب
با تازیانه وقت افطار شما بود
در زیر زنجیر گران، خون گلویت
یادآور خون شهید کربلا بود
از معنی «قعرالسجون» گودال پیداست
گودال سرخی که برایت آشنا بود
چون فاطمه تو مستجاب الدعوه بودی
عجل وفاتی آرزویت از خدا بود
بی حُرمتی کردند بر جسم شریفت
جسمت به روی تخته ای از در چرا بود
هرجا «وفایی» با دل خونین نظر کرد
شیعه به پاس این مصیبت، در عزا بود
#سیدهاشم_وفایی
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#گریز به #کربلا
پدر را در گلیمی از کنار منبر آوردند
پسر را در حصیری غرقِ خون و بی سر آوردند
علی را کوفیان کشتند در محراب و بعد از آن
برای کشتن فرزند او، صد لشگر آوردند
اگر خورشید را شق القمر کردند در کوفه
همان شق القمر را کربلا بر اکبر آوردند
تمام دشت از خونِ ابوالفضل علی پُر شد
ز بس بارانِ تیرِ کینه برآن پیکر آوردند
ز فولادی که شد شمشیر و بر فرق علی آمد
به دست حرمله تیری برای اصغر آوردند
چقدر این کوفیان پستند کز بعد حسینِ او
ز گوش کودکانش گوشوارهها در آوردند
سه ساله بود و پا پُر آبله، رخسار و تن نیلی
چه روزی با اسیری بر سر این دختر آوردند
«وفایی» چون که خطبه خوانی زینب به گوش آمد
همه در کوفه میگفتند گویا حیدر آوردند
✍ #سیدهاشم_وفایی
#مرگ_بر_اسرائیل
#روز_قدس
ما عازم جنگ با ستمگر شدهایم
امروز که بازتاب خیبر شدهایم
تاریخ به روز را ببین اسرائیل
ما تیغهی ذوالفقار حیدر شدهایم
✍ #علی_گلی_حسین_آبادی
#روز_قدس
#مرگ_بر_اسرائیل
افکار جهان که غرق در تحلیل است
از مردی مسلمین پر از تمثیل است
غفلت مکن از قدس که فریاد شما
یک سیلی محکمی به اسرائیل است
✍ #سیدهاشم_وفایی
#روز_قدس
ما پرتوی از طلوع فردا هستیم
لبخند خوشی بر لب دنیا هستیم
ما لشکر رهبریم، القدس لنا
ما برگ و بر درخت طوبی هستیم
✍ #علی_گلی_حسین_آبادی
#ورود_به_محرم_نوحه
بوی محرم آمد و غرق عزا گشتم
بار دگر من راهی کرب وبلا گشتم
ماه غم وماه عزاست
شال عزای من کجاست
مولاحسین جانم مولا حسین جانم
ای کعبه ی توحید من، ای قبله ی رازم
رخصت بده تا درغمت خیمه به پا سازم
ماه غم وماه عزاست
شال عزای من کجاست
مولاحسین جانم مولا حسین جانم
مثل همیشه درغمت ،غرق ملالم کن
گرنوکری بد بوده ام ،مولا حلالم کن
ماه غم وماه عزاست
شال عزای من کجاست
مولاحسین جانم مولا حسین جانم
گر آفرینش از غمت با غم هم آغوش است
پیش ازهمه در سوک تو زهرا سیه پوش است
ماه غم وماه عزاست
شال عزای من کجاست
مولاحسین جانم مولا حسین جانم
ای یوسف بی پیرهن مولای محبوبم
با یاد زخم سینه ات بر سینه می کوبم
ماه غم وماه عزاست
شال عزای من کجاست
مولاحسین جانم مولا حسین جانم
از شیعتی مهما شربتم... دائماً جوشم
بی یاد تو ای تشنه لب آبی نمی نوشم
ماه غم وماه عزاست
شال عزای من کجاست
مولاحسین جانم مولا حسین جانم
وقتی سر ببریده ات مهمان دختر شد
ناله کنان پرپر زد و یک باره پرپر شد
ماه غم وماه عزاست
شال عزای من کجاست
مولاحسین جانم مولا حسین جانم
#سیدهاشم_وفایی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#امام_سجاد_ع_مدح_و_مصائب
ز بعد کربوبلا کارِ تو اگر زاریست
قیام گریۀ تو خود حدیث بیداریست
خدا نخواست که خالی شود زمین از تو
اگرکه مصلحت تو تب است و بیماریست
که گفته اشک ندارد صدا؟! که تا محشر
صدای اشک تو در غربت زمان جاریست
بهشتِ سرخِ ولایت هنوز هم سبز است
که باغبانیِ این باغ با گهرباریست
اگر که پایۀ ظلم از کلام تو لرزید
پیام خطبۀ روشنگر تو هشیاریست
تو را به زهر چه حاجت که روی سینۀ تو
زدشت کربوبلا زخم غربتی کاریست
به عزّت و به مقام و وجاهتت سوگند
نصیب دشمن ظالم هنوز هم خواریست
به نالههای دل زائر شما مهدی
بقیع، شب همه شب شاهدِ عزاداریست
ز هجر کوی تو دلتنگ شد «وفایی» و گفت
زشوق جان من آگاه حضرت باریست
✍ #سیدهاشم_وفایی
4_5854697575919129449.mp3
736.1K
#امام_سجاد_نوحه
امشب اگر دل ما، غمدیدگان غمین است
در سوک ودرعزای، سیدساجدین است
مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا
مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا
خون گریه کن دل من،ازسوز غربت او
که سرنهد امام، باقر به تربت او
مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا
مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا
گذشت عمر پاکش، به گریه وناله
کسی که داشت در دل، هفتاد داغ لاله
مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا
مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا
آن کس که بعد بابا، امیر قافله بود
برگردن وبه پایش،آثار سلسله بود
مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا
مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا
رفت آن که داده بوسه، برحنجر بریده
کسی که دیده برنی، هجده سربریده
مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا
مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا
#سیدهاشم_وفایی
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_حضرت_زهرا_س خطاب به #حضرت_زینب_س
🏴 امان از دل زینب
کوکب روشن من! ای مه منظومهی من!
آه ای دخترک خسته و مظلومهی من!
مدتی میگذرد خواب نداری بنشین
به روی پای خودت تاب نداری بنشین
ازچه بَر دیدهی من دیدهی خود دوختهای؟!
تو چهدیدی به رخ من که چنین سوختهای؟!
گرچه روز محن من شب یلدای شماست
این کبودی سند غربت بابای شماست
سعی کن غم به دلت اینهمه غالب نشود
دخترم چونتو کسی اُم مصائب نشود
آنقدر داغ ببینی که دلت داغ شود
لالههای جگرت زینت هر باغ شود
چهرهی غرق به خونی زپدر میبینی
آه ازآن لحظه که در تشت جگر میبینی
دل شرر دارد و چشمان ترم میسوزد
تا تو را می نگرم من، جگرم میسوزد
شد سرشته غم و اندوه، به آب و گِل تو
همه فریاد برآرند امان از دل تو
گل یاس چمنم، ای گل دردانهی من!
گوش کن بر سخنم، روشنی خانهی من!
دل تو چون دل من همدم اندوه و بلاست
پیش روی تو عزیزم سفر کربوبلاست
باخبر باش که من پیرهنی دوختهام
پیرهن که چه بگویم، کفنی دوختهام
گرچه دربین مصیبات و بلا تنهایی
تو درآن وادی طف، نایبة الزهرایی
روشنی بخش دلم! دل زغمت تاریک است
دخترم گریه مکن! روز دهم نزدیک است
صحبت از قتلگه و سینهی افروخته است
لب فروبند «وفایی» جگرم سوخته است
✍ #سیدهاشم_وفایی