#اسارت_قتلگاه
##شاعر_آرمین غلامی_مجنون
به سر خار و خس و خاک تنت افتاده
زیرپای سم اسبان، بدنت افتاده
کاش می مردم و سوی بدنت چشم نبود
وسط معرکه دیدم که تنت افتاده
وای از معرکه ها در ته گودال نمان
دیده ام دست سنان پیروهنت افتاده
ساربان درپی غارت،پی دزدی تنت
بین دستش چه؟ عقیق یمنت افتاده
سرتو بودسوی شام ،روی نیزه نشست
سرنیزه گیسوی پرشکنت افتاده
سرنیزه ،سرتو بود و تکان میخوردی
همه جا حرف پی..ِلْه شدنت افتاده
#دهه دوم محرم۱۴۰۳
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
اشعار دهه دوم محرم #مجلس راهب،تنورخولی،سربریده ⏫⏫⏫⏫
اشعار دهه دوم محرم
#مجلس راهب،تنورخولی،سربریده
اشعار شهادت حضرت سجاد
⏫⏫⏫⏫
❣﷽❣
🏴#سینه_زنی #اسارت
🏴#زمینه #شور
🏴#_امام_حسین_ع
🏴#سبک ؛ منم باید برم
#آرمین غلامی_مجناون
منوبسوی شام،ازکوفه دارندمیبرند
منوتوراه شام،خولی وشمر،هی میدرند
واسه اسیریم،خون شده قلب مادرت
واسه سرت داداش ، میباره چشم خواهرت
توکوفه زینبت، طعم غریبی و چشید
بعدتو یاحسین، دیگه یه روز خوش ندید
____
توروی نیزه ها، همسفرت شده دلم
، آتیش زده سره،بریده روی حاصلم
ولی،داداش غم، سربریده قاتلم
🏴حسین حسین حسین
🏴غریب کربلا حسین
میرم به سوی شام ، نمونده ازتنت سری
نموند واسم دیگه ،نه اصغری،نه اکبری
همش منوزدن، زینب امیرقافله است
داداش رباب(س)هنوز، به فکر تیر حرمله است..
نمیتونه بگه، لالایی واسه اصغرش
هنوز تو فکرشه ،اون گریه های آخرش
تا”حرمله“ میاد، میبینه پاره حنجرش
🏴حسین حسین حسین
🏴غریب کربلا حسین
بدون که دخترات، تو حسرت یه نازیند
صداش کنی حسین،از روی نیزه راضیند
چه شکوه ها داره، از سیلی خوردن ازعدو
توی مسیرشام،،میگه:«کجایی ای ”عمو”»
ا گه نباشی تو، دشمنا بی حیا ترن
با این زنا داداش، معجرا،بی وفاترن
تواین مسیرشام، گوشواره هامو میبرن
🏴حسین حسین حسین
🏴غریب کربلا حسین
(#آرمین غلامی_مجنون)
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#متن روضه بیستم_محرم🤞
خاکسپاری بدن خوش بوی جُون ،غلام سه معصوم علیهم السلام
#مداح.حاج_ آرمین _غلامی
#شعر_جناب_جُون
#غلام_سیاه
...جُون آمد کنارِ اربابش
رخصتش را گرفت اما نه
التماسش نمود او فرمود
زحمتت دادهایم حالا نه...
گفت خارم ، وَ خار میدانم
پیش گُل رنگ و روی بد دارد
دست رد را مزن به سینهی این
رو سیاهی که بویِ بد دارد
حرفهای غلام آتش بود
از جگر بود بر جگر میزد
روی پای حسین چشمش بود
داشت از شوق بال و پر میزد
اندکی بعد غرقِ خونش بود
رویِ شن سر گذاشت چشمش بست
هیچ کس را صدا نزد از شرم
انتظاری نداشت چشمش بست
ناگهان بویِ سیب را فهمید
گفت وقتی شهادتینش را
باورش نیست اینکه میبیند
بر رُخِ خود رُخِ حسیناش را
سر او روی دامن است اما
زخمهای دلش نمک خورده
بوسهای زد به چهرهاش ارباب
بوسهای با لبی تَرَک خورده...
جُون ِ سیاه بود و ز حق روشنا گرفت
با نور آل فاطمه روحش جلا گرفت
با نیّت غلامی اولاد مرتضی
آمد به بیت حیدر و رنگ خدا گرفت
هنگامى كه جُون روى زمين افتاد، امام حسين عليهالسلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض #وجهه و طيّب #ريحه و احشره مع محمد و #آل_محمد عليهم السلام"
بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما.
من غلامی رو میشناسم روز عاشورا اومد محضر ارباب، گفت اجازه میدی من برم میدان .. غلام اباذر غفاریِ ، خدا رحمتت کنه جُون .. چقدر به ما معرفت یاد دادی .. ارباب فرمودن ما که نمیخوایم تو رو اذیتت کنیم تا اینجا هم که اومدی ممنونتم برو .. اما جوون بزار یه چیزی ازت گلایه کنم .. آخه با معرفت، تو که میدونی دلِ حسین چه جوریه ، چرا اینجوری دلشو سوزوندی .. گفت ارباب میرم باشه، اصلاً نباید میگفتم .. من رنگ و بوم مثل شما نیست .. تا اینو گفت ، یهو ابی عبدالله گفت برو ..
دریای رحمت ابی عبدالله رو به جوش آورد .. امشب میخوام بگم ارباب میدونم بی معرفتیه، بی ادبیه .. شما که دنباله خوبایی، منه آلوده به چه دردت میخورم ارباب .. اصلا روضه تم میام بی آبرویی میکنم .. فقط منو از در خونه ت رد نکن ارباب ..
وقتی این غلام زمین افتاد، ابی عبدالله اومد جلو گفت خدایا اینو خوش بوش کن .. خدایا صورتشُ روشن کن .. خدایا اینو با ما و با خاندان اهل بیت همنشینش کن .. یعنی اینم از ماست ..
امام سجاد چند روز بعد که اومدن همه شهدا رو دفین کنن، بنی اسد صدا زدن یابن رسول الله! حضرت فرمود بله" گفتن آقا یه شهیدی ام اینجا افتاده نمیدونیم کیه .. آقا چهره ی سفید و نمایانی داره .. آقا عجب بوی خوشی میده .. آقا فرمودن غلام سیاهِ ما جُونِ .. حسین رنگ و بو بهم بده ارباب ..
منی که جَوونیم و دادم برات
نگی منو نمیخوای
منی که بزرگ شدم تو روضه هات
نگی منو نمیخوای
امشب میخوام داد بزنی .. آدم خوبه اینجوری غلام باشه، اما از یه غلام دیگه ام بهتون بگم .. نانجیب از همون اول چشمش به انگشتر بود ..الهی آتش بگیری بَجدَل .. نصف شب خودشُ رسوند کنارِ گودی قتلگاه .. جگر فاطمه رو آتش زد .. میدونی چیکار کرد؟! فردا وقتی زینب اومد داداشُ پیدا کرد یه صدایی زد گفت حسین جان بمیرم :
نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده
سر پیراهنت هم جنگ بوده
ولی شرمنده زینب دیر فهمید
که انگشتر به دستت تنگ بوده
همه صدا بزنید حسین ..
📚 منابع:
منتخب التواريخ ص۳۱۱
وسيلةالدارين ص۱۱۵
#مقتل🤞
#متن روضه
#روضه جون غلام حسین
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه دوم
#حسینیه حضرت رقیه _میدان لشکرکرمانشاه
#جمعه۵ مرداد
گزارش صوتی👆👆
#نوحه_روضه_قتلگاه_سیده شریفه
#مصائب_اسارت
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه دوم
#حسینیه حجت الاسلام میرمعینی_کرمانشاه
#ظهر جمعه۵مرداد👇
روضه قتلگاه_بی بی شریفه.mp3
8.5M
گزارش صوتی👆👆
#نوحه_روضه_قتلگاه_سیده شریفه
#مداح_حاج آرمین غلامی
#محرم ۱۴۰۳/دهه دوم
#حسینیه حجت الاسلام میرمعینی_کرمانشاه
#ظهر جمعه۵مرداد👇
#روضه قتلگاه 🤞محرم_دهه دوم
#گریز بی بی شریفه_۱۴۰۳
#مداح.حاج آرمین غلامی
عاشقی بی محتوا میماند اگر زینب نبود
ملک غم بی مبتلا میماند اگر زینب نبود
در کتاب آفرینش فصل عشق و عاشقی
تاابد بی مدعا می ماند اگر زینب نبود
هر متاعیکه به بازار بلاد عشق بود
جمله بی بیع و شرا می ماند اگر زینب نبود
سر سودای سویدا در دل هر لاله
در معما سالها می ماند اگر زینب نبود
دودمان آل عصمت گرچه باب وحی بود
در حقیقت بی صفا می ماند اگر زینب نبود
در مدینه ماجرای صورت نیلی هنوز
در مقام انزوا می ماند اگر زینب نبود
گفتگوی محنت و شرح غم دیوار و در
زخم سینه بی دوا می ماند اگر زینب نبود
دود آه آتش درد فراق فاطمه
در دل شاه ولا می ماند اگر زینب نبود
حمل تابوت غریبی در دیار خویشتن
در دل شب بی عزا می ماند اگر زینب نبود
بعد زهرا هر غم و محنت که در ایجاد بود
بی قرین و آشنا می ماند اگر زینب نبود
عهد و پیمان حسین ابن علی کاندر ازل
منعقد شد باخدا می ماند اگر زینب نبود
مو به مو مشروط آن پیمان که روزعهد شد
جمله دینش بی ادا می ماند اگر زینب نبود
قصه عهدیکه میقاتش به دشت کربلاست
بی اساس و نارسا می ماند اگر زینب نبود
سوز نای ناله نی های خشکیده زتف
بی صدا در نینوا می ماند اگر زینب نبود
خون هفتاد و دو تن قربان ابراهیم عشق
بی ثمر در کربلا می ماند اگر زینب نبود
ناروائیکه به بزم خویش داد ابن زیاد
بی جواب آن ناروا می ماند اگر زینب نبود
اهل شام و کوفه و بازار و کوی و کوچه ها
در جهالت بر خطا می ماند اگر زینب نبود
آن یزید مست جام کفر و ظلمت عاقبت
بی ندامت از جفا می ماند اگر زینب نبود
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتلِ صبر تو صبرم تمام شد
*مگه چي ديد زينب
دیدم که جای آب، لبت نیزه میخُورَد
ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد
ای احترامِ واجبِ زینب، دَمِ غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
بعد از عبورِ چکمه ی شمر از تنت حسین
صحبت ز نعل های سواره نظام شد
*يه كاري با بدنِ حسينش كردن، رسيد توي گودال قتلگاه، زينب از مدينه تا كربلا اين همه بلا ديده بود، مادر از دست داد، همه مراقب زينب بودن، باباش اميرالمومنين كه شمشير خورد به فرقش، زير بغل هاش رو گرفته بودن، تا رسيدن جلو در خانه، فرمود: حسنم! حسينم! من رو رها كنيد، ميخوام زينب من رو روي پاي خودم ببينه، دخترم من رو توي اين حال نبينه، باز هم مراعات زينب رو كردن، توي تشييع جنازه ي امام مجتبي نبردنش، عرب رسم نداشت زنها ببرن تشييع جنازه، زينب نبود ببينه جنازه ي برادرش تير باران شد، اما هر چي مدينه نديد، هر چي تو كوفه نديد، امروز اومد بالاي تَلِ زينبيه، اين نيزه ها رو كنار زد، اين شمشيرها رو كنار زد، چه كردن با اين بدن؟ با تعجب صدا زد: آيا تو حسينِ مني؟ يه كاري كرد هيچكي نكرده بود، يه كاري كرد هم دوست هم دشمن گريه كردن "فَاَبکت کلِّ عَدُوٍ و صَدِیق" بدنِ حسين رو جمع كرد، "فَنکَبَّت علیه" خودش رو انداخت رو بدن حسين، لبهاش رو گذاشت روي رگها، اي حسين!...
خدايا! به زينبِ كبري، به سخت ترين شبِ عُمرش، فرج امام زمان برسان، قلب نازنينش از ما و مجلس ما راضي كن، ياصاحب الزمان! ببخش برا جدتون كم گذاشتيم، ببخش نمرديم تو روضه، اي كاش حسين جان! تو روضه هات مي مرديم، تو روضه ي عاشورات مي مرديم، امشب آخرِ شب آب آزاد شد، زينب همه رو جمع كرد زيرِ خيمه ي نيم سوخته، ديد خيلي ها نيستن، دخترا نيستن، خواهرا نيستن، به زحمت هر كدوم رو پيدا كرد، بعضي ها جون داد بودن،
بعضي ها زخمي بودن، همه رو كه جمع كرد، از سكينه پرسيد رباب كجاست؟ گفت: عمه جان! رباب نشسته كنارِ آبِ فرات، داره با آب حرف ميزنه، بي بي زينب اومد كنارش نشست، گفت: رباب! تو بايد كمك من باشي، تو بايد همراه من باشي، ميبيني بچه ها زخمي شدن، مي بيني بچه ها تشنه هستند، گرسنه اند، صدا زد: زينب جان! دست رو دلم نذار، آب آزاد شده اما علي اصغرم نيست، كاش الان بغلش مي كردم... اي خدا به شيرخواره ي اباعبدالله، به اون خوني كه پاشيده شد به آسمان و يه قطره اش هم برنگشت، فرج امام زمانِ ماروبرسان
گریزی هم به روضه بی بی شریفه داشته باشیم بهره امواتمان باشه
◾سیده شریفه دختر امام حسن در کربلا همراه اُسرا بود بمیرم میگن تو راه شام جای تازیانه و شلاق روی بدنش مونده بود وقتی از دنیا رفت در شهری بنام حلّه تو عراق وسط نخلستان دفن شد، با اینکه مرقدش از کربلا دوره اما مؤمنین به زیارتش میرن و شعار حسین رو روی ضریحش میخونن، حاجات و مراد زیادی داده امروز هر کسی هر حاجتی داره دست خالی بر نمی گرده ،امروز قسمش بده به پاره های جگر پدر بزرگوارشان امام حسن مجتبی بگو بی بی جان درد دارم دوا میخوام، بگو بی بی یه نظری به مجلس ما کن تو طبیب اهل بیتی ، بمیرم میگن بعد از واقعه ی کربلا وقتی اُسرا به شام رفتن مریضیش شدت پیدا کرد وهمان جا از دنیا رفت
🔸ای آنکه باشدنسخه های داروی تو
🔸بردرد بی درمان دوا بی بی شریفه