کجایی عباس؛
که خیمه ها رو غم گرفته
بدونِ تو ، دلم گرفته
*به چه حالی طرف خیمه ها رفت چی جوری دلش اومد عباسُ تو بیابون تنها رها کنه .. هنوز چیزی از بدن فاصله نگرفته دید نانجیبا به بدن حمله ور شدن .. دارن بدنِ داداشش رو غارت میکنن ..*
کجایی عباس؛
که خیمه ها رو غم گرفته
بدونِ تو ، دلم گرفته
کجایی عباس؛
چشمام شده یه کاسه خون
رقیه هی میگه عمو جون
*دلم میگه نام رقیه رم ببرم .. یه نیمه ی شبم این دختربچه تو بیابون گم شده ، من میگم چندتا اسمُ صدا زد ، چند بار رو خاکا نشست صدا زد مادر ، فاطمه .. چند بارم صدا زد بابا حسین .. اما یه جایی ام دیگه کارد به استخوان رسیده هی میگه عمو اباالفضل بیا بیا ..
هر بار این بچه رو سیلی زدن ، هر بار بهش بی ادبی کردن گفت میرم به عموم عباس میگم .. آی بمیرم برات رقیه جان ..
حالا میخوام از علقمه دلت بره حرم رقیه خانم .. مدافعان حرم فیض ببرن ، گفت بابا ؛
تمام غصه خود را در این یک جمله میگویم
که با زاری یتیمت راهی بازار شد بابا
گلی را که به اشکِ دیده ی خود آب میدادی
خبر داری که بعد از تو اسیرِ خار شد بابا
صل الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله
منو جدا شدن از کویِ تو خدا نکند
خدا هرآنچه کند از توام جدا نکند
گذشت عمرُ اجل پر زدن به دورِ سرم
بمیرم و نروم کربلا ، خدا نکند
ای که به عشقت اسیر خیلِ بنی آدمند
سوختگانِ غمت با غم دل خرمند
هرکه غمت را خرید عشرتِ عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند
یوسف مصرِ بقا در همه عالم تویی
در طلبت مرد و زن آمده با درهمت
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_سید_محمد_جوادی
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
#روضه
توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ کربلایِ معلی به نفس حاج حسن خلج
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄
کشتی شکستۀ طوفان کربلا
افتاده رو زمین؛ خدا ، سلطان کربلا
پیشاپیش از همه چیز عذرخواهی میکنم ... شب عاشوراست دیگه ...
همه باهم امشب روضه خون بشیم ... مادرش توی مجلسه ...
کشتی شکستۀ طوفان کربلا
افتاده رو زمین؛خدا ، سلطان کربلا
از چشمه های پیکرت ، غریب کربلا
میجوشه خون تو ، با هر نفس نفس
به امام صادق عرض کرد آقا جان ، شنیدم فرمودید هزار و نهصد و پنجاه و چند زخم به بابات زدن، مگه میشه ، مگه جا میشه ... آقا انگشترشونرو در آوردند فرمودند به اندازه نگین این انگشتری جای سالم به بدن بابام نذاشتن ... نیزه جای خنجر زدن ، خنجر جای شمشیز زدن ...
یه جوری بشه امشب بمیریم دق کنیم خیلی خوبه ...
از چشمه های پیکرت ، غریب کربلا
میجوشه خون تو ، با هر نفس نفس
چرا شما برای این موضوع اینقدر گریه میکنید ؛ مگه تازه شنیدید ، مگه همچین چیزی تازه پیش اومده ، خب مدینه مادرش هم همینجور بود دیگه ...
با هر نفسی که زهرا میکشید ، خون تازه از سینه جاری میشد ...
از چشمه های پیکرت ، غریب کربلا
میجوشه خون تو ، با هر نفس نفس
کشتن تورو به قتل صبر ، عین روایته (پرسید آقا قتل صبر چیه ...)
هرکس یه ضربه میزنه ، به مرغ تو قفس
فرمود بابامو به قتل صبر کشتند ، مثل مرغی که توی قفس بذارنش ، هرکس از یه طرف ، یه خنجری ، یه نیزه ای ...
بندای قلب من داره ، از هم جدا میشه
(خانوم بالای تل زینبیه داره نگاه میکنه ، اومد بالای گودال دید ...)
بندای قلب من داره ، ازهم جدا میشه
این لعنتی کی از رو سینه پامیشه
ای صید و پا زده ، در خون برابرم
حتی یه بوسه رو تنت ، به سختی جا میشه
حسین ....
عصر غریبیه ، سردار بیسپاه
اسفند روی آتیشم ، بالای قتلگاه
دشنه و دربِ خونهی مدینه یادته
(بیشرف توی مدینه اومد دشنهرو کشید ، از رای درز در ، فاطمه بین در و دیوار ... )
دشنه و دربِ خونهی مدینه یادته
که جا گرفته تو ، پهلوی مادرم
حالا شده یه نیزه و اومده کربلا
نشسته توی پهلوی ، عزیز برادرم
این قوم خیرهسر تورو ، چه بیامون زدن
فقط نه سنگ و نیزه که ، زخم زبون زدن
یه بیحیایی اومد توی گودال ، اول یه نگاه کرد یه صورت ابی عبدالله ، کثافت نجس قبل از اینکه بزنه دهنشو باز کرد ... همینقدر بگم خیلی آدم فحاشی بود ... بعد هم نیزه رو ...
این قوم خیرهسر تورو ، چه بیامون زدن
فقط نه سنگ و نیزه که ، زخم زبون زدن
جوونای بیرحمشون ، با هربه میزدن
مقتل نوشته پیراشون ، عصازنون زدن
پیرمردای کوفه و شام ، از خیمهها اومدن بیرون ... بسم الله الرحمن الرحیم ، بریم قربة إلی الله حسین رو بزنیم ... اومدن توی گودال ، یه عده از این پیرمردا ، بجای عصا «خَشَب» دستشون بود ، خَشَب چیه ! ...
بپرسید از اعراب ... به چوبی که سر این چوب رو میخ کوبیدن ... با خشب اومدن توی گودال ... بسم الله الرحمن الرحیم ...
حسین ...
یه جوری بگو دل خانوم زینب آرام بگیره ... حسین
لبیک یاحسین
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_حسن_خلج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_عاشورا
#شب_دهم_محرم
#روضه و توسل اجرا شده شب عاشورا محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
شبایِ تو مدینه یادش بخیر
کاشکی اون شبا نمیشدن تموم
ماه و میشد تو مشتم بگیرم
تا میشستم سر شونهی عموم
از رویِ شونهی اون هزار دفعه
رویِ اَبرا اسممُ نوشتمُ
توی چشماش وقتی خیره میشدم
میتونستم ببینم بهشتمُ
من تصورم همین بوده فقط
که عمو کنارِ ما هست همیشه
تو خیالمم نبوده تا حالا
که یه روز عمو نباشه چی میشه
ولی امشب یه جور دیگه شده
هی قدم میزنه دور خیمه ها
شاید از صبح بیشتر از هزار دفعه
سر زده به دخترا و عمه ها
از سر شب یا نگاهش به منه
یا نگاه به عمه زینب میکنه
خودمُ به خواب که میزنم میاد
چادرِ منو مرتب میکنه
نیمه هایِ شب اومد به خیمه مون
*همه داشتن شب عاشورا عبادت میکردن .. همه قرآن و نماز میخوندن .. فقط یک نفر پاسبان خیامه .. اونم قمر بنی هاشمِ .. درسش اینه؛ یعنی اونی که دلت میخواد نه ، اونی که حسین میخواد درسته .. او هرچی بگه عین نماز و قرآن و عبادتِ فقط گوش کن ببین او چی میگه ..*
نیمه های شب اومد به خیممون
گفت اگه بگی میرم تا علقمه
گفت رقیه جان حلالم کن عمو
چند شبه که آبِ تو مشکا کمه
گفتمش عمو کسی آب نمیخواد!
*چرا غصه میخوری؟ ما بچه هایِ فاطمه ایم ، آب چیه؟ .. عمو فکر نکن گریمون برای تشنگیِ ها .. نه نه نه پس چیه قربونت برم؟!*
گفتمش عمو کسی آب نمیخواد
غمی که تو قلِب بابامه چیه؟!
من که سر در نمیارم به خدا
شمر کیه؟ عمو امون نامه چیه؟!
*حالا تصور شاعرانست ها ، میگه عاشورا تموم شده این زنُ بچه اومدن داره خانوم اون شبُ تعریف میکنه*
گفتمش عمو کسی آب نمیخواد
غمی که تو قلِب بابامه چیه؟!
من که سر در نمیارم به خدا
شمر کیه؟ عمو امون نامه چیه؟!
تا امان نامه رو از لبم شنید
برا بارِ اول اشکاشُ دیدم
سرشُ پایین گرفتُ هی میگفت
چیزی نیست عمو نشونشون میدم
اینا نشناختن اباالفضلُ هنوز
روحش از حسین آکنده شده
فقط اینقده بهت بگم عمو
عموت امشب خیلی شرمنده شده
*دستت بشکنه ، امان نامه آوردی برا آقای ما ، آقای مارو خجالت دادی ..*
دستی رویِ سر من کشید و رفت
آخرین شبی که ماه و میدیدم
آخرین شبی که روی صورتم
گرمی تو اون نگاهُ میدیدم
چشمایِ عمو پناه حرمِ
ای خدا جون نکنه که چشماشُ ..
بین دستای عمو بهشتمِ
من میترسم نکنه که دستاشُ ..
به خودم میگم که فکر بعد نکن
میمونه عمو کنارت همیشه
تو که میدونی اگه بره به جنگ
به خدا هیچکس حریفش نمیشه
*اما مثل اُم البنین یه وقت دلش ریخت*
اگه نامردی کنن چی؟! باز میگم :
میشه واسه این سوال جواب نخوای
به خودم میگم هر چی ام که شد
فردا از عموت رقیه آب نخوای
داره این دلشوره میکشه منو
نکنه کم بشه سایه ش از سرم
نکنه فردا یه جوری بشه که
بره و دیگه نیادش به حرم
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_عاشورا
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت عباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج حنیف طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السَلام
دست بر سینه رو به کربُبَلا
السلام علیکَ یا سقا
قمرِ خانوادۀ خورشید
صدقه دارد این قد و بالا
پسر چهارم امیرِ حنین
دست بر سینۀ بنی الزهرا
چشم و اَبروی تو سپاهِ حسین
کاشِف الکرب سیدالشهدا
سیزده ساله فاتحِ صفین
سومین بچه شیرِ شیرخدا
*کارِ جنگ که گره خورد ، یه وقت دیدن از خیمهی امیرالمومنین یکی به دستایِ خود علی بیرون اومد .. سوار بر مرکب رفت گرهی کارِ جنگُ باز کرد برگشت .. همه دارن حیرت انگیز نگاه میکنن ، این کی بود! رفت کار جنگُ برگردوندُ برگشت .. امیرالمومنین دستشُ گرفت از مرکب پیادش کرد ، روبند و نقابُ از صورتش برداشت همه ناخودآگاه صدا زدن لا حول ولا قوه الا بالله نگاه کردن دیدن قمر بنی هاشمِ .. اصرار کردن آقا یه بار دیگه آقازاده رو بفرستید میدان جنگش رو ما نگاه کنیم فرمود اِنّهُ ذُخرُ الحسین این بچه ذخیرۀحسینمِ ..*
سیزده ساله فاتح صفین
سومین بچه شیرِ شیرخدا
ارمنی ها مرید نام تواند
شاهدم سفره هایِ تاسوعا
نام تو هم ردیف یا فتاح
چشم هایت مفرج الغما
تو که هستی حسین هم آخر
شد پناهنده بر تو عاشورا
*شاعر بود ، شعرشُ نوشت به این مضمون که عاشورا یه روزی بود کار به جایی رسید همۀ اهل حرم اومدن به عباس پناه آوردن یه وقت به خودش نهیب زد این چه حرفیه زدی .. حسین امامِ تا امام هست کسی به عباس پناه نمیاره .. نوشتن شکوند قلمُ رفت حرم زیارتُ برگشت . در عالم رویا وقتی خوابید حسین بن علی رو زیارت کرد آقا فرمود چرا شعرتُ ادامه ندادی؟! عرض کرد آقا بی ادبی کردم گفتم همهی اهل حرم رفتن تو پناهِ عباس .. گفت نه درست نوشتی .. بذار من بگم تکمیلش کنم .. عاشورا منم رفتم تو پناهِ عباس .. کجا مارو راه دادی امشب ..*
تو که هستی حسین هم آخر
شد پناهنده بر تو عاشورا
سایبانِ مخدرات حرم
پشت گرمی زینب کبری
ایتنی یا کریم انا سائل
مستجیر و بک ابوفاضل
دست گیرِ همه خدایِ ادب
دست پروردهی امیرِ عرب
نسل در نسل خاکِ پای توایم
به تو دادیم دل نسب به نسب
سفره ات بهر سائلان پهن است
صورتت شیر و خال تو چو رطب
میکند زنده یاد حیدر را
چین پیشانی ات به وقت غضب
اسد الله کربلا عباس
بنشین با وقار بر مرکب
قد کشیدی همین که روی اسب
لشکر کوفیان کشید عقب
میشود روضه را تجسم کرد
با کمی فکر روی این مطلب
تا تو بودی سفر به خیر گذشت
ای نگهبانِ محمل زینب
تا تو بودی رباب اصغر داشت
غرق بوسه سپیدیِ غب غب
تا تو بودی رقیه معجر داشت
رویِ دوش تو خواب بود هرشب
تا تو بودی کسی اجازه نداشت
بزند چوب خیزران بر لب
رفتی و بر غرورها برخورد
دستِ نامحرمان ..
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_حنیف_طاهری
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_تاسوعا
#شب_نهم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
نسیمی که از سمتِ پرچم رسیده ..
#زمزمه و توسل ویژۀ شبِ اول محرم به نفس حاج محمد رضا طاهری
بسم الله ..
نسیمی که از سمتِ پرچم رسیده
داره میگه بوی محرم رسیده
بازم مادری با قد خم رسیده
بسم الله ..
سلام ای امیری که نعم الامیری
ندارم من از گریه و روضه سیری
یه وقت از ما این نوکری رو نگیری
یه شالِ عزا و یه پیرهن سیاهِ
که تنها پناهم تو شهر گناهِ
یه آهه بلندُ یه اشک روونه
که مارو یه روزی به تو میرسونه
حسین جان ، حسین جان ..
آقاجان ..
چی داره کسی که حسینُ نداره
اگر سر رویِ مهر تربت نزاره
چی میخواد برای قیامت بیاره
آقاجان ..
یه سرمایه دارم که بغضِ گلومه
نگیر اشک من رو همین آبرومه
ایشالله میبینم حرم روبرومه
توی چشمم اشکُ روی سینه دستم
سلام میدم اقا با قلبِ شکسته
سلام ای شهید به خون آرمیده
کی رو پای مادر سرت رو شکسته
حسین جان ، حسین جان ..
یک سالِ ..
درسته دل من سراپا گناهِ
همه دل خوشیم این لباس سیاهِ
دل من هنوزم توی قتلگاهِ
یک سالِ ..
دله من توی روضۀ سختی مونده
کی قلب سه ساله ت رو اقا سوزونده
کی بچه ت رو توی بیابون کشونده
کی مثل سه ساله مصیبت کشیده
کی خورده شبیه رقیه کشیده ...
کی هم دامنش سوخت کی هم معجرش سوخت
کی بین آتیش تویِ خیمه سرش سوخت ..
حسین جان ، حسین جان ..
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
نمیتونم آروم تو خیمه بشینم ..
#زمزمه و توسل به دو طفلانِ حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج محمد رضا طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ای داداش ..
نمیتونم آروم تو خیمه بشینم
غریبی تُ آخه چطوری ببینم
که هل من معینت زد آتش به سینه ام
ای داداش ..
میرن تا نبینن که لبریزِ دردی
به یک نیزه ی بی کسی تکیه کردی
برا اصغرت دنبالِ آب می گردی ..
میرن تا نبینن که تو بی سپاهی
میرن تا نبینن که تو قتلگاهی
بزار که برن تا غمت رو نبینن
یه کم دیرتر اینها ، رو سینه ت بشینن
حسین جان ، حسین جان ..
ای داداش ..
نمیخوام بشه کارشون آه و افسوس
شبیه حسن پا شن از خواب با کابوس
آخه میکشه آدم و داغِ ناموس
ای داداش ..
نمیخوام ببینن رو دستم طنابِ
ببینن که مادر تو بزم شرابِ
تماشایِ من تویِ بازار عذابِ
نمیخوام ببینن ، میخندن به اشکام
دارن میزنن سنگ ، به ما مردم شام
نمیخوام ببینن ، که قدم کمونه
ببینن تنم رو ، زیرِ تازیونه ..
حسین جان ، حسین جان ..
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•
#روضه و توسل به دو طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#
یه نگاه کرد دو تا پسر ها رو گفت برید سراغ دایی جانتون بگید اجازه بده بریم میدان ..
همچین که رفتن زینب دل تو دلش نبود گفت الان میرن اجازه میگیرن از دایی شون .. آخه زینبِ طاقت نداره غریبیِ حسینُ ببینه .. وقتی تو گهواره بود تا بویِ حسین بهش نمیخورد فقط گریه میکرد .. هرجا حسین می آمد زینب آروم میشد..
امشب من آروم آروم میگم ببینم تو چیکار می کنی .. امشب شبِ خواهرا و مادرای شهداست .. آخه هم خواهر شهیدِ هم مادرِ شهیدِ .. وقتی ام میخواست ازدواج کنه گفت بابا من حسینی ام .. هرجا حسین بره منم باید برم .. حتی کار به جایی رسید از عشق زینب مادرش فاطمه به پیغمبر گفت ، صدا زد بابا یا رسول الله حسنم هست ، حسینم هست اما نمیدونم چرا حسین از زینب دور میشه زینب بی قرار میشه ..
حالا همچین خواهری دو تا بچه هاشُ فرستاد گفت الان اذن میگیرن.. لحظاتی گذشت دید دو تا پسرا دارن میان سراشون پایینِ .. گفت چی شده مادر ، چرا غم تو دلتونِ ؟!.. صدا زدن مادر ما رفتیم دست دایی جان رو بوسیدیم گفتیم دایی جان اجازه بده .. دایی مون فرمود نمیشه .. شما کنارِ مادرتون بمونید .. همچنین که گفتن دایی اجازه نداده به زینب خیلی بر خورد .. با عجله اومد جلو خیمه ی حسین .. صدا زد حسین نکنه بچه هام رو قابل نمیدونی ..
گفت الان یه کاری میکنم دیگه رو حرف زینب حرف نزنی .. صدا زد داداش جان مادرت اجازه بده بچه هام میدان برن ..
همچنین که حسین اجازه داد انقدر زینب خوشحال شد .. زینب بچه ها رو صدا زد خودش موهاشونُ شانه کرد ، سرمه به چشمانشون کشید .. هی میگفت بچه ها میخوام یه جوری شمشیر بزنید همه بفهمن شما نوه های حیدرید .. من زنم نمی تونم برم وسط میدان عوضِ مادرتون شمشیر بزنید .. عوض اون روزی که نبودید مادرمُ بینِ در و دیوار زدن .. رحمت خدا به این گریه ها ..
کوچه ای تنگُ دلی سنگُ صدایِ سینه..
رفتن جنگ نمایانی کردن گفتن ما بچه های زینبیم .. یه نانجیبی گفت داغشون رو به دل مادرش بزارید .. دورشون کردن .. فقط یه جایی یه صدایی شنیدن اهلِ خیمه .. یکی صدا میزنه دایی حسین .. ابی عبدالله مثلِ بازِ شکاری اومد بالاسرشون .. سرشونو به دامن گرفت .. اما زن ها هی نگاه کردن دیدن هر کی از صبح می افته ، زینب میاد وسط میدان کنارِ حسین .. هرچی نگاه کردن دیدن زینب نیومده .. بدن ها رو آوردن تو خیمه .. اومدن جلو خیمه ی زینب .. دیدن زانویِ غم بغل گرفته .. گفتن خانم جان اینجا چیکار میکنی مگه نمیبینی بچه هاتُ دارن میارن ؟!.. چرا بیرون نیومدی ؟! فرمود آخه بیام بیرون میترسم داداشم خجالت بکشه ..
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#روضه_دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅┄•
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه98061605.mp3
زمان:
حجم:
1.62M
کجایی جونم کجایی که دیره..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا طاهری
واویلا ..
کجایی جونم کجایی که دیره
الهی که بابایِ پیرت بمیره
نشونیتُ از تیر و از نیزه نگیره
واویلا ..
اینا که رو خاکِ تن یه جوانه
که ریخته مثه تسبیح دونه به دونه
میترسم یه تیکه ت علی جا بمونه
*عبا رو پهن کرد روی زمین :
جوانان بنی هاشم بیایید ..
آقا این روضه عبا ، یه دنیا روضه ست این عبا خیلی جاها به کار اومد .. پیغمبر رو بدنِ حمزه کشید خواهرش صفیه نبینه .. امیرالمومنین از همه بدتر اینجاست پشت در تا اومد بره دید زهرا با اون وضع افتاده عباشُ انداخت رو خانم ..*
تنت قطعه قطعه تنت ارباً ارباً
پس از تو عزیزم دیگه اُف بدنیا
تا محشر آتیشه غمت کم نمیشه
چیکار کرده نیزه ، تنت جمع نمیشه
علی جان ...علی جان ...
واویلا ..
صدا ناله هات قلبمُ از جا کنده
میبینی صدا خنده هاشون بلنده
چجور چشم بازت رو بابا ببنده ؟..
واویلا ..
چجوری باید پیکرت رو تکون داد؟
باید صد دفعه تویِ این روضه جون داد
آخه به من عمه راه حرم رو نشون داد
جونا رسیدن به تشیع جنازه
داره میریزه از عبا خونِ تازه
ببین عمه با مشت میکوبه به سینه
میگه کاش رقیه تنت رو نبینه ..
علی جان ...علی جان ...
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
@majmaozakerine
#محرم
#سینه_زنی
#حسین_سیب_سرخی
شلوغ بود
دل آسمون گرفته بود و بی فروغ بود
کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود
غروب بود
یک نفس صدای یا مقلب القلوب بود
بعد تیر و نیزه تازه وقت سنگ و چوب بود
غریب بود
جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود
زیر چکمه های قاتلی که نانجیب بود
غبار بود
مادرش گوشه قتلگاه بی قرار بود
خواهرش پیاده بود و دشمنش سوار بود
پیکرت سه روز مانده بر زمین رها حسین من
السلام علی قصیر بالدماء حسین من
کشته حسادت مردم بی وفا حسین من
السلام علی ذبیح القفا حسین من
سراب بود
ناله های غربت حسین بی جواب بود
غرق خاک و خون تن عزیز بوتراب بود
عذاب بود
تشنه کشتنش ولی بین دو نهر آب بود
خنده های حرمله به گریه رباب بود
عمیق بود
جای ضربه های نیزه رو تنش دقیق بود
ساربان رسید و فکر بردن عقیق بود
ای زمین خورده از آن نیزه بی هوا حسین من
ای سر مقدست چرا به نیزه ها حسین من
نوحه خون تو شده ملیکه السماء حسین من
السلام علی الغریب کربلا حسین من
کبود بود
مثل مادرش تمومه صورتش کبود بود
میکشه آدمو اینکه قاتلش حسود بود
شهید بود
خواهرش رسیده بودو دیگه ناامید بود
جای زخم تیر و نیزه رو تنش شدید بود
اسیر بود
پیکر مطهر حسین بر حصیر بود
دختر فاطمه با حرمله هم مسیر بود
مادرت رسیده تا گودی قتلگاه حسین من
السلام علی القتیل بالرماح حسین من
بر تنت نمانده امامه و ردا حسین من
السلام علی الجریح بالعصا حسین من
پناه حرم
کجا داری میری بگو برادرم
بدرقه راه تو اشک چشم ترم
آهسته تر برو داداش ببین مضطرم
پناه حرم
بیا ببین نامحرما رو دور و برم
خاکی شده دوباره چادر مادرم
تو رفتیو کشیدن از سرم معجرم
پناه حرم
هنوز یادم نرفته لحظه رفتنت
بمیره خواهرت چقدر غریب کشتنت
یه جای سالمم نمونده روی تنت
پناه حرم
یکی داره پیرهن خونیتو میبره
اومده ساربان به فکر انگشتره
به روی نیزه این سر علی اصغره
پناه حرم
جلوی چشای مادرم زدی دست و پا
با نیزه زد تو دهنت یکی بی هوا
زدن یه عده پیرمرد تو رو با عصا
پناه حرم
یه مادری داره داره به صورتش میزنه
میونه قتلگاه تشنه جون میکنه
یه سینه ای به زیر سم اسب میشکنه
بانگاهش حرف ها میزد حسین
پیش زینب دست و پا میزد حسین
پناه حرم
رفتی و دخترت داره کتک میخوره
غنیمتاشو هر کسی داره میشمره
ناموس تو تو آرزوی یک چادره
پناه حرم
دزدیدنه گهواره رو میبینی داداش
گوشای بی گوشواره رو میبینی داداش
این معجرای پاره رو میبینی داداش
لب گودال مادر افتاده
ته گودال خواهر افتاده
آنطرف برادری تنها
بین یک مشت لشکر افتاده
خنجر افتاده پیکر افتاده خیمه افتاده زینب افتاده مادر افتاده دختر افتاده
حسین حسین حسین
#محرم
#مرگ_بر_آمریکا
#انتقام_سخت
#سینه_زنی
@majmaozakerine
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس سلام الله علیه اجرا شده شب تاسوعا محرم ۹۸ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
دیدی یکی که مضطرِ ، وقتی یه کاری بهش میگن هی با خودش مشق میکنه تا اون کارُ انجام بده ..
مشکُ به دست گرفت اومد کنار شریعه هی می گفت عباس عجله کن علی اصغر داره بال بال میزنه .. همه بچه ها منتظرن عمو آب بیاره ..
با یه عشق و امیدی مشکُ زد تو آب بعضیا میگن آبُ رو دست گرفت یادِ لبایِ تشنۀ حسین افتاد .. ای آب خیلی بی معرفتی .. اسب تربیت شده است تا صاحبش آب نخوره ، آب نمیخوره .. خواست یه کاری کنه این حیوان آب بخوره مشکُ تو آب زد ... مشک خشکیده رو نرم کرد آروم آروم آبُ ریخت
صدا بلند شد .. نگاه عباس سمت خیمه هاست ، همچین که مشکُ برداشت از شریعه بیرون زد ..
یه عده ای کمین کرده بودن .. چهار هزار تیر انداز .. دستِ راست عباسُ قطع کردن .. گفتن الان کارش تمومه ... اما لشکر حیرون موندن دین یه دست دیگه مشکُ گرفت .. عباس هرجور شده آبُ باید برسونی خیمه .. رباب داره دق میکنه .. عباس تو قولت قوله .. دست دیگه شُ بریدن .. خم شد با دندوناش مشکُ گرفت .. اما یه جا امید عباس نا امید شد ..
میدونی کجا؟.. یه وقت دیدن تیر اندازا دارن مشکُ تیر میزنن .. این مشک آروم آروم سبک داره میشه .. تیر تو چشم شه .. دست تو بدن نداره .. سر و صدا بلند شد گفتن عباسُ سپه سالارشُ زمین انداختیم .. تو اون گرد و خاک .. تو اون شلوغیا .. خاک و خون گل درست کرد .. داره هی بازو شو زمین میکشه .. یوقت شنید یکی آروم آروم داره جلو میاد .. همچین که رو زمین افتاد .. بازوهاشو رو زمین میزد .. تیر به چشمشه .. یه وقت حس کرد یه نفر پاشو رو پایِ عباس گذاشته .. گفت بلند شو مگه تو همونی نبودی که لشکر جرات نمیکرد به سمتِ خیمه بیاد از ترس تو .. بلندشو ببینم عباس تویی؟..
فرمود : نامرد موقعی اومدی که من دست در بدن ندارم .. گفت اگه تو دست نداری من دارم.. عمودُ بالا برد .. یجوری به فرقش زد .. وقتی سرها رو بالا نیزه زدن یه سر رو نیزه بند نمیشد ..
حسین ....
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_مجید_بنی_فاطمه
|⇦•نیزه میرفت و برمیگشت ..
#روضه و مقتل اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید مهدی میرداماد •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نیزه میرفت و برمیگشت ..
*کاشکی داد بزنی خیلی این کلمه هارو نشنویم بهتره ..*
نیزه میرفت و برمیگشت ..
چشماش باز و بسته میشد
هرکس تو مقتل می اومد
اونقدر میزد خسته میشد ..
*خداکنه متوجه نشی من چی گفتم .. یه چیزی بگم سر بسته؛ خبر داری کشتنِ ارباب ما سه ساعت طول کشید؟.. چرا؟*
زود راحتش کنید
رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید ..
پیراهنش رو نه
میدونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید؟!! ..
آی نا مسلمونا
باید اول بکشید بعداً غارتش کنید ..
*آدم زنده رو غارت نمیکنن .. حسین ...*
لب هاش مثلِ چوبه خشکه
تشنه ست دائم از حال میره
خواهر رویِ تل ایستاده
مادر تویِ گودال میره ..
آتیش به ما نزن
اینقدر پنجه رو خاکِ کربلا نزن
رو سینه اومدن
زیر دستُ پاهاشون اینقدر دستُ پا نزن
دق میکنم حسین
دست و پا هم میزنی زهرا رو صدا نزن
*آه .. یه تیکۀ مقتل رو میگم که بیچارم کرده .. وقتی افتاد از اسب ، وقتی تیرُ از کمر کشید دسته دسته میریختن حسینُ بکشن.. ، منصرف میشدن برمیگشتن .. دسته دسته میومدن تو گودال شمشیر بکشن ، چهرهی حسینُ میدیدن میگفتن ما پسر پیغمبر و نمیکشیم .. مینداختن شمشیر هارو میرفتن *حتى جاءه رجل من كندة ..* یه بی حیا اومد .. *يقال له مالك بن النسر ..* اسم نحسش مالک ابن یسره .. مال همین یکی دو ساعت دیگه س .. یه نگاه به حسین کرد *فشتم الحسين ..* شروع کرد به حسین ناسزا گفتن .. فحش میداد .. ناسزا میگفت .. ابیعبدالله چشماشُ
ُ بست .. آه .. یه سیلی تو صورت آقای ما زد .. *وضربه على رأسه الشريف بالسيف ..* این مال الانِ لال بشه کسی غیر عاشورا این حرفُ بزنه ..
خنجر نمیبره ..
هیچکسی قربونی رو تشنه سر نمیبره
هی ضربه میزنه ..
هیچکسی اینجوری سر از پیکر نمیبره
انصافتون کجاست ..
هیچکسی انگشتُ واسه انگشتر نمیبره
*حسین ... میخوای مثل مادرش بگی؟ بُنَّی .. حسین ...*
عریان روی خاک اُفتادی
زهرا چادر روت میندازه
مرهم رو زخمات میذارن
اما با نعلای تازه ..
ای شاه کم سپاه ..
پناه عالمیان زینب مونده بی پناه
از روی نی ببین ..
که دارن حرومیا میرن سمت خیمه گاه
گوشواره میکشن
به کجا فرار کنن دخترهای بی پناه
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تورو بردن دیر رسیدن من ..
وای .. حسین ...
#مرگ_بر_آمریکا
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روز_عاشورا
#ویژه_ایام_محرم
|⇦•یه عمرِ که شیرخوار میبینم..
#زمزمه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه به نفس حاج محمد طاهری •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
*اجازه بدید روضه بخونم .. یکم زبانِ حال بگم بعضیا قفلِ دلشون با همین زبونِ حال ها باز میشه ..*
واویلا ..
یه عمرِ که شیرخوار میبینم میسوزم
یه صیدِ گرفتار میبینم میسوزم
یه ذِبحی تو بازار میبینم میسوزم
واویلا ..
یه طفلی رو که گرمِ خوابه میسوزم
یه ماهی که بیرونِ آبه میسوزم
دلم پیشِ طفلِ ربابه میسوزم
تَلذی میکرد و بهونه گرفتن
داداشم رو با تیر نشونه گرفتن
تمنایِ بابام رو نامردا دیدن
با تیرِ سه شعبه سرش رو بریدن
* فَذُبِحَ الطِّفلُ مِنَ الاُذُنِ الیَ الاُذُنِ ..*
واویلا ..
شبه دفنِ بابام چقدر زجر کشیدم
به رویِ حصیر جسم خونیش رو چیدم
ردِ ضربۀ نیزه ها رو میدیدم
واویلا ..
برا دفن بابام کمک دست نداشتم
با دستام رگاشُ رویِ خاک گذاشتم
لبم رو زِ رو حنجرش بر نداشتم
پر از عقده ها بود ، پر از رد پا بود
دیدم رویِ جسمش که جایِ عصا بود
دلم رو آتیش زد ، غم بی کرانش
دیدم سم مرکب شکسته استخوانش
حسین ...
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#ویژه_ایام_صفر
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
•┄┅══༻○༺══┅┄•