eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
628 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
933 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@rozeh_daftari - کانال روضه دفتری.mp3
1.07M
❣﷽❣ 🔳 بسکه زدم ناله ؛ از نفس افتادم لب ترک خوردت ؛ نمیره از یادم یاد تو میکنم دلم میگیره تموم زندگیم و غم میگیره من احتیاج به روضه خون ندارم آب میبینم گریم میگیره 🔳وای حسین وای حسین خار که میبینم ؛ از ناله می افتم به یاد پاهای ؛ سه ساله می افتم یه شب بهم صورتش و نشون داد میگفت ببین که زجر چه زجرمون داد برای من دیگه غذا نیارید سه ساله خواهرم گرسنه جون داد 🔳وای حسین وای حسین تو این چهل ساله ؛ آروم نمیشینم امون از اون دم که ؛ شیرخواره میبینم سه تیر حرمله یادم نمیره نزاشت که شش ماهه زبون بگیره یه جوری زد دلِ باباش بسوزه یه جوری زد که مادرش بمیره 🔳وای حسین وای حسین دل و میسوزونه ؛ ناله الشّامم از بام انداختن ؛ آتیش رو عمّامه‌م مارو میون کوچه ها میبردن به هم میگفتن خارجی آوردن بلند بلند میخندیدن نامردا به پیش چشم ما شراب میخوردن 🔳وای حسین وای حسین () کانال روضه دفتری👇👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت1⃣ شام غریبان کربلا نخستین شب عزای خاندان پیامبر پس از شهادت سیدالشهداء علیه‌السلام است.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.. چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیرالمؤمنین علیه‌السلام شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیه‌السلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود. ❶ حرکت اسرا از کربلا عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر ﷺ را بر شتران بی‌جهاز سوار کردند. و امام سجاد علیه‌السلام را نیز با غل و زنجیر بر شتر سوار کردند. هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه‌السلام افتاد، لطمه‌ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند...[1] ❷ تشکیل مجلس ابن زیاد روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد. ابن زیاد اِذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند. سپس سر مطهر امام حسین علیه‌السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می‌کرد و تبسم می‌نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می‌نمود.[2] ❸ حرکت اهل بیت امام حسین علیه‌السلام به سوی کوفه عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه‌های کوفه نگه داشتند. هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد و بسان فرمانده‌ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد.[3] ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍ منابع: [1] مقتل الحسین علیه‌السلام، صفحه۲۰۳ تاریخ طبری، جلد۴، صفحه۳۴۸ [2] ارشاد شیخ مفید ،جلد۲، صفحه۱۱۴ در کربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی اعلام الوری جلد۱، صفحه۴۷۱ [3] تذکرةالشهداء، صفحه ۴۴۵،۴۴۷ علی‌اکبر علیه‌السلام "مقرّم" صفحه۹۴ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
بـعـد از کــ🚩ـــربلا چـه گذشـت2⃣ ❶ دفن شهدای کربلا روز دفن بدن‌های مطهر حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت به یاری جمعی از بنی‌اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد علیه‌السلام ڪه به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت[1] ❷ ورود اهل بیت به کوفه روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السلام با حالت اسارت به کوفه است. چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند در این روز ابن زیاد فرمان داد ڪه احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه‌ها و بازارها موکل گردانید ڪه احدی از شیعیان امیرالمؤمنین حرکتی نکند. سپس فرمان داد سرهایی را ڪه در کوفه بود برگردانند و در پیش روی اهل بیت حرکت دهند و با هم وارد شهر کرده در کوی و بازار بگردانند. مردم با دیدن حالت زار ذریّهٔ پیامبر و سرهای بر نیزه و بانوان و مخدرات در هودج‌های بدون پوشش صدا به گریه بلند نمودند زینب کبری، ام کلثوم، فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیهم السلام به ترتیب با جگرهای سوزان و قلوب دردناک ایراد خطبه نمودند ڪه عده‌ای از لشکر با دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند[2] سر حسین ابن علی علیه‌السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت، با چوب بر لب و دندان اباعبدالله می‌زد و می‌خندید... زید ابن ارقم ڪه از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان اباعبدالله وارد می‌کند! صدا زد: ابن زیاد!!! چوب را از لبان حسین بردار ڪه بخدا قسم مکرر دیدم رسول خدا این لب‌ها را می‌بوسید، سپس شروع به گریستن کرد ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند ڪه برای پیروزی خدا گریه می‌کنی! اگر نبود ڪه پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده‌ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند! زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی؟! سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود ڪه پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد! حضرت زینب سلام الله علیها در گوشه‌ای از مجلس ابن زیاد نشست، زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند. ابن زیاد سه بار پرسید: این زن ڪه این چنین گوشه‌نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس ڪه شما را کشت و حرکت‌تان را باطل گردانید. زینب کبری فرمود: خدا را حمد می‌کنم ڪه به وسیله پیامبرش ما را گرامی داشت و از پلیدی‌ها پاک ساخت، همانا فاسق رسوا می‌شود و فاجر دروغ می‌گوید و او غیر از ماست پسر مرجانه! ابن زیاد گفت: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ حضرت زینب فرمود: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم، اینها جماعتی بودند ڪه خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند. و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع می‌کند و با تو مخامصه می‌کنند آنگاه خواهی دید ڪه پیروز کیست؟ مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه ابن زیاد از نحوهٔ پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد. عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید او را مواخذه کرد سپس ابن زیاد نگاهی به اُسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟ گفتند: علی ابن الحسین ابن زیاد گفت: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟ امام سجاد فرمود: برادر دیگری داشتم به اسم علی ڪه شما او را کشتید ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت! امام سجاد فرمود: آری خدا جان هر کس را هنگام مرگ می‌گیرد و هیچکس نمی‌میرد مگر به اذن او جسارت و حاضر جوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تو را چنین جرأت است ڪه جواب مرا می‌دهی!!جلاد نفسش را بگیر! حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خون‌هایی ڪه از ما ریختی کافی نیست برایت؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر می‌خواهی او را بکشی اول مرا بکش! ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود ❸ روز شهادت امام سجاد علیه‌السلام بنابر قولی در این روز در سال 94 هجری در سن 57 سالگی واقع شده است. و قول دیگر 25 محرم است. ◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️▪️◽️ ✍ منابع: [1]تذکرة الشهداء، صفحه۴۴۵،۴۴۷ [2]لهوف، صفحه ۲۰۰ 📚بحارالانوار، جلد۴۵ صفحه۱۱۴ 📘ارشاد القلوب، صفحه۲۲۸ 📓طبری، ۳۷۱/۱ 📗 نفس المهموم صفحه۴۰۴ 📙 کامل ۸۱/۴ ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✨﷽✨ 🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... ✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📚برگرفته از:‌‌ تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی ع ع
🏴 امان از شام! ☑️ از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:‌ 🔹 سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▫️ در پاسخ سه بار فرمودند: 🔸 الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: 🗡 ۱. ستمگران در شام اطراف ما را با شمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. 🩸 ۲. سرهای شهداء را در میان کجاوه‌های [۱] زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم (علیها سلام) نگه‌ داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم چارپایان قرار می‌گرفت. 🔥 ۳. زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. 🎺 ۴. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: 🔹 «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ✡ ۵. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: 🔹 این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند و امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ⛓ ۶. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. 💥 ۷. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... 📝 پی نوشت: [۱] چیزی چون سبدی بزرگ و سایبانی بر سر آن که بر پشت اشتر نهند و بر آن نشینند. ⬅️ برگرفته از کتاب تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
✍امام سجاد عليه السلام: عمّه ام ، زينب ، با وجود همه مصيبت ها و رنج هايى كه در مسيرمان به سوى شام به او روى آورد ، حتّى يك شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت . 📗وفيات الأئمه (ع) ، ص 441
بسم الله الرحمن الرحیم مراسم دهه دوم محرم الحرام مداح آرمین غلامی زمان یک شنبه ۷مرداد وخواهران
شهادت جانگداز سید الساجدین، امام زین العابدین علیه السلام را تسلیت می گوییم. ▪️وَ عَنِ الاِْمامُ السَّجادُ عليه السلام كانَ يَقُول: لَوْماتَ مَنْ بَيْنِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ لَمَا اسْتَوْحَشْتُ بَعْدَ اَنْ يَكُونَ الْقُرآنُ مَعى.  ▪️امام زين العابدين عليه السلام فرمودند: اگر همه آنها كه بين مشرق و مغرب هستند، بميرند، تا وقتى قرآن با من باشد، احساس تنهائى نمى كنم. 📚 [الانوار البهيّه، الشيخ عباس القمى ص 94، منشورات الشريف الرضى قم. اصول كافى، ج 2، ص 602.]
🔴 آيا کسی هست که مهدی آل محمد علیهم‌السلام را ياری کند؟ فرياد طلب ياری حسين عليه السلام، هنوز هم از رواق تاريخ به گوش می‌رسد: «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی ؟هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ...» ➖آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟ ➖آيا دفاع‌ کننده‌ای هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ ➖آیا فریادرسی هست که با فریادرسی از ما به خدا امید داشته باشد؟ فرياد یاری مهدی عليه‌السلام، نيز همواره بلند است: ➖آيا کسی هست که مهدی آل محمد را ياری کند؟ ➖آيا کسی هست عشق مرا در دل‌ها زنده کند؟ ➖آیا کسی هست انسان‌های بريده از مرا با من پيوند زند؟ می‌گويند با شنيدن فرياد «هل من ناصر حسينی» گهوارهٔ حضرت علی اصغر علیه‌السلام تکان خورد! آيا با شنيدن «هل من ناصر مهدی» نيز، دلی هست که بلرزد و با امامش عهد و پيمانی ببندد و به کمک او برخيزد؟ آن هم در اين عصر وانفسا؟! آقا امام باقر علیه‌السلام فرمودند: به خدا سوگند، گوئی می‌بینم او را که پشت خود را به «حجر الاسود» تکیه داده، بانگ بر می‌دارد: «ای مردم! ما از خداوند ياری می‌جوييم؛ من شما را به حق خدا و رسولش و خودم که از دودمان رسول خدا هستم قسم می‌دهم که ما را یاری کرده و ستمگران را از ما دور کنید، زیرا ما (آل محمد صلی الله علیه و آله) را ترسانده، بر ما ستم کرده و ما و فرزندانمان را از خانه‌هایمان آواره کردند. به ما تعدی کردند و از رسیدن به حق خود بازداشتند. اهل باطل ما را به وحشت انداختند، پس خدا را به نظر بیاورید و از او بترسید؛ در حق ما، ما را خوار نسازید، ما را یاری کنید تا خدا هم شما را یاری کند.» ما امروز از هر مسلمانی یاری می‌طلبیم آنگاه مردی بر می‌خیزد و خطاب به مردم می‌گوید: ای مردم! این خواسته و آرزوی دیرینه شماست؛ به سوی شما آمد و شما را به چیزی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله دعوت می‌کرد، فرا می‌خواند. آنگاه حضرت بقیه الله عجل‌الله تعالی فرجه الشریف بر می‌خیزد و می‌فرماید: من پسر پیامبر شما هستم. شما را به چیزی فرا می‌خوانم که پیامبر خدا شما را به سوی آن فرا می‌خواند.» 📗بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۳۷/۲۳۸ =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ ╚══════════🍃═╝
⚫️ سالروز شهادت حضرت سیدالسّاجدین ؛ امام زین‌العابدین علیه‌السلام بر همگان تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سجــاده‌ے سجّــاد پر از اشڪِ روان بود چهل‌سال خودش پاے دلش مرثیہ‌خوان بود 🌴🕯🌴
؛ 🔴 آیا «شمر» جانباز جنگ صفین و از یاران و شیعیان حضرت امیرالمومنین علیه‌السلام بود و بعدها راهش عوض شد و قاتل سیدالشهدا علیه‌السلام شد؟! 🔸یکی از مطالبی که مدتهاست گفته می‌شود این است که شمر از جانبازان "جنگ‌صفین" و "شیعیان امیرالمومنین" بوده و بارها به حج رفته بود و از بس نماز خوانده بود پیشانی و زانوهایش پینه بسته بود و تمام تلاش نویسنده و گوینده مطلب این است که می‌خواهد طوری القاء کند که: آری امام حسین علیه‌السلام را شیعیان کشتند پس آی شیعیان مواظب باشید شمر نشوید!!! ✅ حال واقعیت چیست؟ مطلب از ۵ جهت مورد بررسی است: ❌ تولد شمر ❌ قبل از جنگ صفین ❌ حضور در جنگ صفین ❌ جانبازی در جنگ صفین ❌ بعد از جنگ صفین 1⃣- تولد شمر از طریق زنا ؛ در نحوه زنازادگى وى نقل شده که روزى مادر شمر که زن بُزچرانى بود و در بیابان به کار خود مشغول بود، از چوپانى که از کنار او مى‌گذشت تقاضاى آب کرد تا با آن رفع عطش کند. چوپان تقاضاى شیطانى خود را شرط دادن آب قرار داد و مادر شمر نیز پذیرفت و از این طریق نطفهٔ شمر منعقد شد! 📚بحارالانوار، ج۴۵ ص۵ و به این دلیل بود که در کربلا هم امام حسین علیه‌السلام شمر را پسرِ زن بزچران خطاب کرد و هم زهیربن‌قین علیه‌السلام خطاب به شمر گفت: ای فرزند زنی که بر پاشنه پایش ادرار می‌کند. (استعاره از زنی که در سن کم زنا کرده) 2⃣- شمر قبل از جنگ صفین؛ شمر از قبیلهٔ هوازن بود که پدر و قبیله‌اش مسلمان نمی‌شدند تا وقتی که از مسلمانان شکست خوردند و بعد اسلام آوردند! 3⃣- حضور شمر در جنگ صفین؛ حضور شمر در جنگ صفین به همراه قبیله‌اش هوازن و تیره‌اش بنی‌ضباب در جبههٔ امیرالمومنین علیه‌السلام قطعی است اما مساله انگیزهٔ حضور اوست! در زمان جنگ صفین، شمر از بزرگان قبیلهٔ خودش نبوده و به دستور بزرگان قبیله خودش که تصمیم گرفته اند در لشکر امیرالمومنین باشند، بر مبنای سنت قبیله گرایی مانند سایر مردان قبیله‌اش در جبههٔ امیرالمومنین علیه‌السلام قرار گرفته و با انگیزه‌های قومی قبیله‌ای در جنگ حضور داشته است. 👌شاید برای تان سوال باشد که مگر می شود؟ که باید گفت بله در عرب آن روزها سنت قبیله‌گرایی رواج زیادی داشته و نمونه‌اش شخصی به اسم قزمان بن حارث از افراد حاضر در جبهه رسول‌خدا در جنگ اُحد بود که وقتی در جنگ جراحت دید و در حال مرگ بود اطرافیانش گفتند: (ای قزمان تو امروز به امتحان و بلای سختی گرفتار شدی بنابراین بشارت باد تو را شهادت و باغ بهشت بر تو گوارا باد) قزمان جواب داد: باغی از بهشت؟ لب فرو بندید، شما گمان کرده‌اید که من به خاطر اسلام جنگیدم؟ نه، چنین نیست. من تنها برای قبیله‌ و خویشاوندانم جنگیدم! قزمان این را گفت و برای رهایی از رنج جراحت با بریدن رگهای پشت آرنج دست خود، خودکشی کرد و رسول‌خدا گفت او از اهل جهنم است. 4⃣- جانبازی شمر در جنگ صفین؛ روایت طبری و نصربن‌مزاحم از شمشیر خوردن صورت شمر در جنگ صفین قابل استناد نیست. زیرا روایت طبری مستقل نیست و همان روایت نصربن‌مزاحم است پس این روایت خبر واحد است و راوی خبر واحد جانبازی شمر اشخاصی هستند که یکی در کارنامه‌اش نوکری یزید را کرده است و دیگری نوکری خاندان عمر را. و برای شیعیان این روایات قابل پذیرش نیست. حتی در صورت پذیرش اینکه شمر در جنگ صفین جانباز شده باید بگوییم او جانباز سنت و دستور بزرگان قبیله خودش شده نه جانباز راه امام معصوم علیه‌السلام. 5⃣- شمر بعد از جنگ صفین؛ شمر بعد از صفین با معاویه بیعت کرد! در صورتی که بعد از صفین افراد دو دسته شدند یا به امیرالمومنین علیه‌السلام وفادار ماندند یا به خوارج پیوستند و هم با امیرالمومنین و هم با معاویه دشمنی کردند. اما شمر راه سوم را انتخاب کرد و با معاویه بیعت کرد و مأمور شد که شیعیان را بکشد که نمونه بارز آن کشتن حجربن‌عدی بود تا نشان دهد که از سر محبت به علی علیه‌السلام در صفین حضور نداشته! و بعدها هم که ماجرای کربلا را به وجود آورد! ❌❌❌ از تمام این مطالب اثبات می‌شود که شمر نه تنها شیعه و از جانبازان صفین نیست بلکه زنازاده‌ای است که از تولد تا مرگ دشمنی اهل‌بیت علیهم‌السلام را داشته است. و حج رفتن و نماز خواندن به تنهایی دلیل بر عاقبت به خیری نیست و حرامزاده ترین‌های تاریخ مانند شمر نماز گزار و حج گزار بوده‌اند و آنچه مهم است ولایت اهلبیت علیهم‌السلام است. هیچ محبّ و شیعه‌ای حاضر نیست امامش را بکشد و تمام دشمنان در کربلا غیرشیعه بودند./«سراج
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️گفتگوی امام سجاد (ع) با ابن زیاد در دارالاماره کوفه چگونه بود؟ 🔹 (لعنة الله علیه) در دارالاماره کوفه رو به (عليه السلام) كرد و پرسيد: «تو كيستى؟» حضرت پاسخ داد: «من على بن الحسين هستم». ابن زياد گفت: مگر على بن الحسين را خداوند (در كربلا) نكشت؟ (عليه السلام) فرمود: من برادرى به نام على بن الحسين داشتم كه مردم (ستمگر) او را به قتل رساندند. ابن زياد گفت: نه، او را خدا كشت! امام زین العابدین (عليه السلام) با استفاده از آيه ۴۲ سوره زمر فرمود: «أللهُ يَتَوَفَّى الاَْنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا؛ خداوند، جانها را به هنگام مرگشان مى گيرد». (يعنى هر چند خداوند، جان هر كس را هنگام مرگ مى ستاند، ولى برادرم را عده اى ستمكار به شهادت رساندند). ابن زياد كه از اين جواب دندان‌شكن خشمگين شده بود، گفت: تو با جرأت و جسارت پاسخ مرا مى دهى؟! هنوز در تو، توانايى پاسخگويى به من وجود دارد؟ او را ببريد و گردن بزنيد!! 🔹حضرت زينب كبرى (عليهاالسلام) چون چنين ديد، (عليه السلام) را در آغوش گرفت و خطاب به ابن زياد فرمود: بس است؛ هر چه خواستى از خون ما بر زمين ريختى. سپس افزود: «وَاللهِ لا اُفارِقُهُ، فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْني مَعَهُ؛ به خدا سوگند! از او جدا نخواهم شد، اگر مى خواهى او را بكشى، مرا نيز همراه او به قتل برسان». ابن زياد به حضرت زينب و امام سجاد (عليهما السلام) نگاهى انداخت و گفت: «عَجَباً لِلرَّحِمِ؛ شگفتا از مهر خويشاوندى!». سپس افزود: به خدا سوگند! گمان مى كنم اين زن دوست دارد با برادرزاده اش كشته شود. از او (على بن الحسين) درگذريد كه گمان مى كنم همين بيمارى براى درد و رنجش كافى است. [۱] 🔹سيد بن طاووس در كتابش پس از نقل ماجراى فوق (با مقدارى تفاوت) مى افزايد: (عليه السلام) رو به عمه اش كرد و فرمود: «عمه جان! تو آرام باش تا من با وى سخن بگويم». آنگاه رو به ابن زياد كرد و فرمود:  «أَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُني يَابْنَ زِياد، أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَةٌ وَ كَرامَتَنَا الشَّهادَةُ؛ اى پسر زياد! آيا ما را با قتل تهديد مى كنى؟ مگر نمى دانى كه كشته شدن [در راه خدا]، عادت [ديرين] ما و شهادت، مايه كرامت و افتخار ماست». پس از اين گفتگوها ابن زياد كه كاملا شكست خورده بود، دستور داد امام سجاد (عليه السلام) و همراهانش را در خانه اى كنار مسجد اسكان دهند. [۲] آيا با هيچ قلم و بيانى ممكن است ارزش و عظمت اين سخنان را در آن مجلس كه گروهى حاضر بودند ترسيم كرد؟ به يقين اين سخنان زبان به زبان مى گشت و سراسر كوفه را فرا گرفت و به بيرون آن نيز منتقل شد و تأثير خود را در داورى مردم درباره عظمت خاندان امیرالمؤمنین امام على (عليه السلام) و خباثت دشمنان آن گذاشت و بار ديگر بذر انقلاب را بر ضد آل اميه در همه جا پاشيد. پی نوشت ها؛ [۱] ارشاد مفيد، ص ۴۷۳ - ۴۷۴ و ملهوف (لهوف)، ص ۲۰۲ (با مقدارى تفاوت) همچنين رجوع كنيد به تاريخ طبرى، ج ۴، ص ۳۵۰ [۲] ملهوف (لهوف)، ص ۲۰۲ 📕عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد، (زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى) ص ۵۷۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت)
۲۰روضه شب شهادت امام سجاد.ع..mp3
7.93M
شهادت امام سجاد(ع) بنی اسد مرشدنجف کرمانشاه دوم،یکشنبه مداح..حاج آرمین غلامی