▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂
#حضرت_زهرا
مزن مغیره که زهرابرابرم غش کرد
مزن مغیره که یاس پیمبرم غش کرد
خوشی ندیده دراین روزگار زهرایم
به پشت در ،چه غریبانه همسرم غش کرد
گره فتاده به کاره گره گشای ما
میان شعلهٔ آتش کبوترم غش کرد
مزن مغیره نداردکبوترم بالی
میان شعله ی آتش مه حرم غش کرد
مزن مغیره که افتاده از نفس زهرا
نداشت راه فراری و دربرم غش کرد
دودستهای مرا بین کوچه هابستند
چو دید بین طنابم برابرم غش کرد
فضای دور و بر ما چهل نفربودند
کنارمن وسط کوچه دلبرم غش کرد
زضرب تیزی مسمار وشعله ها ،افتاد
کناره خانه ی آتش زده برم غش کرد
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#فاطمیه
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
▄▅▆▇█▓▒░ فاطمه ░▒▓█▇▆▅▄▃
#حضرت_فاطمه_سلام_الله_علیها
افتاده درکوچه سرش بس کن مغیره
دیگرنزن بال وپرش بس کن مغیره
نامرد دست مرتضی رابسته بودی
دیگرمزن برهمسرش بس کن مغیره
مُهرکبودتازیان بر روی زهراست
دیگرمزن بر پیکرش بس کن مغیره
خون گشته جاری دیگراز پهلوی زهرا
کردی چرا یاد آورش بس کن مغیره
روزی صدوده بار جان دادم به کوچه
شد مشق بین دفترش بس کن مغیره
یاسم میان کوچه ها شدِ ارغوانی
دیگرمبر ملعون پرش بس کن مغیره
پیش دوچشمم همسرم رامیزدی تو
شداین کلام آخرش بس کن مغیره
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
خورشیدِ عرش و أرض و سما خورد برزمین
درکوچه عشق شیرِخدا خورد بر زمین
دردانهٔ وقارمحمد به کوچه ها
محبوبهٔ خدای نما،خورد بر زمین
ِ چادربه رخ کشیده نبیندکسی رخش
آیینه دارِ حُجب و حیا خورد بر زمین
بر دستهای عالم ِ بالا نگین شده
اودُرّ رکابِ آل کسا خورد بر زمین
دشمن رسید و پشتِ درِ خانهٔ علی(ع)
میزدبه روی او بخدا خورد بر زمین
دربین کوچه سورهٔ وٱلعصرِ فاطمه(س)است
باشددوباره بین بلا خورد بر زمین
گویا قنوتِ نافله اش «یاعلی (ع)» بود
درموقع نماز ودعا خورد بر زمین
دیگررمق به جان وتنش نیست وای من
افتاده گوشه ای بخداخورد بر زمین
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_حسین-قتلگاه
اشعارلطمه زنی-حقش اداشود
آنقدرنیزه فروبرد گلویش ترکید
خون حلقوم حسین، ازسره سرنیزه چکید
بین گودال عجب معرکهای برپا شد
خولی پست چه بد میزد و بد میخندید
ردِّ پای مرکبان است ، روی پیکره تو
استخوانت بشکست ، خون به تنت میخشکید
خواهری پشتِ سرِ رفتنت، افتاد زمین
چادرِ خاکیِ او رقیه ات، می بوسید
خواهرت گفت که حرفی نزنی گفت به چشم
روضه شد دردِ سر و... خونِ جگر... بغضِ شدید
همهیِ روضه همین است سرت گشت جدا
همهیِ روضه همین است تنم میلرزید
شده تدایی بخدا، کوچه وآن ضرب لگد
دخترت زانویِ غم زد بغل و میبارید
به سرازیری گودال، تنت شدپامال
ازهمان نیزه ملعونه، گلویت ترکید
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_حسین-قتلگاه
اشعارلطمه زنی-حقش اداشود
دیرآمدی که شمربسویم شتاب کرد
باخنجرش سرورویم خراب كرد
چشم انتظارِ یم همه پایان رسیده است
شمرآمدودعایِ مرا مستجاب كرد
ملعون به سینه خنجرخودراکشیده است
باسربریدنم همه حقش حساب کرد
از التماس کردن مادر، دلم گرفت
باخنجرش صدای تورابی جواب كُرد
پایی زدوبه قفاخنجرش کشید
زینب رسید ودیده خود راسراب كرد
سر را نمی شود كه گذاری به سینه ام
جایی برای بوسه ی لب انتخاب كرد
آمدسنان که کاره مرایکسره کند
بانیزه اش به سمت گلویم حساب کرد
خواهربیابریده شدانگشت دلبرت
انگشترم برای خودش انتخاب کرد
باضرب چکمه اش بخداسینه ام شكست
خنجربه حنجرم بنشست وحساب کرد
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب جمعه
-اشعار_گودال
-اشعارلطمه زنی-حقش ادابشه
برسینه ات شمرلعین با،پا چه بدزد
آتش به قلب زینب تو،تا ابد زد
باچکمه اش مردک ، نشسته روی سینه
خنده به روی شاه ، از روی حسد زد
گودال بودو حنجرو دستی به خنجر
شمرلعین بادیدن تو،حرف بد زد
پایی زدوجسم تورا او واژگون کرد
با خنجرش بر سینه تو دست رد زد
بغض علی را داشت در دل شمرملعون
اوخنجرخودبرقفای توچه بد زد
افتاده قلب توحسین ازکار گویا
شدیکسره کارت، به جسمت با لگد زد
هر کس که دستش میرسید باسنگ میزد
خولی به جای هر که نیزه را نزد ، زد
نامردتر از این سنان هرگز ندیدم
سمت گلو،بانیزه اش نامرد بد زد
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
اعلام عزای فاطمیه
#شهادت_مادر_سادات (س)
مداح.حاج آرمین غلامی
جمعه19دی.ساعت8:30
روبرو مسجدجامع. تکیه بین المللی بیگلربیگی.(ورودی درب داخل کوچه)
#کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم
#اعلام_مراسم_عزاداری فاطمیه
#شهادت_مادر_سادات (س)
مداح.حاج آرمین غلامی
جمعه19-دی.ساعت9صبح
روبرو مسجدجامع.نبش تکیه بین المللی بیگلربیگی.مسجدنظام العلما
#کرمانشاه
تصویر مجلس عزاداری فاطمیه.امروزجمعه..مسجدنظام العلما. بازارکرمانشاه👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
درکوچه بر رخساره مادر،مشت میخورد
پیش علی یاس پیمبر ،مشت میخورد
سیلی وضرب تازیان ، درکوچه هابود
بهردفاع اوپشت آن در ،مشت میخورد
یک لشکری آمدبگیرد جان زهرا
زهرامیان کل لشکر،مشت میخورد
اوباره شیشه دارداماهمچوشیراست
آن ماده شیر حی داور ،مشت میخورد
یک سومغیره بود وآن سو بودقنفذ
زهرادرآتش پهلوی در مشت میخورد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
آشوب بدی در دلم انداخت مغیره
باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره
یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه
در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره
بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او
باضربت پابر تن اوتاخت مغیره
شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای
باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره
از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده
کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره
در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست
جان داد برای تو و نشناخت مغیره
باضرب غلافی به زد قنفذملعون
تا پرچم آشوب برافراخت مغیره
برگردن حیدر وسط کوچه طناب است
روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره
دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم
جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
تابوت تومیرفت شبی ازدره خانه
میبردعلی، پیکر زهرا،سر شانه
یک گوشه حسین وحسن وزینب وکلثوم
باگریه نگاهش شده معطوف به شانه
تاشست تن فاطمه را ، حیدرکرار
آن تیر غمش سمت علی کرد کمانه
دیدم که عقیقی به گدا داد ٬ به مسجد
حیدربه تویاقوت کبود، داد زمانه
این قوم حسادت به تو وفاطمه کردند
این معرکه ها بود درآن کوچه بهانه
بانوی علی، نیمه شب از دست علی رفت
ازداغ تو زینب بگرفته است بهانه
🔸شاعر:
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
____________
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
با اشک دیده ، پیکرت زهرابشویم
درخانه ی بی تو، تورا دریابشویم
بانوتو رفتی خنده بر لب جا ندارد
با اشک دیده ها پیکرت اینجابشویم
شهر مدینه جای ماندن نیست دیگر
من پیکرت راگوشه ای تنهابشویم
ازهرنفس، خون آیدازآن سینه ی تو
بانو تورا من باغمی پیدابشویم
حق ولایت خواستی گیری زنامرد
خونابه ی جسم تواز دعوا بشویم
بانو سلام مرتضایت بی جواب است
این درد غربت ، باتوای زهرابشویم
شد آرزو یم بعدتوزنده نمانم
جسم تورادربین این غمهابشویم
🔸شاعر:
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
________________
▄▅▆▇█▓▒░فاطمیه░▒▓█▇▆▅▄▃▂
وسط کوچه علی جان سپرت افتاده
همسرشکسته پهلوبه برت افتاده
همه آرامش تو رفت زدستت حیدر
بین دیوار دری بال وپرت افتاده
بوتراب است که زانو به بغل بگرفته
بت شکن خیز زجا چون تبرت افتاده
بین آن کوچه فقط فاطمه شدیاور تو
در دفاع از توعلی بود برت افتاده
کوچه واین همه نامرد خدا رحم کند
حضرت شاه نجف تاج سرت افتاده
میکشیدند درآن کوچه تنت راحیدر
پیش چشمان همه اشک ترت افتاده
✋
✍آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
مادرپهلوشکسته روی ديوار اوفتاد
بین کوچه دستهای مادر از كار اوفتاد
ضربه سنگين بودودرکوچه زمینگرش نمود
غنچه اي افتاد،گل پژمرده شد،خار اوفتاد
فاطمه گشته فدایی و فداي يار شد
اوبه پای يارخود در اوج ايثار اوفتاد
بین کوچه دست و پهلويش چرا مجروح بود
ناگهان او روبروي جمع اشرار اوفتاد
روزهاي آخرش بود وبه زحمت راه رفت
راه رفتنها برايش بود دشوار،اوفتاد
✋
✍آرمین غلامی (مجنون )
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده
وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده
باره شیشه داشت آن بانو به خود
بالگد بین دری بود پسرش افتاده
ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش
صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده
لشگری ردشده از،روي گل یاس علی
دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده
درطناب افتاده واوبه خودش میپیچد
جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده
شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا
پیش چشمان علی بود سپرش افتاده
فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده
سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
بین دیواری ودری بود عذابت کردند
پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند
بین دیوار ودری داغ نمودند تنت
بالگدهای مداوم همه خوابت کردند
چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم
وسط شعله چنین بود کبابت کردند
بازی اهل سیاست چه فریبَست و ریا
باتمسخربین در بودخطابت کردند
اول کار دراين حمله هجوم آوردند
آخرش بين دري نقشه بر آبت کردند
بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت
در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند
ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا
بین دیوار ودری بودسرابت کردند
لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا
بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند...
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
هدایت شده از ، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
بین دیواری ودری بود عذابت کردند
پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند
بین دیوار ودری داغ نمودند تنت
بالگدهای مداوم همه خوابت کردند
چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم
وسط شعله چنین بود کبابت کردند
بازی اهل سیاست چه فریبَست و ریا
باتمسخربین در بودخطابت کردند
اول کار دراين حمله هجوم آوردند
آخرش بين دري نقشه بر آبت کردند
بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت
در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند
ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا
بین دیوار ودری بودسرابت کردند
لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا
بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند...
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
دربین دیوارودری زهرا به هم ریخت
ناگه همه شیرازه ی دنیا به هم ریخت
گیسوی زهرا بین درمیسوخت حیدر
ازشعله ی آتش دل دریا بههم ریخت
درکوچه دیدم جا شده صد ابـــر تیره
حالِ دلِ چشمانِ من اینجابه هم ریخت
کابوس تنــــــــــها ماندنم بی توچه سخت است
با غربت بیحد و از غم ها به هم ریخت
دست تورادرکوچه هابشکست قنفذ
نبضِ حیاتم هم زمان اینجا به هم ریخت
میزدمغیره تازیان درکوچه برتو
دیدم که با شلاق او،زهرا به هم ریخت
هفتادمرد جنگی ویک مرده تنها
کابوسِ شبهای علی یکجا به هم ریخت
کاره علی یکسرشده بارفتن تو
حال دل من بی توای زهرا به هم ریخت
✍شاعر:
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حیدرامیرالمومنین(ع)
ای ابرمرده مناجات . نجف راعشق است
ای برآورده ی حاجات . نجف راعشق است
شوهر مادر سادات . نجف راعشق است
ذکر ما در همه اوقات . نجف راعشق است
شاه مردان بخدا هرم تبت راعشق است
همه ی منتصبان نسبت را عشق است
کاش یک.شب بنیشینم به برمحضر تو
دل ما خورده گره بر ورق دفترتو
کاش یک شب بنیشینم زیرمنبرتو
تاکنم کسب معارف یاعلی ازدر تو
چه کند عاشق دلداده ی تو.حیدری است
آری آری به خدا کار شما دلبری است
هرملک شیفته ی طرز دعاخوانی توست
اثر خوف خدا وند در رگ پیشانی توست
شیعیان مست تو و گونه ی بارانی توست
درنجف زمزمه ی سفره ی مهمانی توست
ما به قربان تو و سفره ی با اکرامت
سراین سفره خوشم باتو وبا اطعامت
تو چه حالی وچه ذکری به عبادت داری
یاعلی بر درخالق- تو ارادت داری
روی هرشانه ی خود شال سیادت داری
چه بگویم که چه اندازه رشادت داری
می نخورده دل ماهمیشه مستت باشد
مصلحت بود که شمشیر بدستت باشد
کیستی حضرت حیدر خوده قرآن هستی
وسط معرکه و ورطه ی میدان هستی
بانبی درهمه ی عمر رجزخوان هستی
توعلی شاه نجف .امیره مردان هستی
کوچه وسیلی و آن میخ امانت را برد
خنده های مردک پست دلت را آزرد
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
__________________________
_کانال رسمی اشعاروسروده های آیینی آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
@majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-روضه
درآتش ودودم، به تو گیرم که بمیرم
حیدر،به تو افتاد مسیرم که بمیرم
بین در ودیوار ،مراکشت مغیره
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
باضرب لگد بود که ازپای نشستم
خواهم که سراغ ازتو بگیرم که بمیرم
این دست ترک خورد! چه جای نگرانیست
جانم بفدای توچه گیرم که بمیرم
باضرب لگدمحسنم ازپای درآمد
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
✍شاعر:
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام
ازهمان ضربت پابود که زهرا افتاد
باره شیشه عاقبت به زیره پاها افتاد
دامنِ چشمِ تواز گریه شده چون دریا
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
خون بین دهنت، میچكد از كُنجِ لبت
رفتی و قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد
رفتی وخاطره هایم همگی زنده شدند
راهِ حیدر به سره كوچهی غمها اُفتاد
حسنم گفت که با مادر خود میرفتم
به سَرَش سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و فاطمه ام خورد زمین
ضرب سیلی به رخ همسرمن جا افتاد
همگی آمده بودند پی بردن من
چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد
مردکی زد که رَهِ خانهی خود گُم كردی
ضربه ای زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
می خورد گه سره دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زهرای من از کار تماشا اُفتاد
فاطمه دست مکش روی زمین فهمیدم
گوشوارت که شکسته است دراینجا اُفتاد
شانه های تودرآن کوچه زکارافتاده
قامت خم شده ات به زیره پاها اُفتاد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حضرت زهراعلیها السلام
میان آتشم و آتشی به جان اُفتاد
به روی مغنه آتش چه،بی امان اُفتاد
تمام چادرزهرامیان آتش بود
نمانده چاره که آتش به استخوان اُفتاد
علی به سینهی خود چنگ می زنم از آه
که شعله بر پر و بالِم چه بی امان اُفتاد
کشیدهام به سرِ م آتش و درآن سوزم
بیا که فاطمه ازتاب واز توان اُفتاد
بیا که فاطمه از زخمِ شعله میپیچد
بیاکه فاطمه از پا نفس زنان اُفتاد
بیاده دخترکی که پس از پدر کارش
به خارهای بیابان به خیزران اُفتاد
مرامیانه ی درمیزند کسی، با پا
که باره شیشه ی زهرا،به ناگهان اُفتاد
گرفت پهلویِ خود را میانِ در زهرا
نگاه دخترکی برقد کمان اُفتاد
دوید بر سرِ دامان نشست گفت مادر
مغیره آمدوزینب به نیمهجان اُفتاد
میان کوچه به رویم نشسته جای مشت
به هر دو گونهی زهرا ببین نشان اُفتاد
میان کوچه پِیِ خود دوان دوانش بُرد
که کارِ پنجه ی زبری به گیسوان اُفتاد
میان کوچه ی تنگی،نفس نفس می زد
به دست وپای شکسته کشان کشان اُفتاد
رسیده ناله ی زهرا، بیابیا حیدر
به گوشه ای وسط کوچه قدکمان اُفتاد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت فاطمه زهرا سلام الله علیها
رفتنت فاطمه جان پشتِ مرا میشکند
گریه ی زینب تو، قلبِ خدا میشکند
چقدر آب شدی ، گریه ی توکشت مرا
بغضِ چشمان تواین،حال و هوا میشکند
گل بشکسته از این،غصه کمی راه برو
که قد و قامتِ تو زیرِ بلا میشکند
ترسم ای بانو،مرا تنها کنی دربین شهر
حیف یک روز کسی دستِ تو را میشکند
من سیه پوشِ توو شهر به همدردی من
حرمتِ شیر خدا را همه جا میشکند
کودکانت همه در خانه چرا میلرزند
که درِ خانه به یک ضربهی پا میشکند
میدوی پشتِ علی تانرود سمت کسی
ضربهای میرسد و آینه را میشکند
پی حیدر وسط کوچهِ زمین افتادی
بین در سینه جدا ، دست جدا میشکند
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)