📖 تقویم شیعه
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۱۲ آبان ۱۴۰۱
میلادی: Thursday - 03 November 2022
قمری: الخميس، 8 ربيع ثاني 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹ولادت مسعود امام حسن عسگری علیه السلام " 232 هجری قمری
📆 روزشمار
▪️2 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
▪️26 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️34 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️54 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
✅ با ما همراه شوید...
#زیارتامامحسنعسکری علیه السلام درروز پنجشنبه و #صلواتبرایشان
🔹خواندن این زیارت و عرض ارادت به پدر بزرگوار #امام_زمان علیه السلام فقط یک دقیقه زمان میبرد.
🏴سبک زمزمه یا واحد سنگین وفات شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
#زمزمه_حضرت_معصومه_س
#واحد_حضرت_معصومه_س
#میریزه_اشکم_و
🏴بند اول
میریزه اشکم و
خبر داری از حالم و
که بی تو من بی حالم و
بی جونم و جونی ندارم
میبینی خواهرو
با حال زار و مضطر و
افتاده توی بستر و
کاشکی میشد بودی کنارم
داداش کجایی
بیا که من بی طاقتم
تنها تو خاک غربتم
میخوام ببینمت ولی
اجل نمیده مهلتم
الا ای نور دیده،خدانگهدار
جونم به لب رسیده،خدانگهدار
رضا رضا رضا جان،خدانگهدار
🏴بند دوم
به شوق دیدنت
از راهه دوری اومدم
از ساوه تا قم اومدم
من اومدم تورو ببینم
نشد ببینمت
شاید همینه مصلحت
باید که دور باشم ازت
قسمت اینه تورو نبینم
روز ورودم
به شهر قم رو یادمه
اون عزت و اون احترام
ذوقه مردم رو یادمه
که گل میریختن از رو بام
شد گلبارون مسیرم،رضا رضا جان
کسی نکرد حقیرم،رضا رضا جان
رضا رضا رضا جان،خدانگهدار
🏴بند سوم
به دست راهزنا
تو راهه ساوه از جفا
کشته شدن برادرام
ولی نشد به من جسارت
جلو چشام نرفت
سری به روی نیزه ها
تنی به زیر دست و پا
که من بشم خمیده قامت
آه و واویلا
با اینکه غم دیدم ولی
به من گذاشتن احترام
نبردنم بزم حرام
برام نشد قم مثه شام
منو ندادن آزار،آه و واویلا
نبردنم تو بازار،آه و واویلا
واویلتا واویلا آه و واویلا
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
#حضرت_معصومه #مرثیه_حضرت_معصومه
برگدای خانه اش معصومه، عصمت میدهد
دستِ زائرهای خود برگ شفاعت میدهد
برکسی که خاک شد، تاثیر ِتربت میدهد
قولِ دیدارِ رضا را در قیامت میدهد
مثل سلطان ، گنبدِ این شاه بانو با صفاست
زائر ِ معصومه در قم ، زائر قبرِ رضاست
سفره ای مثل عموجانش حسن انداخته
حضرت رب الکرم اورا کریمه ساخته
هرکه بی حاجت به کویش پا گذارد؛باخته
شک ندارم اصلاً او معصومه را نشناخته
مثل زهرا مادرش احسان او بی انتهاست
دختر باب الحوائج، دیده بر راه گداست
مثل زینب مو به مو تفسیر قرآن می کند
با تکان چادرش کافر مسلمان می کند
دست او باز است و زینب وار، احسان می کند
خواهر سلطان ِعالم کار ِسلطان می کند
از کلام حضرت صادق چنین معلوم شد
زائرِ او زائرِ هر چهارده معصوم شد
رشته های معجر او دست بافِ فاطمه است
هرکه دورش گشته بی شک در طواف فاطمه است
در عفافِ زندگیِ او، عفافِ فاطمه است
عشق او تفسیر ِ عین و شین و قاف فاطمه است
هیچ مردی با چنین اعجوبه ای هم تا نشد
عاقبت هم همسری در رتبه اش پیدا نشد
سالهای سال در چشم انتظاری سوخته
در فراق روی بابا دیده بر در دوخته
اسم زندان در دل او شعله ها افروخته
گریه های بی صدا را از کسی آموخته
خانهٔ موسی بن جعفر بیت الاحزانش شده
گریه در ده سالگی روزی چشمانش شده
در یتیمی احترامش را نگه می داشتند
دور تا دورش برادر ها اقامت داشتند
بی اجازه پا کنار خانه اش نگذاشتند
جای هیزم شاخه گل در پشت در بگذاشتند
داغ بابا دید اما داغی مسمار نه
کوچه های تنگ دید اما درودیوار نه
فاطمه بود و مدینه قامتش را تا نکرد
بی حیایی با لگد در را به سویش وا نکرد
با کف پا روی چادر قاتلی امضا نکرد
گوشوارش را کسی در کوچه ها پیدا نکرد
مادرش زهرا ولی در زیر یک «در» گیر کرد
سینهی زخمی سه ماهه مادرش را پیر کرد
بعد بابا با رضا جان بیشتر مأنوس شد
ساحل چشمان او دلبند ِ اقیانوس شد
غربت آن دم در تمام ِ هستی اش ملموس شد
که رضایش از مدینه رهسپار طوس شد
شد مدینه بی رضا، یکسال مانند قفس
گریه می کرد و صدا می زد رضا را هرنفس
نامه ای از یار آمد، بالهایش باز شد
موسم ناقه سواری های او آغاز شد
تا به شهر ساوه بغض دشمنان ابراز شد
بال و پرهای های کبوتر ها شکارِ باز شد
صحنه ای از کربلا با دیدهٔ تر دیده است
در دیار بی کسی داغ برادر دیده است
سوی قم او داغدار آمد ولی با احترام
کوچه واکردند مردم در میان ازدحام
می رسید از هر طرف تنها صدای السلام
شد گریز روضه ام یک جمله «ای لعنت به شام»
چه بلایی بر سر ناموس حق آورده اند
عمه سادات را خیلی مُعَطّل کرده اند
کوچه کوچه محمل ِ بی پرده را چرخانده اند
دورِ ناقه چشمهای بی طهارت مانده اند
خارجی فرزند زهرا را به خنده خوانده اند
بسکه سرها را به روی نیزه ها رقصانده اند
بارها از روی نیزه سر زمین افتاده است
گیسوی آقام دست آن و این افتاده است
بی طهارت ، دستْ گردان آیهٔ تطهیر شد
بسته دستِ قافله در حلقهٔ زنجیر شد
باتکانِ نیزهٔ ششماهه مادر پیر شد
بارها با نیزه دار مست او درگیر شد
داد زد نامرد با بال و پرش بازی نکن
کودکم خوابیده بس کن باسرش بازی نکن
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
_________________
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
╰┅────────————
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا__س__روضه
همان غمی که تو داری علی همان دارد
ولی به جانِ حُسینت که بیش از آن دارد
من آن غریب دیارم که خانه ویرانم
خوشا به حال غریبی که خانمان دارد
خدا کند که نبیند غمی که ما دیدیم
کبوتری که عزیزی در آشیان دارد
مدینه گفت که راحت شد از تو ، اما نه
پس از تو خانهی ما پنج روضهخوان دارد
نمیزنند به لب ، نان ، یتیمهای علی
که جای دستِ تو را قرصهای نان دارد
لباسهای تو را یک به یک علی تا کرد
و تازه دید چقدر از تنت نشان دارد
نشان سینه و سُرفه نشان شعله و در
نشان تیزیِ زخمی که داستان دارد
شکست پهلویِ تو پیشِ پهلوانِ تو و
از آن زمان کمرم دردِ بی امان دارد
از آن زمان که گرفتی تو دامنم اما
رسید قنفذ و دیدم نفس زنان ، دارد
به شیشهای که ترک خورده سنگ میکوبد
نشست و گفت که هست این ، هنوز جان دارد
زِ گریه تا به مزار گُمَت علی نرسد
خدا کند به شب هفتمت علی نرسد
(حسن لطفی ۴۰۰/۱۰/۱۸)
حضرت زهرا (س)
روضه
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
@majmaozakerine
خواهر خورشید
هرچه می خواهم میسر می شود،دیدار نَه
هرچه دنبال وصالم،می شود تکرار نه
فرصتی دیگر نمانده کاش می دیدم تو را
دل به فکر ماندن است و این تن بیمار نه
شد برایم تا خراسان آمدن فرض محال
هر چه می گردم تو اینجا نیستی اِنگار نه
روز و شب امید دارم تا که پیدایت کُنم
تابِ ماندن هست اما بی وجود یار نه
خوب شد زینب نبودم تا بِبوسم حنجرت
خوب شد زینب نبودم تا سرِ بازار... نه
خواهری در پای نیزه، دلبری بالای نی
می رود در حلقه ی نامحرمان هم پای نی
خواهر خورشیدم و از نور، دور اُفتاده ام
دخترِ مردِ کلیم، از طور دور افتاده ام
حال غیر از سوختن یا ساختن باید چه کرد
وقتی از دلدار خود این جور دور افتاده ام
گر بنای دیدن تو نیست ، چشم از دستِ زهر
چه ملالی هست گردد کور ،دورافتاده ام
باز ماندم از وصالت شد امیدم نا امید
مثل یک صید اسیر از شور دورافتاده ام
فرصتی دیگر نمانده لحظه های آخری
من سلامت می دهم از دور، دورافتاده ام
می روم ایکاش می شد این دل از تو با خبر
یا رضا هم دور از تو مانده ام هم از پدر
وقت رفتن نیست پیشم دلبر لیلای من
ساحل خشکیده ای شد این دل دریای من
مانده ام در غربت و جان می دهم دور از رضا
کس نباشد با خبر از غصه و غم های من
سال های سال دور از دختر و دور از پسر
چه کشیده کنج زندان بلا بابای من
گر نمی بینم خراسان و نمی بینم تو را
چه قَدَر خوب است به قم شد کشیده پای من
سایه ی بالاسرم دلتنگی ات با من چه کرد
یا رضا جان زندگی و هستی و دنیای من
منکه مثل زینب و چون فاطمه مظلومه ام
دختر موسی بن جعفر هستم و معصومه ام
* * ***
مثل زینب نیستم اینجا کجا بزمِ شراب
مَردم اینجا کجا و مَردم شام خراب
مثل زینب نیستم من مادر و اُمِّ شهید
من علی اصغر ندادم نیستم جای رباب
مثل زینب نیستم ام المصائب نیستم
تا که غمهایم نگردد جا میان صد کتاب
مثل زینب نیستم که در پس بی معجری
با کمک از آستینِ پیرهن گیرم حجاب
مثل زینب نیستم تا در میان قتلگاه
بوسه گیرم از گلو و حنجری در خون خضاب
دخترم اما ندیدم من سری از تن جدا
دخترم اما ندیدم راس ، در طشتِ طلا...
مهدی شریف زاده
#شعر_شهادت_بنت_موسی_ابن_جعفر #شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_معصومه #شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شعر_شهادت_کریمه_اهل_بیت #مهدی_شریف_زاده
شور عشق
اگر به دست خزان باغ بی بری بانو
ولی به روی فلک سایه گستری بانو
به سوی قم که قدم می نهی علم بردوش
به شانه عرش خدا را می آوری بانو
زشور عشق برادر به برکت قدمت
نمک به سفره این شهر می بری بانو
دیار قم شده صحرای حشر منتظر است
به پا شود به قیام تو محشری بانو
اگر رضاست حسینت تو زینبی و اگر
ر ضاست ساقی کوثر تو کوثری بانو
کسی که کفو تو باشد جهان ندیده و نیست
مگر که زاده شود باز حیدری بانو
اگرکه نایب زهرا شدی یقین داری
به روی گردن ما حق مادری بانو
چنین که برده قرار از تو شعله های فراق
چنان سپند پریشان به مجمری بانو
اگر چه سینه ات از غصه گشته مالا مال
ولی دمیده به قم با تو کوکب اقبال
در انتظار برادر زجاده های امید
به دست هر مژه ات لاله های استقبال
چه قدر پیر و شکسته شدی از این دوری
که لحظه های فراق است هریکی صد سال
گرفته زلف رضا را زمانه از دستت
گره به زلف غمش خورده رشته آمال
شبیه زینب کبری تویی تو سرتا پا
حسین وجه علی وار و فاطمه تمثال
ولی تفاوت شهر تا به شهر بسیار است
که قم کجا و بیابان و زینب و گودال
اگر تو در پی روی مه رضا هستی
هلال زینب کبری به نی شد استهلال
تمام شهر اگر که به پات افتادند
فتاد پای حرم لشگری پی خلخال
تن برادرتو غرق بین گل ها شد
تن برادر او زیر نعل ها پا مال
موسی علیمرادی
#شعر_شهادت_حضرت_معصومه #شهادت_فاطمه_معصومه #قم_المقدسه #ملیکه_قم #موسی_علیمرادی
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_شهادت
بیشتر آن چه که در فرقه ی ما مرسوم است
سائلی کردنِ از فاطمه ی معصومه است
دختر بابِ حوائج شدنش حکمت داشت
چون کریمه شد و بر باب کرم موسوم است
چه مقامی است که معصوم "فداها..." گوید؟!
شأن او شأن امام است که نامعلوم است
چهارده نور به دل دارم و این بانو هم
خواهر حضرت خورشید در این منظومه است
نام زوار حریمش که بهشتی شده اند
در میان صُحُف مادر او مرقوم است
هر کسی عرض ارادت به مقامش نکند
از عنایات غریب الغربا محروم است
روز محشر به محبش برسد دار نعیم
سهم هر کس نشود نوکر او زقوم است
حرمش جلوه به فردوس برین خواهد داد
جنتِ بی حرمش باغچه ای موهوم است
سال ها دوری بابا و برادر دیدن...
گوشه ای از غم و دردِ دل این مظلومه است
در غریبی زیادش فقط این نکته بس است
شیعیانش نشنیدند که او مسموم است
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#حضرت_معصومه_شهادت
#دوبیتی
مائیم گدای حضرت معصومه
محتاج عطای حضرت معصومه
همراه رضا ز دیده خون می ریزیم
در روز عزای حضرت معصومه
**
آمد ز مدینه تا که در قم باشد
در مملکت امام هشتم باشد
یعنی که خدا نخواست تا مرقد او
مانند مزار فاطمه گم باشد
#حمید_مربوبی