#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرتِ امام صادق علیه السلام به نفسِ استاد شیخ حسین انصاریان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
ما که امروز نبودیم مدینه ، امروزی که میگم یعنی هزار و چهارصد سالِ پیش .. اگه بودیم خب میرفتیم تو حیاط خانۀ امام صادق علیه السلام می ایستادیم ، گریه میکردیم ، میدیدم موسی ابن جعفر با برادرش بدنِ حضرتُ دارن میارن برا غسل دادن .. گریه میکردیم یقیناً تحملش رو نداشتیم اماممون رو کشته بودن ، بدنشُ میدیدم ، میدیدیم هیچ زخمی هم نداره آثاری هم از زهر در پوست بدن نیست ، ولی دلمون می سوخت ناراحت بودیم ، قلبمون آتش می گرفت ..
گریه مون اون وقت بیشتر میشد که بدن رو کفن میکردن دیگه میخواستن از چشم ها دور بکنند ؛ دنبالِ جنازه میومدیم قبرستانِ بقیع میدیدم موسی ابن جعفر خودش رفت تو قبر .. بدنِ بابا رو خواباند رو به قبله .. بندِ کفنُ باز کرد صورت رو خاک گذاشت بنی هاشم و فرزندانِ دیگه اومدن زیرِ بغلِ موسی ابن جعفرُ گرفتن از قبر آوردن بیرون ؛ اینجا یه پسر پدرُ دفن کرد .. مردم طاقت نیاوردن بزارن پسر بمونه کنار قبر گفتن این داغ دیده ست نباید بدنِ بابا رو ببینه .. قبرُ پوشاندن و بستنُ موسی ابن جعفرُ آوردن خانه .
طبیعیِ زیرِ بغلِ داغ دیده رو بگیرن ، طبیعیِ داغ دیده رو تسلیت بدن ..
اینجا پسر کنار بدنِ بابا بود کربلا برادر کنارِ بدنِ برادر بود .. قبر هم نبود ، اجازه ی دفن هم نمیدادن ، یعنی حتی لشگر یزید حق دفن کردنِ قمرِ بنی هاشمُ از ابی عبدالله صلب کرده بود .. با بدنی روبرو شد که فرق شکافته بود .. دست راست و چپ از بدن جدا شده بود .. فرقِ شکافته رو ، رویِ دامن گذاشت ..
دیده بگشا که طبیبت سرِ بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دلِ غمگین آمد
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#استاد_شیخ_حسین_انصاریان
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
@majmaozakerine
#زمینه
#امام_زمان عج الله
#بسیار_زیبا
#احساسی
متن:این شام غم ...
این شام غم کی میشه سحر
نداره هیچکس از حال تو خبر
بگو کی میای آقا تو از سفر
یا بیا یا من رو با خودت ببر
درد دوری و چه جور تحمل بکنم
تو کارام باید یه کم تأمل بکنم
تو هر حالتی هم شده به تو توسل بکنم
چی میشه آقا جون یه نگاهی کنی
برا حال بدم یه دعایی کنی
یا بقیة الله یا وجیها عند الله
به حق ثارالله اشفع لنا عند الله
اَینَ اسْتَقَرَّت بِک النَویٰ
دل من آشوبه عصر جمعه ها
اگه راهم دادی باز اومدم بگم
یا ابانا اِستَغْفِر ذنوبنا
یعنی اسم ما توی دعای تو میاد
هر شب تو دلم صدای پای تو میاد
یه حسی میگه این روزا دیگه آقای تو میاد
از این روزای تلخ میکنیم ما عبور
ان شاالله میبینم همو روز ظهور
یا بقیة الله یا وجیها عند الله
به حق ثارالله اشفع لنا عند الله
داری تنها گریه میکنی
واسه اعمال ما گریه میکنی
برا دوری تو گریه میکنم
برا دوریم آقا گریه میکنی
تقصیر منه اگر که چشمات شده خیس
توی زندگیم حواسم اصلا به تو نیست
اصلا ایندفعه اسمتو خودت رو قلبم بنویس
دست من رو بگیر تا که دیر نشده
تا که این نوکرت زمین گیر نشده
یا بقیة الله یا وجیها عند الله
به حق ثارالله اشفع لنا عند الله
#بسماللهالرحمنالرحیم
#مرگ_بر_آمریکا
#انتقام_سخت
#وحید_شکری
#امام_زمان
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرتِ امام صادق علیه السلام به نفسِ استاد شیخ حسین انصاریان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
ما که امروز نبودیم مدینه ، امروزی که میگم یعنی هزار و چهارصد سالِ پیش .. اگه بودیم خب میرفتیم تو حیاط خانۀ امام صادق علیه السلام می ایستادیم ، گریه میکردیم ، میدیدم موسی ابن جعفر با برادرش بدنِ حضرتُ دارن میارن برا غسل دادن .. گریه میکردیم یقیناً تحملش رو نداشتیم اماممون رو کشته بودن ، بدنشُ میدیدم ، میدیدیم هیچ زخمی هم نداره آثاری هم از زهر در پوست بدن نیست ، ولی دلمون می سوخت ناراحت بودیم ، قلبمون آتش می گرفت ..
گریه مون اون وقت بیشتر میشد که بدن رو کفن میکردن دیگه میخواستن از چشم ها دور بکنند ؛ دنبالِ جنازه میومدیم قبرستانِ بقیع میدیدم موسی ابن جعفر خودش رفت تو قبر .. بدنِ بابا رو خواباند رو به قبله .. بندِ کفنُ باز کرد صورت رو خاک گذاشت بنی هاشم و فرزندانِ دیگه اومدن زیرِ بغلِ موسی ابن جعفرُ گرفتن از قبر آوردن بیرون ؛ اینجا یه پسر پدرُ دفن کرد .. مردم طاقت نیاوردن بزارن پسر بمونه کنار قبر گفتن این داغ دیده ست نباید بدنِ بابا رو ببینه .. قبرُ پوشاندن و بستنُ موسی ابن جعفرُ آوردن خانه .
طبیعیِ زیرِ بغلِ داغ دیده رو بگیرن ، طبیعیِ داغ دیده رو تسلیت بدن ..
اینجا پسر کنار بدنِ بابا بود کربلا برادر کنارِ بدنِ برادر بود .. قبر هم نبود ، اجازه ی دفن هم نمیدادن ، یعنی حتی لشگر یزید حق دفن کردنِ قمرِ بنی هاشمُ از ابی عبدالله صلب کرده بود .. با بدنی روبرو شد که فرق شکافته بود .. دست راست و چپ از بدن جدا شده بود .. فرقِ شکافته رو ، رویِ دامن گذاشت ..
دیده بگشا که طبیبت سرِ بالین آمد
دیده بگشا که حسین با دلِ غمگین آمد
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#استاد_شیخ_حسین_انصاریان
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
@majmaozakerine
📋 غسل حضرت رقیه(س)
#متن_روضه (بخش چهارم صوت)
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(کسایی که این ویروس رو داشتند،کسی نمی رفت اون هارو غسل بده؛کفن کنه. می گفتن: اینا مریضی دارن...)
قربون اون سهساله ای برام که زن غساله اومد غسلش بده. ولی یه مرتبه دیدن داره عقب عقب میره. من این بدن و غسل نمیدم. آخه این بدن همه جاش سیاهه. کبوده... نکنه مریضی داره.
اما خود این خانم اومد شبانه از زیر پیراهن بدن رو غسل داد...
یاد اون شب افتاد که باباش تو مدینه داره بدن مادرش و غسل میده
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بسماللهالرحمنالرحیم
#سید_رضا_نریمانی
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
@majmaozakerine
@Maddahionlin1_444713710.mp3
زمان:
حجم:
5.37M
#زمینه
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#زمینه
#شب_هفتم
#محرم
شب تا صبح میخونم برات لالایی
من پای این نیزه تو اون بالایی
آروم جون رباب با لالایی مادر بخواب
ببین به یاد توئه هر کی بنوشه یک قطره آب
بخواب کنار عمو خواب فرات و بببین
منم دعات میکنم سرت نیوفته زمین
لالالالا گل عطشان و خسته
سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
دشمن پیش چشم من آب مینوشه گهوارت رو دیدم داره میفروشه
امون از این قافله همسفره با من حرمله
به من نشونت میده راس تو رو از این فاصله
من از گهواره تو محاله دل ببرم دیگه آروم نمیشم محال آب بخورم
@majmaozakerine
لالالالا عزیز خفته رو نی چه بزرگه برای این گلو نی
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
شب تاصبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
داغ کام خشکت منو سوزونده جای تیغ آفتاب رو چهرت مونده
چشای باز عمو دوخته شده به زخم گلو
به نیزه دارت میگم بابات و بیاره روبه روت
لبات تکون میخوره داری صدام میکنی
وقتی زمین میخورم داری نیگام میکنی
لالالالا گلم آروم میگیره روی گلوی بریده اش آخ جای تیره
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
#بسماللهالرحمنالرحیم
#ویژه_ایام_محرم
#شب_هفتم_محرم
#سید_مجید_بنی_فاطمه
@majmaozakerine
@Maddahionlinمداحی آنلاین - قلب لیلا شیدای علی اکبر - وحید شکری.mp3
زمان:
حجم:
3.34M
#شور
#وحید_شکری
#شور
#شب_هشتم
#محرم
قلب لیلا شیدای علی اکبر
قلب مجنون رسوای علی اکبر
هردوبین صحرای علی اکبر
محو قد رعنای علی اکبر
الله اکبر علی اکبر جلال حیدر علی اکبر
خود پیمبر علی اکبر سیدو سرور علی اکبر
موذن خوش آوای کربلا
دلاور خوش سیمای کربلا
سرو بلند طوبای کربلا
علی اکبر زیبای کربلا
مولانا علی اکبر
من قتیل گیسوی علی اکبر
سر فدای ابروی علی اکبر
قبله خال دلجوی علی اکبر
کعبه خال نیکوی علی اکبر
خدای غیرت علی اکبر علی ابهت علی اکبر
خدای قدرت علی صلابت علی اکبر
ذکر دل انگیز لبهای حسین
ماه منور شبهای حسین
جوان رعنای زیبای حسین
عصای پیری فردای حسین
مولانا علی اکبر
یا حسین جان سالار علی اکبر
قسمت ما کن دار علی اکبر
ما غلام دربار علی اکبر
روسیاه بازار علی اکبر
صفای جنت علی اکبر شفیع امت علی اکبر
ولای حیدر علی اکبر صدای حیدر علی اکبر
نوای زیبای عاشقان علی
صدای قدسی عارفان علی
دعا و تسبیح عرشیان علی
کعبه آمال مؤمنان علی
مولانا علی اکبر
#بسماللهالرحمنالرحیم
#ویژه_ایام_محرم
@majmaozakerine
یه نگاه کرد
داره از خیمه میاد بیرون یه دختر بچه ای
پای حسین و بغل گرفته حسین راه میره بچه هم باهاش میاد وای وای
اومد که بره آقا صدا زد یکی اسب منو بیاره
دیدن زینب افسار اسب و گرفته
خواهر تو چرا؟صدا زد دیگه آقا
مردی نمونده یه وقت اومد تا راه بیوفته
با عزت و شکوه انگار نه انگار پسراشو برادراشو ...
کشتن مشتاق به دیدار خداست راه افتاد این کوه با
عظمتیه وقت یه صدا لرزوند حسین و مهلا مهلا یابن الزهرا
داداش خودت داری میری برو ولی بیا یکم زینب
و آروم کن من دارم دق میکنم داداش پیامبر بهتر بود
رفت بابام علی رفت
مادرمون بین در و دیوار رفت حسن ما رو گرفتن
من دلم به تو خوش بود الان تو بری من دلم به کی خوش باشه
یه جور آرومم کن دارم میمیرم اشاره ای
ولایی به قلب زینب کرد
راه افتاد به سمت میدان
گفت خواهر یه لباس کهنه رو بده
که کسی رغبت نکنه
اما همونم بردن
فقط خواستن هتک حرمت کنن
غیر از این هیچ هدفی نداشتن
فرمود به عمر سعد سه تا پیشنهاد دارم
اول بذار ما بریم مدینه گفت امکان نداره
گفت به ما آب برسون گفت اینم امکان نداره گفت
لا اقل تکی تکی بفرست میدان گفت این قبوله
آقا تکی تکی میومدن همه رو به درک واصل کرد
گاهی میومد رو بلندی می گفت
لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم
صدای حسین میومد بچه ها آروم میشدند
زینب آروم میشد حسین زندست وای وای وای
ذوالجناح احساس کرد حسین داره از راست بیوفته اسب خودشو به راست
شد جند بار تکرار شد
آقا ذوالجناح رو توجیه کرد بزار بیفتم
یه نقل دیگه هست
نیزه به بدن ابی عبدالله زدن
ذوالجناح زانو زد یعنی آقا اگه میتونی سوار شو
عمر سعد دید خیلی میفهمه میخوامش
مگه سواری میده چند نفرو به درک واصل کرد
عمر سعد گفت ولش کنین ببینیم چیکار میکنه
دیدن دور حسین میگرده
خم میشه تیرو از بدن میکشه
ذوالجناح رفت سمت خیمه
تو ناحیه حسین جان تو زنده بودی اسب ها به بدنت
تاختن
اونایی که اسب دارن کارشون اینه از اونا سوال کردن
بگین ببینم امکان داره اسب بی هوا رو بدن انسان راه بره
الا فقط یه حالت که صاحب بیاد رو بدن راه بره
این اسب جسارت کنه
حالا این اسب رفت خیمه
بچه ها گفتن جان بابا اومده
دیدن ذوالجناح واژگونه
یال غرق خون
همه گفتن وا محمدا
دور ذوالجناح رو گرفتن
یکی میگفت بابام کجاس
یکی میگفت پسر زهرا رو کشتن
سکینه اومد جلو ذوالجناح
گفت بابامو کشتن آره با لب تشنه
ذوالجناح همه رو برد سمت گودال
صورت میخراشیدن میدویدن
زینب رسید بالا گودال نمیدونم چی دید
اما سریع برگشت کسی نیاد
نیزه دار با نیزه میزنه شمشیر دار با شمشیر میزنن
یه عده عصا میزدن
چوب میزدن سنگ میزدن
شمر گفت الان نوبت منه
از بالا سرازیر شد
او میدوید و من میدوم
اون سوی مقتل من سوی قاتل
او میکشیدو من میکشیدم
او میبرید و من میبریدم
و شمرعلی جالس علی صدرک
محاسن آقا رو گرفت
سر رو بالا اورد
هر چی تلاش میکنه نمیشه
با چکمه بدن رو برگردون
پشت آقا نشست
12 ضربه زد
ذره ذره حسین جون داد
و الشمر جالس علی نفس مادرش گرفت
ته گودال پیکر افتاده
لب گودال مادر افتاده
تا دم خیمه معجر افتاده
#بسماللهالرحمنالرحیم
#شب_دهم_محرم_99
#حاج_محمد_رضا_بذری
#مرگ_بر_آمریکا
#انتقام_سخت
#روضه
#
📋 روضه علی اکبر(ع) در شب جمعه کربلا
#متن_روضه ( بخش دوم صوت)
#روضه_حضرت_علی_اکبر (ع)
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون مداح از مازندران راه افتاد. خودشو رسوند کربلا. همچین که چند فرسخی حرم رسید؛ دفتر شعرشو درآورد. گفت باز میکنم؛ هرچی اومد میخونم. تا دفتر رو باز کرد روضه علی اکبر(ع) اومد. شروع کرد روضه رو بخونه و وارد حرم بشه.
شب تو عالم رؤیا خواب ابی عبدالله (ع) رو دید. دو سه تا چیز بهش فرمود. اول بهش فرمود:«سلام ما رو به چایی ریز هیئتتون برسونید. ما حواسمون به همه هست.» آی اونایی که برا ابی عبدالله(ع) کار میکنید! هرکی یادش بره؛ مادرش یادش نمی ره.
قیامت که میشه همه تونو با اسم صدا میزنه. میگه تو بیا. تو بیا. روایت میگه:« مثل مرغی که از لابه لای سنگ ها دونه رو پیدا میکنه و جدا میکنه یکی یکی گریه کن های حسینشو جدا میکنه. میگه تو بیا... تو برا حسین ام گریه کردی.»
ملائکه میان عرضه میدارن:« بی بی جان! بهشت رو برای شما آذین بستن. شما قدم تو بهشت بگذارید.» میفرماید: من پامو تو بهشت نمی ذارم تا تک تک گریه کن هام نرن من نمیام.
نکته ی آخری که أبی عبدالله به اون فرد مداح فرمودند این بود:« فلانی! دیگه اگه شب جمعه زائر ما شدی تو حرم ما اومدی روضه جَوون ما رو نخون.
_چرا آقا جان؟ نکنه بی ادبی کردم.
فرمودند:« نه. شب های جمعه مادرمون فاطمه مهمون ماست. مادر ما طاقت این روضه رو نداره.»
من اینجوری فهم کردم از این جمله: کسی که خودش درد پهلو کشیده باشه می فهمه.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#بسماللهالرحمنالرحیم
#سید_رضا_نریمانی
صد جا شمرده ام تو به دادم..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین ...
#انتقام_سخت
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
صد جا شمرده ام تو به دادم..
#روضه و توسل ویژۀ شهادت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام _ سید محمد جوادی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#بسماللهالرحمنالرحیم
🔴
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
بی اعتنا به گنبد و گلدسته و ضریح
این بار آمدم که ببینم تو را فقط ..
*یا امام رضا .. دلاتون هوایی حرم امام رضاست میدونم .. اما یه کاری کن امام رضا بیاد تو جلسه ...*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
*هرجا زمین خوردم اول گفتم یا امام رضا .. آخه شما هم تو کوچه تا بیای خونه هی زمین خوردی آقا ..*
صد جا شمرده ام تو به دادم رسیده ای
دورست از تو اینکه بیایی سه جا فقط
*به خدا هرجا گره به کارمون میخوره میاد .. یا امام رضا .. جانِ جوادت امشب یه نظری به ما کن امام رضا .. قربونِ حرم با صفات ..*
در بینِ کوچه هایِ خراسان دلش گرفت
از اینکه آمده است به ایران دلش گرفت
هرچند شد عزیزِ خراسان طبیعی است
یوسف اگر به خاطرِ کنعان دلش گرفت
آن چند دانه حبه ی انگور را که خورد
از هرچه میهمانی و مهمان دلش گرفت
*گفت میرم مجلسِ مامون بر میگردم اباصلت ، اگه دیدی عبا رو سر گرفتم بدون زهرم دادن .. اباصلت نشسته دل نگران ، داره لحظات رو میشماره خدایا آقام کی میاد چه جوری میاد ..
یه وقت دید آقا آمد ، عبا رو سرشِ .. هی چند قدم راه میره رو زمین میشینه .. هی میگه جگرم .. قربونِ این ناله ها و اشک ها ..
جگرم میسوزه ..
بال و پرم میسوزه ..
وارد حجره شد ، میگه هی می نشست پا میشد ، بعضی نقل ها میگه ۵۰ بار نشست هی بلند شد .. هی میگه جگرم .. یه وقتایی هم هی صدا میزنه پسرم ..
از بس شبیه مادرش افتاد بر زمین
در انتهایِ کوچه سرش را گرفته بود
چشم انتظارِ دیدنِ روی جواد بود
خیلی بهانه ی پسرش را گرفته بود ..
بر روی خاک بود که پیچید بر خودش
*صدا زد اباصلت فرشایِ حجره رو جمع کن .. میخوام مثل جدِ غریبم بال بال بزنم .. اباصلت میگه گلیمُ جمع کردم دیدم آقا پیراهنشُ بالا زده سینه مبارکشُ رو خاک گذاشته مثل مار گزیده به خودش میپیچه .. هی زیرِ لب میگه غریب حسین ..
لحظاتِ آخر ، انقده جوادشُ صدا زد ، اباصلت میگه یه وقت دیدم درای حجره باز شد .. یه آقازاده نورانی وارد شد فرمود من جواد ابن الرضا هستم .. جلو آمده سر مبارکِ حضرتُ رو زانوهاش گذاشت .. یه پدر آرزوش همینه لحظات آخر سرشُ رو پای پسر بزاره .. بابا وقتی سر رو زانو پسر میزاره آروم میشه .. چشم به چشم پسر باشه راحت جان میده .. اینجا جوادالائمه سرت رو به زانوش گذاشت .. دست تو گیسوانت کرد گفت بابا آروم باش .. بابا خودم بدنتُ تشییع میکنم .. خودم کفنت میکنم .. با دستِ خودم تو خاک میگذارمت .. (بگم صدا ناله ت بلند شه؟!..) امام رضا حجره وسیع بود راحت جون دادی اما جد غریبت تو گودال گیر افتاد .. همه ریختن تو گودال ..
امام رضا یه سنگ به پیشانیت نخورد .. امام رضا با اسب از رو بدنت رد نشدن .. امام رضا جوادتُ سیلی نزدن .. تا نفس داری و زنده ای گریه کن .. یکی دو شب دیگه آواره میشی میگی کجا روضه برم ..
یا امام رضا بدنت رو با احترام تشییع کردن .. خدا خیر بده نوعروسانِ خراسانُ .. پیش مادرش رو سفیدمون کردن یه جا دیگه ام سراغ دارم خوب مهمان نوازی کردن علما بزرگان و سادات از شهر بیرون اومدن گفتن این دختر موسی ابن جعفر .. این همونیِ که باباش از سندی ابن شاهک خیلی سیلی خورده .. آی امام رضا ایرانیا غوغا کردن .. زن ها اومدن گفتن مهریه هامون حلالتون فقط اجازه بدید بریم تشییع جنازه ی عزیز فاطمه .. آخه این آقا اینجا مادر نداره ، این آقا خواهر و دختر نداره .. جمعیت انبوهی آمد .. انقده گل ریختن رو این بدن .. اما کربلایی ها .. زینب اومد دید یه نقطه پر از سنگه .. سنگا رو کنار زد ( آی بمیرم ..) دید یه بدنِ پاره پاره .. یه بدنِ بی سر .. یه بدنی که پر جای سم اسبِ ... نشست رو خاکا .. داداش جان با بدنت چه کردن .. این کلامه معصوم علیه السلامِ میگه به اندازه نگین انگشتر جا سالم رو بدن نبوده ..ببین زینب چی کشیده .. یه وقت دیدن خم شد ، لب ها رو رگ های گلوی بریده گذاشت ..
هرچی نفس داری بگو حسین ...
#انتقام_سخت
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین