📋 #روضهنمیخواهدتنیکهسرندارد
#سبک_روضه / *بخش دوم صوت*
#روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکهای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسهی مادر ندارد
گیسوی خود را ریخته روی گلویش
مادر بُوَد اینگونه شکل گفتگویش
گوید بُنَیَّ، یا بُنَیَّ، یا بُنَیَّ
برخیز آمد مادرت زهرا، بُنَیَّ
دیدم خودم در عصر عاشورا، بُنَیَّ
افتاده بودی زیر دست و پا، بُنَیَّ
من بیوضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
*شاعر : #قاسم_نعمتی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کربلایی سیدرضا نریمانی👇👇👇
@wwwmajmazakrin
▪️این قصه ی درد است پس آخر ندارد
▪️این شعله سوزان است خاکستر ندارد
▫️از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود
▫️غیر از حسین (ع) این یک قدم را بر ندارد
▪️وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند
▪️وقتی به میدان می رود یاور ندارد
▫️وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی
▫️روزی برادر داشت و دیگر ندارد
▪️شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند
▪️اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد
▫️از اربن اربا تازه فهمیدند مردم
▫️اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد
▪️ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای
▪️زینب که میبیند ولی باور ندارد
▫️زینب که میبیند تنش پیراهنی نیست
▫️زینب که میبیند که انگشتر ندارد
▪️از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر
▪️"روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد"
▫️روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است
▫️جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد
▪️سر را جدا کردند اما نکته این است
▪️خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد
▫️این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست
▫️این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد
▪️بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه
▪️یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد
▫️این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی
▫️تا روز آخر قصه ام آخر ندارد
🏴
@wwwmajmazakrin
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
شبهای جمعه نیمه شبها تا سپیده
بر روی اسرارش خدا پرده کشیده
از راه میآید زنی قامت خمیده
لب میگذارد روی حلقوم بریده
فریادهای یا بنی پا بگیرد
حیدر بیاید بازوی زهرا بگیرد
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
قربان آن آقا که انگشتر ندارد
یک تکهای سالم همه پیکر ندارد
جایی برای بوسۀ مادر ندارد
گیسوی خود را ریخته روی گلویش
مادر بود اینگونه شکل گفتگویش
گوید بنی، یا بنی، یا بنی
برخیز آمد مادرت زهرا، بنی
دیدم خودم در عصر عاشورا، بنی
افتاده بودی زیر دست و پا، بنی
من بی وضو موی تو را شانه نکردم
حالا به دنبال سرت باید بگردم
@wwwmajmazakrin
روضه شب جمعه ، استاد میرزامحمدی.mp3
2.56M
☑ #شب_جمعه
🔰 روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد ...
#امام_حسین علیه السلام
#استاد_میرزا_محمدی
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
@wwwmajmazakrin
4e6e58fe6411a1e8fef44e82502f537b46e9a85b.mp3
10.92M
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد #نریمانی
@wwwmajmazakrin
4_6032948498343658727.mp3
2.5M
سینه زنی ویژۀ شبِ جمعه و ایام محرم به نفسِ کربلایی حمید #علیمی
┄┄┄
روضه نمیخواهد تنی که سر ندارد
@wwwmajmazakrin
✨﷽✨
♥️•☜امام زين العابدين عليه السلام :
✍🏻بينوا آدمى! هر روز سه مصيبت به او مى رسد و حتى از يكى از آنها پند نمى گيرد كه اگر پند مى گرفت، سختيها و كار دنيا بر او آسان مى شد:
📝⇦•مصيبت نخست روزى است كه از عمر او كم مى شود. در صورتى كه اگر از مال او چيزى كم گردد، اندوهگين مى شود حال آن كه درهم (مال) جايگزين دارد اما عمر از دست رفته جبران نمى شود.
📝⇦•مصيبت دوم اين است كه روزيش را به طور كامل دريافت مى كند كه اگر از راه حلال باشد بايد حساب پس دهد و اگر از راه حرام باشد كيفر مى بيند.
📝⇦•مصيبت سوم از اينها بزرگتر است. عرض شد: آن چيست؟ فرمود: هيچ روزى را به شب نمى رساند مگر اين كه يك منزل به آخرت نزديك شده است، اما نمى داند به سوى بهشت يا به سوى آتش ؟!
↬🍃🆔
─┅─═🍃🌹🍃═─
زمینه"واحد قدیمی...
باباببین که ازغم
جونم رسیده برلب
کاشکی بمیرم وتا
راحتشه عمه زینب
هرکی منومیزد
سپرمیشدبرام
من دردسرشدم
برای عمه هام
انقدرمنوزدن
نمیبینه چشام
حالا که اومدی
رقیه رو ببر
شبهاموباغم
تومیکنم سحر
دستم رومن جای
معجردارم به سر
"باباحسین مظلوم"4
شبهای سردصحرا
کاشکی میدی بابا
راحت خوابیده بودم
روزانوهای زهرا
یک نانجیبی زد
لگد پهلوام
من رومیبردبابا
تواوج گریه هام
سردرددارم بابا
آخه کشیدموهام
حالاکه اومدی
رقیه روببر
شبهاموباغم
تومیکنم سحر
دستم رومن جای
معجردارم به سر
"باباحسین مظلوم "4
کنج خرابه شام
طفلی حزین نشسته
بی تاب وبیقراره
زانوبغل نشسته
ذکرلبش اینه
بابابیا بیا
رنجوروخسته ام
همره ببرمرا
کاشکی به راه تو
منهم بشم فدا
"بابا حسین مظلوم "4
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
#حمید_کاظمی_
@wwwmajmazakrin
⇦🕊روضه و توسلِ جانسوز _ ویژۀ ایام شهادت رسول اکرم صلوات الله علیه
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصه ی تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیده ی زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشکِ دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریه ی زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
زهرا به خانه و ملک الموت پشتِ در
از بهر قبض روح شریف پیامبر
از هیچ کس نکرده طلب اِذن و ای عجب
بی اذن فاطمه ننهد پای پیش تر
با آن که بود داغ پدر سخت، فاطمه
در باز کرد و اشک فرو ریخت از بصر
یک چشم او به سوی اجل، چشم دیگرش
محو نگاه آخرِ خود بود بر پدر
اشک حسن چکیده به رخسارِ مصطفی
روی حسین بر روی قلب پیامبر
دیگر نداشت جان که کند هر دو را سوار
بر روی دوش خویش به هر کوی و هر گذر
*همیشه حسن و حسین رو شونه ی پیامبر بودن...*
زد بوسه ها به حلق حسین و لب حسن
از جان و دل گرفت چو جان هر دو را به بر
هر لحظه یاد کرد به افسوس و اشک و آه
گاهی ز طشت و گاه ز گودال قتلگاه
شاعر: غلامرضا سازگار
* دختر طاقت نداره بابا رو بی حال ببینه،اونم دختری مثل فاطمه،اینقدر بی تابی کرد،گفت: بابا! سن و سالی نداشتم مادرم از دنیا رفت،تو هم داری فاطمه رو تنها میذاری؟...
عاقبت پیغمبر فاطمه رو صدا زد؟دخترم بیا...یه چیزی در گوش فاطمه گفت،دیدن لبخند رو لب زهرا اومد...سئوال کردن،گفت:بابام به من گفت: اول کسی که به من ملحق میشه از این خانواده تویی عزیزم...قلب زهرا آروم شد....
اما یه دختری هی میگفت: عمه! کی خرابه می رسیم؟ می گفت: عزیزیم چرا سراغ خرابه رو می گیری؟ می گفت: عمه! بابام به من گفته میام خرابه می برمت...
آخرین لحظات پیغمبر بود،نگاه به حسنین می کرد،،نگاه به فاطمه اش می کرد....یا رسول الله! خوب زهرا رو نگاه کن...
یه مرتبه شنید صدا درمیآد،جلو در اومد دید یه پیرمردی اومده،صدا زد: خانوم جان می خوام بابات رسول خدا رو ملاقات کنم،فرمود: بابام ممنوع الملاقاتِ،بار دوم،فرمود: مگه نگفتم بابام ممنوع الملاقاتِ؟ بار سوم تا در زد پیغمبر فرمود: عزیزم جلو بیا،می دونی این کیه داره در میزنه؟صدا زد: نه بابا... پیغمبر فرمود:دخترم این مَلَکُ المُوتِ، از هیچ کسی اجازه نمیگره،از هیچ پیغمبری اجازه نگرفته...بابا جان! پس چرا وارد نشد؟ گفت: عزیزم به احترامِ تو...خونه ای که فاطمه باشه عزرائیل هم حیا میکنه بدون اجازه وارد بشه،زهرا باید اجازه بده...
یا رسول الله! کجا بودی هم در رو بدون اجازه زدن، هم هیزم آوردن؟ یا رسول الله کجا بودی بینِ در و دیوار پهلویِ فاطمه رو شکستن؟
آخرین لحظات یه وقت دیدن علی بچه هارو از پیغمبر جدا کرد،حسین و حسن خودشون رو روی سینه ی پیغمبر انداختن،پیغمبر نوازشون می کرد،فرمود: علی جان بذار رو سینه ام باشن...
یارسول الله مگه نفرمودید :کسی که داره جون میده باید سینه اش رو آزاد کرد،آخه یه پیراهن رو سینه اش سنگینی میکنه؟
فرمود:علی! اگه حسین رو سینه ی من باشه من راحت جون میدم...اما کربلا...ای حسین...
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#ویژه_ایام_صفر
#روضه_پیامبر_اکرم_صلوات_الله_علیه.
.
@wwwmajmazakrin
⚜مناجات و روضه جانسوز_ویژه شب جمعه ایام ولادت آقا و مولا علی ابن موسی الرضا علیه السلام_استاد حجت الاسلام میرزامحمدی⚜
🌾🌿🌾🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌾🌾🌿
شب جمعه ست با امام رضا(ع) بریم کربلای معلی،کربلایی که امام صادق علیه السلام فرمود:مادرم فاطمه حاضر میشه،نزد زوار قبر جد بزرگوارم حسین ....،اولین کاری که مادرم میکنه اینه : "فتستغفر لهم ذنوبهم" مادرم برا گنه کارا،اونایی که زائر حسینن،استغفار می کنه،امشب فاطمه مادرش کربلاست ..." وقتی دعبل آمد محضر امام رضا(ع) حضرت فرمود شنیدم برا جد غریب ما مرثیه گفتی؟عرض کرد بله یابن رسول الله" فرمود قدری تامل کن،قبل از اینکه دعبل قصیدش رو بخونه،میگه دیدم امام رضا بلند شد،پارچه ای بین ما و محارم زد" دستور داد زن ها اومدن پشت پارچه، همه قصیده ی من دعبل رو بشنون،بعد به من فرمود "ارثل الحسین" حالا قصیدت رو برا جد غریبم بخون، دعبل قصیده رو اینجور شروع کرد:
افاطم لو خلت الحسین مجدلا ....
*به بهانه ی امام رضا بریم زیارت کربلا*
افاطم لو خلت الحسین مجدلا ....
وقد مات عطشانا بشط فرات ....
*یعنی بی بی جان حسینتو بین دو نهر آب ، با لب تشنه سر از بدنش جدا کردن ...." آماده ای یا نه؟!! میدونی امام رضا با این شعر چه کرد دعبل خزاعی میگه قصیدم هنوز توم نشده بود *وبكَاء رضا بُكَاءً شَدِيداً* دیدم امام رضا به شدت داره گریه میکنه .... واتامی علیهم مَرَّتَيْن"ِ اونقدر گریه کرد دو مرتبه از حال رفت الله اکبر ...
شنیدم صدای ناله زن ها روز پشت پرده "و علی سراخ من وراء السطح" زنها لطمه به صورت میزدن،آماده ای یا نه ..."
اگر این است تاثیر شنیدن
آخ ..شنیدن کی بود مانند دیدن ....
امان از آون ساعتی که دختر امیرالمومنین عقیله بنی هاشم بالای بلندی داشت میدید ، عزیز فاطمه رو محاصره کردن ، هر کی با هر چی دستشه داره پسر فاطمه رو میزنه ، چه کرد دختر علی؟!! دست روی سر گذاشت، شنیدن هی می گه: "يَا غِيَاثَ الْمُسْتَغِيثِينَ"،اما دیدن لحن مناجات زینب عوض شد... هی زمین میخوره،هی بلند میشه میگه وا حسینا ....." اخه دید:«و الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَی صَدْرِه ....» هر جا نشستی ناله بزن .... یا حسین ....
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#روضه_شب_جمعه
.
@wwwmajmazakrin
نوحه اسارت اهل بیت علیهم السلام
اهل بیت عصمت و،سختیِ اسارت و
دشمن و جسارت و،ظلم و جور و غارت و
رنج و درد و غربت و
روی نِی سر،دُختِ حیدر
داده از کف نورِ عین
وامصیبت وامصیبت
آه و واویلا حسین
واویلا واویلا...
کوفه و شام بلا،سخت تر از کربلا
دل به مِحنت مبتلا،غرقِ در اشک عزا
عترت خیرالنسا
در عزاشان،گشته گریان
چشم اهل عالَمین
وامصیبت وامصیبت
آه و واویلا حسین
واویلا واویلا...
#اسارت #کوفه #شام
#راه_شام #کوفه_تا_شام
@wwwmajmazakrin
یا ثارالله یا اباعبدالله.mp3
11.95M
◾️ نوحه #اربعین واحد
◾️ یا ثارالله یا اباعبدالله
🎤🎤 حاج امیر عباسی
@wwwmajmazakrin
تو شدی کشته که دین زنده بماند.mp3
4.63M
◾️ نوحه #اربعین واحد
◾️ تو شدی کشته که دین زنده بماند
🎤🎤 حاج امیر عباسی
@wwwmajmazakrin
یازهرا🥀:
ترک رو لبام از خجالتم می سوزه، می سوزه
بزار بهت بگم زخم غیرتم می سوزه، می سوزه
الشام، الشام چی اومد سر من
الشام، الشام کجا رفت سر تو
یادمه روی نی چشمای تر تو
بابا کجا بودی، خیمه که غارت شد
خیلی به ناموسم بابا جسارت شد
ای وای غریب آقام.......
جای طناب هنوز رو دستم پام جامونده، جامونده
خواهر من هنوز یه جایی تو شام جامونده، جامونده
الشام، الشام دل ما خون شده
الشام، الشام وسط ازدحام
تو و تشت طلا، منو بزم حرام
اهل حرم دیدن با خیزرون میزد
رو قلب ما می خورد هر ضربه ای میزد
ای وای غریب آقام.......
می بینی آخر هم با پیرهن سیاه میمیرم، میمیرم
هنور هم هر غروب به یاد قتلگاه میمیرم، میمیرم
ای وای، ای وای سرت دور از بدن
ای وای، ای وای بدن بی کفن
واسۀ کشتنت صد سپاه اومدن
بابا خودم دیدم جسمت که غارت شد
از خیمه ها دیدم خیلی جسارت شد
ای وای غریب آقا
@wwwmajmazakrin
التماس دعا