سبک (باز هم مُرغ سحر ،برسر کوی حسین
گفته این جمله نبی شاه عالی نصبم شد حسین ابن علی تموم تاب و تبم
گفته پیغمبر ما ، جمله ای می گویم که حسین بوده ز من، من زجان اویم
به سبو باده توئی ، یا ابا عبدالله شه و شهزاده توئی ، یا ابا عبدالله
دل غزلخوان حسین ، بر سر خوان حسین که بود جان نبی ، هم زجانان حسین
گرشهیدان خدا، همگی بی کفنند همه دلدار دل ، سوخته و پر محنند
یا حسین ابن علی (4)
#شاعر_آرمین_ غلامی _مجنون_
#شور_نوحه
#اشعار_دهه_ دوم_ محرم
سبک( قبله ام روی دلبره
تموم سرنوشت من ، با تو گره خورده حسین
نشعۀ جام وِصل تو، عقلَ منو بردهُ حسین
دلم می خواد پربزنم ، تا حرمِ خون خدا،
بیام تو بین الحرمین، بشم گدای این سرا
ای کشتی نجات من ای سیدالامیر من
سلطان عالمین توئی نموده ای اسیر من
ای پادشاه کربلا(2)
واسه دل غریب من هَیچی مُحرم نمیشه ،
یه کربلا کن قسمتم ، چیزی ازت ک نمیشه
خودت آقا خوب میدونی،که زندگیم تو هیئته
واسه گدای رو سیاه، صحنه تو باب رحمته
به وقت مرگم می خونم، به روی لب فقط حسین
نوشته بر روی دلم ، گدای بین الحرمین
ای پادشاه کربلا (2)
جغصه نخور ، آی دیوونه ، یه روز ، تورم می طلبه
بدون گذرنامه ی تو ، فقط بدست زینبه
باغ و بهار من فقط ، تفرج تو هیئتاس
توعالمین امید من فقط حسین و کَربلاس
ای پادشاه کربلا (2)
#شاعر_آرمین_ غلامی _مجنون_
#شور_نوحه
#اشعار_دهه_ دوم_ محرم
سبک (ای شه تشنه لب ، عُمر ما فداتهِ
یا حسین برزمین نَبُوَد جای تو روی خاشاک و خاک ، شده معوای تو
ای ولی خدا ، پادشاه وفا قتلگاهت شده ، دل کرببلا
کربلا ، کربلا ، اللهم الرَزقنا(2)
روی نیزه سرت ، تن روی خاکه خواهر مضطری ، براش هلاکه
آمده خواهرت ، ای شه تشنه لب کن نظر سوی من، ای عزیز زینب
صدای آهی میاد ، که دلم می گیره یکی میگه توگودال ، مادرت بمیره
یکی میگه تو گودال ، چرا سر نداری برات بمیره خواهر ، مادر نداری
یکی میگه تو گودال ، دل می گیره بی تو ای شاه سربریده دل می میره بی تو
یکی میگه تو گودال، شاه سربریده پیش دو چشم زینب قامت خمیده
کربلا ، کربلا ، اللهم الرزقنا(2) لیلا خبر نداره ، یا پسر نداره
بعدتوای برادر ، شب سحرنداره میون قوم کفار، زینب گرفتار
رنگم ببین پریده ،کجائی علمدار کربلا ، کربلا ، اللهم الرزقنا(2)
#شاعر_آرمین_ غلامی _مجنون_
#واحد_نوحه
#اشعار_دهه_ دوم_ محرم
سبک (هوا ،هوای حسین(ع)
عباس علمداره، دلبر و دلداره، اوتک یل و پسر ، حیدر کراره میره و سرداره
مَحو تو هستم ، ای شاهَ عالم، یا ابو فاضل، گویم دمادم
تدائی فکر من ابا الفضل به هرکجا ذکر من ابا الفضل
باب الحوائج مددی (3) او صاحب فضله
زیبا گل بذله یل امیرعرب، فقط ابا الفضله
اون صاحب فضله نوکری تو یه افتخاره
توی دل ما، خونه ی یاره غیرتویا حضرت ابا الفضل
دل من با هیچ کی ، کار نداره باب الحوائج مددی (3)
تو مرحم دردی تکی و هم فردی
نام تو عباسه ، توی ادب مردی، تو صاحب دردی
از ضریح تو حاجت می گیرم می خوام که توی حرم بمیرم
تا ندی حاجت یا ابو فاضل از در خونه ی تو نمی رم
باب الحوائج مددی(3) تو شور و احساسی،زیبا گل یاسی
بدونه اهل جهان ، فقط تو عباسی، عباس گل یاسی
مست چشاتم یا ابو فاضل، خاک پاهاتم یا ابو فاضل
مثل من هیچکی نداره یاری مست نگاتم یا ابو فاضل
#شاعر_آرمین_ غلامی _مجنون_
#شور_نوحه
#اشعار_دهه_ دوم_ محرم
سبک (از صلا بت و ملت وارتش وسپاه ما )
بازهوای کرببلای حسین، ربوده دل شدسرشته عشق شه کربلا به آب و گل
دل شکسته ورد لب بود نوای تو رخصتم بده که پر زنم هوای تو
ای حسین جان مدد مدد ای حسین جان (2) زار و خسته ام دل شکسته ام
دل به عشق تو بین که بسته ام سرخوشم شادم عبدکوی تو
مست مستم از آن صبوی تو توئی توئی پادشاه حرم
توئی تو سلطان جودو کرم ، بر لبم نام تو می برم
ای حسین جان مدد مدد ای حسین جان (2)
یا حسین امید و همه زندگی ، فقط توئی مدرک و سند بر همه بندگی فقط توئی
عاشق ضریح و گنبدت منم منم سر خوشم که روز و شب دم از تو می زنم
ای حسین جان مدد مدد ای حسین جان (2)
در طواف دل ، کعبه ای حسین در صراط عشق ، قبله ای حسین
در سکوی عشق ، اول و خطام در صراط عشق ، معنی تمام
شده دلم عبد کویت حسین زده دلم پر به سویت حسین
یا ثارالله مدد حسین یا ثارالله (2)
***
#شاعر_آرمین_ غلامی _مجنون_
#شور_نوحه
#اشعار_دهه_ دوم_ محرم
اسارت_شام
#شاعر_آرمین غلامی_مجنون
وسط هلهله ها، پیروهنت، شدغارت
روضه کوتاه، سری در بدنت ، شدغارت
ازسرای کوفه من راسوی شامات برند
پیش من پیکره ی، پر زدنت ، شدغارت
بین این دشت تن تو چه قدر پخش شده
درنیودخواهرت وای تنت ، شدغارت
رفتی وجسم تو را معجر من جمع نمود
پاره پاره شده ای و کفنت ، شدغارت
ساربان رفته پی بردن انگشترتو
وسط دشت عقیق یمنت ، شدغارت
بردن راس تو دردست سنان افتاده
رفتی و جامعه ی هم سخنت ، شدغارت
درعزای تو، به پایت سرخودمی شکنم
به ره شام ، سر بت شکنت ، شدغارت
شمروخولی وسنان،همسفرزینب بود
کربلا، عصردهم بودتنت
، شدغارت
#دهه دوم محرم۱۴۰۳
#اسارت_قتلگاه
##شاعر_آرمین غلامی_مجنون
به سر خار و خس و خاک تنت افتاده
زیرپای سم اسبان، بدنت افتاده
کاش می مردم و سوی بدنت چشم نبود
وسط معرکه دیدم که تنت افتاده
وای از معرکه ها در ته گودال نمان
دیده ام دست سنان پیروهنت افتاده
ساربان درپی غارت،پی دزدی تنت
بین دستش چه؟ عقیق یمنت افتاده
سرتو بودسوی شام ،روی نیزه نشست
سرنیزه گیسوی پرشکنت افتاده
سرنیزه ،سرتو بود و تکان میخوردی
همه جا حرف پی..ِلْه شدنت افتاده
#دهه دوم محرم۱۴۰۳
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
اشعار دهه دوم محرم #مجلس راهب،تنورخولی،سربریده ⏫⏫⏫⏫
اشعار دهه دوم محرم
#مجلس راهب،تنورخولی،سربریده
اشعار شهادت حضرت سجاد
⏫⏫⏫⏫
❣﷽❣
🏴#سینه_زنی #اسارت
🏴#زمینه #شور
🏴#_امام_حسین_ع
🏴#سبک ؛ منم باید برم
#آرمین غلامی_مجناون
منوبسوی شام،ازکوفه دارندمیبرند
منوتوراه شام،خولی وشمر،هی میدرند
واسه اسیریم،خون شده قلب مادرت
واسه سرت داداش ، میباره چشم خواهرت
توکوفه زینبت، طعم غریبی و چشید
بعدتو یاحسین، دیگه یه روز خوش ندید
____
توروی نیزه ها، همسفرت شده دلم
، آتیش زده سره،بریده روی حاصلم
ولی،داداش غم، سربریده قاتلم
🏴حسین حسین حسین
🏴غریب کربلا حسین
میرم به سوی شام ، نمونده ازتنت سری
نموند واسم دیگه ،نه اصغری،نه اکبری
همش منوزدن، زینب امیرقافله است
داداش رباب(س)هنوز، به فکر تیر حرمله است..
نمیتونه بگه، لالایی واسه اصغرش
هنوز تو فکرشه ،اون گریه های آخرش
تا”حرمله“ میاد، میبینه پاره حنجرش
🏴حسین حسین حسین
🏴غریب کربلا حسین
بدون که دخترات، تو حسرت یه نازیند
صداش کنی حسین،از روی نیزه راضیند
چه شکوه ها داره، از سیلی خوردن ازعدو
توی مسیرشام،،میگه:«کجایی ای ”عمو”»
ا گه نباشی تو، دشمنا بی حیا ترن
با این زنا داداش، معجرا،بی وفاترن
تواین مسیرشام، گوشواره هامو میبرن
🏴حسین حسین حسین
🏴غریب کربلا حسین
(#آرمین غلامی_مجنون)
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#متن روضه بیستم_محرم🤞
خاکسپاری بدن خوش بوی جُون ،غلام سه معصوم علیهم السلام
#مداح.حاج_ آرمین _غلامی
#شعر_جناب_جُون
#غلام_سیاه
...جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم ، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
جُون ِ سیاه بود و ز حق روشنا گرفت
با نور آل فاطمه روحش جلا گرفت
با نیّت غلامی اولاد مرتضی
آمد به بیت حیدر و رنگ خدا گرفت
هنگامى كه جُون روى زمين افتاد، امام حسين عليهالسلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض #وجهه و طيّب #ريحه و احشره مع محمد و #آل_محمد عليهم السلام"
بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما.
من غلامی رو میشناسم روز عاشورا اومد محضر ارباب، گفت اجازه میدی من برم میدان .. غلام اباذر غفاریِ ، خدا رحمتت کنه جُون .. چقدر به ما معرفت یاد دادی .. ارباب فرمودن ما که نمیخوایم تو رو اذیتت کنیم تا اینجا هم که اومدی ممنونتم برو .. اما جوون بزار یه چیزی ازت گلایه کنم .. آخه با معرفت، تو که میدونی دلِ حسین چه جوریه ، چرا اینجوری دلشو سوزوندی .. گفت ارباب میرم باشه، اصلاً نباید میگفتم .. من رنگ و بوم مثل شما نیست .. تا اینو گفت ، یهو ابی عبدالله گفت برو ..
دریای رحمت ابی عبدالله رو به جوش آورد .. امشب میخوام بگم ارباب میدونم بی معرفتیه، بی ادبیه .. شما که دنباله خوبایی، منه آلوده به چه دردت میخورم ارباب .. اصلا روضه تم میام بی آبرویی میکنم .. فقط منو از در خونه ت رد نکن ارباب ..
وقتی این غلام زمین افتاد، ابی عبدالله اومد جلو گفت خدایا اینو خوش بوش کن .. خدایا صورتشُ روشن کن .. خدایا اینو با ما و با خاندان اهل بیت همنشینش کن .. یعنی اینم از ماست ..
امام سجاد چند روز بعد که اومدن همه شهدا رو دفین کنن، بنی اسد صدا زدن یابن رسول الله! حضرت فرمود بله" گفتن آقا یه شهیدی ام اینجا افتاده نمیدونیم کیه .. آقا چهره ی سفید و نمایانی داره .. آقا عجب بوی خوشی میده .. آقا فرمودن غلام سیاهِ ما جُونِ .. حسین رنگ و بو بهم بده ارباب ..
منی که جَوونیم و دادم برات
نگی منو نمیخوای
منی که بزرگ شدم تو روضه هات
نگی منو نمیخوای
امشب میخوام داد بزنی .. آدم خوبه اینجوری غلام باشه، اما از یه غلام دیگه ام بهتون بگم .. نانجیب از همون اول چشمش به انگشتر بود ..الهی آتش بگیری بَجدَل .. نصف شب خودشُ رسوند کنارِ گودی قتلگاه .. جگر فاطمه رو آتش زد .. میدونی چیکار کرد؟! فردا وقتی زینب اومد داداشُ پیدا کرد یه صدایی زد گفت حسین جان بمیرم :
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهنت هم جنگ بوده
ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده
همه صدا بزنید حسین ..
📚 منابع:
منتخب التواريخ ص۳۱۱
وسيلةالدارين ص۱۱۵
#مقتل🤞
#متن روضه
#روضه جون غلام حسین
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه دوم
#حسینیه حضرت رقیه _میدان لشکرکرمانشاه
#جمعه۵ مرداد