eitaa logo
کانال متن و روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
367 فایل
﷽ جدیدترین اشعار،نوحه وروضه بامتن درکانال ما خوش آمدید 🌺 مدیریت وتبلیغات👇تبلیغ پزشکی نداریم @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 💠 روضه و توسل جانسوز_ ویژه وفات سلام الله علیها استاد حجت الاسلام میرزامحمدی 🔴 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُم 🔵 تا دم مرگ اینو دائما هر وقت مشرف میشی به زیارت میگی "آقاجان نکنه این زیارت آخرین زیارت ما باشه ..." به خدا اربعین که اومدن آخرین زیارتشون شد" دیگه نتونستن کربلا برگردن ..." انقده کنار این قبور مطهر ناله زدن،سه روز اونقده ضجه زدن که امام سجاد فرمود: دیدم عمه ها و خواهرام دارن جون میدن" دستور دادم سوار شن به سمت مدینه حرکت کنیم " همه سوار شدن" اما دیدن سکینه هنوز از کنار قبر بابا جدا نشده ...." الله اکبر ، روز یازدهمم آخرین نفری که از گودال جدا کردن همین دختر بود ..."چی جوری جداش کردن؟؟ من از شما می پرسم ، مگه یه بچه ی 13 ساله چقدر نیرو لازم داره که او رو از کنار بدن بابا جدا کنن؟؟؟ اما نوشتن : فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب،فجروها عن جسد ابیها .... 🔵 به خدا نمی شه بعضی عبارات رو ترجمه کرد،اما خیلی ساده بگم،یعنی این نازدانه رو کشون کشون از کنار گودال بردن ....." اربعینم که وقتی آخرین نفر،خواست با تربت بابا خداحافظی کنه،دید دیگه کسی نمونده باهاش حرف بزنه رو کرد به خاک گرم کربلا،فرمود: اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا ....." قافله رسید به مدینه،روز جمعه بود وارد مدینه نشدن" بشیر آمد وارد مدینه شدهی صدا زد "یا اَهْلَ یَثْربَ لامُقامَ لَکْمْ بِها" تو خونه هاتون دیگه نمونید ...." چرا ؟؟؟ آخه: قُتِلَ الْحُسَیْن فَاَدْمُعی مِدْرارٌ ..... فقط یه جلوش رو اشاره کرد" چه جوری کشتنش؟؟ اَلجِسْمُ مِنْهُ بِکَرْبَلاءمُضَرَّجٌ ، وَالرَّأسُ عَلَی الْقَناهِ یُدارُ ...." قافله به استقبال آمدن به دنبال بشیر آمدن بیرون مدینه به استقبال قافله ی ابی عبدالله ...." چی جوری وارد مدینه شدن بماند، هر کی رفت سراغ یه بانویی" زن ها اومدن نزد سکینه . همه کنار قبر پیغمبر جمع شدن دیدن دختر علی زینب سلام الله علیها ؛یه پیراهن پاره پاره،یه پیراهن غرق به خون،سوراخ سوراخ رو، رو قبر پیغمبر پهن کرد" سفره ی روضه رو پهن کرد ... دیدن دیگه نمی شه با زینب حرف زد ... اومدن سراغ سکینه ... گفتن آی بانو از کربلا تا مدینه کجا به شما بیشتر سخت گذشت؟ فرمود هیچ جا برا ما مجلس یزدید نمی شد .... سر بریده ی بابای غریبم میان تشت ... همه مشغول لهو و لعب،خوشگذرانی و می گساری بودن،ما رو به طنابی بسته بودن......ای حسین
صبحگاهان ڪه خیالٺ بہ سرم مے‌آید دســت بر سیـنہ دلــم سمٺ حــرم مے‌آیـد بعد هر ذڪرسلامے ڪه بہ تو مےگویم عطرسیــب اسٺ ڪه از دور وبرم مے‌آید... سلام ارباب خوبم✋🌸
دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز،سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرق عزای عسکریِ ، وای وای غصه برای عسکری .... وای ... وای ... وای ... غریب سامره دوباره تشنه لبی دوباره تاب و تبی دوباره چشمِ ترِ ، خواهری و زینبی زِگریه پر خون شده دو چشمِ پسری ، وای وای به خاکِ غربت فِتاده صورت پدری ، وای وای کسی ندارد خبری ... دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز،سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرق عزای عسکریِ ، وای وای غصه برای عسکری .... وای ... وای ... وای ... غریبِ سامره این روزُ و شب ها میاد از مدینه یک صدا فاطمه خورده زمین ، در وسط کوچه ها میونِ دیوار و در شده ناله به پا ، وای وای ببین که آتیش زبونه داره همه جا ، وای وای تنم زیرِ دستُ و پا ... وای ... وای ... وای ... مادر مادر مادر دوباره زهرِ جفا دوباره شور و نوا یه روز بقیع و یه روز،سامره غرقِ عزا حال و هوایِ سامره حالِ دیگریِ ، وای وای حضرتِ حجت غرق عزای عسکریِ ، وای وای غصه برای عسکری .... وای ... وای ... وای ... غریبِ سامره حسن ... حسن ...
4_5911368346539919232.mp3
1.54M
سینه زنی زمینه به مناسبت شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری علیه السلام تقدیم به همه شهدای مدافع حرم مخصوصاً شهید بزرگوار هادی_ذوالفقاری _حاج امیر عباسی -(نورِ چشمِ محمدی) نورِ چشمِ محمدی حسن ابن علی یا سیدی از عالمی سرآمدی حسن ابن علی یا سیدی آیه ای از قدر و کوثری نوری از عترتِ اطهری راهِ بشر را روشنگری جانم یا امامِ عسکری .... خلقت محوِ نگاهِ توست عاقبت بخیری در راهِ توست عالمی در پناهِ توست عاقبت بخیری در راهِ توست ای دلم مشتاقُ اسیرت دعا کن باشم در مسیرت نروم در راهِ دیگری جانم یا امامِ عسکری .... خواهم باشم هم قدمت مدافعِ حریمُ و حرمت همدم شد جان با ماتمت دلِ محزون بسوزد در غمت ای غریبِ شهرِ سامرا سامرا گردیده کربلا از اشکِ چشمانِ مادری جانم یا امامِ عسکری .... شاعر: @majmaozakerine
4_238287585900766141.mp3
4.86M
‍ شهادت امام حسن عسکری علیه السلام سبک شور حاج مهدی مختاری متن👇👇✍✍ (شبا تو عالم خیال از رو زمین جدا میشم) 2 چشمام و باز میبندم و راهی کربلا میشم دور ضریح میگردم و زائر خوبیات میشم زندگیمو برات میدم مقیم کربلات میشم رویا شبهامه تسکین دردامه حرم آقامه کربلا کربلا بارون چشمامه لرزش دستامه ذکر رو لبهامه کربلا کربلا حاجت دنیامه حسرتش باهامه بهترین رؤیامه کربلا کربلا این دل تنگم باز هوایی شد شکر لله باز کربلایی شد انت فی قلبی ابا عبدالله 🔄🔄🔄 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰 التماس دعای فرج
4_6006051128213505781.mp3
5.94M
زنی و توسل به حضرت بنت الحسین سلام الله علیهما نفس آقا سید مهدی حسینی ✨✨🏴✨✨🏴✨✨ «آه .. یابن الزهرا حسین ..» پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین در میان خرابه سر کردم ، آه حسین پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین در میان خرابه سرکردم‌ ، آه حسین پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین «آه .. یابن الزهرا حسین ..» تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین «آه .. یابن الزهرا حسین ..» .
💠 اشعار شهادت حضرت سکینه شاهان جهان واله و حيران سکینه هستندگدایی به سره خوان سکینه ❤️ او دخترک ناز حسین است بدانید جبريل شده خادم و دربان سکینه ❤️ ملک و ملك و عالم و آدم همه یکسر هستند همه ريزه خور خوان سکینه ❤️ دانی زچه مشكلت شودحل به جهانی دست طلب انداز به دامان سکینه ❤️ یکسر همه ی جن و ملك ، عالم و آدم باشند سر سفره احسان سکینه ❤️ او دخت حسین است نگر حشمت و جاهش اینگونه نگر مرتبت و شان سکینه ❤️ هرشب زغم هجر پدرگشت پريشان عالم شده امروز پريشان سکینه ❤️ اوکنده ز بن كاخ پرازظلم وستم را (مجنون) بنگر بردل سوزان سکینه -حاج آرمین غلامی
روضه و توسل جانسوز_ویژه وفات حضرت سکینه سلام الله علیها _استاد شیخ حسین انصاریان ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ اسب عربی که خیلی تیزهوشه مخصوصا اگر تمرینشم دیده باشند؛چرا من هر چی با محبت رکابش رو میکشم اسبم حرکت نمیکنه؟باید یه مانعی جلوی مرکبم باشه،خم شد؛چون سر و گردن اسب جلو تره راکب که نشسته جلو رو میبینه اما اگر مانعی باشه باید خم بشه یه مقدار عقب گردن رو نگاه کنه،ابی عبدالله خم شد،دید دختر سیزده سالش دست اسب رو گرفته،نمیذاره بره ...." پیاده شد،روی خاک نشست،سکینه رو بغل دست خود نشوند،آنقدر ابی عبدالله با ادبه که سکوت کرد ببینه بچش چی میگه؟بابا کجا میخوای بری؟عزیز دلم میدان؛بابا از صبح تا حالا که میرفتی برمیگشتی،این بارم برمیگردی؟نه عزیز دلم دیگه برنمیگردم ....." بابا حالا که میخوای بری و نیای میشه من یه درخواست از شما داشته باشم؟آره عزیز دلم،میدونه یاران همه رفتند،اکبر رفته،عباس رفته،دیگه مردی رو ندارن که از اینا دفاع کنه تنها برادر بیمارشه؛فکر میکنه بابا هم که بره تو این بیابون ما بین سی هزار دشمن گرفتار میشیم،گفت بابا قبل از اینکه بری میدان میشه ما رو به مدینه برگردونی؟نه عزیزدلم،یه ضرب المثلی رو براش گفت: یعنی سکینه ی من،من دیگه دستم بسته،شما رو نمیتونم برگردونم ..." دختر دیگه ادامه نداد حرفشو،حالا بابا شروع کرد به حرف زدن،سکینه جان میشه من از تو یه تقاضا بکنم؟از جا پرید،بابا رو بغل گرفت،صورت بابا رو بوسید،سر بابا رو رو سینه گذاشت،بابا شما از من چی میخوای عزیز دلم؟من از تو میخوام اینقدر مقابل چشم من اشک نریزی عزیزم ...‌." سکینه جان این گریه های تو داره دل منو آتیش میزنه ...." "لاتحرقی قلبی بدمعک حسرتا مادام منی الروح فی جسمانی..." این جمله ی آخر میدونید یعنی چی؟یعنی اینکه سکینه ی من تا لحظه ی آخر مقابل من گریه نکن،دیگه نگفت بعد من گریه نکن،یعنی بعد من هر چی خواستی گریه کن؛دیگه من نیستم جیگرم آتیش بگیره،دیگه بابا رو ندید تا وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته....." "عمتی نعش هذا من؟"عمه این بدن قطعه قطعه ی کیه؟عزیزم این بدن قطعه قطعه ی پدرت حسینه ........ @majmaozakerine
شنیدم سینه زنهاراپریشان دوست داری میان روضه هایت چشم گریان دوست داری همین اشک وهمین دستی که میکوبم به سینه همـین یعنی تو نوکـر را کـماکان دوست داری أحَبَّ اللّه مــَن فـی قَلبِهِ حُبِّک، از این رو مسیحی رامحرم چون مسلمان دوست داری اگر خـادم، اگر شاعـر، اگر مـداح باشـد تونوکررابه هرجاباهرعنوان دوست داری عزادارتو ازهر کشوری باشد عزیز است ولی آقا کجا را قدر ایران دوست داری؟ مگر اینکه خـودم از راه برگــردم وگـرنه توهرجوری که باشم حتی الامکان دوست داری اگر گفتم فدایت میشوم مرد است و قولش بمیرم پیش چشمان تو الآن، دوست داری؟ شبی دیدم بخواب، اذن حرم دادی و گفتی: شنیدم کـربلا و کنج ایوان دوست داری : 💔 نوشته اند بهشت است مزد زائر تو مگربه غیرِسرِکویِ توبهشتی هست؟ سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
متن روضه جانسوز امام حسن عسکری علیه السلام سید مجید بنی فاطمه ⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️⬛️ فرمود:جیگرم داره میسوزه،لبا خشکِ..آقا حجة بن الحسن خودشون ظرف آبی رو آوردن مقابل دهان بابا گرفتن،همه ی بچه ها زودی میان بالا سرِ باباشون اگه کاری داشته باشه...همه ی باباها هم عشق می کنن،میگن:موقع جون دادن بچه مون بالا سرمون باشه...تشنه بودی میدونم اما مهدیت برات آب آوُرد... یه نفر هم گفت:من آب ببرم...سپرش رو آب کرد،تا رسید نزدیکِ گودال،دید شمر داره بیرون میاد،گفت: بگو هلال کجا میری؟ گفت:میخوام حسین رو سیرابش کنم...یه وقت نانجیب گفت: من حسین رو سیراب کردم...*   زهر افتاده به جان جگرم ، مهدی جان لرزه افکنده ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر جرعه ی آبی برسان که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود واقعه ی کرب و بلا در نظرم مهدی جان قدح آب روان تا به لبم شد نزدیک عطش اهل حرم زد شررم مهدی جان بشکند دستی که با بغض علی سیلی زد به رُخِ عمه ی نیکو سِیَرَم مهدی جان   *آقای من!یا امام عسکری! شما رو آزار دادن،خونه زندگی تون رو بهم ریختن،ریختن تو خونه ی شما... اما فقط یه دَرِ خونه رو آتیش زدن... یا امام عسکری! خیلی اذیت کردن شمارو،یا امام زمان شما هم خیلی غربت کشیدید، درستِ شما چهار ساله بودید باباتون رو شهید کردن،بارها حرمت باباتون رو نگه نداشتن...اما بمیرم برا اون بچه های قد و نیم قدی که بعد از پیغمبر همه دور مادر رو گرفتن برا پیغمبر عزاداری می کنن،که ریختن تو خونه دَرِ خونه رو آتیش زدن،دستای باباشون رو بستن... علامه امینی گریه می کرد،گفتن:آقا! چرا اینجور گریه می کنید، گفت:الان تو این فکر بودم اگر برا مادر اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به بابا،اگه برا بابا یه اتفاق بیوفته بچه ها پناه می برن به مادر،تو کوچه بچه ها به کی پناه بردن...یکی علی رو می کشه یه عده حرومی یه خانومی رو می زنن... بعضی روضه ها گریه داره،اما بعضی روضه ها داد داره،بلدی داد بزنی یا نه؟ یه کاری کردن مادرِ سادات مثل پیر زنها راه می رفت،می دونی چرا مثل پیر زنها راه می رفت؟ الان یه بیت می خونم...*   از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم دلم می خواست چشمانم نمی دیدند جایی را که خونِ محسن خود بر در و دیوار می بینم   *زنی که بخواد بچه به دنیا بیاره،قبلش برا بچه اش لباس آماده میکنه...بعد از ماجرایِ در و دیوار هر وقت بچه ها می خوابیدن،مادرمون لباس بچه اش رو بغل می گرفت...محسن جان خیلی دوست داشتم ببینمت...اما مغیره تو کوچه امون نداد....شبیه این مادر فقط رُبابِ، تو شام یه وقت زینب نگاه کرد دید داره دستش رو تکون میده،چی شده رباب؟گفت:خانوم جان ما بین این زن ها دیدم زنی بچه اش رو بغل گرفته...یادِ علی اصغرم افتادم....حسین... @majmaozakerine
‍ ای وای عمری زداغ کربلا می سوخت یادش نمی ره همه جا می سوخت اون غروب تلخ و غم انگیز و پیش نگاش که خیمه ها می سوخت ای وای روز و شب از شام بلا می سوخت برای داغ شهدا می سوخت راه گلوشو بقض گرفته بود وقته مناجات و دعا می سوخت ناله ی دختران و دیده گریه ی کودکان و دیده ضجه ی مادران و دیده ای وای برای داغ شهدا می سوخت همیشه از این ماجرا می سوخت بر اثر ضربه های شلاق تنه تمومه اسرا می سوخت ای وای بچه ای شیر خواره می دید می سوخت هر جایی گهواره می دید می سوخت به یاد خواهرش می ریخت اشک وـ روسری پاره می دید می سوخت سنگ زدن از رو بام و دیده خنده های عوام و دیده بازارو ازدحام و دیده ای وای کربو بلا در نظرش افتاد دید از رو مرکب پدرش افتاد لحظه ی اخر قبل جون دادن یاد نگاهه اخرش افتاد ای وای خنده های شمر نرفت از یادش ماجرای شمر نرفت از یادش لب و دهانه قاریه قران جای پای شمر نرفت از یادش رگای حنجری رو دیده روی نیزه سری رو دیده تو حصیر پیکری رو دیده رضا نصابی👆👆 👇👇
بسم ‌الله الرحمن الرحیم شب ما را سحر نمی آید خواب، در چشمِ تر نمی آید مدحش از من که بر نمی آید چون سکینه دگر نمی آید دختر شاه...گوهر نایاب بی قرینه... درست مثل رباب   روضه می خواند، روضه با احساس روضه اش داشت عطر و بوی یاس شرم یک مرد... روضه ای حساس وای از مشک پاره ی عباس روضه ی دست و چشم و مشک عمو روضه ی قطره قطره اشک عمو   روضه خوان چشم های خود را بست مادرش دست خود زند بر دست رأس اصغر به روی نیزه نشست پای نیزه قد سکینه شکست به خدا خواهر است حق دارد خواهر اصغر است حق دارد   بر سر ناقه خواند نافله را دور ناقه شنید هلهله را چه کند خنده های حرمله را چشم دشمن به سوی قافله را مثل یک مرد... مثل عمه ی خود صبر می کرد... مثل عمه ی خود   قلبش از غصه ها کباب شد و بعد سقا فقط عذاب شد و مثل او از خجالت آب شد و وارد مجلس شراب شد و خیزرانِ یزید پیرش کرد حرف مردی پلید پیرش کرد   دختر بی قرینه ی پدرش روضه خوان مدینه ی پدرش همه جا شد سکینه ی پدرش یادش افتاده سینه ی پدرش زیر پای سوارها افتاد روی گل، ردِ خارها افتاد   یادش افتاد آه آهِ حسین غرق در خون همه سپاه حسین بود یک نیزه تکیه گاه حسین داد می زد که قتلگاهِ حسین... ...پر شد از خونِ زخم های تنش پر شد از تیر و نیزه ها بدنش   وسط حجره ی محقر خود با دل خون میان بستر خود باز در لحظه های آخر خود یادش افتاد داغِ خواهر خود کنج ویرانه خواهرش جان داد سر بابا برابرش... جان داد
متن روضه شهادت امام حسن عسکری 🥀🥀🥀 شانه به درد زلف پریشان من نخورد مرهم به درد زخم گریبان من نخورد از زهر معتمد که دو سه جرعه خورده ام یک قطره هم نماند که از جان من نخورد از تب � آسمان ماتم گرفته از جفا یابن الحسن سر کشیده ساقی آن جام بلا یابن الحسن بر دل یاران غمی ناگفتنی بنشسته است غرق ماتم گشته شهر سامرا یا بن الحسن دانم از داغ پدر گریان و سوزانی چو شمع در کنار قبر او داری نو یابن الحسن ای امید آخرین ای روشنی بخش دلم ای که باشی کنون صاحب عزا یابن الحسن در عزای باب خود صاحب عزای مجلسی بر عزاداران خوش آمد گو بیا یابن الحسن شب شهادت مولا و آقامون امام حسن عسگری است ، امروز شیعه عزادار است کاش امروز سامرا بودیم در حرم مطهر آن بزرگوار عرض ادب می کردیم یابن الحسن سرت سلامت . امروز عاشقان اینجا مجلس عزا برای بابای مظلومت منعقد کردند . آقا رسم است صاحب عزا می آید دم در می ایستد هر کسی وارد مجلس می شود خوش آمد می گوید : آقا نظر کن . از دیده سرشک غم ببارد مهدی بر قبر پدر جبین گذارد مهدی هر جا که عزای عسکری منعقد است در بزم عزا حضور دارد مهدی امروز سامرا چه خبر بود؟ امام زمان در سن کودکی بر بدن نازنین بابا نماز خواندند شیعیان و دوستان بودند ، بدن آن امام را با عزت و احترام تشییع نمودند سامرا ، کنار قبر پدر بزرگوارشان امام هادی آن بدن دفن شد : بفدای آن بدنی که خواهرش زینب نشناخت ، دیدند زینب خیره خیره به آن بدن نگاه می کند یک وقت هم صدا زد : آیا تو حسین منی و ... همه صدا بزنید حسین ... خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما آمین
بسم الله الرحمن الرحیم پدری در دم مرگ است و به بالین پسرش  پسری اشک فشان است به حال پدرش  پدری جام شهادت به لبش بوسه زده پسری سوخته از داغ مصیبت جگرش پسری را که بود نبض دو عالم در دست شاهد داغ پدر آه و دل و چشم ترش حسن العسکری از زهر جفا می سوزد حجةابن الحسن از غم شده گریان به برش چار ساله پسری مانده و صد ها دشمن که خداوند نگه دارد و از هر خطرش دشمن افکنده زپا نخل امامت را باز کند اندیشه به نابودی یکتا ثمرش خانه را که عدو دست به غارت زده است اتش ظلم بر افروخته از بام و درش آه از آن روز که شد غیبت مهدی آغاز غیبتی را که بود خون شهیدان اثرش آنکه امروز جهان زنده و قائم از اوست بار الها که مؤید نفتد از نظرش سید رضا مؤید
. سلاااام صبح زیبای یکشنبه شما بخیر و سلامتی _🌹_‏الهی آفتاب زندگی تون پرنور باشه الهی روزی تون پربرکت باشه الهی همیشه شادی تولحظه هاتون و خوشبختی مهمان خونه هاتون باشه الهی نگاه خدا همیشه همراه شما باشه
✨🌸 یکشنبه ها🌸⚡️ ↩️ اذکار روز،،، 🔸 یا ذالجلال والاکرام 👈100مرتبه 🔶 یا فتاح 👈489مرتبه 🍃🌸🍃🌸🍃 ↩️سوره روز،،، 🔅سوره مبارک " الرحمن " این سوره در دلمنافقین جای نمی گیرد.در روز قیامت از الرحمن میپرسند چی کسی را شفاعت میکنی واو شفاعت گر کسی است که ان را خوانده باشد و وی را وارد بهشت می کند. 🍃🌸🍃🌸🍃 ↩️ادعیه و زیارت روز ،،، 1/ دعای روز یکشنبه 2/ زیارت عاشورا 3/ دعای یستشیر 🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌼 روز یکشنبه ↩️ هر کس در این روز چهار رکعت نماز بجا آوردو در هر رکعتی حمد،و ملک بخواند،خداوند او را در بهشت در هر جا که بخواهد ساکن میکند.   •┈••✾🍃🍂🍃✾••┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰روز یـکشنبـــه روز زیارتی 🌸حضرت علـــــے علیه السلام 🌸حضـرت زهــرا سلام الله علیها دعا 🤲 ┏━"🖤"━━━━━━┓
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ ذکر تسبیح ملائک ذکر نام فاطمه او امام مرتضی ، حیدر امام فاطمه ذکر یا حیدر دمادم شد کلام فاطمه هست تا آخر - غدیر خم - پیام فاطمه می دهد با چادری خاکی پیامی این چنین نیست جز حیدر در این عالم امیرالمومنین کیست او آنکس که ظلمت را چراغان می کند سائل بی آب و نان را صاحب نان می کند نه یهودی عالمی را او مسلمان می کند تار و پود چادرش هم کار قرآن می کند مِهر او مُهر قبولی عبادات همه ست حجت حق بر امامان دو عالم فاطمه است فاطمه آیه به آیه ، آیه های داور است حُسن اسماء خدا ، آیات نور و کوثر است هم نبی را دختر است و هم نبی را مادر است چادرش در یاری دین ذوالفقار حیدر است دیده ی دنیا ندیده تا ابد مانند او می برد غم از دل حیدر گل لبخند او غصه او نه غم دست و نه بازو بود نه غصه ی او نه در و نه درد پهلو بود نه غصه ی زهرا گرفتن از علی رو بود؟ نه ضرب سیلی و جراحتهای ابرو بود؟ نه غصه اش شب تا سحرها غصه ی پیغمبر است غصه ی او غصه ی بی یاوری حیدر است نیست چون زهرا به عشق مرتضی دلداده ای پای مولا با شکسته دست و بازو ، مانده ای نیست جز او در ره مولا ، ز پا افتاده ای در غم مولای خود ، عجل وفاتی خوانده ای پشت در آمد ، نمانَد رهبرش بی یار و کس از نفس افتاد تا مولا نیفتد از نفس دست بر پهلو به پیش دیده طفلان خود ریسمان تا دید بر دست و سر قرآن خود سوی مسجد شد روانه در پی جانان خود آورد تا از دل اهل سقیفه جان خود می زدند او را میان کوچه ها با هر چه بود می زدند او را به پیش مرتضا با هر چه بود دختر پیغمبر است بر دست و بازویش نزن پیش چشم شوهرش سیلی تو بر رویش نزن با غلاف تیغ بر بازوی بانویش نزن پا به ماه است او لگد را سمت پهلویش نزن مغرب روز دوشنبه فاطمه از حال رفت از دوشنبه روضه ها تا جمعه ی گودال رفت از دل گودال می آید صدای مادری می زند بوسه به رگهای بریده خواهری روی خاک افتاده بی سر غرق در خون پیکری رفته از دست حسین انگشت با انگشتری فتنه ای که پشت در پهلوی زهرا را شکست کربلا هم آمد و پهلوی مولا را شکست ⏹
هدایت شده از روضه دفتری
✳️ 💠 ع 🍁برخاتم اوصیاء مهدی صلوات 🍁برصاحب عصر ما مهدی صلوات 🍁خواهی که خداوند بهشتت ببرد 🍁بفرست توبر حضرت مهدی مضطر صلوات 🔘برعسکری آن نورولایت صلوات 🔘برآن گل گلزار رسالت صلوات 🔘خواهی که خداگناه تو،عفوکند 🔘بفرست برآن روح کرامت،صلوات (دعای فرج) ⬅️اَلسلامُ علیکَ یا اَبامُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بنَ عَلِیٍ اَیُّهَا الزَّکِیُّ العَسکَرِیُّ یَابنَ رَسوُلِ اللّهِ یا حُجَّةَ اللّهِ.... 🍂شد عزای باب مظلومت بیا یابن الحسن 🍂جان به قربان تو ای صاحب عزا یابن الحسن 🍂عسگری مسموم شد از زهر بیداد و ستم 🍂کز غمش سوزد دل اهل ولا یا بن الحسن 🍂در جوانی رفت از دنیا امام عسگری 🍂شد کویر دل از این غم شعله زا یابن الحسن 🍂این مصیبت را زسوز سینه و با اشک وآه 🍂تسلیت گوئیم امروز بر شما یابن الحسن ⬅️روز عزای امام حسن عسکری... امروززصاحب عزا مهدی فاطمه است... ☑️امروز روز یتیمیه امام زمانه... امروز هم ناله شیم با امام زمان.... قربون اشک چشمت برم آقا جان... آقا قربونت برم تو سن کودکی لباس عزا به تن کردی... امروز دم در ایستاده... شال عزا به گردن انداخته... آقا...قربون اون شال عزا برم به گردن انداختی.... هر جایی بری مراسم ختم،صاحب عزا دَمِ در می ایسته،خوش آمد میگه... امروز صاحب عزا خودِ امام زمانِ... دَمِ در ایستاده،خوش آمد میگه... میگه آی عزادارای پدرم! خوش اومدید... ما امروز اومدیم خودمون رو بهت نشون بدیم ،ما هم اومدیدم آقا! اما تو رو ندیدیم یوسفِ زهرا.... 🔳آقا جان مهدی زهرا.... امروز بیا یه روزی به ما بده... آخه 2ماه بر امام حسین گریه کردیم... ناله زدیم.... آقا جان هنوز بعضیا پیرهن مشکی رو در نیاوردن.... آقا میدونی عزای ما کی تموم مشه.... اون لحظه ای که شما تکیه به دیوار کعبه بزنی...بگی... 💥الا یا اهل العالم انا بقیة الله... 🔹دلتو ببرم سامرا و التماس دعا ✨میرسد نالهٔ فاطمه بر گوش ✨حجة ابن الحسن گشته سیه پوش ✨سامرا بار دیگر در عزا شد ✨حجة ابن الحسن صاحب عزا شد ⬅️آقا خادمشُ صدا زد ظرف آبی براش بیاره.. میگه:ظرف آب رو برداشت آورد،داد دستِ امام حسن.... اینقدر آقا ضعیف شده... ،دست ها میلرزه،بدن داره میلرزه... ظرف آب رو که به دست امام حسن داد،اینقدر که دست ها میلرزید، ظرف آب رها شد، ریخت رو زمین..... صدا زد:آی خادم! برو پسرم مهدی رو خبر کن...مهدیم بیاد... اینجا امام حسن پسرش مهدی رو صدا زد، یه مادری هم من میشناسم،پسرش مهدی رو صدا زد،ما بینِ در و دیوار قرار گرفت،صدا زد: مهدی جان! بیا... کمکِ مادرت کن از سینه اش خون میچکید دنبال حیدر میدوید میگفتُ با سوز جگر یابن الحسن یابن الحسن 💥(گریز روضه به حضرت زهرا س) ⬅️بمیرم برا امام حسن عسکری.. امام زمان اومد... کنار پدر... ظرف آب رو برداشت... ظرف آب رو نزدیک دهان مبارک بابا آورد... اینقدر این بدن ضعیف شده... اینقدر این بدن نحیف شده... همچین که ظرف به دهان مبارک حضرت رسید... از شدت ضعف هی ظرف آب به دندونای حضرت میخورد... 🌾امان امان(3).... نمیدونم اون لحظه امام عسکری یاد چه لحظه ای ..آخ یاد چه صحنه ای افتاد... شاید یاد اون لحظه ای افتاد... که عمه جانش زینب دید دارن با چوب خیزران به لب و دندان حســـــــــين..... (گریز) ⏪یه لحظه امام حسن شروع کرد گریه کردن... آقا صدا زد: بابا! چرا گریه می کنید؟ شاید فرموده باشه!!! مهدی جان برا تو گریه میکنم... خیلی غریبی... بعد از من بیابون گرد میشی...بعد از من خیلی بی کس میشی ✳️اما می خوام بگم آقا جان... درسته داغ بابا دیدی... ولی شیعه آمدن بدن بابا رو احترام کردند.... با عزت بدن بابا رو تشیع کردند ... ⚫️اما من بمیرم برای جد غریبت حسین .... چه تشیع جنازه ای شد.... ۱۰ نفر نعل تازه به اسبها زدن ... اینقدر رو بدن عزیز زهرا تاختن... امان امان ... الهی خواهری که داغ برادر دیده بینمون نباشه... چه کشید بی‌بی زینب .... اومد گودی قتلگاه... این شمشیر شکسته ها رو کنار زد... نیزه شکسته ها رو کنار زد ... آخ یه بدنی دید بی سر...عریان.. قطعه قطعه... چه کرد عمهٔ سادات... یه وقت دیدن خم شد لباشُ گذاشت به رو رگهای بریده حســـــــین.... ◼️هرگز کسی چون من تن بی سر نبوسید ◼️ بوسیدم آنجایی که پیغمبر نبوسید ◼️ حیدر نبوسید زهرا نبوسید ◼️ حتی نسیم صحرا نبوسید 💠هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)💠 @roze_daftari