eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
38.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
360 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺🙏 مدیریت👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
به نیزه دار بگو که مرام بگذارد کنار ما به سرت احترام بگذارد نشسته ام دم دروازه تا نگات کنم اگر که خولی لقمه حرام بگذارد همیشه پرده نشین بود زینب و حالا چطور پا وسط ازدحام بگذارد به هر طریق حرام است بهر ما صدقه طعام پرت کند یا طعام بگذارد سه سال دختر تو سر به روی پات گذاشت چطور زیر سرش خشت خام بگذارد رسیده کار به جایی که بهر استهزا به روی اهل حرم شمر نام بگذارد دم نماز بگو مهر تربتت بدهم اگر که سنگ سر پشت بام بگذارد شاعر:
ع زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیافتد موی سفید تو در خضاب نیافتد راه نبندند بر تو مردم کوفه پرده نشینت در اضطراب نیافتد سر به بیابان کربلا نگذاری جسم تو بی سر در آفتاب نیافتد دوره نگیرند کوفیان پسرت را اکبرت از اسب با شتاب نیافتد نشکند از بی برادری کمر تو دست اباالفضل بر تراب نیافتد داغ عطش بر دلت دمی ننشیند حنجر طفلت به التهاب نیافتد تشنگی از نای اصغرت نبرد نا از عطش آن چشمها به خواب نیافتد دختر شیرین زبانت آب بنوشد تا به لبش حرف آب آب نیافتد راهی گودال اگر شدی نظری کن تا که سکینه به آب و تاب نیافتد سنگ نگیرد نشانه‌ات روی مرکب پای نگین تو از رکاب نیافتد گردن باریک تر ز موی تو ای گل مثل در شیشه‌ی گلاب نیافتد کار به عمامه و عبات ندارم پیرهنت دست شیخ و شاب نیافتد زینبت از خیمه قتلگاه نیاید چشم حرامی بر آن جناب نیافتد کاش در آن های و هو به جای النگو دست زنان حرم طناب نیافتد فاصله‌ی ناقه تا تراب زیاد است دخترت از ناقه بر تراب نیافتد معجر و چادر که هیچ در دل بازار سایه‌ی زنها هم از نقاب نیافتد راهت بر مجلس شراب نیافتد چشم تو در تشت بر رباب نیافتد تشت ، روی نیزه ، قتلگاه ، خلاصه زلف تو در چنگ پیچ و تاب نیافتد
به نیزه دار بگو که مرام بگذارد کنار ما به سرت احترام بگذارد نشسته ام دم دروازه تا نگات کنم اگر که خولی لقمه حرام بگذارد همیشه پرده نشین بود زینب و حالا چطور پا وسط ازدحام بگذارد به هر طریق حرام است بهر ما صدقه طعام پرت کند یا طعام بگذارد درست نیست به والله دختر زهرا قدم به مجلس لقمه حرام بگذارد به جای بددهنی کاش این سنان لعین پس از حسین علیه السلام بگذارد بعید نیست که یوسف ز غصه دق بکند اگر که پای به بازار شام بگذارد دم نماز بگو مهر تربتت بدهم اگر که سنگ سر پشت بام بگذارد شدیم همسفر شمر ، زخم بد تر از این؟ کجاست مادرمان التیام بگذارد؟ شاعر:
ببین گلفروشان چه ها میفروشند گل لاله را سر جدا میفروشند خداناشناسان عزیز خدا را برای رضای خدا میفروشند لباس تو هم صاحب معجزاتیست که کفار اینجا عبا میفروشند ببین سنگ گودال هم قیمتی شد ببین پیرها هم عصا میفروشند غلامان شمر لعین خنجری را که سر میبرد از قفا میفروشند دو روز است ما گوشواره نداریم چه فخری کنیزان به ما میفروشند تو که از سر نیزه بازار دیدی بگو معجرم را کجا میفروشند تو از بچه های رسول خدایی مگر بچه های تو را میفروشند شاعر: