#حضرت_رقیه_زمزمه
#زمزمه۱۶
دلم بهم گفت
که تو میای به زودی
چه بوسه ها برات فرستادم رو نیزه بودی
به کام تلخم
یه کم عسل می خواستم
دیدم که دخترا بابا دارن ، بغل می خواستم
کبوده صورت من
از دست زجر که بی ادبه
کبوده صورت من
نوازشت رو می طلبه ...
کبوده صورت من
نبوسیدی منو عجبه ... ای بابا
اومدی ، داره تموم میشه نفسام
می بینی ، مزارمه خرابه ی شام
بند دو
دم غروبه
گلایه هام به چوبه
دیدم با خیزرون یزید روی لبت می کوبه
یه شب نبوده
که راحتم بزارن
شده بابا بخوای ، سر بریده شو بیارن...
مردیم و زنده شدیم
بستن اسیرا رو با طناب
مردیم و زنده شدیم
آوردنت تو بزم شراب
مردیم و زنده شدیم
اذیت شدیم نه مثل رباب ... غمام زیاده
زدنت، بهونه ، دخترت رو گرفت
زدنت، رباب دوید سرت رو گرفت
بند سه
تنت رو خاکه
ولی سرت رو داری
فدات بشم، چقد هوای دخترت رو داری
خدا به ماها
تو رو دوباره داده
کم اومدی ولی همین کم از سرم زیاده
انگشتر تو که رفت
انگشت دستتم بریدن
انگشتر تو که رفت
گوشواره از گوشم کشیدن
انگشتر تو که رفت
یه روز خوش چشام ندیدن ...قربون دستت
نفسم ، دست توئه اجازه ی من
رسیدی ، به تشییع جنازه ی من
#ناصر_دودانگه
#اولاد_حضرت_زینب
#زمزمه۱۶
میگن که تنهاست ،
شده تو خیمه گریون
حسین غریب شده بچه فرستاده به میدون
دلت گرفته ست ،
یه خرده هم خمیدی
غصه برات بسه ، تو داغ اکبرو چشیدی
بزار برن نبینن
اونایی رو که دور منن
بزار برن نبینن
تو کوچه ها منو می زنن
بزار برن نبینن
گوشواره از گوشا می کَنن ، غمات زیادن
یکی ام ، تو کوچه راه مادر و بست
یکی زد ، حسن همونجا بود که شکست
بند دو
زدن یه روضه ست ،
نزدنت یه روضه ست
بچه های منو بغل گرفتنت یه روضه ست
رو سینه ی تو ،
مونده یه زخم کاری
پسرت اونقده ریز بود نشد، تو دست بیاری
موندم تو خیمه حسین
تا سر به زیر نیای به حرم
موندم تو خیمه حسین
من هم شکسته شد کمرم
موندم تو خیمه حسین
از غصه ی تو با خبرم ، از زینب
فدای ، دله از من غریب تر تو
چیزی نیست، قربونی های خواهر تو
#ناصر_دودانگه
#حضرت_عبدالله_زمزمه
#زمزمه۱۶
عموی مایی
هوای مارو داری
نشده تا حالا ،بین ما دوتا ، فرق بزاری
زره نداره ؟
کوچیکه پیکرش نه ؟!
چرا قاسم می تونه جنگ کنه ، برادرش نه !
میخوام که تو بغلت
از تن جدا بشه سر من
میخوام که تو بغلت
مثل علی ت شه پیکر من
میخوام که تو بغلت
سر شه دمای آخر من
تشنه لب، دریای خون کجا و تنت ؟
می دونن ، غریب شدی زیاد زدنت
بند دو
رسیدم از راه ،
ولی توداری میری
من اومدم برات سپر بشم نفس بگیری
آب فراتو ،
روی لب تو بستن
نیزه رو وقتی که تو سینه ی تو بود شکستن
نفس نفس می زنی
نشسته شمر رو سینه چرا ...
نفس نفس می زنی
قرآن که جاش نبود زیر پا ...
نفس نفس می زنی
جز زخم ازت نمونده به جا ...
واسه تو ، دستای کوچیکم سپره
کاش کسی ، لباس کهنه ت و نبره
#ناصر_دودانگه
#حضرت_قاسم_زمزمه
#زمزمه۱۶
خواستم بمونی
ولی خودت نزاشتی
پیش بابات حسن به روم نیار، زره نداشتی
علی زره داشت
خرد شده مثل شیشه
تو که بدون جوشنی ، ببین تنت چی میشه
ولی تو ریز نشدی
کشیده تر شده تن تو
ولی تو ریز نشدی
زحمت نداره بردن تو
ولی تو ریز نشدی
فرق داره نیزه خوردن تو عزیز خیمه
زدنت ، توام به خون نشسته شدی
زدنت ، یه استخون شکسته شدی ...
بند دو
ای شاخ شمشاد
برات رمق نزاشتن
با خون روسرت ، روی موهات حنا گذاشتن
غریت همینه
آره همینه تقدیر
تو رو با سنگ ازم گرفتنت باباتو با تیر
تقدیر نوشته برات
خونی بگیرمت به بغل
تقدیر نوشته برات
رو نی بری به ماه عسل
تقدیر نوشته برات
شکسته جون بدی به اجل عزیز خیمه
روی خاک ، مثل عسل شده بدنت
قربون ، نفس نفس نفس زدنت
#ناصر_دودانگه
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#زمزمه۱۶
تیر منتظر بود
ولی چه می دونستی
دلت می خواست بگی که تشنمه نمی تونستی
قضیه داره
که تو رو انتخاب کرد
شیش ماهه کشتنو یکی دیگه تو کوچه باب کرد
شیش ماهه ای رو زدن
روز ولادتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
گهواره قسمتش نشده
شیش ماهه ای رو زدن
هیچ جایی صحبتش نشده ... واویلا
کشته شد ، محل نداد کسی بهشم
بی هوا ، لگد زدن به مادرشم
بند دو
لبای تشنه ت
غصه ی بی حساب خورد
تا روی دست گرفتمت چشات به نهر آب خورد
کمون داراشون
دل مارو سوزوندن
تیره بزرگتر از تو رو ، به حلق تو نشوندن
اشک خجالت من
از خون روی حنجرته
اشک خجالت من
از حجم کوچیک سرته
اشک خجالت من
از انتظار مادرته ... واویلا
پسرم ، قلب پدر مزار توئه
پسرم ، داداشتم کنار توئه
بند سه
بگو دروغه
تو بی خبر نرفتی
تا حالا تو بدون مادرت سفر نرفتی
برای اینکه
نشی بیدار می خونم
بقیه ی لالایی مو سر مزار می خونم
یه سالتم نشده
ازم گرفتنت پسرم
یه سالتم نشده
سر مزارتن یه حرم
یه سالتم نشده
چه خاکی ریخته شد به سرم واویلا
پسرم ، آروم بخواب مواظبتم
روی نی ، سرت بره مراقبتم
#ناصر_دودانگه
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#زمزمه۱۶
دیدم پر از خون
بسته به موی اسبی
دیدم داری زمین می ریزی وقتی روی اسبی
گرما شدید بود
با یه سلام لبات سوخت
خدافظی نکرده کشتنت ، دلم برات سوخت
زهراییه غم تو
دیدن که سد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
از کوچه رد شدی زدنت
زهرا ییه غم تو
روخاک... لگد شدی .... زدنت واویلا
عزیزم ، چند بار صدات زدم ولی
ولی تو ، یکبار بابا صدام نزدی
تنت به بابا
رسیده اربا اربا
چیزی برای من نموند از اون جوون رعنا
برات بگم از
بدن پاره پاره
هر کی میره یه تیکشو تو دست برام میاره
جمع شد چه جمع شدنی !
تیکه به تیکه بود جگرم
جمع شد چه جمع شدنی!
دست خورده شد چقد ثمرم
جمع شد چه جمع شدنی !
اینقد که ریز نبودم پسرم واویلا
این علی ، رفت و نموند برای حسین
رو زمین ، صد تیکه شد عصای حسین
#ناصر_دودانگه
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
#زمزمه۱۶
از روی خاکا
پاشو حسین رسیده
داداشتو ندیده بودی با قد خمیده
شکوهت اعجاز
شده قیامتی باز
برای کشتنت اومد چهار هزار تیر انداز
از مشک پاره شده
خجالت حرم می ریزه
از مشک پاره شده
اشکای مادرم می ریزه
از مشک پاره شده
آواره رو سرم می ریزه
تن تو ، غرق به خون برابر من
تن تو ، پا خورده قبل پیکر من
بند دو
نوای آهت
به مادرم رسیده
یه دست شکسته گریه کرد واسه یه دست بریده
نشد که بیشتر
کنار تو بمونم
دلم تو خیمه بود نشد برات نماز بخونم
رفتی با رفتن تو
خندید سنان به قد خمم
رفتی با رفتن تو
گوشواره جمع شد از حرمم
رفتی با رفتن تو
داداش که نه ، یه کوه غمم ! برادر من
رفتی و ، هنوز تو سر به دار منی
رفتی و ، رو نیزه هم کنار منی
بند سه
تو رو نی هم
که باشی همنشینی
ایشالا روی نیزه زینبو اسیر نبینی
ایشالا تو شام
دیگه بهت نخندن
سرتو رو با معجر حرم به نی نبندن
ایشالا که سر تو
کنار نهر آب نبرن
ایشالا که سر تو
مقابل رباب نبرن
ایشالا که سر تو
به مجلس شراب نبرن ، برادر من
سر تو ، تو شام می بینه غم یه سره
سر تو ، ایشالا که خرابه نره
#ناصر_دودانگه
📋دلم بهم گفت / که تو میای به زودی
#سبک_روضه #سبک_زمزمه
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#روضه_امام_حسین (ع)
🏴مراسم عزاداری دهه اول محرم الحرام 1446
............................................
.(بند اول).
دلم بهم گفت
که تو میای به زودی
چه بوسه ها برات فرستادم رو نیزه بودی
به کام تلخم
یه کم عسل می خواستم
دیدم که دخترا بابا دارن ، بغل می خواستم
کبوده صورت من
از دست زجر که بی ادبه
کبوده صورت من
نوازشت رو می طلبه ...
کبوده صورت من
نبوسیدی منو عجبه ... ای بابا
اومدی ، داره تموم میشه نفسام
می بینی ، مزارمه خرابه ی شام
.(بند دوم).
دم غروبه
گلایه هام به چوبه
دیدم با خیزرون یزید روی لبت می کوبه
یه شب نبوده
که راحتم بزارن
شده بابا بخوای ، سر بریده شو بیارن...
مردیم و زنده شدیم
بستن اسیرا رو با طناب
مردیم و زنده شدیم
آوردنت تو بزم شراب
مردیم و زنده شدیم
اذیت شدیم نه مثل رباب ... غمام زیاده
زدنت، بهونه ، دخترت رو گرفت
زدنت، رباب دوید سرت رو گرفت
.(بند سوم).
تنت رو خاکه
ولی سرت رو داری
دم تو گرم، چقد هوای دخترت رو داری
خدا به ماها
تو رو دوباره داده
کم اومدی ولی همین کم از سرم زیاده
انگشتر تو که رفت
انگشت دستتم بریدن
انگشتر تو که رفت
گوشواره از گوشم کشیدن
می فروشم گوشواره ام را اگر پیدا کنم
در عوض انگشتر زیبا برایت می خرم
انگشتر تو که رفت
یه روز خوش چشام ندیدن ...قربون دستت
نفسم ، دست توئه اجازه ی من
رسیدی ، به تشییع جنازه ی من
شاعر : #ناصر_دودانگه
..........................................
4_5881703531412461112.mp3
زمان:
حجم:
1.52M
#حضرت_رقیه_زمزمه
امشب مگه مهمون نداری
درهمی سامون نداری
من خیزرون خوردم عزیزم
تو چی شده دندون نداری
غصه خوردی مثل شمع آب شدی
اضطراب کشیدی بیتاب شدی
هر دفعه چشات میخواست خواب بره
داد زدن سر تو بد خواب شدی
چه موهایی سفید کردی یه روزه
با آتیش دلت عالم میسوزه
لباست پاره شد غصت نباشه
میگم عمه برات چادر بدوزه
سعی کن از خاک باباتو برداری
برگشتم من امشب بابا داری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دورو بر ما ازدحامه،رو سرم آتیش بامه
گوشوارههای یادگاری،تو گوش دخترای شامه
بَده طفلی دست به دیوار بره
پابرهنه بین انظار بره
بده واسه ی یه پرده نشین
با لباس پاره بازار بره
زجر که آرزو رو از من گرفت
گل سر نه مورو از من گرفت
نمیدونم چراسیلی که زد
سراغ عمو رو از من گرفت
میبردم اسمتو سیلی میخوردم
میزد اما باز اسمت رو میبردم
سه ساله کشتنش زحمت نمیخواست
نمیزد باز من از دوریت میمردم
چهل منزل دست قاتل بودی
برگشتی حیف ای کاش کامل بودی
#ناصر_دودانگه
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #بستر #عامیانه
حیدر و هرکس داره بی نیازه
عالمیه عالم بی نیازی ...
نه ساله من چیزی ازت نخواستم
الان میخوام تابوتمو بسازی
بهت نگفتم چرا رو گرفتم
به غیرتت بر نخوره عزیزم
از رو لباسم منو غسل بدی کاش
پیکرم از زخمه پره عزیزم ...
مرگم رو خواستم با دله شکسته
خدا هم این حاجتو زود بهم داد
النگوهامو به فقیرا دادم ...
غلاف یه دستبند کبود بهم داد
وصیتای فاطمه زیاد نیست
خبر دارم آخه دل تو خونه
تابوتمو یه کم هلال درست کن
کسی نبینه قامتم کمونه ....
از پر کاه سبکترم می خواستم
به شونه هات فشار نیاره جسمم
ببخش اگه موقع غسلم علی
اشک چشاتو در میاره جسمم ...
دستای من بالا نمیاد امروز
مشکل دست منو حل کن علی
دلش برای بغلام تنگ نشده
دخترمو به جام بغل کن علی
بالا سر حسین شبا آب بزار
شونه ی موهای سرش با زینب ...
بوسه گرفتن از چشاش با توئه
بوسه ی زیر حنجرش با زینب ....
#ناصر_دودانگه
4_6001119492145421359.mp3
زمان:
حجم:
2.25M
#عاشورا_زمزمه
غم بی کسی هات ، غم زینبه
تو افتادی از زین، بلند مرتبه ...
همون سینه ای که نبی بوسه زد
حالا فرش زیر سم مرکبه ....
لگد مال شدی پیش چشم رباب
می ریختن جلوی چشای تو آب
ما از روضه ی نعل فقط می شنویم
بزار سنگ، زیر نعل میشه آسیاب
این سینه گهواره ی نابه
آرامش طفل ربابه
جای بچه وقتی بشه نرم
میخوابه
بند دوم
ته قصه رو بد رقم می زنی
آتیشی به قلب حرم می زنی
مگه توی مقتل وضو داری که
با چکمه رو سینه ش قدم می زنی
هیاهو و جنجال تو مقتل نکن
غم قتلگاهو مفصل نکن
با یه خنجر تیز بیا لااقل
قراره ببُِرّی ، معطل نکن ...
دست و پا زدن هاشو دیدی
بی مروت بازم بریدی
بنیه های مادرش رو
شنیدی
#ناصر_دودانگه
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
4_5814166716871087094.mp3
زمان:
حجم:
1.08M
#امام_حسین_شور
#گودال
#عاشورا
#قتلگاه
تن عریان تو پوشونده گرد و غبار
زیارت کردن سینت رو ده تا سوار
نمیزارن تو گودال تا کنار تو بیام
زیر پای مرکب رفتی پیش چشام
حرمت عرش شکست
وقتی که روی سینت نشست
دلواپس جون دادی کاشکی شمر
قبل از کشتن چشمت رو میبست
دیر رسید خواهرت
بوسید از رگ های حنجرت
به خورشید آسمون سپرد
کمتر بتابه رو پیکرت
روبرو بودی با تیغ صدتا سپاه
دست پر میرفت حتی شمر از قتلگاه
تو رو برگردوندن ذبحت راحت نبود
تو که جون دادی کاش لااقل تشنت نبود
خیلی خالیه جات
دق کردن تو صحرا بچه هات
تو رو توو حصیر کهنه ای
جمعت کردن بمیرم برات
دریای در خروش
گریه کردن واسه تو وحوش
از بازار شام یه پیرهن
واسه تو میفرستم بپوش
#ناصر_دودانگه