اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل الفرجهم
غزل مصیبت بعد ازشهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
درخانه یِ من زجر کشیدی بی بی
از زندگی ات خـیر ندیدی بی بی
بیمـار شدی و از درو همسایه
دربستر خود طعنه شنیدی بی بی
پشت درخانه ام چه آمد سر تو
دنبال ولی تو می خزیدی بی بی
دستت به کمربند علی خورد گره
ای کاش به من نمی رسیدی بی بی
دست تورسیده وغلافـی آمد
درکوچه ی غمها چه کشیدی بی بی
بی تو نفس هم نفست تنگ شده
از همدم خود زود بریدی بی بی
دیدار من و تو به قیامت که ....نه
گودال ...گلو... نیزه ...پلیدی ...بی بی
خنجر ...پسِ سر ...آتش و مو ومعجر
با روضه ...تو ندبه آفـریدی بی بی
#فاطمیه
#حسین_ایمانی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#سلام_امام_زمانم
دوباره جمعہِ شدُ دل شده پریشانٺ
دوباره حسرٺ دیدار برقِ چشمانٺ
بلند مرتبہ شاهِ زمان،سلامٌ علیڪ
سلام بر تو و بر ماه روے تابانٺ..!!
#السلام_علیک_یاصاحبالزمان_عج
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🍃❁🌺❁🍃
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#جمعههایانتظار
🍂باز هم جمعه شد و باز به نجوای سحر
در قنوت سحری ، نام شما می آید...
🍂نیستی و نفس صبر ، به آه افتاده
این همه موج غم آخر، ز کجا می آید...
🍂هفته ها میگذرد ، نیست نشانی از تو
پس کی از این درِ غم، راه گشا می آید...
🍂جمعه ها جامه دران ، بوى تو را میگیرند
بغض را، از نفس بسته شفا می آید...
🍂ای مسیحای زمین ، دیر نکردی مولا؟
باور اینست که بر درد دوا می آید...
🍂ذکر عجل فرجه ، از در و دیوار انگار
از همه کون و مکان جمله صدا می آید...
🍂فاطمیه شده و شال عزا بستی باز
بازهم از درو دیوار صدا می آید...
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
#مناجات_با_امام_زمان
بیا بیا گل زهرا عزای مادر توست
صفای فاطمیه از صفای مادر توست
اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام
فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است
تمام عزت شیعه رهین منت اوست
تمام زندگی ما فدای مادر توست
قسم به مادر و آن احتجاج حیدریش
دوام خدمت ما با دعای مادر توست
ز نور چادر او ما همه مسلمانیم
که اصل طینت ما خاک پای مادر توست
به وقت مرگ که دستم ز هر دری کوتاست
امید دلخوشی من وفای مادر توست
بیا که با تن خونین ، هنوز منتظر است
که انتقام تو تنها دوای مادر توست
🔸شاعر:
#قاسم_نعمتی
____
🔹
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
شهید یوسف سلطانی:
🍂فراق یار وجمعه🍂
🎶به سبک:دوباره مرغ روحم....
دوباره جمعه اومد از تو خبر نیومد
ازهجر روی ماهت صبرهمه سر اومد
آقا دلم گرفته از دست این زمونه
برای دیدن تو هِی می گیره بهونه
یابن الحسن کجایی
داد از غم جدایی
از آسمون قلبم بارون اشک می باره
دیگه ز دوری تو صبر و قرار نداره
دلبر من تو هستی توی دلم نشستی
گِرِه باعشق نازت به قلب من تو بستی
یابن الحسن کجایی
داد از غم جدایی
بذار که من گدای در خونت بمونم
تا جون دارم همیشه اسم تو رو بخونم
آقا منو دعا کن برای خود سوا کن
این دل مضطرم رو راهی کربلا کن
یابن الحسن کجایی
داد از غم جدایی
✍کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#امام_زمان_عجل_الله
#جمعه_های_دلتنگی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
872400339.mp3
1.22M
نوحه و زمزمه ی بعد ازشهادت حضرت زهرا س
آرام جان
من مانده ام با یک سینه ماتم، دراین زمانه
بردند جسم زهرای من را شانه به شانه
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
آرام جانم در خاک خفته آرام وخاموش
من چون کنم با این کودکان ازغم سیه پوش
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
هفت آسمان از این غصه رنگ نیلی گرفته
گلچین ظالم گل را زمن با سیلی گرفته
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
شمع وجودم ازبعد زهرا باید بمیرد
محراب من کو تا قاتل آید جانم بگیرد
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
ازباغ دیده صدها گل اشک چیدم دران شب
چون دست او رابر روی نیلی دیدم درآن شب
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
برجسم خسته تا درجهان جان دارم خدایا
ازداغ زهرا شام غریبان دارم خدایا
من ماندم واین زمزمه
یافاطمه یافاطمه(2)
#نوحه_بعد_از_شهادت
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
روضه بعد از شهادت حضرت زهرا(س)
برای ایام بی مادری -( حالا میان خانه اش کوثر ندارد)
حالا میان خانه اش کوثر ندارد
تنهاست مولایم علی، یاور ندارد
بی بال و پر مانده است حیدر، پر ندارد
زهرا که رفته، زینبش مادر ندارد
مولاست با طفلان بی حال و پریشان
مولاست با یک قبر مخفی، چشم گریان
دائم کنار بستر خالی نشسته
چشمان بارانی خود را باز بسته
هی روضه می خواند به یاد دست بسته
با خاطرات کوچه پهلویش شکسته
با چادر خاکی که بر روی سرش داشت
زینب دوباره رنگ و بوی مادرش داشت
حق علی را هیچ کس باور ندارد
مولای عالم مانده و لشکر ندارد
این خانه دیگر دست نان آور ندارد
«دیگر حسین بن علی مادر ندارد»
پروانه ای که پهلویش را در گرفته
حالا از این خانه شبانه پر گرفته
شب ها کنار قبر زهرای جوانش
می سوخت از داغ جوان قد کمانش
وقتی رمق می رفت او از زانوانش
سر باز می کرد او تمام سوزِ جانش:
زهرا چرا از حیدر خود رو گرفتی
دیدم که دستت را روی پهلو گرفتی
با من نگفتی غصه ی غصب فدک را
با من نگفتی ضربه ی سخت کتک را
شب ها حسن می خوابد اما با تب آخر
در خواب می گوید: نزن سیلی به مادر
بر خیز زهرا، بهر زینب مادری کن
زهرا، حسین تشنه لب را یاوری کن
برخیز تا این خانه را از نو بسازم
برگرد تا کاشانه را نو بسازم
کج می کنم بانو سرِ مسمارها را
خود در میارم سنگِ این دیوارها را
دیگر توان دیدنِ ماتم ندارم
لولای در را رو به کوچه می گذارم
انگار وقت رفتنم نزدیک گشته
دنیا دوباره تیره و تاریک گشته
نه سال بودی بهر تو کاری نکردم
زهرا حلالم کن که باید بازگردم
زهرا گمانم غرق تب بیدار گشته
حالا حسینم تشنه لب بیدار گشته
وحید محمدی