مدح امام زمان.عج..۱.mp3
2.86M
.
#امام_زمان
#مناجات_مهدوی
زبانحال حضرت صادق با امام زمان علیهماالسلام😭
#مداح..حاج آرمین غلامی
گریز به روضه حضرت عباس علیه السلام
امام صادق علیه السلام فرمودند:
سَیِّدی غَیْبَتُکَ نَفَتْ رُقادی و ضَیَّقَت عَلَیَّ مِهادی و ابتَزَّت عَنّی راحَةُ فُؤادی..😭
« ای آقای من! غیبت تو خواب از دیدگانم ربوده و بسترم را بر من تنگ ساخته و آسایش قلبم را ازمن سلب نموده است...
یابن الحسن، عزیز دلم، نور دیده ام
بنگر که رود اشک ز داغت چکیده ام
خواب مرا ربوده غم ِبی کسی تو
از غیبت تو کاسه ی خون شد دو دیده ام
هستم به یاد غربت ِصحرانشینی ات
وقتی که بین بستر خود آرمیده ام
هستم همیشه منتظر ِ انتقام تو
از دشمنان جفای زیادی کشیده ام
یک نیمه شب به خانه ی من دشمن آمده
از بی حیا، چقدر اهانت شنیده ام
خیس از عرق شدم وسط کوچه های درد
پای برهنه در پی مرکب دویده ام
خوردم زمین و رفت دلم بین علقمه
نزد عموی ِزخمی و در خون تپیده ام
گویا کنار علقمه چون جدّمان حسین
در حال لطمه، پیش دو دست بریده ام
گویا میان هلهله ی لشکر عدو
من هم ز دست های جدا بوسه چیده ام
ناله زد و سه شعبه کشید از میان چشم
گفت ای پناه خیمه ببین قدخمیده ام
برخیز! چاره ساز ِحرم، بی کسم نکن
بنگر بدون چاره کنارت رسیده ام
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#روضه ونوحه حضرت صادق(ع)
#کرمانشاه
#عصرشنبه۱۵/ردیبهشت۱۴۰۳
#حسینیه مهرابی
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇
مدح امام زمان.عج..۳.mp3
1.67M
.
#امام_زمان
#شهادت_امام_صادق علیه السلام
#مداح..حاج آرمین غلامی
تنها مقیم خاک غریبان ولی عصر
ای زائر دیار حبیبان ولی عصر
یک گوشه ی بقیع شده خیمه ی عزات
خاک بقیع، گِل شده از اشک ندبه هات
نه گنبدی ست تا که شود سایه ی سرت
نه گریه کن که لطمه زند پای منبرت
حرف از ضریح و مرمر پای مزار نیست
حق می دهم که چشم ترت را قرار نیست
با اشک ِ شرم، از تو نوشته چنین قلم
قبر رییس مذهب شیعه ست بی حرم
شیخ الائمه ای که هزاران بلا کشید
از کینه های دشمن ظالم شده شهید
از چه شده ست بی حرم وصحن و بارگاه
پیش مزار خاکی او روضه شد گناه
روضه برای حمله ی دشمن به خانه اش
شعله زدن به راز و نیاز شبانه اش
او را عدو بدون عبا برده با غضب
خیلی جفا کشیده از او نیمه های شب
او را کشانده روی زمین، خصم بی ادب
با ناسزای او شده هر لحظه جان به لب
در کوچه ها دویده و اشکش روان شده
با یاد داغ روز دوشنبه کمان شده
روز دوشنبه ای که به زهرا کتک زدند
بر زخم قلب حضرت حیدر نمک زدند
روز دوشنبه ای که حسن دید مادرش
افتاده بین کوچه و بشکسته یک پرش
کم کم گریز روضه شده کوچه های شام
ناموس اهل بیت و گذر بین ازدحام
بودند عمه ها سپر سنگ بغض بام
سنگی رسیدو نقش زمین شد سر امام
در بین کوچه قامت عمّه شده کمان
عجّل علی ظهورک یا صاحب الزمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
#روضه ونوحه حضرت صادق(ع)
#کرمانشاه
#عصرشنبه۱۵/ردیبهشت۱۴۰۳
#حسینیه مهرابی
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇
اشعارامام صادق...۱.mp3
2.3M
#امام_جعفر_الصادق_علیه_السلام
#مداح .حاج آرمین غلامی
نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم
ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم
#تـٰآأبَـدجَعفَــرۍأستآییـنَم
عالَم،زِ آه؛تيرهتَـراَزصُبـحِمَحشَـراَست
خونِجِگَـر؛بهديدِهٔ آلِپَيمبَـر اَست
شَهـرِمَدينِـه؛گَشتـهعَـزاخـٰانهٔوُجـود
رَختِسيـٰاه؛بَـرتَـنِ زَهـراوحِيـدَر اَست
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
گرچه سوخت حریمت ولی ندید نگاهت
ز گوش دخترکان تو گوشواره بیفتد..💔
یاشیخالائمه...
یک گوشواره کم نشد از دختران تو
ننوشته اند صورت ریحانهی تو سوخت..!
اما به کرببلا وسط آتش خیام
موی رقیه عمهی نازدانهی تو سوخت
#انابنابراهیمخلیلالله
امام صادق آن فرزند زهرا
که لطفش دم به دم شد شامل ما
به ما او یاد داده تا بگوییم
اَبـد وَللّه مـا ننسیٰ حُسینا
#حسن_کاتب
از مسیر در نه، ازدیوارِ خانه ریختند
روز نَه این قومِ نامحرم شبانه ریختند
یک نفرآمد به محراب ونمازش را شکست
بی حیایی بی هوا راز و نیازش راشکست
#شیخالائمه
غریبدروسطشهرآشناشدهای!
عمامهازسرتافتادوبیعباشدهای
میانعربدههابیسروصداشدهای
شبیهعمه، گرفتاراسبهاشدهای...
#السلامعلیڪیاشیخالائمه
برهنه بدون عمامه، روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را، بی عبا و عصا، کجا بردید؟
قصه تکرار می شود یعنی:باز هم در مدینه عاشق نیست..
کوچه در کوچه شهر را گشتم، هیچکس با امام، صادق نیست..
#زغربتشچهبگویمکهسینههاخوناست
#آجرکاللهیاصاحبالزمان
#روضه ونوحه حضرت صادق(ع)
#کرمانشاه
#عصرشنبه۱۵/ردیبهشت۱۴۰۳
#حسینیه مهرابی
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇
روضه امام صادق،۲.mp3
8.49M
|⇦•برهم نزن نماز مرا...
#متن روضه شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی👇👇
.🤞🤞🤞
|⇦•برهم نزن نماز مرا...
#متن روضه شهادت #امام_صادق علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج آرمین غلامی
●━━━━━━───────
بر هم نزن نماز مرا بی هوا نزن
حالا که می زنی جلوی آشنا نزن
سجاده و عبای مرا می کشی بکش
اما لگد به تربت کرب و بلا نزن
آتش زدی به زندگیم بس کن و برو
دیگر نمک به زندگی من بیا نزن
در خانه بس نبود غرورم شکسته شد
حداقل مقابل همسایه ها نزن
با تازیانه ات به سر و صورتم بزن
حرفی فقط به حضرت خیرُ النساء نزن
*به مادرم چیزی نگو میزنی بزن..*
بالای مرکبی و خجالت نمی کشی
پیچیده پای من چه کنم بی حیا نزن
موی سپید دارم و شیخ الائمه ام
هر طور میزنی بزنم با عصا نزن
وقت گریز من شده نوحوا علی الحسین
زینب دوید و گفت غریبِ مرا نزن
ای شمر و بس کن و به روی سینه اش نرو
با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن
*یه نگاهش کرد دید داره ابی عبدالله هی دست و پا میزنه...یه نگاهش کرد گفت داداش..!*
با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود
تشنه لبم عزیز دلم دست و پا نزن
«حسین...»
اگه انسان مشکلی داشته باشه ، درد دلی داشته باشه ، با مادرش راحت تره ، حرفش رو میره با مادرش میزنه ، اینقده که با مادرت بی رودربایستی هستی با بابات نیستی ، بعضی از درد دلات رو میری با مادرت میگی ، این چند بیت شعر هم ، زبان حال امام صادق علیه السلام با مادرشونه ، ببینم چه میکنی ؟
ز بس فرزندت از منصور
مِحنت دید ، مادرجان
دل از قیدِ حیات خویشتن
بُبرید ، مادر جان
( به به ، ان شاءالله مدینه گریه کنی ، « چو آن جانی بدان صورت مرا از خانه بیرون برد ... » وارد روضه امام صادق بشم ؟ قربون شما شیعیان دلسوخته ، شما که اینجا اینطور عرض ادب میکنید ، اگه برید مدینه چه میکنید ؟ آقاجان ...
اگر میخواست ماموری
بَرد نزدش مراآن شب
چرا اِبن ربیع پست را
بُگزید ، مادرجان ...
خدا نکنه ، نیمه شب توو خونه بریزن ، بخواهند جلو چشم بچه ها ، بابارو از توو خونه بیرون ببرند ، دختر دنبال بابا میدوه ، میگه بابامو نبرید ، نبرید ، بابا بابا بابا بابا ... میگه نیمه شب رفتم نوو خونه امام صادق ، دیدم آقا مشغول راز و نیازه ، گفتم آقا بلند شید بریم ، فرمود اجازه بده دو رکعت نماز بخونم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده لباسم رو بپوشم ، گفتم آقا نمیشه ، فرمود اجازه بده عمامه ام رو سرم بگزارم ، گفتم آقا نمیشه ، آماده اید بگم یا نه ؟ مولامون رو سرِ برهنه ، پای برهنه ...
بدو گفتم بده مهلت
بخوانم من نمازم را
ولی آن بی حیا
حرف مرا نشیند ، مادرجان
( بگم یه بیت دیگه ؟ )
چو آن جانی بدان صورت
مرا از خانه بیرون برد
تنِ طفلان من
چون بید می لرزید ، مادرجان
#شاعر_قاسم_ملکی
« شتاب مَرکب و ... » خودش سواره بود ، .... امام صادق حدود 70 سالشون هست ، این پیر مرد ... ابن ربیع سواره بود ، آقارو پیاده دنبال خودش می دواند ، ... میگه یه مقداری راه رفتم برگشتم نگاه کردم ، دیدم آقا داره نفس نفس میزنه ، دیدم عرق به پیشانی حضرت نشسته ...
شتاب مَرکب و بند و
تعلل پایش
زمینه های زمین خوردنش
فراهم بود ...
#شاعر_علی_اکبر_لطیفیان
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
( اهل روضه کجا نشستید ، پیر مرد نمیتونه دنبال سواره بدوه ، یکی پیرمرده نمیتونه بدوه ، یکی دختر سه ساله است ... های گرفتی مطلب رو ...؟ آخی آخی ... )
آن شب که من از ناقه
افتادم و غش کردم
بابا تو کجا بودی ؟
از ما تو جدا بودی
( فکرشو میکردی امشب بریم درِ خونه رقیه ؟ )
بابا تو کجا بودی ؟
از ما تو جدا بودی
( هی دنبال قافله میدوید ، زمین میخورد ، هی صدا میزد عمه عمه عمه ، هی صدا میزد بابا بابا بابا ... )
#دخترم :
آن شب که تو از ناقه
افتادی و غش کردی
من بر سرِ نی بودم
مشغول دعا بودم ...
بابا من بالا نیزه بودم ، می دیدمت بابا ، حسییین ...حسین ، حسین ...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_آرمین غلامی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
#روضه ونوحه حضرت صادق(ع)
#کرمانشاه
#عصرشنبه۱۵/ردیبهشت۱۴۰۳
#حسینیه مهرابی
#مداح.حاج _آرمین_ غلامی👇