#زمینه
#حضرت_قاسم_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#برای_ظهور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
آه پسرم
پسر حسن قرص قمرم
تو رو چه جوری خیمه ببرم
آه پسرم
لالهی شکستهی حسن
دل عموتو آتیش نزن
پاشو همه چش به راهتن
عزیز دلم قاسم
بس که زدنت روی بدنت جای سالمی نمونده
دیدن تن بی رمق تو جونمو به لب رسونده
🔺️ای نوجوون پر پر من ، پسر برادر من🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
جون منی
چرا داری دست و پا میزنی
مث پدرت خونین دهنی
جون منی پسرم
تا شنیدن از تو کوفیا
رجز انا ابن مجتبی
آماده شدن که بی هوا
تو رو بزنن قاسم
بس که زدنت هر جای تنت مثل مادرم کبوده
دور و بر تو انگاری پر از قنفذ و مغیره بوده
🔺️ای نوجوون پر پر من ، پسر برادر من🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
دل بریدی
به آرزوهات آخر رسیدی
مث عمو جونت قد کشیدی
قد کشیدی پسرم
تو کمین تو نشستن و
سرتو با سنگ شکستن و
راه نفساتو بستن و
افتادی زمین قاسم
بس که زدنت رنگ پیرهنت سرخه مث باغ لاله
اونقده رو خاک زیر و رو شدی بردن تنت محاله
🔺️ای نوجوون پر پر من ، پسر برادر من🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
✍شعر و سبک محمدرضا محمدی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#برای_ظهور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
هر پدری آرزوش همینه
جوونیِ بچهشو ببینه
سخته بخدا که دست دنیا
بیاد و گُلش رو زود بچینه
انگار پسرم قسمت همینه
باید داغتو بابات ببینه
با حسرت و غم باید کنار قبرت بشینه
قد علی اکبر میشدی ای کاش
آئینهی حیدر میشدی ای کاش
مث عمو عباست تو هم یک روز
یه تنه یه لشگر میشدی ای کاش
🔺️علی اصغرم ، علی اصغرم🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
کاش میدیدم قد کشیدنت رو
به آرزوها رسیدنت رو
کاشکی میشد آخرش ببینم
لباس دومادیِ تنت رو
کاشکی واسه من همدم میشدی
یک روز عصای دستم میشدی
امید دل خستهم توی هر ماتم میشدی
میشدی پناه مادرت ای کاش
حامیِ سکینه خواهرت ای کاش
پشت و پناه اهل حرم بودی
تو هم مث داداش اکبرت ای کاش
🔺️علی اصغرم ، علی اصغرم🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
صورت ماهت شده پر از خون
مادرت اومد از خیمه بیرون
اگه حالتو ازم بپرسه
جوابشو چی بدم علی جون
دیدی که رسید کارم به کجا
بازم یه علی بازم یه عبا
اون روی عبا تو زیر عبا من صاحب عزا
دم آخری میخوردی آب ای کاش
تو رو نمیدید اینجور رباب ای کاش
تو راه حرم هی با خودم میگم
همهی اینا میبود یه خواب ای کاش
🔺️علی اصغرم ، علی اصغرم🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
✍شعر و سبک محمدجواد ابوترابزاده
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#حضرت_علی_اکبر_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#برای_ظهور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
یه سر و گردن از همه بالاتر
علی اکبر علی اکبر
رفتی تو میدون عین پیغمبر
علی اکبر علی اکبر
اکبر رفتی و اصغر اومدی
رعنا بودی رفتی پر پر اومدی
حیدر رفتی و مادر اومدی
هر چی نزدیک شدی کمتر اومدی
اکبر رفتی بابا اصغر اومدی
علی آرزوت رو دلم میمونه
نگاه کن که بابات چقدر حیرونه
عبا پر شد و از تنت باز مونده
مگه جمع و جور کردنت آسونه
ببین منو هووو کردن
پاشو علی پاشو علی
دارن بهم میخندن
پاشو علی پاشو علی
🔺️ویلی ویلی...🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
چی سرت اومد سرو بلند بالا
گل لیلا گل لیلا
یه دفعه دیگه نفس بکش بابا
گل لیلا گل لیلا
دورت کردن و نزدیکت شدن
پاهام شل شد تا دیدم سنگت زدن
بغضا لابیک با هر چی که شد
بالا جسم بی جونت اومدن
پاهام شل شد تا دیدم سنگت زدم
علی پاشو قلب باباتو نشکون
پاشو عمه از خیمه اومده بیرون
رقیه به آغوشت عادت
نمیشه که دختر بیاد تو میدون
پشت منو خم کردن
پاشو علی پاشو علی
ببین منو هووو کردن
پاشو علی پاشو علی
🔺️ویلی ویلی...🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#حضرت_اباالفضل_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#برای_ظهور
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
لشگرمو پاشیده تر از این نکن امیر لشگرم
بارغمو رو شونه هام سنگین نکن پاشو برادرم
خاطرمو بیشتر از این غمگین نکن امید آخرم
بعد تو بی پناه و بی سپاهه حسین
بعد تو نیزه میشه تکیه گاه حسین
بعد تو روضه با من آشناتر میشه
بعد تو چشم دشمن بی حیاتر میشه
کس و کارم
پاشو بریم علمدارم
پاشو بریم تو این صحرا
دیگه فقط تو رو دارم
🔺️پاشو بریم علمدارم🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
پاشو علم رو بردار از روی زمین امیرلشگرم
مدد بگیر از ذکر یا ام البنین پاشو برادرم
دارن میرن به سمت خیمه ها ببین امید آخرم
بعد تو غصهی من غصهی معجره
بعد تو تو لالهی گوش همه پرپره
بعد تو پای دشمن به حرم وا میشه
بعد تو روسری دخترم آتیشه
حرم تنهاس
پاشو بریم دلم غوغاس
پاشو بریم میدونم که
سخته ولی پاشو عباس
🔺️پاشو بریم علمدارم🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
تنها نزار منو تو این شلوغیا امیر لشگرم
ببین که زینب تو رو میزنه صدا پاشو برادرم
بدون تو چجور برم به خیمه ها امید آخرم
بعد تو هر چی که دارم به غارت میره
بعد تو خونوادم به اسارت میره
بعد تو بچه هامو بی خبر میزنن
بعد تو خواهرامو با سپر میزنن
برادر جان
پاشو بریم همین الان
پاشو بریم نزار تنهام
پاشو بریم تو رو قرآن
🔺️پاشو بریم علمدارم🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
✍شاعر امیر آهمند
🎵سبک ساز احسان نوری
#زمینه
#امام_حسین_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#برای_ظهور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
اللّهم متعالی المکان
از زیر نیزه و خنجر میخونمت
با همین نفسهای آخر میخونمت
هرچی رو لبهام نیزه بیشتر میزنن
بیشتر میخونمت
اللّهم احکم بیننا ضربه هاشونو به سینم میزنن
اللّهم احکم بیننا همه یکجا دارن با هم میزنن
اللّهم احکم بیننا محکم میزنن
کشتی نجاتم اما غرق در خون
وقتی تو میبینی سختی میشه آسون
بسم الله و بالله اللهم لبیک
رضا بقضائک تسلیما لامرک
🔺️اللّهم لبیک اللّهم لبیک🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
اللّهم عریض الکبریا
لب تشنه تو دل صحرا میخونمت
با تن مقطع الاعضا میخونمت
حتی وقتی روی نیزه میره سرم
اونجا میخونمت
اللّهم احکم بیننا به آتیش قلبم دامن میزنن
اللّهم احکم بیننا سرمو از پشت گردن میزنن
اللّهم احکم بیننا دارن میزنن
نیزه همنشین بغض گودی گلومه
وقتی تو میبینی سختی ها تمومه
بسم الله و بالله اللّهم لبیک
رضا بقضائک تسلیما لامرک
🔺️اللّهم لبیک اللّهم لبیک🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
✍شعر و سبک احسان نوری
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
«بسم ربّ المهدی عج»
#سلام_امام_زمانم
#صبحت_بخیرپدرمهربانم❤️
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
آقا بیا ! که قبلــهٔ دلها به ســـوی توست
چشمان خسته ، منتظر ماهِ روی توست
پاهــای ناتوان دلم گــرچــه خســته اند
اما هنـوز در سـرِ من جستـجوی توست
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
#رقیه_سعیدی_کیمیا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲
▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ💚▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ💙▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ💚▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ💙▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ💚▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ💙
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙#سلام_امام_زمانم ✋
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 لذت شعـر بـه آن است
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 کــه والا بــاشــــــــد
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 هـــدف شعـــر ظهـــــور
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 گل زهـــــرا بــاشــــد
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 جـان نــا قـابـل مــا
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 نـذر شمـا مهـدی جـان
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 علـت هستـی مــــــا
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙 حضـرت مـولا بــاشــــد
💚⃟َ۪ٜ۪ٜ۪ٜ۪ٜؔٛٚؔ💙#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
💚჻ᭂ࿐💙
█⚃█⚄█⚅█⚁█⚂█⚃█⚀▇▅▃
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
چشم هایت حدیث مهجوری
مثل زهرا تو سرِّ مستوری
آیه در آیه نور علی نوری
از پلیدی هر آینه دوری
تو و یک کهکشان فداکاری
سیزده ساله میر و سرداری
چون پدر صورتت تماشایی ست
چهره ات آفتاب زهرایی ست
دل بخشنده ی تو دریایی ست
شهره ات تا همیشه آقایی ست
وقت احسان شبیه بارانی
چون پدر عزت کریمانی
بین سرها سری به تنهایی
تو خودت لشکری به تنهایی
حیدر دیگری به تنهایی
شمس روشنگری به تنهایی
برندار از رخت نقاب آقا
می شود شمس در عذاب آقا
می روی کاش که زمین نخوری
مثل کوچه تو هم کمین نخوری
سنگ بر صفحه ی جبین نخوری
زیر سم ستور چین نخوری
مادرت بین خیمه خون جگر است
نازکی تن تو درد سر است
کوچه وا شد برای کشتن تو
چند تا نیزه رفته در تن تو؟
رد تیغ است دور گردن تو
شده گرد و غبار جوشن تو
شده جانت اسیر مرکب ها
تن تو مانده زیر مرکب ها
ناگهان رفت تیغ ها بالا
برد یک نیزه ای تو را بالا
رفت از پهلوی تو تا بالا
پیکرت رفت بی هوا بالا
خوب مهمان شدی عزیز من
تیر باران شدی عزیز من
کوفه در تو مدینه را می دید
هر که زد ضربه ای به تو خندید
تن بی جوشنت ز هم پاشید
بدنت روی نیزه ها چرخید
چه سبک گشته پیکرت حالا
قد کشیدی ز نعل مرکب ها
واشده بند بند پیکر تو
می چکد خون ز پای تا سر تو
شده تکثیر جسم پرپر تو
چه شکافی ست روی حنجر تو
نازنینم ببین مرا کشتی
پا نکش بر زمین مرا کشتی
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#حسن_کردی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
مرثیه حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#شب_ششم
شب ششم شد و قلبم در اضطراب شده
ز حجم مرثیه در سینه انقلاب شده
هوای مرثیه امشب خراب و طوفانی ست
بخوان که روضه از آن روضه های بارانی ست
حسین گفتم و این بهترین عمل شده است
دوباره روضه ی احلی من العسل شده است
کشیده ام نفسِ اعتقادیه روضه
زدم به نام حسن دل به وادیه روضه
دوباره روضه ی مردی کریم میخوانم
شب ششم ز بلایی عظیم میخوانم
کسی که در دل میدان زره نپوشیده
چو شیر شرزه ی در تاب و تب خروشیده
دل حسین از این حُسن عارضش لرزید
دل سپاه ز هل مِن مبارزش لرزید
ز اهل کوفه به جنگش چه آبروها برد
به غیرتی_که ندارند_ کوفیان برخورد
همینکه شعله ی ان تنکرونی اش پیچید
اجل به دور سر نحس کوفیان چرخید
نشست تیغ نگاهش به پیکر ازرق
پرید زود به یک ضربه اش سر ازرق
حکایت ضرباتش به مرتضی رفته
غرور سرخ نگاهش به مجتبی رفته
ولی چه حیف زمان حماسه کوتاه است
بخوان به روضه که باران سنگ در راه است
ز سنگ ها خطِ سرخی روی جبین افتاد
به نیزه ای بدنش بی هوا زمین افتاد
چه زخم ها که نشسته به دست و بازویش
رسیده پنجه ی یک بی حیا به گیسویش
چقدر خم شده این جسم زخمیِ درهم
نمای چهره اش از تیغ ها شده مبهم
چه زخم های مهیبی زده بر این پیکر
شکسته تر شده حتی ز قامت اکبر
چقدر جای سُمِ مرکب است روی تنش
چقدر کم شده از حجم کوچک بدنش
غبار کوچه نشسته است روی گیسویش
کشیده نیزه عمو از شکاف پهلویش
#قاسم_ابن_الحسن_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
حسن کردی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمینه
#حضرت_علی_اکبر_ع
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#برای_ظهور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
یه سر و گردن از همه بالاتر
علی اکبر علی اکبر
رفتی تو میدون عین پیغمبر
علی اکبر علی اکبر
اکبر رفتی و اصغر اومدی
رعنا بودی رفتی پر پر اومدی
حیدر رفتی و مادر اومدی
هر چی نزدیک شدی کمتر اومدی
اکبر رفتی بابا اصغر اومدی
علی آرزوت رو دلم میمونه
نگاه کن که بابات چقدر حیرونه
عبا پر شد و از تنت باز مونده
مگه جمع و جور کردنت آسونه
ببین منو هووو کردن
پاشو علی پاشو علی
دارن بهم میخندن
پاشو علی پاشو علی
🔺️ویلی ویلی...🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
چی سرت اومد سرو بلند بالا
گل لیلا گل لیلا
یه دفعه دیگه نفس بکش بابا
گل لیلا گل لیلا
دورت کردن و نزدیکت شدن
پاهام شل شد تا دیدم سنگت زدن
بغضا لابیک با هر چی که شد
بالا جسم بی جونت اومدن
پاهام شل شد تا دیدم سنگت زدم
علی پاشو قلب باباتو نشکون
پاشو عمه از خیمه اومده بیرون
رقیه به آغوشت عادت
نمیشه که دختر بیاد تو میدون
پشت منو خم کردن
پاشو علی پاشو علی
ببین منو هووو کردن
پاشو علی پاشو علی
🔺️ویلی ویلی...🔻
🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️🔹️🔸️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
🏴15 محرم الحرام :
◼️ فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام
◽بنابر بعضی اقوال، در این روز سرهای مطهر اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام را به سوی شام حرکت دادند.
📚 (وقایع الایّام: تتمه محرم، ص 281)
◽البته بعداً اهل بیت علیهم السّلام سرهای مطهر را به بدنها ملحق کردند.
⚫حکم پلید
◽یزید بن معاویه (لعنه الله علیهما)، به عبیدالله بن زیاد دستور داد که سر مطهر فرزند علی(علیه السلام) را با سرهاى جوانان و یاران آن جناب که در رکاب آن حضرت شهید شده بودند با کالاها و زنان اهل بیت و عیالات آن حضرت را روانه شام نماید.
◽در تاریخ آمده بعد از آن که ابن زیاد یک روز (یا چند روز بنا به روایتی) سرهای شهدای کربلا را در کوچه ها و محله های کوفه گردانید، آنها را به شام نزد یزید بن معاویه فرستاد(1)
▪️ابن زیاد سرهای شهدای کربلا را به زحر بن قیس سپرد و راهی شام نمود.
ابن زیاد پس از فرستادن سر امام حسین(علیه السلام)،
▪️اسراء را در 15 محرم با شمر ذی الجوشن و مخفر بن ثعلبه عائذی به شام فرستاد و به دست و پا و گردن مبارک امام سجاد(علیه السلام) زنجیر انداخت و اسراء را سوار بر شتر بیجهاز نمود.
▪️ آن شقى، اهل بیت عصمت و طهارت را مانند اسیران کفار، دیار به دیار با ذلت و انکسار طوری که مردم به تماشاى آنها مى آمدند، به شام آورد.(2)
📚پینوشت:
1- محمدعلی عالمی، حسین نفس مطمئنه، ص 329.
2- لهوف سید بن طاووس .
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#لبیک_یا_حسین
#کانال_سخنرانی_مجمع_الذاکرین
#روضه
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
#محمدرضاطاهری
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
زهر از راه رسیدست به دادم برسد
میرود زخم جگر سوز به مرحم برسد
مرگ آبی است که بر آتش قلبم برسد
چشک بارانی از گریه روی هم برسد
سینه من دم آخر چقدر سنگین است
زیر پا نیست ولی مثل پدر سنگین است
به خدا زندگی ام سخت تر از مردن بود
کار هر روز و شب خون جگر خوردن بود
مشکی از اشک سر دوش مژه بردن بود
از دل خاطره ها روضه درآوردن بود
روز و شب کرب و بلا در نظرم بود فقط
سختی شام بلا در نظرم بود فقط
نیمه شب دیدن مهتاب عذاب میداد
گریه ی بچه بی خواب عذابم میداد
دیدن ظرف پر از آب عذابم میداد
گریه کن ها
ضبح قربانی و قصاب عذابم میداد
گذر از کوچه و بازار مرا آتش زد
رفتن و دیدن گلزار مرا آتش زد
دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا
حضرت برای خودش انقدر سخت نبود. اینو اهل روضه و گریه میدونن
آخه نیمه شب از جا بلند شد اومد رو دامن عمه
گفت جانم عمه قربونت برم چرا نخوابیدی؟
گفت عمه جان گرسنگی امونمو برده
بوی غذای اینا توی خرابه پیچیده
دیدن سفره نان بوی غذا کشت مرا
مجلس فاتحه و ختم و عزا کشت مرا
دیدن پیرهن اما عمامه عبا کشت مرا
غیرتی ها
غارت معجر ناموس خدا کشت مرا
صید افتاده ی دربند کمند آبم کرد
دیدن دختر با موی بلند آبم کرد
چه چهل سال غریبی که در افسوس گذشت
در شرار محن و غربت محسوس گذشت
هرشب خاطره آشفته به کابوس گذشت
روز من با عرق شرم ز ناموس گذشت
آه
مارا که در انظار گذر میدادند
از سر بام همه هلهله سر میدادند
بذار برات روضه ای که امام زمان خون گریه میکنه عرض کنم
مونس بی کسی و غربت ما سلسله بود
سر آزردن ما شام چه بی حوصله بود
آتش از چهار طرف منتظر قافله بود
نمک زخم دلم قهقه ی حرمله بود
تا رسید عمه مظلومه من بزم یزید
سر مِی شد موی عباس به یکباره سفید
من بمیرم از روی تخت نگاهی به تکر میکرد
شعر میخواند و ز می هی قدحی پر میکرد
مست از شمر سر آورده تشکر میکرد
به سر زخم از این فتح تفاخر میکرد
با سر چوب سر قاری قرآن افتاد
هم لَبَش ریخت بهم هم دو سه دندان افتاد
حسین.... آه....
ــــــــــــــــــــ
#آجرکاللهیاصاحبالزمان ..•🥀•
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
_.__._______________________