خواهر خورشید
هرچه می خواهم میسر می شود،دیدار نَه
هرچه دنبال وصالم،می شود تکرار نه
فرصتی دیگر نمانده کاش می دیدم تو را
دل به فکر ماندن است و این تن بیمار نه
شد برایم تا خراسان آمدن فرض محال
هر چه می گردم تو اینجا نیستی اِنگار نه
روز و شب امید دارم تا که پیدایت کُنم
تابِ ماندن هست اما بی وجود یار نه
خوب شد زینب نبودم تا بِبوسم حنجرت
خوب شد زینب نبودم تا سرِ بازار... نه
خواهری در پای نیزه، دلبری بالای نی
می رود در حلقه ی نامحرمان هم پای نی
خواهر خورشیدم و از نور، دور اُفتاده ام
دخترِ مردِ کلیم، از طور دور افتاده ام
حال غیر از سوختن یا ساختن باید چه کرد
وقتی از دلدار خود این جور دور افتاده ام
گر بنای دیدن تو نیست ، چشم از دستِ زهر
چه ملالی هست گردد کور ،دورافتاده ام
باز ماندم از وصالت شد امیدم نا امید
مثل یک صید اسیر از شور دورافتاده ام
فرصتی دیگر نمانده لحظه های آخری
من سلامت می دهم از دور، دورافتاده ام
می روم ایکاش می شد این دل از تو با خبر
یا رضا هم دور از تو مانده ام هم از پدر
وقت رفتن نیست پیشم دلبر لیلای من
ساحل خشکیده ای شد این دل دریای من
مانده ام در غربت و جان می دهم دور از رضا
کس نباشد با خبر از غصه و غم های من
سال های سال دور از دختر و دور از پسر
چه کشیده کنج زندان بلا بابای من
گر نمی بینم خراسان و نمی بینم تو را
چه قَدَر خوب است به قم شد کشیده پای من
سایه ی بالاسرم دلتنگی ات با من چه کرد
یا رضا جان زندگی و هستی و دنیای من
منکه مثل زینب و چون فاطمه مظلومه ام
دختر موسی بن جعفر هستم و معصومه ام
* * ***
مثل زینب نیستم اینجا کجا بزمِ شراب
مَردم اینجا کجا و مَردم شام خراب
مثل زینب نیستم من مادر و اُمِّ شهید
من علی اصغر ندادم نیستم جای رباب
مثل زینب نیستم ام المصائب نیستم
تا که غمهایم نگردد جا میان صد کتاب
مثل زینب نیستم که در پس بی معجری
با کمک از آستینِ پیرهن گیرم حجاب
مثل زینب نیستم تا در میان قتلگاه
بوسه گیرم از گلو و حنجری در خون خضاب
دخترم اما ندیدم من سری از تن جدا
دخترم اما ندیدم راس ، در طشتِ طلا...
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #مهدی_شریف_زاده
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
🏴🏴🏴 بارگذاری مجلس فاطمیه ۱۴۰۱ #حاج_محمد_رضا_طاهری #التماس _دعا ⬇️⬇️⬇️⬇️
🏴🏴🏴
ادامه بارگذاری مجلس فاطمیه ۱۴۰۱
#حاج_محمود_کریمی
#التماس _دعا
⬇️⬇️⬇️⬇️
ستاره دیده فروبست و آرمید؛ بیا
شراب نور به رگهای شب دوید؛ بیا
ز بس به دامن شب، اشک انتظارم ریخت
گل سپیده شکفت و سحر دمید؛ بیا
شهاب یاد تو در آسمان خاطر من
پیاپی از همهسو خط زر کشید؛ بیا
ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید؛ بیا
بهوقت مرگام اگر تازه میکنی دیدار
بههوش باش که هنگام آن رسید؛ بیا
به گامهای کسان، میبرم گمان که تویی
دلم ز سینه برون شد ز بس تپید؛ بیا
نیامدی که فلک خوشهخوشه پروین داشت
کنون که دست سحر دانهدانه چید؛ بیا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
قصه دردناکه مهتاب زیر خاکه
دل ها دشت خونه
خورشید سینه چاکه سینه چاکه
دست پدر خاک خاکیه
آه از دل مولا حاکیه
حق داره که با اون همه مهر
از شهر مدینه شاکیه
آه کشید نگم چه آهیه نا امید سر دو راهی
خیر ندید بعد زهرا مونده شاه بی سپاهی
زخماش تا بودش میسوخت تار و پودش
امشب حیدرو کشت بازوی کبودش
چشمای کفن بارونیه اشکای علی پنهونیه
امشب علی فهمید که چرا اون چادر خاکی خونیه
درد کشید نگم چه دردی آه کشید چه آه سردی
ناله زد پاشو نگاه کن با دل علی چه کردی
آه کشید نگم چه آهیه نا امید سر دو راهی
خیر ندید بعد زهرا مونده شاه بی سپاهی
میرم از خونه جبرئیل روضه خونه
پیغمبر کنار قبر بی نشونه
رفتی و علی بیچاره شد
بند دل زینب پاره شد
هر دفعه که بی هوش شد حسن
از غصه اون گوشواره شد
حبس شده تو سینه امشب
ناله حسین و زینب
مجتبی همش با گریه اسمتو میاره بر لب
حیدر تنها شد درداش بی دوا شد
تا اینکه قراره بعدی کربلا شد
جسمی که شد از تیر سینه چاک
میخونه اخا ادرک اخا
زهرا میاد و میبوسه اون
دستایی که افتاد روی خاک
اون که ماه عالمینه رو لبش شهادتینه
مرهم زخم ابالفضل اشک مادر حسینه
یا حسین غریب مادر ..
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین